ابیّ بن خلف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اُبیّبنخَلَف، ابوعامر،
اُبیبن خلفبن وهببن حذافة بنجمح،
از
قبیله قریش،
تیره بنیجمح و از دشمنان سرسخت
پیامبراسلام میباشد.
اُبیبن خلف و برادرش امیه، از اشراف قریش در
جاهلیت بودند که در دشمنی با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و مسلمانان، گوی سبقت از دیگران میربودند، او از دلیران
عرب بود؛ چنانکه
عمرو بن عاص در مشاجرهای با
عمارة بن
ولیدبن مغیره میگوید:من از همه بزرگان بهرهای بردهام، از اُبی دلیری را.
آنچه در زندگانی اُبی دیده میشود، سراسر
تکبُّر و
سرکشی است،
امام علی (علیهالسلام) در
احتجاج با دانشمندی یهودی، اُبی را از فرعونهایی میشمارد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بهسوی آنان برانگیخته شده است.
به روایتی، سبب پیدایش پیمانِ جوانمردان (
حلفالفضول ) که
رسول خدا حتی پس از
اسلام بدان مباهات میکرد،
ستم اُبی در
معامله با «
قیسبنشیبه » یا «
لمیسبنسعد » بود.
شعر لمیس نیز بر آن گواه است.
همچنین آوردهاند:وقتی امیه یکی از بردگانش را شکنجه میکرد، اُبی میگفت:عذابش را افزونکن.
کینهورزی و دشمنی اُبی با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از ابتدای
بعثت آشکار است. وی و گروهی از سران
شرک به دیدار
ابوطالب شتافته، خواستار بازایستادن رسولخدا از دعوت به
توحید شدند.
وی همچنین دیگران را از گرایش به اسلام بازمیداشت، آوردهاند که «
عقبةابنابیمعیط » دوستِ صمیمی اُبی که
مراوده اندکی نیز با رسول خدا داشت،
حضرت را به ضیافتی دعوت کرد؛ امّا پیامبر دست به طعام نبُرد تا عقبه
شهادتین بر زبان جاری سازد و او نیز چنان کرد، وقتی اُبَی ازاینرویداد آگاه شد، بر عقبه سخت
عتاب کرد و عذر نپذیرفت جز آنکه بر چهره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آب دهان اَفکَنَد.
برخی گفتهاند:او به این کار موفق نشد؛
امّا عدهای بر این باورند که عقبه برای جلب رضایت اُبی، خواستِ او را برآورد و به سزای
ارتداد خویش، در نبرد
بدر به فرمان پیامبر سر از کف بداد.
پس از نزول آیات اوّل
سوره روم که از پیروزی روم بر ایران خبر میداد، اُبی از سرستیز با
ابوبکر، بر عدم تحقّق
وعده الهی شرط بست؛ امّا با تحقّق آن، ابوبکر، صد
شتر ماده به چنگ آورد.
دشمنی اُبی با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بدان پایه بود که او را سرسختترین و آزار دهندهترین دشمنان رسول خدا دانستهاند؛
چنانکه هرگاه در
مکّه به پیامبر میرسید، میگفت:اسبم را نیک پرورش میدهم تا سوار بر آن تو را بکشم.
وی در
توطئه دارالندوه شرکت داشت
و در پی آن در «
لیلةالمبیت » کمر به
قتل پیامبر بست.
چون پیامبر مورد پذیرش مردم مدینه قرار گرفت، او و
ابوسفیان ضمن نامهای از آنان خواستند تا از حمایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دست بردارند.
اُبی، جان و مالش را بر سر دشمنی با رسول خدا نهاد و ازجمله اطعامکنندگان سپاه شرک در
غزوه بدر بود.
او که بر کشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
سوگند یادکرده بود،
وقتی در
جنگ اُحد، یاران رسولخدا را پراکنده دید، فریاد برآورد:ای محمد! زنده نمانم اگر تو زنده بمانی؛ سپس خشمگینانه بهسوی پیامبر تاخت و چون برخی
اصحاب، خواستار رویارویی با حمله او شدند، پیامبر فرمان داد همه کناری بایستند؛ امّا مصعب خود را به پیش انداخت و به ضربه ابی، به شهادت رسید، در این هنگام، پیامبر خدا عصای نوک تیز حارث بنصمه را برداشت و بر گردن اُبی فرود آورد، این ضربت اعجازگونه پیامبر بانگی سخت از او برآورد.
یاران اُبی گفتند:اثر این خراش نه جای آن همه فریاد است، اُبی گفت:اگر این ضربت به همه اهل بازار «
ذیالمجاز » وارد آید، تحمل نتوانند کرد؛ زیرا سخن او
حق است که گفت:من به خواست خدا، اُبی را خواهم کشت، وی پس از آن در راه مکّه بر اثر همان ضربت به هلاکت رسید،
و بدین طریق به
نفرین پیامبر، گرفتار سختترین عذاب الهی شد،
از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل است که سختترین عذابها در
قیامت، از آنِ کسیاست که پیامبری را کشته باشد یا پیامبری او را بکشد.
شمار آیاتی که مفسران، در ذیل آنها از اُبی یادکردهاند، بسیار است، در این آیات، اُبَی گاه سبب انحصاری نزول آیه و گاه یکی از افراد آن است، گاهی نیز از باب تطبیق و ذکر مصداق، از او سخنی بهمیان آمده است، این آیات عبارتاند از:
«اَولَم یَرَالاِنسنُ اَنّا خَلَقنهُ مِن نُطفَة فَاِذا هُو خَصِیمٌ مُبین= آیا انسان نمیداند که ما او را از نطفهای آفریدیم و ناگاه او دشمنی آشکار است.»
بسیاری از مفسران گفتهاند:روزی اُبَی و جمعی از مشرکان، نزد
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده، با او
محاجه کردند. در این میان اُبی درحالیکه استخوانی پوسیده را با فشار دست خردمیکرد و بر باد میداد، به تندی گفت:آیا خداوند این
استخوان پوسیده را زنده خواهد کرد؟ پیامبر پاسخ گفت:آری، خداوند این استخوان را زنده خواهد کرد؛ چنانکه تو را هم میمیراند و زنده میکند و به آتش
جهنم در میآورد.
پس از این، آیهپیشین نازل شد، درباره آیات۴
سوره نحل /۱۶
؛ ۶۶
سوره مریم /۱۹
؛ ۱۰
سوره سجده /۳۲
؛ ۴۹
سوره اسراء /۱۷
نیز همین روایت را آوردهاند.
«ویَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقولُ یلَیتَنِی اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلا • یویلَتی لَیتَنی لَم اَتَّخِذ فُلانًا خَلیلاً... = و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار، دست خود را (از شدت
حسرت ) به
دندان میگزد (و) میگوید:ای کاش با رسول راهی برمیگزیدم! ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراهکننده) را
دوست نمیگرفتم... .»
گفتهاند:مراد از «فُلانًا» اُبیو «ظالم»
عقبة ابنابیمعیط است
و آیه، پس از آنکه عقبه به تحریک اُبی،
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را مورد
اهانت قرار داد، نازل شد و
زبان حال و
ندامت او را در
قیامت بیان کرد؛
در نتیجه شاید از باب بیان مصداق گفتهاند:آیه۶۷
سورهاعراف /۷
که از دشمنی برخی دوستان در قیامت حکایت میکند و آیه۲۴
سوره زمر /۳۹
که حاکی از بهصورت در افتادن کسی در عذاب است، درباره او فرود آمده است.
در آغاز
بعثت، سران
شرک ازجمله اُبی، نزد
ابوطالب آمده، خواستار خودداری رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دعوت شدند؛
امّا با ناامیدی و شگفتی بازگشتند و خویشتن را به پایداری بر
عبادت بتها فراخواندند، در این باره، آیات ۵۶
سوره ص /۳۸
فرود آمد:«اَجَعَلَ الألِهَةَ اِلهًا وحِدًا اِنَّ هذا لَشَیءٌ عُجاب • وانطَلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هذا لَشَیءٌ یُراد= آیا او به جای این همه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این بهراستی چیزی شگفت است! سرکردگان آنان روان شدند و (گفتند) بروید و بر خدایان خویش ایستادگی کنید که این امر به راستی
هدف است».
در
جنگ بدر، ۱۲ تن از سران
شرک ازجمله اُبی، تأمین غذای سپاه را برعهده داشتند
که خداوند با نزول آیه۳۶
سوره انفال /۸
این
بذل و بخشش را برای بازداشتن از راه خدا، مایه
حسرت آنان اعلام کرد:«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ...».
قرطبی، نزول آیه۱
سوره محمد /۴۷
را به نقل از
ابنعباس، در همین باره دانسته است.
«فَلَم تَقتُلوهُم و لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ و لکِنَّ اللّهَ رَمی= شما آنان را نکشتید؛ بلکه خداوند آنان را کشت و تو تیر نیفکندی؛ بلکه خدا انداخت... .»
بنا به نقلی، آیه درباره قتلاُبی بهدست رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرود آمده است؛
هر چند قول
مشهور، سببنزول آیه را به روی دادی در جنگ بدر نسبت میدهد.
«یاَیُّهَا الاِنسنُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریم= ای
انسان ! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت فریفت؟»
«یاَیُّهَا الاِنسنُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدحًا فَمُلقیه= ای انسان! تو با تلاش و رنج بهسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد.»
«فَاَمَّا الاِنسنُ اِذا مَا ابتَلهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ ونَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی اَکرَمَن= امّا انسان، هنگامیکه پروردگارش او را برای
آزمایش، اکرام میکند و
نعمت میبخشد، (مغرور میشود) و میگوید:پروردگارم مرا گرامی داشته است.»
گرچه مراد از انسان در آیات پیشگفته را معنای
عام آن دانستهاند،
قرطبی بنا به نقلی میگوید:آنکه به
پروردگار خویش فریفته شد و رنج بیهوده کشید، و به نعمتهای الهی آزموده شد، اُبیبنخلف بود.
شاید این موارد نیز از باب ذکر مصداق باشد.
به نقلی گفتهاند:آیات ذیل درباره اُبی نازل شده که از روی نادانی به
مجادله با
وحی برخاسته بود
:«... و کانَ الاِنسنُ اَکثَرَ شَیء جَدَلا=... و انسان، بیش از همه چیز در ستیز و چون و چراست».
«وَمِنَ النّاسِ مَن یُجدِلُ فِیاللّهِ بِغَیرِ عِلم... = وگروهی از مردم بدون هیچ دانشی، به مجادله درباره خدا برمیخیزند...».
اگرچه روایات، ترتیب نزولِ
سوره حج را پس از
سوره نور،
یعنی بعد از غزوه اُحد و مرگ اُبی، میدانند، المیزان با توجه به سیاق آیات سوره حج، نزول آن را قبل از جنگ بدر دانسته است؛
بنابراین میتواند درباره اُبی باشد.
گفتهاند:گروهی از سران
شرک، ازجمله اُبی گرد هم آمده، به
تلاوتِ قرآن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گوش فرا میدادند؛ امّا بیآنکه اثری بر دلهای ایشان بگذارد، هر یک درباره
قرآن سخنی به
باطل راندند که آیه ۲۵
سوره انعام /۶
پرده ازاین راز برگرفت:«ومِنهُم مَن یَستَمِعُ اِلَیکَ و جَعَلنا عَلی قُلوبِهِم اَکِنَّةً اَن یَفقَهوهُ و فی ءاذانِهِم وقرًا... = پارهای از آنان به (سخنان) تو گوش فرا میدهند؛ و (لی) بر دلهایشان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم...».
برخی، اُبی را ازجمله استهزاکنندگان میدانند که آیه۹۵
سوره حجر /۱۵
درباره آنها نازل شده است
:«اِنّا کَفَینکَ المُستَهزِءین= ما شرّ استهزا•کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».
برخی از مفسران، اُبی را از مصادیق «اَمّا مَنِاستَغنی» در آیه۵
سوره عبس /۸۰
دانستهاند که
رسولخدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به اسلام آنها امید داشت؛ در نتیجه به گفتوگو با آنان پرداخت و آیات نخست این سوره در این باره فرود آمده است.
«واِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ المکِرین= (و به یاد آر) هنگامی (را) که کافران نقشه میکشیدند تو را به
زندان افکنند یا به قتل برسانند یا (از
مکّه ) خارج سازند و آنان چاره میاندیشیدند و خداوند هم
تدبیر میکرد، و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است.»
وقتی سران شرک در
دارالندوه گرد آمدند تا در کار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چارهای بیندیشند، اُبی یکی از آنان بود که به همراه برادرش اُمیه و
عاص بنوائل، پیشنهاد
حبس رسولخدا را ارائه دادند.
عبارت «لِیُثبِتوکَ» در آیه به آن اشارهدارد.
«اِنّا اَنذَرنکُم عَذابًا قَریبًا یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت یَداهُ و یَقولُ الکافِرُ یلَیتَنی کُنتُ تُربا= ما شما را از عذابی نزدیک بیم دادیم. روزی که
انسان آنچه را از پیش با دستهای خود فرستاده است، میبیند و کافر میگوید:ای کاش
خاک بودم!»
قرطبی ضمن بیان چند دیدگاه درباره این آیه، بنابر قولی، مراد از «مرء» (مرد) را اُبیبنخلف و
عقبة ابنابیمعیط دانستهاست.
برخی بر این عقیدهاند که خطاب، عتاب و تهدید قرآن در دو آیه ذیل، متوجه اُبی است؛
اگرچه اطلاق و عموم لفظ، همه افراد مشابه را دربرمیگیرد:«فما یُکذِّبُکَ بَعدُ بِالدّین= پس چه چیز، تو را بعد (از این همه ادلّه روشن) به تکذیب (روز) جزا وا میدارد؟»
«ویلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة= وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای.»
گفتهاند:روزی اُبی و گروهی از مشرکان در حال
طواف بر گرد
کعبه، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیشنهاد کردند که هر یک از دو گروه، خدایان گروه دیگر را بپرستد که در پاسخ آنان
سوره کافرون نازل شد.
سیوطی، به نقل از
محمدبناسحاق آورده است:پس از کوششهای فراوان رسول خدا در
ابلاغ وحی و دعوت مردم به
اسلام، گروهی، ازجمله اُبی نزد پیامبر آمده، بهانهای دیگر گرفتند. گویا آنان منتظر بودند تا فرشتهای را به چشم خویش ببینند.
آیات ۸۹
سوره انعام /۶
به این واقعه اشاره دارد:گفتند:چرا فرشتهای بر او نازل نمیشود؟ خداوند در پاسخ آنان فرمود:اگر فرشتهای نازل میکردیم، کار به پایان رسیده بود و مهلتی نمییافتند، و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، آن (
فرشته ) را بهصورت مردی درمیآوردیم، و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم:«وقالوا لَولا اُنزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ ولَواَنزَلنا مَلَکًا لَقُضِیَ الاَمرُ ثُمَّ لایُنظَرون • ولَوجَعَلنهُ مَلَکًا لَجَعَلنهُ رَجُلاً و لَلَبسنا عَلَیهِم مایَلبِسون».
خداوند در آیه ۷۶
سوره نحل /۱۶،
مَثَل بردهای گنگ، ناتوان و کمخرد را آورده که نه سخن کسی را میفهمد و نه میتوان سخنش را فهمید
و سربار دیگران است، از «
عطاءبنابیرباح » نقل است که مراد از این برده گنگ، اُبیبنخلف است.
براساس روایتی که
قرطبی و
بلنسی نقل کردهاند، اُبی، روزی همراه تنی چند از مشرکان، نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده، با استناد به آفرینش تدریجی انسانها، بر سخن پیامبر که میفرمود خداوند انسانها را یکباره برمیانگیزد، خُرده گرفت که در پاسخ آنان، آیه۲۸
سوره لقمان /۳۱
فرود آمد
:«ما خَلقُکُم و لابَعثُکُم اِلاّ کَنَفس وحِدَة اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ=
آفرینش و برانگیختن (و زندگی دوباره) همه شما (در
قیامت ) همانند یک فرد بیش نیست، خداوند شنوا و بینا است.»
«یاَیُّهَا النَّبیُّ اتَّقِ اللّهَ و لاتُطِعِ الکفُرینَ و المُنفِقینَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا حَکیما= ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان فرمان مبر که خداوند، عالم و حکیم است.»
بلنسی به نقل از
ابنجریج، مراد از کافران را در آیه، اُبی دانسته است؛
امّا
طبرسی، آیه را مربوط به زمانی پس از واقعه اُحد میداند
که گویا این سخن صحیحتر است.
(۱)الاحتجاج.
(۲)اسباب النزول، واحدى.
(۳)اسدالغابة فى معرفة الصحابه.
(۴)الامالى، مفيد.
(۵)انساب الاشراف.
(۶)تفسير العياشى.
(۷)التمهيد فى علوم القرآن.
(۸)جامع البيان عن تأويل آىالقرآن.
(۹)الجامع لاحكام القرآن، قرطبى.
(۱۰)البدءوالتاريخ.
الدرالمنثور فىالتفسير بالمأثور.
(۱۲)دلائلالنبوه.
(۱۳)السيرةالنبويه،
ابنهشام.
(۱۴)الطبقاتالكبرى.
(۱۵)غررالتبيان فى من لميسم فى القرآن.
(۱۶)كتابالحيوان.
(۱۷)كشفالاسرار و عدةالابرار.
(۱۸)مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن.
(۱۹)المحبر.
(۲۰)مسند احمدبن حنبل.
(۲۱)المعارف.
(۲۲)مفرداتالفاظ القرآن.
(۲۳)مناقب آل ابىطالب.
(۲۴)الميزان فى تفسيرالقرآن.
(۲۵)تفسيرمبهمات القرآن.
(۲۶) المغازى.
(۲۷)المنمّق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابیبن خلف».