ابومنصور عزالدوله بختیار دیلمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بختیار دیلمی ملقب به عزالدوله و مُکَنّیٰ به ابومنصور، فرزند
معزالدوله دیلمی از فرمانروایان
آل بویه عراق بودهاست.
عزالدوله ابومنصور بختیار بن معزالدوله (ح ۳۳۱-۳۶۷ق/۹۴۳-۹۷۸م)، پس از معزالدوله بر تخت نشست و به رغم سفارش پدر که او را به فرمانبری از
رکنالدوله و
عضدالدوله و پاسداری از امرای دولت، خاصه سبکتکینِ حاجب، فرمان داده بود بنای بدرفتاری گذاشت و با تصرف اقطاعات امرای دیلمی، آنها را از گرد خویش بپراکند. سبکتکین از او روی بگردانید و حبشی برادر عزالدوله در
بصره بر او شورید. در ۳۵۹ق/۹۷۰م، به واسط رفت و ابوالفضل
عباس بن حسین شیرازی وزیر خود را به سرکوب عمران بن شاهین در جامده فرستاد، اما ناکام ماند و با گرفتن زر و سیم از او تن به صلح داد
در ۳۶۰ق/۹۷۱م
قرمطیان را در حمله به
دمشق یاری رساند و سال بعد، به درخواست بغدادیان،
برای نبرد با رومیان که به جزیره تاخته بودند، سبکتکین را گفت تا سپاه آراید و خود از خلیفه
المطیع لله هزینه نبرد گرفت. اما میان
شیعیان و
سنّیان درگیری سختی پدید آمد و محلّه کَرخ بسوخت. بختیار نیز آن مال را جهت خویش صرف کرد و کار غذا معطل ماند.
در ۳۶۳ق/۹۷۴م بر
ابوتَغلِب حَمدانی در موصل تاخت. ابوتغلب به
سنجار عقب نشست و قصد تسخیر
بغداد کرد. بختیار، وزیر خود
ابن بَقیّه را با سبکتکین به بغداد باز فرستاد. ابوتغلب که یارای مقاومت نمیدید، صلح خواست و به بختیار غرامت داد و هریک به قلمرو خود بازگشتند. بختیار که در این اوقات سخت تنگدست بود، به اهواز رفت و بَختَکینِ آزاد رویه، مال بسیار به وی داد، اما میان ترکان و دیلمیان خلاف افتاد و بختیار خود بر ترکان تاخت و اِقطاعات سبکتکین را نیز مصادره کرد. آنگاه با
مادر و برادرش حیلهای به کار بست تا سبکتکین را دستگیر کند، اما توفیق نیافت و سبکتکین خانه بختیار را در بغداد بسوزانید و برادران و مادرش را به واسط فرستاد. عامه بغداد نیز به سبکتکین پیوستند و بر شیعیان تاختند و خون بسیار ریخته شد.
بختیار به واسط رفت و از رکنالدوله و عضدالدوله و
عمران بن شاهین و ابوتَغلِب حَمدانی مدد خواست. ابوتغلب سپاه به تَکریت فرستاد و منتظر ایستاد تا اگر ترکان ظفر یابند، وی بغداد را تصرف کند. عمران بن شاهین به درخواست بختیار وقعی ننهاد. ولی عضدالدوله می نگریست تا روزگار بر بختیار چه پیش آورد.
ترکان برای یکسره کردن کار بختیار، به همراهی خلیفه الطائع و خلیفه مخلوع المطیع، به واسط رفتند و ابوتغلب وارد بغداد شد. سبکتکین والمطیع در دیرالعاقول درگذشتند و الفتکین رهبری ترکان را به دست گرفت و به واسط راند. ۵۰ روز میان آنان و بختیار پیکار بود. بختیار باز عضدالدوله را به مدد خواست و وی با سپاه به عراق راند.
ترکان نیز دست از محاصره برداشتند و به بغداد بازگشتند. بختیار به عضدالدوله پیوست و هر دو عزم بغداد کردند و ترکان از دیگر سوی بیرون شدند.
و ابوتغلب حمدانی هم به
موصل واپس نشست. عضدالدوله که مترصّد فرصت بود تا خود به عراق چیره شود، با حیله بختیار را نسبت به یارانش بدگمان کرد و آنان را بر بختیار بشورانید و سرانجام او را واداشت تا خود از حکومت استعفا دهد. آنگاه وی را دربند کرد و خود به
حکومت نشست.
رفتار عضدالدوله باعث ایجاد نابسامانیهایی در قلمرو او شد. پدرش رکنالدوله به خشم آمد
و ابن بَقیّه در واسط بر او شورید و عضدالدوله به ناچار بختیار را دوباره بر تخت نشانید و شرط کرد که به نیابت از او در
عراق فرمان براند. اما آتش طمع عضدالدوله بر عراق خاموش نشد، و او پس از
مرگ پدرش رکنالدوله (۳۳۶ق/۹۴۷م) به بهانه تمایل بختیار به دشمنانش یعنی حَسَنِّویه کرد و فخرالدوله و ابوتغلب حَمدانی، بر او تاخت. بختیار به اشارت ابن بقیّه وزیر به مقابله برخاست، اما در
اهواز شکست خورد و به واسط رفت و سپس به بغداد بازگشت. آنگاه عضدالدوله به بصره تاخت و سپس عزم بغداد کرد و از بختیار خواست که مال و سلاح گیرد و از بغداد بیرون رود. بختیار پذیرفت و عزم
شام کرد. عضدالدوله وارد بغداد شد و در آن جا خطبه به نام او خواندند (۳۶۷/۹۷۸م). بختیار که عازم شام بود، به تحریک و مساعدت ابوتغلب حمدانی، دوباره به بغداد تاخت. در اطراف تکریت پیکار شد و به شکست و اسارت بختیار انجامید.
عضدالدوله فرمان داد تا عزالدوله بختیار (هـ م) را بکشتند. با این همه بر سر بیپیکرش بسیار بگریست.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «آل بویه»، ج۱، ص ۳۸۸.