احتجاج حبیب نجار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نام
حبیب نجار در تفاسیر مختلف از جمله
مجمع البیان ،
الکشاف و
تفسیر نمونه آمده است. از او با عناوین مؤمن آل یاسین، مؤمن یاسین، صاحب یاسین و صاحب آلیاسین نیز یاد شده است.
سرگذشت
مؤمن آل یاسین دلیلی بر وجود
حیات پس از
مرگ است.حبیب نجّار مردی حقگرا دانسته شده که پس از ورود پیامبرانی (پس از
عیسی ) به
شهر و شنیدن دعوت آسمانیشان، به آنان
ایمان آورد، و چون خانهاش در دورترین بخش
شهر، و در کنار
دروازهای از دروازههای
شهر بود، با شنیدن خبر تکذیب پیامبران از سوی قوم و تصمیم خطرناک آنان به کشتن ایشان، بیدرنگ برای یاری رساندن به
حق و
عدالت و
هدایت قوم، خود را به آنجا رسانید.
قرآن نقل می کند که دو
رسول به قریه ای فرستاده شدند و بعد خدا سومی را در تأیید آنها فرستاد (
قرآن فقط می گوید "
قریه "، می گویند
شهر انطاکیه بوده، رسولان از
فلسطین می روند
انطاکیه.
انطاکیه جزء
روم قدیم بوده است و حالا شاید جزء
ترکیه یا
سوریه باشد). در این میان مردی پیدا می شود مؤمن که به آنها
ایمان می آورد و رسالتشان را تبلیغ می کند. چون (سرگذشت این مؤمن) در
سوره یاسین ذکر شده اسم او مؤمن آل یاسین شده است.
قرآن نمی گوید مؤمن آل یاسین، می گوید: «رجل من اقصی المدینة». درباره
مؤمن آل فرعون می گوید: «مؤمن آل فرعون». به
قیاس آن، این را هم گفته اند مؤمن آل یاسین، والا در
قرآن کلمه مؤمن آل یاسین نداریم.«و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین، و در این میان مردی از دورترین جای
شهر دوان دوان آمد و گفت ای قوم من! از فرستادگان پیروی کنید»
. داستان تا آنجا می رسد که او می میرد. البته
قرآن نه اسم
موت می آورد و نه اسم
قتل ولی تفاسیر می گویند به چه وضعی او را کشتند،
قرآن می گوید: «قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین؛ به او گفته شد وارد
بهشت شو، آن وقتی که خودش را در مقابل آن سعادتها دید، گفت: ای کاش این
قوم من می دانستند که من الان در چه وضعی هستم که
خدا چگونه از گناهان گذشته من درگذشت و چگونه مرا مکرم و مورد احترام ساخت»
.این آیه این طور حکایت می کند که این (شخص مؤمن) مرد، بعد از مردن او را داخل در یک نوع
بهشت کردند (بهشتها هست: بهشت
عالم برزخ و غیر عالم برزخ. اگر
حیات پس از
مرگ را از
قرآن استفاده کرده ایم، این مطلب را هم استفاده می کنیم)، او در آن
دنیا به فکر مردم این دنیا بود، می گفت ای کاش این را می دانستند. هنوز قیامتی نیست، این قضیه مربوط به قبل از قیامت است.
مؤمن آل یاسین در اولین
احتجاج خود از این در وارد می شود که: از کسانی پیروی کنید که از شما
اجر و مزدی در برابر دعوت خود نمیخواهند. این خود نخستین نشانه صدق آنها است که هیچ منفعت مادی در دعوتشان ندارند، نه از شما مالی میخواهند، و نه جاه و مقام، و نه حتی تشکر و سپاسگزاری و نه هیچ اجر و پاداش دیگر.این همان چیزی است که بار ها در آیات
قرآن در مورد انبیای بزرگ به عنوان نشانهای از
اخلاص و بی نظری و صفای
قلب پیامبران روی آن تکیه شده، سپس میافزاید: به علاوه این رسولان چنانکه از محتوای دعوت و سخنانشان بر میآید افراد ی
هدایت یافتهاند. «واضر ب لهم مثلا اصحاب القر یة اذ جاءها المر سلون» «و برای آنها،
اصحاب قریه(
انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند»
«وجاء من اقصی المدینة ر جل یسعی قال یا قوم اتبعوا المر سلین» «و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه
شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید! »
؛ «اتبعوا من لا یسالکم اجر ا وهم مهتدون» «از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمیخواهند و خود هدایت یافتهاند! »
آفرینش انسان از سوی خدا و بازگشت وی به پیشگاه او، از ادله حبیب نجار برای اثبات حقانیت و پرستش خدا و رد
بت پرستی است؛ «وما لی لا اعبد الذی فطر نی والیه تر جعون» «من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده میشوید؟! »
؛ سپس به دلیل دیگری میپردازد و به سراغ اصل
توحید که عمده ترین نکته دعوت این رسولان بوده است میرود و میگوید: (من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است)؟.کسی شایسته پرستش است که
خالق و
مالک و بخشنده مواهب باشد نه این بتها که هیچ کاری از آنان ساخته نیست،
فطرت سلیم میگوید باید خالق را پرستید، نه این مخلوقات بی ارزش را! تکیه روی (فطرنی) (مرا آفریده ) ممکن است اشاره به این نکته نیز باشد که من وقتی به
فطرت اصلی و سرشت حقیقی خود باز میگردم به خوبی میبینم که از درونم فریادی رسا و گویا بلند است که مرا دعوت به پرستش خالقم میکند، دعوتی که هماهنگ با
عقل و خرد است، من چگونه این دعوت مضاعف فطرت و خرد را نادیده بگیرم ؟جالب اینکه نمیگوید: ((ما لکم لا تعبدون الذی فطرکم )) چرا خدائی را پرستش نمیکنید که شما را آفریده است بلکه میگوید: ((من چرا چنین نکنم )) یعنی در حقیقت از خود شروع میکند تا مؤثر تر واقع شود. و به دنبال آن هشدار میدهد که مراقب باشید همه شما سر انجام تنها به سوی او باز میگر دید. یعنی نه تنها سر و کار شما در زندگی این جهان با او است که در
جهان دیگر نیز تمام سر نوشت شما در دست قدرت او میباشد، آری به سراغ کسی بروید که در هر دو جهان سر نوشت شما را به دست گرفته.
ناتوانی بتها از
شفاعت و رهایی انسان،
حجت حبیب نجار در مقابل
مردم بت پرست
انطاکیه بر بطلان بت پرستی است؛ «ااتخذ من دونه آلهة ان یر دن الر حمـن بضر لا تغن عنی شفاعتهم شیئا ولا ینقذون» «آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنم که اگر
خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند، شفاعت آنها کمترین فایدهای برای من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد! »
(مقصود از «
رجل»،در
آیه حبیب نجار است.)
در سومین استدلال مؤمن آل یاسین، به وضع بتها پر داخته، و اثبات عبودیت را برای خداوند با نفی عبودیت از بتها تکمیل میکند، میگوید: آیا غیر از خداوند معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمن بخواهد زیانی به من برساند شفاعت آنها کمتر ین فایدههای برای من نخواهد داشت، و مرا از مجازات او هرگز نجات نخواهند داد. او در حقیقت
انگشت روی بهانه اصلی
بت پرستان میگذارد که میگفتند: ما اینها را به خاطر این پرستش میکنیم که شفیعان ما در در گاه خدا باشند میگوید: چه شفاعتی ؟ و چه کمک و نجاتی ؟ آنها خود نیاز مند به کمک و حمایت شما هستند، در تنگنای حوادث چه کاری از آنها برای شما ساخته است ؟!تعبیر به (
الرحمن) در اینجا علاوه بر اینکه اشاره به گستردگی رحمت خداوند و باز گشت همه نعمتها و مواهب به سوی او است، و این خود دلیلی بر
توحید عبادت میباشد، بیانگر این نکته است که خداوند رحمن ضرر و زیانی برای کسی نمیخواهد، مگر اینکه خلاف کاری انسان به منتها درجه خود برسد که او را از محیط گسترده الهی دور و در وادی غضبش گرفتار سازد. سپس این مؤمن مجاهد برای تاکید و توضیح بیشتر افزود: هر گاه من چنین بتهائی را پرستش کنم و آنها را شریک پروردگار قرار دهم در گمراهی آشکار خواهم بود.« إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ »
کدام گمراهی از این آشکار تر که انسان
عاقل و با شعور در برابر این موجودات بی شعور زانو زند و آنها را در کنار خالق
زمین و
آسمان قرار دهد. این مؤمن تلاش گر و مبارز پس از این استدلالات و تبلیغات موثر و گیرا با صدای رسا در حضور جمع اعلام کرد: « إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ »همه بدانید من به پروردگار شما ایمان آورده ام، و دعوت این رسولان را پذیرا شده ام.
(بنا بر این سخنان مرا بشنوید) و بدانید من به دعوت این رسولان مؤمنم و گفتار مرا به کار بند ید که به سود شما ست. در اینکه
مخاطب در این جمله، و همچنین جمله (انی آمنت بربکم) کیست ؟ظاهر آیات قبل نشان میدهد که همان گروه
مشرکان و بت پرستانی هستند که در آن دیار بودند، تعبیر به ربکم (پروردگار شما) نیز منافاتی با این معنی ندارد، چرا که این تعبیر در آیات زیادی از
قرآن مجید در برابر کفار و به هنگام بیان استدلالات توحیدی آمده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۲۹۷، برگرفته از مقاله «احتجاج حبیب نجار».