اجتناب از خشونت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در آیه های متعددی از
قرآن کریم، به اجتناب از
خشونت و
تندخویی نسبت به افراد مختلف سفارش شده است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، دارای اخلاقی خوش و به دور از
خشونت بودند:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک...؛
رحمت خدا تو را
با خلق مهربان و
خوش خوی گردانید و اگر تندخو و
سخت دل بودی مردم از پیرامون تو متفرق می شدند پس چون امت به نادانی درباره تو بد کنند از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن و برای دلجوئی آنان در کار
جنگ مشورت نما، لیکن آنچه را که خود تصمیم گرفتی
با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد و یاری می کند.»
کلمه «فظ» به معنای
جفاکار بی رحم است و غلیظ بودن
قلب کنایه است از نداشتن رقت و راءفت، و کلمه:«انفضاض» که
مصدر فعل «انفضوا» است متفرق شدن است.
وجه التفات خطاب از
مسلمین به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
آیه شریفه بدین صورت است که:
در این آیه شریفه التفاتی به کار رفته چون در آیات قبل، خطاب متوجه عموم مسلمین بود و در این آیه متوجه شخص
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده و خطاب در اصل معنا در حقیقت باز به عموم مسلمین است و می خواهد بفرماید: رسول ما به رحمتی از ناحیه ما نسبت به شما
مهربان شده است و به همین جهت به او امر کردیم که از شما عفو کند و برایتان
استغفار نماید و
با شما در امور
مشورت کند و وقتی تصمیمی گرفت بر ما توکل کند...
و این سخن به خاطر اینکه حرف «فا» در اول آن آمده فرع و نتیجه گیری از کلامی دیگر است که البته صریحا در آیات نیامده، ولی سیاق بر آن دلالت دارد و تقدیر کلام چنین است: «و اذا کان حالهم ما تریه من الشباهه بالذین کفروا و التحسر علی قتلاهم، فبرحمة منا لنت لهم، و الا لانفضوا من حولک».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مامور برحذر بودن از رد درخواست
گدایان و راندن
خشونت آمیز آنان از خود بودند:
«وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر؛
و سؤ ال کننده را از خود مران.»
«لا تنهر» از ماده «نهر» به معنی
راندن تواءم
با خشونت است، و بعید نیست ریشه آن
با نهر به معنی نهر
آب جاری یکی باشد چرا که آن هم آب را
با شدت می راند!
در اینکه منظور از
سائل در اینجا چه کسی است ؟ چند تفسیر وجود دارد:
نخست اینکه منظور کسانی است که سؤالاتی در مسائل علمی و اعتقادی و دینی دارند، به قرینه اینکه این دستور تفریعی است بر آنچه در آیات قبل آمده «و وجدک ضالا فهدی»
خداوند تو را گمشده یافت و
هدایت کرد پس به شکرانه این
هدایت الهی تو نیز در هدایت نیازمندان کوشا باش، و هیچ تقاضا کننده هدایتی را از خود مران.
دیگر اینکه منظور کسانی است که دارای
فقر مادی هستند، و به سراغ تو می آیند، باید آنچه در توان داری به کارگیری، و آنها را
مایوس نکنی، و از خود نرانی.
سوم اینکه هم ناظر به فقر علمی است و هم فقر مادی، دستور می دهد که به تقاضای سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، این معنی هم تناسب
با هدایت الهی نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد و هم سرپرستی از او در زمانی که
یتیم بود.
علامه طباطبایی در
تفسیر این آیه می نویسد: کلمه «نهر» که مصدر فعل نهی «لا تنهر» است، به معنای
زجر و رنجاندن
با غلظت و
خشونت است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به
خوش خلقی و پرهیز از
خشونت، در رفتارهای اجتماعی ترغیب شده اند:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛
به (برکت)
رحمت الهی در برابر آنان (مردم) نرم شدی! و اگر
خشن و
سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها
آمرزش بطلب؛ و در کارها،
با آنان
مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش! و) بر خدا
توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
در آیه مورد بحث، نخست به یکی از مزایای فوق العاده
اخلاقی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اشاره شده، میفرماید: «در پرتو
رحمت و لطف
پروردگار، تو
با مردم نرم و مهربان شدی در حالی که اگر
خشن،
تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند». «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ».
«فَظّ» در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و
خشن است، و «غلیظ القلب» به کسی میگویند که
سنگدل باشد، و عملًا انعطاف و
محبتی نشان ندهد.
بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو به معنی
خشونت است اما یکی غالباً در مورد
خشونت در
سخن، و دیگری در مورد
خشونت در عمل به کار میرود و به این ترتیب،
خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و انعطاف او در برابر افراد
نادان و گناهکار میکند.
موسی علیه السلام، نهی کننده
فرعون از
خشونت، نسبت به
بنی اسرائیل بودند:
«فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُم...؛
پیش وی رفتند و گفتند ما دو
پیغمبر پروردگار توایم، پسران اسرائیل را
با ما بفرست و عذابشان مکن. از پروردگارت
معجزه ای سوی تو آورده ام. درود بر آن کس که هدایت را پیروی کند.»
در این جمله امر و دستور به رفتن نزد فرعون تجدید شده، البته بعد از آنکه آن دو جناب را
با وعده حفظ و
نصرت تامین داده، چیزی که هست در این امر مجدد
رسالت آن دو را کاملا بیان فرموده است، و آن این است که نزد وی روند، و او را به
ایمان و رفع ید از عذاب بنی اسرائیل دعوت نموده، پیشنهاد کنند که بنی اسرائیل را
رخصت دهد تا
با آن دو جناب به هر جا خواستند بروند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور اجتناب از
رفتار خشونت آمیز
با یتیمان بودند:
«فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَر؛
حال که چنین است یتیم را
تحقیر مکن.»
«تقهر» از ماده «قهر» به گفته «
راغب» در مفردات به معنی
غلبه تواءم
با تحقیر است، ولی در هر یک از این دو معنی نیز جداگانه استعمال می شود، و مناسب در اینجا همان «تحقیر» است.
این نشان می دهد که در مورد یتیمان مساءله
اطعام و
انفاق گرچه مهم است، ولی از آن مهم تر دلجوئی و
نوازش و رفع کمبودهای عاطفی است، و لذا در
حدیث معروفی می خوانیم که «رسول الله» (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ) فرمود: مَن مَسَحَ عَلَی رَاءسِ یَتِیمٍ کَان لَهُ بِکُلِ شَعرَة تَمر عَلَی یَدِه نُور یَومَ القُیَامَة
: هر کس به عنوان نوازش دست بر
سر یتیمی کشد به تعداد هر
موئی که دست او از آن می گذرد در
روز قیامت نوری خواهد داشت.
گوئی خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) می فرماید: تو هم خود یتیم بودی و
رنج یتیمی را کشیدهای، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و
روح تشنه آن ها را
با محبت سیراب کن.
علامه طباطبایی در تفسیر این
آیه می نویسد: راغب می گوید: کلمه «قهر» به معنای غلبه کردن بر کسی است، اما نه تنها غلبه کردن، بلکه
غلبه توام
با خوار کردن او، و
قهر به یک یک این دو معنا هم گفته می شود.
مؤمنان مجاهد از
خشونت با اظهارکننده
اسلام اجتناب می کنند، این
فرمان الهی به آنان است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرا؛
ای کسانی که
ایمان آوردید چون در راه خدا
سفر می کنید و به افراد ناشناس بر می خورید درباره آنان تحقیق کنید - و به کسی که
سلام به شما می کند نگوئید
مومن نیستی - تا به منظور گرفتن اموالش او را به
قتل برسانید و بدانید که نزد خدا
غنیمت های بسیار هست، خود شما نیز قبل از این، چنین بودید و خدا (
با نعمت ایمان) بر شما
منت نهاد، پس به تحقیق بپردازید که خدا به آنچه می کنید
با خبر است.»
در
شان نزول آیه آمده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سپاهی را برای
جنگ با اهل
فدک فرستاد. شخصی به نام
مرداس اظهار ایمان و اسلام کرد.
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را
سنگ باران کرده، کشتند و وسایلی که همراه او بود گرفتند. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد.
این آیه شریفه گذشته از اینکه در مقام
نصیحت و
موعظه است، مشتمل بر نوعی
توبیخ و
سرزنش نیز هست، ولی تصریح ندارد به اینکه آن قتلی که (علی الظاهر) واقع شده،
قتل عمد و آن هم قتل
مومن بوده، و بنابراین از ظاهر
آیه بر می آید که
قتل خطائی بوده که به وسیله بعضی از
مؤمنین صورت گرفته، و او کسی از
مشرکین را کشته، به خیال اینکه مشرک است و اگر
القای سلام کرده از ترس بوده، و حال آنکه اینطور نبوده و او به راستی مسلمان شده و یا می خواسته
مسلمان شود. و آیه شریفه توبیخش می کند به اینکه اسلام، ظاهر حال و گفتار افراد را معتبر می داند و مسلمانان حق
تفتیش از باطن کسی ندارند، باطن هر کسی را خدا می داند و امر دل ها به دست خدای
لطیف و
خبیر است.
و بنا بر آنچه ما از ظاهر آیه فهمیدیم جمله: «تبتغون عرض الحیوه الدنیا» از باب
اقتضای حال در کلام آمده، می خواهد بفهماند حال و وضع شما که این کار را کردید و شخصی را
با اینکه اظهار اسلام و ایمان کرد بدون اعتنا به سرنوشت او و بدون تحقیق از اسلام و
کفرش به قتل رساندید، حال کسی است که در پی
غنیمت است و جز به دست آوردن
مال از هر راهی که باشد هدفی ندارد، هر چند که کشتن افراد
با ایمان باشد. و معلوم است که چنین کسی کوچکترین مساله را بهانه قرار می دهد و بدون هیچ
عذر موجهی افراد را می کشد، تا اموال کشته خود را به غنیمت بردارد و این همان حال است که
مؤمنین قبل از ایمان آوردن داشتند، آری در
دوره جاهلیت مردم هیچ هدفی به جز
دنیا و مادیات نداشتند و امروز که خدای منان بر آنان
منت نهاده و نعمت ایمان را انعامشان کرده،
واجب است که دیگر چنین کاری را نکنند و وقتی می خواهند عملی را انجام دهند، تحقیق کنند و باز هم تابع و منقاد
خلق و خوی دوران جاهلیت و آثاری که از آن دوره باقی مانده نشوند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۲۵۶، برگرفته از مقاله «اجتناب از خشونت»