ابوطاهر جلالالدوله پیروزخسرو دیلمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیروزخسرو دیلمی ملقب به
جلال
الدوله و مُکَنّیٰ به ابوطاهر (۹۹۳ یا ۹۹۴ تا ۱۰۴۴ میلادی) پسر
بهاءالدوله بین سالهای ۱۰۲۷ تا ۱۰۴۴ میلادی یا ۴۰۶ تا ۴۲۳ خورشیدی امیر
آل بویه بوده است.
جلال
الدوله ابوطاهر بن بهاءالوله (۳۸۳-۴۳۵ق/۹۹۳-۱۰۴۴م)، پس از
مرگ بهاء
الدوله، از سوی
سلطانالدوله حکومت
بصره یافت (۴۰۳ق/۱۰۱۲م). در ۴۱۱ق/۱۰۲۰م با
مشرفالدوله بر ضد سلطان
الدوله عقد اتحاد بست و شاید از همین رو چون مشرف
الدوله درگذشت، به نام او در
بغداد خطبه خواندند. وی در آغاز به عزم بغداد روانه واسط شد، اما به دلایل نامعلوم، و شاید از بیم ترکان که در بغداد قدرت و نفوذی روزافزون داشتند، به بصره بازگشت. پس در بغداد،
خطبه به نام کالیجار
پسر سلطان
الدوله کردند که در آن وقت در
فارس با عمویش ابوالفوارس امیر
کرمان میجنگید (۴۱۶ق/۱۰۲۵م).
جلال
الدوله بازگشت و عزم بغداد کرد، اما سپاه بغداد به مقابله آمد و در سیب از توابع
نهروان،
جلال
الدوله را درهم شکست و او به بصره بازگشت.
با این همه سال بعد که فتنهای در
بغداد پدید آمد و ترکان سخت چیرگی یافتند و از
آل بویه کس در شهر نبود، امرای بغداد
جلال
الدوله را فراخواندند و او چندی بعد وارد بغداد شد (۴۱۸ق/۱۰۲۷م) و خطبه به نام او خواندند.
در ۴۱۹ق/۱۰۲۸م، آنچه
جلال
الدوله احتمالاً از آن بیمناک بود، رخ داد و ترکان بر سر مقرّری خود بر او شوریدند و او را در خانهاش به
محاصره گرفتند.
جلال
الدوله خواستار خروج از بغداد شد، ولی مردم مانع شدند و سرانجام به وساطت
خلیفه القادر،
صلح برقرار شد. با این همه، چند روز بعد باز ترکان شوریدند و
جلال
الدوله به ناچار فرش و لباس و خیمههایش را فروخت و وجه آن را به ترکان داد تا خاموش گشتند.
در ۴۲۳ق/۱۰۳۲م، ترکان دوباره بر
جلال
الدوله شوریدند. او به عُکبَرا رفت و در بغداد خطبه به نام
ابوکالیجار کردند، ولی چون او به بغداد نیامد، خطبه را به نام
جلال
الدوله بازگرداندند و خواستار بازگشت او شدند.
جلال
الدوله نیز پس از ۴۳ روز به بغداد بازگشت. با این همه در سالهای آینده نیز بارها دچار
شورش سربازان و ترکان بغداد شد و حتی در ۴۲۷ق/۱۰۳۶م، خانهاش را نیز غارت کردند. یک بار نیز در ۴۲۸ق/۱۰۳۷م میان وی و بارسطُغان، از امرای بزرگ و ملقب به حاجب حاجیان، خلاف افتاد. بارسطغان، ابوکالیجار را به بغداد خواند.
جلال
الدوله نیز با بساسیری به آوانا رفت. اما ابوکالیجار که تا واسط آمده بود، به جای بغداد به
فارس بازگشت و بارسطغان که بیمناک شده بود، به واسط گریخت و
جلال
الدوله به بغداد بازگشت.
در همان سال به پایمردی
قاضی القضات ابوالحسن ماوردی و
ابوعبداللهِ مَردوستی و چند تن دیگر، میان
جلال
الدوله و ابوکالیجار
صلح افتاد. ولی در ۴۲۹ق/۱۰۳۸م که
جلال
الدوله از خلیفه خواست او را ملک الملوک (شاهنشاه)
لقب دهد، و
فقهای دیگر
فتوی به جواز آن دادند، ابوالحسن ماوردی فتوای مخالف داد. اما سرانجام به همان عنوان خطبه خواندند.
جلال
الدوله سالهای بعد را نیز چندان به آرامش سپری نکرد و همواره دچار
فتنه ترکان و دفع مخالفان بود
تا در ۴۳۵ق/۱۰۴۴م درگذشت.
جلال
الدوله مردی نیک نهاد، اما ضعیفالنفس بود و به لهو و لعب می نشست و کار رعیّت را مهمل میگذاشت.
او اظهار تقدّس میکرد و به ملاقات صالحان علاقهای داشت و پای برهنه به
زیارت آرامگاه امام علی (علیه السلام) و
امام حسین (علیه السلام) میرفت.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «آل بویه»، ج۱، ص ۳۸۸.