• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوعلی محمد بن احمد بلخی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمد بن احمد بلخی مؤلف شاهنامه منثور می‌باشد؛ که در این مقاله به بررسی إسناد شاهنامه منثور به محمد بن احمد بلخی می‌پردازد و اینکه آیا شاهنامه ابوعلی بلخی همان شاهنامه ابومنصور است یا خیر؟



محمد بن احمد بلخی، ابوعلی، مؤلف شاهنامه منثور می‌باشد.


تنها مأخذ ما درباره بلخی و شاهنامه او گفته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه
[۱] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۹۹ به بعد، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
است که از او با نام ابوعلی محمدبن احمد بلخی شاعر و مؤلف شاهنامه یاد کرده است.

۲.۱ - نقل ابوریحان بیرونی درباره ابوعلی

طبق روایت بیرونی، ابوعلی در تألیف خود اخبار مبدأ خلقت را از روی کتاب سیرالملوک ابن مقفع و کتاب‌های محمد بن جهم برمکی، هشام بن قاسم، بهرام بن مردانشاه (موبد شهر شاپور) و بهرام بن مهران اصفهانی تصحیح و سپس با کتاب بهرام هروی مجوسی مقابله کرده بوده است. بیرونی سپس روایت بلخی آغاز آفرینش را نقل می‌کند. او دو جا نیز از شاهنامه ابومنصوری نام برده است.
[۲] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۸ـ۱۱۶، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.


۲.۲ - نتیجه‌گیری روزن از گفته بیرونی

ازینرو روزن
[۳] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۱۹۰ به بعد، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
از مقایسه گفته بیرونی در آن‌جا که از شاهنامه ابوعلی بلخی گفتگو می‌کند با جایی که صحبت از شاهنامه ابومنصوری است، چنین نتیجه گرفته که منظور بیرونی در هر دو جا اثری واحد است و به عبارت دیگر شاهنامه ابوعلی بلخی همان شاهنامه ابومنصوری است.

۲.۳ - بارتولد

تقی‌زاده
[۴] حسن تقی زاده، شاهنامه‌های فارسی، ج۱، ص۱۱ به بعد، کاوه، سال ۲ (دوره جدید)، ش ۳، آبان ۱۲۹۰.
و بارتولد
[۵] W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ج۱، ص۱۵۲ به بعد، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
نظر روزن را پذیرفته‌اند، و بارتولد اضافه کرده که چون بیرونی، ابوعلی بلخی را شاعر نامیده، پس این ابوعلی محمد بن احمد بلخی همان محمد بن احمد دقیقی است که به روایت برخی تذکره نویسان اهل بلخ بوده است.

۲.۴ - محمدتقی بهار و تقی‌زاده

در مقابل این نظریه، تقی‌زاده
[۶] حسن تقی زاده، مشاهیر شعرای ایران، ج۱، ص۷، کاوه، سال ۵، ش ۲، مهر ۱۲۸۹.
و محمدتقی بهار
[۷] محمدتقی بهار، ج۲، ص۳، سبک شناسی، ج ۲، پانویس ۲، تهران ۱۳۳۷ ش.
احتمال داده‌اند که این ابوعلی بلخی ممکن است همان ابوالمؤید بلخی باشد که شاهنامه منثور او شهرت داشته است.
[۸] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۵ ـ۶، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
صفا
[۹] ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، ج۱، ص۹۹، تهران ۱۳۳۳ ش.
نیز نظریه نخستین را نپذیرفته است.


در واقع، این نظریه که شاهنامه ابوعلی بلخی همان شاهنامه ابومنصوری است
[۱۰] V Rosen، "K voprosu ob arabskich perevodach Chuda ¦ i-Name "، in Vostoc § nyia Zametki، Paris ۱۸۹۵، ۱۵۳-۱۹۱.
[۱۱] W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
[۱۲] حسن تقی زاده، شاهنامه‌های فارسی، ج۱، ص۱۱ به بعد، کاوه، سال ۲ (دوره جدید)، ش ۳، آبان ۱۲۹۰.
و ابوعلی بلخی همان دقیقی است
[۱۳] W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ج۱، ص۱۵۲ به بعد، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
حدسی است بسیار ضعیف، به چند دلیل:

۳.۱ - عدم ذکر نام ابوعلی در مقدمه

چطور می‌توان پذیرفت که در مقدمه موجود شاهنامه ابومنصوری از بانی کتاب، ابومنصور عبدالرزاق و از سرپرست کار تألیف، ابومنصور معمری، و از چندتن از نویسندگان آن (که فردوسی هم نام آن‌ها را آورده) نام برده شده است،
[۱۴] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۲۰ـ۲۴، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
اما نه این مقدمه از ابوعلی بلخی ذکری کرده، نه فردوسی و نه ثعالبی؛ و در عین حال ارزش کار او در تألیف شاهنامه ابومنصوری تا آن حد بوده که بیرونی تمام کتاب را به او نسبت داده است ؟

۳.۲ - عدم تطابق مطالب

آنچه بیرونی از شاهنامه ابوعلی بلخی درباره آغاز آفرینش نقل کرده با آنچه فردوسی در شاهنامه درباره کیومرث آورده مطابق نیست. محققان نامبرده به جای آن‌که از این حقیقت نتیجه بگیرند که شاهنامه ابوعلی با شاهنامه ابومنصوری که مأخذ فردوسی بوده، یکی نیست، دچار حدسی بی‌پایه شده‌اند.

۳.۳ - بیرونی و عدم ذکر کلمه دقیقی

اگر چنانکه بارتولد مدعی شده، ابوعلی محمد بن احمد بلخی همان محمد بن احمد دقیقی بوده است، باید پرسید که چطور بیرونی از نام دقیقی فقط محمد بن احمد را که تا قرن هفتم در هیچ مأخذی نیامده ذکر کرده و کلمه «دقیقی» را که شاعر تا قرن هفتم فقط به همین نام معروف بوده
[۱۵] جلال خالقی مطلق، طوس زادگاه دقیقی است ؟، ج۱، ص۱۲۲، پانویس ۲۰، در مجموعه سخنرانی‌های نخستین جشن طوس ۱۳۵۴ (فردوسی و ادبیات حماسی)، تهران ۱۳۵۵ ش.
نیاورده است ؟

۳.۴ - ابومنصور کنیه دقیقی

کنیه دقیقی را محمد عوفی
[۱۶] محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، ج۱، ص۲۵۰، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۵ ش.
و تذکره‌های بعداز او، ابومنصور ذکر کرده‌اند، نه ابوعلی. ولی بارتولد می‌گوید که شاید کنیه دقیقی نخست ابوعلی بوده ولی بعد از آن‌که به خدمت امیر منصور سامانی درآمده آن را به ابومنصور تغییر داده است.

۳.۵ - ابوعلی اهل بلخ و دقیقی طوسی

بیرونی، ابوعلیِ شاعر را بلخی دانسته، اما از میان پنج شهری که تذکره نویسان موطن دقیقی نامیده‌اند، بلخ از حیث احتمال در پایین‌ترین درجه است؛ چون این انتساب فقط در مجمع الفصحا تألیف قرن سیزدهم ذکر شده و دقیقی به احتمال قوی طوسی بوده است.

۳.۶ - دقیقی و قتل او در آغاز کار

دقیقی پس از آن‌که از نزد چغانیان به دربار سامانیان رفت، در عهد نوح بن منصور (۳۶۶ـ۳۸۷) نظم شاهنامه را آغاز کرد، اما در همان آغاز کار و در جوانی به دست غلام خود کشته شد. بنابراین، چطور می‌توانسته در اندک زمانی علاوه بر دیوان غزل و قصیده، یک شاهنامه تمام و کمال نیز سروده باشد؟

۳.۷ - هزار بیت کجا و شاهنامه کجا

مهمتر از همه این‌که بنابر تأکید فردوسی در شاهنامه
[۱۷] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۶، ص۶۵، بیت ۱۱، متن انتقادی، ج ۶، چاپ م ن عثمانوف، مسکو ۱۹۶۷.
دقیقی فقط هزار بیت از داستان گشتاسپ را سروده بود که به دست غلام خود کشته شد، و فردوسی همان هزار بیت او را وارد شاهنامه خود کرد. بارتولد
[۱۸] W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ج۱، ص۱۵۳، پانویس ۱ ZDMG، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
برای تضعیف اعتبار این سندِ صریح، به روایت حمدالله مستوفی، قزوینی و محمد عوفی اشاره کرده است. به نوشته حمدالله مستوفی،
[۱۹] حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۸۱۸، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۱۰.
سه هزار بیت از داستان گشتاسپ از دقیقی است. اما تعداد ابیات دقیقی، به سبب شرح فردوسی درباره دقیقی در آغاز و انجام قطعه او، کاملاً مشخص است؛ و این تعداد (در چاپ مسکو) ۱۰۰۹ بیت است. بعلاوه، اگر از این داستان سه هزار بیت هم از دقیقی باشد، سه هزار بیت کجا و یک شاهنامه کامل کجا.
سخن عوفی
[۲۰] محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، ج۱، ص۲۶۹، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۵ ش.
نیز که بیست هزار بیت از شاهنامه را سروده دقیقی می‌داند، چنان باطل است که احتیاجی به رد آن نیست. بارتولد نیز روایت‌های حمدالله مستوفی و عوفی را کامل نقل نکرده و فقط به رقم سه هزار و بیست هزار بیت اشاره کرده است. روشن است که قول فردوسی اساس فرضیه او را درهم می‌ریزد.

۳.۸ - ذکر مترجمان عربی خدای‌نامه

نتیجه‌ای که روزن از حدس خود (شاهنامه ابوعلی بلخی همان شاهنامه ابومنصوری است) می‌گیرد، این است که پس مأخذ شاهنامه ابومنصوری بی‌واسطه، و مآلاً مأخذ شاهنامه فردوسی با واسطه ترجمه‌های مختلف عربی، بوده است. اگر ادعای روزن صحیح باشد، پس معلوم نیست که ابومنصور برای تألیف شاهنامه به چه دلیل به شهرهای خراسان نامه نوشته و کس فرستاده و دهقانان و فرزانگان و جهان‌دیدگانی را که از نام آن‌ها برمی‌آید که زردشتی
[۲۱] محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۲۴، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
و لهذا پهلوی‌دان بوده‌اند، در طوس جمع کرده است ؟ آیا فقط کافی نبود که یک یا چند تن از ایرانیان عربی‌دان شهر طوس را بدین کار می‌گمارد؟ از این گذشته، اگر مأخذ شاهنامه ابومنصوری ترجمه‌های عربی می‌بود، بی‌هیچ قید و شرطی، واژه‌های عربی شاهنامه چندین برابر مقدار کنونی آن می‌شد (در شاهنامه حدود هفتصد واژه عربی به کار رفته است
[۲۲] P Humbert، Observations sur le Vocabulaire arabe du Cha ª hna ª meh، Neuchatel ۱۹۵۳.
[۲۳] M D Moânfar، Le Vocabulaire arabe dans le Livre des Rois de Firdausi، Wiesbaden ۱۹۷۰.
). گویا چون در مقدمه شاهنامه ابومنصوری (مانند شاهنامه ابوعلی بلخی) از مترجمان عربی خدای‌نامه نام برده شده است، این سوءتفاهم برای روزن به وجود آمده که پس نه تنها شاهنامه ابومنصوری همان شاهنامه ابوعلی بلخی است، بلکه اساس تألیف آن نیز مآخذ عربی بوده است.


اما فرضیه دوم، یعنی این‌که ابوعلی بلخی احتمالاً همان ابوالمؤید بلخی است،
[۲۴] حسن تقی زاده، مشاهیر شعرای ایران، کاوه، سال ۵، ش ۲، مهر ۱۲۸۹.
[۲۵] محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج۲، ص۳، پانویس ۲، تهران ۱۳۳۷ ش.
دارای اعتبار بیشتری است. در قرن چهارم و پنجم، در میان شاهنامه‌های منثور دو شاهنامه شهرت زیادی داشته است: یکی شاهنامه ابومنصوری، دیگر شاهنامه ابوالمؤید بلخی.
بیرونی که در گرگان برای تألیف آثارالباقیه از شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده، بعید به نظر می‌رسد که از شاهنامه ابوالمؤید بلخی با وجود شهرت آن استفاده نکرده باشد و به جای آن از شاهنامه شاعری به نام ابوعلی بلخی استفاده کند که نام او جز در همین کتاب بیرونی در هیچ جای دیگر نیامده است. بنابراین، به ظن قوی، این ابوعلی بلخی همان ابوالمؤید بلخی است. اما این‌که بیرونی، ابوعلی بلخی را شاعر نامیده دلیل آن نیست که شاهنامه او نیز به شعر بوده است، و حتی از فحوای کلام بیرونی و مطالبی که از گفتار ابوعلی آورده بیش‌تر چنین برمی‌آید که این کتاب نیز مانند شاهنامه ابوالمؤید بلخی، که او نیز شاعر بوده، به نثر تألیف شده بوده است. بعلاوه، روزن و تقی‌زاده نیز که احتمال داده‌اند شاهنامه ابوعلی بلخی همان شاهنامه ابومنصوری است، شاهنامه ابوعلی را منثور دانسته‌اند.


(۱) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۲) محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج ۲، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۳) حسن تقی زاده، شاهنامه‌های فارسی، کاوه، سال ۲ (دوره جدید)، ش ۳، آبان ۱۲۹۰.
(۴) حسن تقی زاده، مشاهیر شعرای ایران، کاوه، سال ۵، ش ۲، مهر ۱۲۸۹.
(۵) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۱۰.
(۶) جلال خالقی مطلق، طوس زادگاه دقیقی است ؟، در مجموعه سخنرانی‌های نخستین جشن طوس ۱۳۵۴ (فردوسی و ادبیات حماسی)، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۷) ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۸) محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۵ ش.
(۹) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، ج ۶، چاپ م ن عثمانوف، مسکو ۱۹۶۷.
(۱۰) محمد قزوینی، بیست مقاله، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
(۱۱) W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷؛
(۱۲) P Humbert، Observations sur le Vocabulaire arabe du Cha ª hna ª meh، Neuchatel ۱۹۵۳.
(۱۳) M D Moânfar، Le Vocabulaire arabe dans le Livre des Rois de Firdausi، Wiesbaden ۱۹۷۰.
(۱۴) V Rosen، "K voprosu ob arabskich perevodach Chuda ¦ i-Name "، in Vostoc § nyia Zametki، Paris ۱۸۹۵، ۱۵۳-۱۹۱.


۱. محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۹۹ به بعد، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۲. محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۳۸ـ۱۱۶، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۳. محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الاثارالباقیة عن القرون الخالیة، ج۱، ص۱۹۰ به بعد، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
۴. حسن تقی زاده، شاهنامه‌های فارسی، ج۱، ص۱۱ به بعد، کاوه، سال ۲ (دوره جدید)، ش ۳، آبان ۱۲۹۰.
۵. W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ج۱، ص۱۵۲ به بعد، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
۶. حسن تقی زاده، مشاهیر شعرای ایران، ج۱، ص۷، کاوه، سال ۵، ش ۲، مهر ۱۲۸۹.
۷. محمدتقی بهار، ج۲، ص۳، سبک شناسی، ج ۲، پانویس ۲، تهران ۱۳۳۷ ش.
۸. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۵ ـ۶، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
۹. ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، ج۱، ص۹۹، تهران ۱۳۳۳ ش.
۱۰. V Rosen، "K voprosu ob arabskich perevodach Chuda ¦ i-Name "، in Vostoc § nyia Zametki، Paris ۱۸۹۵، ۱۵۳-۱۹۱.
۱۱. W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
۱۲. حسن تقی زاده، شاهنامه‌های فارسی، ج۱، ص۱۱ به بعد، کاوه، سال ۲ (دوره جدید)، ش ۳، آبان ۱۲۹۰.
۱۳. W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ZDMG، ج۱، ص۱۵۲ به بعد، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
۱۴. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۲۰ـ۲۴، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
۱۵. جلال خالقی مطلق، طوس زادگاه دقیقی است ؟، ج۱، ص۱۲۲، پانویس ۲۰، در مجموعه سخنرانی‌های نخستین جشن طوس ۱۳۵۴ (فردوسی و ادبیات حماسی)، تهران ۱۳۵۵ ش.
۱۶. محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، ج۱، ص۲۵۰، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۵ ش.
۱۷. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۶، ص۶۵، بیت ۱۱، متن انتقادی، ج ۶، چاپ م ن عثمانوف، مسکو ۱۹۶۷.
۱۸. W Barthold Zur Geschichte des persischen Epos، ج۱، ص۱۵۳، پانویس ۱ ZDMG، ۹۸ (۱۹۴۴)، ۱۲۱-۱۵۷.
۱۹. حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۸۱۸، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۱۰.
۲۰. محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، ج۱، ص۲۶۹، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۵ ش.
۲۱. محمد قزوینی، بیست مقاله، ج۲، ص۲۴، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش.
۲۲. P Humbert، Observations sur le Vocabulaire arabe du Cha ª hna ª meh، Neuchatel ۱۹۵۳.
۲۳. M D Moânfar، Le Vocabulaire arabe dans le Livre des Rois de Firdausi، Wiesbaden ۱۹۷۰.
۲۴. حسن تقی زاده، مشاهیر شعرای ایران، کاوه، سال ۵، ش ۲، مهر ۱۲۸۹.
۲۵. محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج۲، ص۳، پانویس ۲، تهران ۱۳۳۷ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۱۶۸۲.    






جعبه ابزار