اثبات امامت امام علی با حدیث منزلت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حدیث منزلت، یکی از احادیثی است که به تواتر از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره
امامت و
خلافت حضرت علی (علیهالسّلام) وارد شده است. در این نوشتار این حدیث را از کتب
اهلسنت ذکر کرده و چگونگی اثبات امامت امام علی (علیهالسّلام) را بیان خواهیم کرد.
حدیث منزلت در بسیاری از کتابهای
اهلسنت نقل شده که حتی میتوان درباره آن ادعای تواتر کرد، چنانچه برخی از علمای اهل سنت به این مطلب تصریح کردهاند. از آن جایی که دو کتاب
بخاری و
مسلم، صحیحترین کتابهای اهل سنت بعد از
قرآن به شمار میآیند، ما فقط روایاتی را که در این دو کتاب آمده، نقل و نتیجهگیری خواهیم کرد.
محمد بن اسماعیل بخاری در
الجامع الصحیح مینویسد:
عَنْ
سَعْدٍ قَالَ سَمِعْتُ اِبْرَاهِیمَ
بْنَ سَعْدٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا خرسند نیستی از این که منزلت تو در نزد من، مساوی با منزلت
هارون (علیهالسّلام) در نزد
موسی (علیهالسّلام) باشد؟
عَنْ مُصْعَبِ
بْنِ سَعْدٍ عَنْ اَبِیهِ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ اِلَی تَبُوکَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِیًّا فَقَالَ اَتُخَلِّفُنِی فِی الصِّبْیَانِ وَالنِّسَاءِ قَالَ اَلَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَیْسَ نَبِیٌّ بَعْدِی.
هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عازم
جنگ تبوک شد حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود در
مدینه تعیین فرمود.
حضرت علی (علیهالسّلام) که چنان انتظاری نداشت به عرض مبارک رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تقدیم داشت:
آیا مرا به جانشینی خود در میان
زنان و فرزندان، معین میفرمائی؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه منزلت تو نسبت به من، برابر منزلت هارون (علیهالسّلام) نسبت به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد و از هیچ جهتی میان تو و او تفاوتی نیست، تنها تفاوت آن است که پیغمبری پس از من مبعوث نمیشود.
و
مسلم نیشابوری نیز در
صحیح خود مینویسد:
عَنْ عَامِرِ
بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی
وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی قَالَ
سَعِیدٌ فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُشَافِهَ بِهَا
سَعْدًا فَلَقِیتُ
سَعْدًا فَحَدَّثْتُهُ بِمَا حَدَّثَنِی عَامِرٌ فَقَالَ اَنَا سَمِعْتُهُ فَقُلْتُ آنْتَ سَمِعْتَهُ فَوَضَعَ اِصْبَعَیْهِ عَلَی اُذُنَیْهِ فَقَالَ نَعَمْ وَاِلَّا فَاسْتَکَّتَا.
سعید بن مسیّب از
عامر بن سعد بن ابیوقّاص از پدرش روایت کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: منزلت تو در نزد من، برابر با منزلت هارون (علیهالسّلام) در نزد حضرت موسی (علیهالسّلام) است؛ جز این که پیغمبری پس از من مبعوث نمیشود.
سعید بن مسیّب گفته است: آرزویم این بود که این حدیث را خودم از
سعد بشنوم، در ملاقاتی که با
سعد دست داد حدیث مزبور را که از عامر شنیده بودم به اطلاع او رسانیدم.
سعد گفت: آری، «حدیث منزلت» را خودم شنیدهام سپس دو انگشت را، یکی در گوش راست و دیگری در گوش چپ گذاشت و گفت: آری! با این دو گوش، حدیث منزلت را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدهام و اگر بر خلاف آنچه شنیدهای، شنیده باشم، امیدوارم شنوائی هر دو گوش را از دست بدهم!.
عَنْ مُصْعَبِ
بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی
وَقَّاصٍ عَنْ
سَعْدِ بْنِ اَبِی
وَقَّاصٍ قَالَ خَلَّفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیَّ
بْنَ اَبِی طَالِبٍ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تُخَلِّفُنِی فِی لنِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی غَیْرَ اَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ
بْنُ مُعَاذٍ حَدَّثَنَا اَبِی حَدَّثَنَا شُعْبَةُ فِی هَذَا الْاِسْنَادِ.
عَنْ
سَعْدِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ سَمِعْتُ اِبْرَاهِیمَ
بْنَ سَعْدٍ عَنْ
سَعْدٍ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.
عَنْ عَامِرِ
بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی
وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ
بْنُ اَبِی سُفْیَانَ
سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ
اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.
در یکی از روزها،
معاویة بن ابیسفیان به
سعد بن ابی
وقاص دستور داد تا به حضرت علی
بن ابیطالب (علیهالسّلام)
ناسزا بگوید!
سعد از دستور او سرپیچی کرد.
معاویه از وی پرسید: چرا علی را آماج ناسزا و
دشنام نمیسازی؟
سعد گفت: به دلیل آن که که سه خصلت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به
سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هرگاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو که در اختیار من باشد، به شمار میآوردم.
۱. در بعضی از جنگها رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید:
یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان موظّف میداری! رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه منزلت تو نسبت به من، همانند نسبت و منزلت هارون (علیهالسّلام)، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد، با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود؟
۲. در روز
جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی به اهتزاز میآورم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار چنان عطیّهای بودیم و دستها از آستین بیرون آورده تا پرچم اسلام را در اختیار بگیریم، همان زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: علی را به حضورم بیاورید. علی (علیهالسّلام) را در حالی به حضور حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعوت کردند که حضرتش به درد چشم دچار بود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آب دهان مبارک را در چشم حضرت علی (علیهالسّلام) چکانید، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهی بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت علی (علیهالسّلام)،
فتح و پیروزی نصیب
اسلام شد.
۳. هنگامی که
آیه مباهله «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ
اَبْناءَنا وَ
اَبْناءَکُمْ؛
» نازل شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حضرت علی (علیهالسّلام) و
حضرت فاطمه و
امام حسن و
امام حسین (علیهمالسّلام) را به حضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان
اهلبیت من هستند.
حاکم حسکانی از بزرگان اهل سنت، بعد از نقل حدیث منزلت مینویسد:
وهذا (ها) حدیث المنزلة الذی کان شیخنا ابو حازم الحافظ یقول: خرجته بخمسة آلاف اسناد! ! !
این همان حدیث منزلت است که شیخ ما (استاد ما) ابوحازم حافظ (دربارهاش) میگفت: من آن را به پنج هزار سند استخراج کردهام.
آیا غیر از این حدیث، حدیث دیگری در کتابهای اهل سنت یافت میشود که پنج هزار سند داشته باشد؟
و
ابنعبدالبر، یکی دیگر از استوانههای اهل سنت بعد از نقل حدیث مینویسد:
وهو من اثبت الآثار واصحها رواه عن النبی صلی الله علیه وسلم
سعد بن ابی
وقاص وطرق حدیث
سعد فیه کثیرة جدا قد ذکرها
ابن ابی خیثمة وغیره ورواه
ابن عباس وابو
سعید الخدری وام سلمة واسماء بنت عمیس وجابر
بن عبدالله وجماعة یطول ذکرهم.
حدیث منزلت، از ثابتترین و صحیحترین روایاتی است که
سعد بن ابی
وقاص از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است. طرق حدیث
سعد بسیار زیاد است که آنها را
ابنابیخیثمه و دیگران نقل کردهاند. و همچنین این روایت را
ابنعباس،
ابوسعید خدری،
امسلمه،
اسماء بنت عمیس،
جابر بن عبدالله و بسیاری دیگر که ذکر نام آنها به درازا خواهد کشید، نقل کردهاند.
و
مزی نیز در
تهذیب الکمال مینویسد:
وروی قوله (علیهالسّلام): " انت منی بمنزلةهارون من موسی " جماعة من الصحابة، وهو من اثبت الآثار واصحها، رواه عن النبی صلی الله علیه وسلم:
سعد بن ابی
وقاص، وابن عباس، وابو
سعید الخدری، وجابر
بن عبدالله، وام سلمة، واسماء بنت عمیس، وجماعة یطول ذکرهم.
حدیث منزلت را جماعتی از
صحابه نقل کردهاند که از صحیحترین و ثابتترین آثار به شمار میآید. این روایت را از نبی مکرم اسلام،
سعد بن ابی
وقاص،
ابنعباس،
ابوسعید خدری، جابر
بن عبدالله، امسلمه، اسماء بنت عمیس و بسیاری دیگر که ذکر نام آنها به درازا خواهد کشید، نقل کردهاند.
و
محمد بن یوسف بن محمد کنجی شافعی، در
کفایة الطالب،
مینویسد:
هذا حدیث متفق علی صحته رواه الائمة الحفاظ، کابی عبدالله البخاری فی صحیحه، ومسلم
ابن الحجاج فی صحیحه، وابی داود فی سننه، وابی عیسی الترمذی فی جامعه، وابی عبد الرحمان النسائی فی سننه، وابن ماجة القزوینی فی سننه، واتفق الجمیع علی صحته حتی صار ذلک اجماعا منهم، قال الحاکم النیسابوری هذا حدیث دخل فی حد التواتر.
این حدیثی است که اتفاق شده بر صحت آن، روایت کردند آن را امامان حافظان احادیث مانند ابیعبدالله بخاری در صحیح خود، و
مسلم بن حجاج در صحیح خود، و
ابیداود در
سنن خود، و
ابیعیسی ترمذی در جامع خود، و
ابیعبدالرحمن نسائی در
سنن خود، و
ابنماجه قزوینی در
سنن خود، و همگی اتفاق کردند بر صحت این حدیث تا آن جا که به
اجماع آنان رسید، حاکم نیشابوری گفت: این حدیثی است که در حد تواتر داخل شده است.
پس در صحت سند این روایت هیچ
شک و شبههای نیست.
طبق این روایت و به مقتضای عمومیتی که پیامبر اسلام در جمله «بمنزلة هارون من موسی» به کار برده است، هر مقامی را که هارون نسبت به موسی داشته، برای
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نسبت به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثابت میکند، و استثنا کردن مقام نبوت، خود تاکیدی است قوی بر عمومیت مقام منزلت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام).
آنچه از آیات
قرآن کریم استفاده میشود، منزلتهای هارون نسبت به حضرت موسی، به پنج امر خلاصه میشود:
وزیر کسی است که امیر را در انجام امور یاری میکند و بار سنگین مسؤلیتی را که امیر دارد بر دوش میکشد، و متصدی انجام آن میشود. و هارون در زمان حضرت موسی همین مقام را داشته است؛ چنانچه در آیه ۲۹
سوره طه از قول حضرت موسی (علیهالسّلام) آمده است:
«وَ اجْعَل لیّ ِ وَزِیرًا مِّنْ اَهْلیِ هَارُونَ اَخِی؛
و وزیری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را.»
و در آیه ۳۵ فرقان آمده است:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ اَخاهُهارُونَ وَزیراً
و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم.»
«وَ وَاعَدْنَا مُوسیَ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَةًوَ قَالَ مُوسیَ لِاَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنیِ فیِ قَوْمِی وَ اَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین؛
و ما با موسی، سی
شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما»
هارُونَ اَخی.
از آن جایی که برادری هارون با موسی نسبی بود و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواست تمامی مقامات هارون نسبت به حضرت موسی در حق امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) تحقق یابد، با امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)
عقد اخوت بست و او را برادر خود در
دنیا و
آخرت خطاب کرد، چنانچه حاکم نیشابوری و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نقل کردهاند:
عن
ابن عمر رضی الله عنهما قال لما ورد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم المدینة آخی بین اصحابه فجاء علی رضی الله عنه تدمع عیناه فقال یا رسول الله آخیت بین اصحابک ولم تواخ بینی وبین احد فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یا علی انت اخی فی الدنیا والآخرة.
و....
عبدالله بن عمر گفت: چون پیغمبر به مدینه وارد شد، بین اصحاب اخوت و برادری بر قرار کرد، پس علی (علیهالسّلام) با چشم گریان آمد، گفت یا رسول الله اصحابت را برادر کردی، و مرا با کسی برادر نکردی، فرمود: " یا علی، تو در دنیا و آخرت برادر منی ".
اشْدُدْ بِهِ اَزْری.
همانطوری که حضرت موسی از
خداوند درخواست کرد که پشت او را به هارون محکم کند، به مقتضای این حدیث مقام پشتیبانی از حضرت خاتم برای امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) ثابت میشود.
وَ اَشْرِکْهُ فیِ اَمْرِی.
همانطوری که هارون شریک کار موسی بود، این مقام به مقتضای این حدیث و به نص صریح قرآن؛ به جز در
نبوت برای علی (علیهالسّلام) ثابت میشود.
در نتیجه با این حدیث تمامی مقامات حضرت هارون، جز مقام نبوت، برای امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز ثابت میشود و امیر المؤمنین، وزیر،
خلیفه، برادر، پشتیبان و شریک در امر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
و شباهت دیگری که بین حضرت هارون (علیهالسّلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وجود دارد، این است که این مقامات را خداوند به درخواست پیامبر اسلام برای امیرالمؤمنین اعطا میکند، همانطوری که به هارون به درخواست حضرت موسی داده بود.
بسیاری از علمای اهل سنت روایت بسیار جالبی را نقل کردهاند که این مطلب را ثابت میکند:
عن
ابن عباس، بینما عبدالله
بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذ اقبل رجل، متعمم بعمامة فجعل
ابن عباس لا یقول قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الا قال الرجل: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال
ابن عباس: سالتک بالله من انت؟ فکشف العمامة عن وجهه وقال:
ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فانا جندب
بن جنادة البدری ابو ذر الغفاری سمعت النبی (صلی الله عنیه وآله وسلم) بهاتین والا فصمتا، ورایته بهاتین والا فعمیتا وهو یقول:
علی قائد البررة وقاتل الکفرة، منصور من نصره ومخذول من خذله.
اما انی صلیت مع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یوما من الایام صلاة الظهر فسال سائل فی المسجد فلم یعطه احد، فرفع السائل یده الی السماء وقال: اللهم اشهد انی سالت فی مسجد رسول الله فلم یعطنی احد شیئا. وکان علی راکعا فاومی الیه بخنصره الیمنی - وکان یتختم فیها - فاقبل السائل حتی اخذ الخاتم من، خنصره، وذلک بعین النبی فلما فرغ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من صلاته رفع راسه الی السماء وقال:
اللهم ان اخی موسی سالک فقال: رب اشرح لی صدری ویسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی واجعل لی وزیرا من اهلیهارون اخی اشدد به ازری واشرکه فی امری فانزلت علیه قرآنا ناطقا: (سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِاَخِیکَ) اللهم وانا محمد نبیک وصفیک اللهم فاشرح لی صدری ویسر لی امری واجعل لی وزیرا من اهلی علیا اخی اشدد به ازری.
قال ابوذر: فوالله ما استتم رسول الله ((صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم) الکلام حتی هبط علیه جبرئیل من عند الله وقال: یا محمد هنیئا (لک) ما وهب الله لک فی اخیک. قال: وما ذاک جبرئیل؟ قال: امر الله امتک بموالاته الی یوم القیامة وانزل قرآنا علیک: اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ.
ابنعباس کنار
چاه زمزم نشسته بود و از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدیث نقل میکرد مردی که صورتش را با
عمامه پوشیده بود نزدیک آمد و هرگاه که
ابنعباس میگفت رسول خدا چنین فرمود، او هم میگفت رسول خدا چنین فرمود
ابنعباس گفت: تو را به خدا
سوگند میدهم خودت را معرفی کن. پارچه را از صورتش برداشت و گفت:
ای مردم هرکس مرا میشناسد که میشناسد و آنان که نمیشناسند خودم را معرفی میکنم، من
جندب پسر جناده
ابوذر غفاری از یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
جنگ بدر هستم، از رسول خدا با دو گوشم شنیدم و با چشمهایم دیدم که اگر غیر از این باشد کر و کور باشم، فرمود: "علی پیشوای نیکوکاران و کشنده
کافران است، هرکس او را کمک کند پیروز است و آن که او را خار نماید ذلیل و بیچاره شود ".
بدانید که روزی از روزها هنگام ظهر برای اقامه
نماز در
مسجد خدمت رسول الله بودم مردی نیازمند وارد شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی هیچ کس به وی کمکی نکرد، علی که در همان لحظه و در حال
رکوع و مشغول نماز بود، دست راستش را که انگشترش در یکی از انگشتانش بود جلو آورد تا آن را به مرد نیازمند
هدیه کند، مرد فقیر
انگشتر را در آورد، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این منظره را مشاهده نمود، پس از پایان یافتن نماز دست به
دعا بلند کرد و عرض کرد:
" خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا نمود تا به وی
سعه صدر و گشایش در امور و بیانی رسا و شیوا و جانشینی برادرش هارون را عنایت فرمائی، و تو ای خدا درخواستش را اجابت فرمودی، و اکنون من پیامبر و فرستاده و برگزیدهات، درخواست میکنم تا شرح صدر و آسانشدن کارهایم را به من مرحمت فرمائی و نیز برادرم علی را وزیر و جانشین من قرار دهی تا همراه و کمک من در کارها و پشتیبان رسالتم باشد ".
ابوذر میگوید:
هنوز سخن و تقاضای رسول خدا تمام نشده بود که
جبرئیل نازل شد و این آیه را از جانب خداوند بر وی
تلاوت نمود.
«همانا پیشوا و رهبر و فرمانده شما خد و رسول او و
مومنان هستند، همانها که نماز را برپا میدارند و در رکوع نماز،
زکات و
صدقه میدهند.»
این فضیلت آنقدر برای دشمنان رسول خدا گران آمده است که مثل همیشه دستان امانتدار آنها روایت را طوری تغییر دادهاند که قلب هر منصفی را میسوزاند و از طرف دیگر نهایت بیشرمی و رذالت
بنیامیه را ثابت میکند.
ابنحجر عسقلانی در
تهذیب التهذیب،
شمسالدین ذهبی در
تاریخ الاسلام و... نوشتهاند:
حدثنا اسماعیل
بن عیاش سمعت حریز
بن عثمان یقول هذا الذی یرویه الناس عن النبی صلی الله علیه وسلم انه قال لعلی انت منی بمنزلةهارون من موسی، حق ولکن اخطا السامع قلت فما هو فقال انما هو انت منی بمنزلة قارون من موسی قلت عمن ترویه قال سمعت الولید
بن عبد الملک یقوله وهو علی المنبر.
و....
از
حریز بن عثمان شنیدم که میگفت: این روایتی که مردم از پیامبر نقل میکنند که به
علی (علیهالسّلام) فرمود: "تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسی هستی " درست است، ولی راوی اشتباه شنیده است. راوی میگوید پرسیدم که اصل روایت چگونه بوده است؟ گفت: پیامبر فرموده: یاعلی! دشمنی تو با من، همانند دشمنی
قارون با موسی است.
وقتی از او سؤال میکنند که این حدیث را از کی شنیدهای؟ در جواب میگوید: من دیدم که
ولید بن عبدالملک آنرا بر بالای
منبر میخواند.
به راستی چهقدر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مظلوم بوده است و چه دشمنان بیانصافی داشته است. به امید روزی که منقتم آل محمد،
ذوالفقار علی در دست از پس پرده غیبت بیرون بیاید و انتقام این همه
ظلم و
ستم را از آنها بستاند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «چگونه میتوان با حدیث منزلت امامت و خلافت حضرت علی (علیهالسّلام) را ثابت کرد؟».