اجماع تقدیری، مقابل اجماع فعلی (یا تحقیقی) در کلمات اصولیانمتأخر به کار رفته است. از موارد کاربرد آن جایی است که مسئلهای در کلمات قدما یا فقهاء عصری مطرح نشده باشد، لیکن حکم آن به حدّی واضح و روشن باشد که اگر همه فقها متعرض مسئله میشدند تنها همان حکم را برمیگزیدند.
مانند مسئلهانسداد طرق علم و علمی که اصولیان متأخر متعرّض آن شدهاند. از مقدماتدلیل انسداد، عدم جوازرجوع به اصل برائت در غیر احکام قطعی و عدم وجوباحتیاط در جمیعشبهات است. برای اثبات این مقدّمه به اجماع اصولیان استدلال شده است؛ درحالی که اصولیان پیشین از آن بحثی نکردهاند. مراد اینان از اجماع، اجماع تقدیری است؛ به این معنا که اگر اصولیان پیشین نیز متعرّض مسئله انسداد میشدند، همگی قائل به عدم جوازرجوع به اصل برائت و عدم وجوب احتیاط میگشتند.
از دیگر موارد کاربرد اجماع تقدیری جایی است که فتوای صادر شده مستند به دلیلی باشد که به جهت قطعی بودن بطلان آن، ادّعای اجماع تقدیری بر قول مقابل میشود؛ به این معنا که برفرض بطلان دلیل، در واقع همه قائل به قول مقابل آنند، از این عنوان در اصول فقه سخن گفتهاند.
مانند اعتبار (شرطیّت) قصد وجه در عبادات به دلیل عدم تحققموضوع عبادت و اطاعت بدون قصدِ وجه، که بر فرض فساددلیل و تحقق اطاعت بدون قصد وجه (وجوب) در واقع همه، حتّی قائلان به اعتبار قصد وجه در عبادات قائل به عدم اعتبار آن هستند. بنابر این، با اثبات عدم اعتبار قصد وجه و تحقق اطاعت بدون آن، اجماع تقدیری بر صحت عبادت بدون قصد وجه وجود خواهد داشت.
برخی اجماع تقدیری را باطل دانسته و گفتهاند: حجیت به لحاظ کاشف بودن آن از قول امام علیه السّلام است و زمانی کشفحاصل میشود که اجماع به گونه فعلی (و نه تقدیری) در خارج تحقق یابد.
[۴]نهایة الاصول، تقرير بحث بروجردي، سيدحسين و منتظري، شيخ حسين على، ص۵۴۹.
البته اجماع تقدیری تنها در صورت قطعی بودن ملازمه بین حکم مورد اجماع و معلق علیه تحقق مییابد و در صورت عدم علم به تلازم، اجماع تقدیری معنا نخواهد داشت.