ابوسلمه مخزومی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالله بن عبدالاسد مخزومی مشهور به
ابوسلمه (متوفای ۴ق)، صحابی، پسر عمّه و برادر رضاعی
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از نخستین مسلمانان، همسر
ام سلمه، نخستین مهاجر از
صحابه به یثرب، از نخستین مهاجران به
حبشه، جانشين پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در برخی از غزوات و از شرکت کنندگان در
جنگ بدر،
احد و
غزوه حمراء الاسد و
راوی حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود.
او را به سبب هجرت به حبشه و مدینه، «ذو هجرتین» نامیدهاند. همسر او ام
سلمه بعد از شهادتش با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
ازدواج کرد. مفسران در ذیل آیاتی از
قرآن از
ابوسلمه یاد کردهاند و آیاتی را در شان او دانستهاند. وی چهار فرزند به نامهای
سلمه، عمر، زینب و دره داشت. او در
سریهای که به
سریه ابوسلمه شهرت یافت فرماندهی آن را بر عهده داشت و به علت جراحات حاصله در آن
سریه، در مدینه به
شهادت رسید.
عبدالله بن عبدالاسد بن هلال،
مشهور به کنیهاش
ابوسلمه از تیره
بنی مخزوم قریش است.
مادرش بره دختر
عبدالمطلب عمه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
از آنجا که
ثویبه کنیز ابولهب، پیامبر،
حمزه و
ابوسلمه را شیر داده بود، آنان
برادر رضاعی یکدیگر نیز شمرده میشدند.
وی از اندک کسانی بود که هنگام
بعثت نوشتن میدانستند.
ابوسلمه در دار ارقم یا بر پایه گزارشی دیگر، پیش از آن به
اسلام گروید.
او را یازدهمین
مسلمان دانستهاند. وی همراه چند نفر نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) رفت و پس از شنیدن آیاتی از
قرآن اسلام آورد.
ابوسلمه و همسرش
ام سلمه که پس از شهادت شوهرش همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) شد،
از نخستین مهاجران به
حبشه در سال پنجم قمری بودند.
آنگاه که از حبشه به
مکه بازگشتند،
ابوطالب او را در پناه خود گرفت
و از سپردنش به بنی مخزوم خودداری کرد.
گزارشی نیز از هجرت دیگر بار او به حبشه در دست است.
در میان صحابه
ابوسلمه نخستین کسی است که به
یثرب هجرت کرد.
زمان این هجرت را یک سال پیش از
بیعت عقبه دوم به سال ۱۳ بعثت دانستهاند.
او را به سبب هجرت به حبشه و مدینه، «ذو هجرتین» نامیدهاند.
برخی هجرتش به یثرب را همراه همسرش ام
سلمه و برخی به تنهایی دانستهاند.
گزارش دوم از این جهت درست به نظر میرسد که در مسیر، مردانی از تیره بنی مخزوم،
بنی مغیره، همسرش ام
سلمه و فرزندش
سلمه را از او جدا کردند و تا نزدیک یک سال آنان نتوانستند به
ابوسلمه در یثرب بپیوندند.
ابوسلمه پس از هجرت در محله
قبا به منزل
مبشر بن عبدالمنذر از
بنی عمرو بن عوف وارد شد.
در پیمان برادری، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) او را با
سعد بن خیثمه از تیره بنی عمرو بن عوف برادر کرد.
ابوسلمه و همسرش در زمینهایی ساکن شدند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) برای اسکان او و مهاجران نزدیک محله بنی عبدالعزیز تعیین کرد.
آنان بعدها با فروش آن مکان، به محله بنی کعب انتقال یافتند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در
غزوه ذات العشیره به سال دوم قمری
ابوسلمه را در مدینه جانشین خود کرد.
برخی از جانشینی وی در غزوههای
بنی قینقاع و
سویق به سال دوم قمری نیز یاد کردهاند.
او در
جنگ بدر به سال دوم قمری
و
احد به سال سوم قمری شرکت داشت و در این نبرد از ناحیه بازو مجروح شد و در
غزوه حمراء الاسد که پس از احد برای تعقیب قریش صورت گرفت، با همان جراحت حضور یافت.
در جریان تقسیم غنایم
غزوه بنی نضیر به سال چهارم قمری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)، بویله جایی در زمینهای بنی نضیر، را به
ابوسلمه و
زبیر بن عوام اقطاع داد.
ابوسلمه در اواخر سال سوم قمری به فرماندهی
گروهی ۱۵۰ نفری به سوی قطن، آبگاه
یا کوهی در کرانه وادی الرمه از آن
بنی اسد به فاصله ۳۳۰ کیلومتر از مدینه،
فرستاده شد.
این نبرد به «
سریه ابوسلمه» شهرت یافت.
در بازگشت از این
سریه، زخم بازوی او باز شد و پس از یک ماه مداوا، او در روزهای پایانی
ماه جمادی الاخر سال چهارم قمری در مدینه
به شهادت رسید و در محله
بنی امیة بن زید از تیرههای
خزرج غسل یافت
و در مدینه به خاک سپرده شد.
گزارشی درگذشت او را در سال سوم قمری
یا پس از بدر به سال دوم قمری دانسته
که با توجه به شهرت نقش او در
سریه قطن و برخی رویدادهای دیگر، پذیرش آن دشوار است.
ابوسلمه این افتخار را داشت که هنگام احتضارش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بر بالینش حضور یافت.
وی در این لحظات
دعا کرد که او جانشین خوبی در خانوادهاش داشته باشد. دعای او بدینسان اجابت یافت که پس از مدتی ام
سلمه با پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
ازدواج کرد.
رسول خدا ((صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)) پس از رحلت او نه
تکبیر گفت و فرمود: اگر بر
ابوسلمه ۱۰۰۰ تکبیر هم گفته شود، شایسته آن است.
پیامبر بخشش گناهان، والایی جایگاه، بقای نسل، و وسعت و نورانیت قبر را برای وی از
خدا طلبید.
برخی مفسران ذیل آیاتی از
ابوسلمه یاد کردهاند.
بنابر گزارش
بلنسی آیه ۱۵
سوره اسراء «من اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ضل فانما یضل علیها
» در شأن
ابوسلمه مؤمن نازل شده است.
مراد از هدایت شده،
ابوسلمه و مراد از گمراه شده،
ولید بن مغیره مخزومی است.
قرطبی در سبب نزول آیه ۵۸ و ۵۹
سوره حج «والّذینَ هاجَروا فی سَبیلِاللّهِ ثُمّ قُتِلوا أو ماتوا لَیَرزُقَنَّهم اللّهُ رِزقاً حَسناً و إنّ اللّهَ لَهو خَیرُ الرزِقینَ • لَیُدخِلنَّهم مُّدخَلا یَرضَونه و إنّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ؛
و آنان که در راه خدا مهاجرت کرده، سپس کشته شدند یا مُردند، قطعاً
خداوند به آنان رزقی نیکو میبخشد و به راستی خدا بهترین روزیدهندگان است، آنان را به جایگاهی که میپسندند، در خواهد آورد و بدون شک، خداوند دانا و بردبار است». مینویسد: با درگذشت
عثمان بن مظعون و
ابوسلمه در مدینه، بعضی از مسلمانان،
شهادت در راه خدا را (برای
مهاجران) برتر از مرگ طبیعی میدانستند که در پی آن، این آیه نازل شد و آنان را برابر قرار داد.
از سوی برخی، مقصود از «مَن یَأتِی ءَامِناً» در آیه ۴۰
سوره فصلت «أفَمَن یُلقی فِی النّارِ خَیرٌ أم مَن یَأتِی ءَامِنًا یَومَ القیمَةِ؛
آیا کسی که در آتش افکنده میشود، بهتر است یا کسی که در نهایت امن (و امان) در
قیامت (به عرصه
محشر) میآید؟»
ابوسلمه دانسته شده است.
جز این، در ذیل چند آیه از ابو
سلمه مؤمن و برادر کافرش
اسود بن عبدالاسد در مقابل هم یاد شده است، گویا این گروه از مفسّران درصدد برآمدهاند با ذکر نام آن دو در ذیل این آیات که نوعی تقابل میان
کافر و
مؤمن را بیان میکند، نمونهای از این تقابل را در صدر
اسلام نشان دهند.
فراء در
معانی القرآن میگوید: آیات ۱۹ تا ۲۴
سوره حاقه «فَأمَّا مَن أُوتِیَ کِتبَه بِیَمیِنهِ فَیَقولُ هاؤمُ اقرَءُوا کِتبِیَه • إِنّی ظَنَنتُ أَنِّی ملق حِسابِیَه • فَهُوَ فی عیشَة راضیَة • فی جَنّة عالیة • قُطوفُها دانِیةٌ • کُلوا و اشرَبوا هَنیئاً بما أسلَفتُم فیالأیّامِ الخالِیَةِ
» در شأن
ابوسلمه نازل شد
و سیزده آیه بعد از آن در شأن اسود برادر وی فرود آمد.
این شأن نزول را
سمرقندی نیز از
ابن عبّاس و قرطبی از
ضحّاک و مقاتل
نقل کرده است.
به نقل از ابن عبّاس، آیات ۷ تا ۱۴
سوره انشقاق «فَأَمّا مَن أُوتیَ کِتبَهُ بِیَمینهِ • فَسَوفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً • و یَنقَلِبُ إلی أهلِهِ مَسروراً • و أَمّا مَن أُوتیَ کِتبَه ورَاءَ ظَهرِهِ•فَسوفَ یَدعوا ثُبوراً •...
» نیز در شأن
ابوسلمه و برادرش دانسته شده است.
در
تفسیر قمی همین شأن نزول به نقل از
امام باقر (علیهالسلام) دیده میشود.
ذیل آیات ۳۲ تا ۳۴
سوره کهف «واضرِب لَهم مَثلا رَجُلَینِ جَعَلنا لاَِحدِهِما جَنَّتینِ مِن أعنب و حَفَفنهُما بِنَخل و جَعَلنا بَینَهما زَرعاً •...
» در کنار چند نظر درباره شأن نزول آن، از ابن عبّاس و
کلبی نقل است که این آیات در شأن
ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است.
این آیات که تا آیه ۴۳ یک سیاق دارد، تمثیلی از حال دو برادر است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش میدانسته، به این پندار رسیده است که هر آنچه دارد، زوالناپذیر است و همین پندار، سبب انکار قیامت و کفر وی شده، نصایح برادرش در او بیاثر میماند، آنگاه که خداوند، همه آنچه را به او داده میگیرد، به شدّت پشیمان شده،
آرزو میکند که ای کاش به پروردگارش
شرک نمیورزید!
قرطبی در ذیل آیه پیشین از سوره کهف، به نقل از
ثعلبی و
قشیری مینویسد
«قائل» و «قرین» در آیه ۵۱
سوره صافات «قالَ قائلٌ مِنهم إنّی کانَ لِی قَرِینٌ...
» نیز همین دو برادر هستند، وی مینویسد: هر یک از این دو برادر، چهار هزار
دینار به
ارث برده بود، یکی از آن دو همه داراییاش را در راه خدا
انفاق کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او چنانکه ادامه آیات اشاره دارد در مقابل درخواست برادرش به
توبیخ وی و اینکه چرا از تصدیقکنندگان و ایمان دارندگان به
معاد است، پرداخت.
گفتهاند که آیه ۴۰
سوره نباء: «یوم ینظر المرء ما قدمت یداه
» در مورد
ابوسلمه و «یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا» درباره برادرش اسود است.
در آیه ۵۴
سوره انعام: «فقل
سلام علیکم...
» از افرادی یاد شده که
ابوسلمه نیز از آنان شمرده شده است. بر پایه گزارشی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پس از نزول این آیه هرگاه ایشان را میدید، در
سلام بر ایشان سبقت میجست.
آیه ۱۱۴ سوره انعام «و الذین آتیناهم الکتاب
» را
ابوسلمه و بعضی دیگر از
صحابه دانستهاند.
ابوسلمه راوی حدیث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود. از احادیث اوست: کسی که هنگام رسیدن مصیبت، کلمه
استرجاع را بر زبان آورد، خداوند جایگزینی شایسته برای او در
دنیا قرار میدهد.
وی در جریان
معجزه شق القمر از گواهان پیامبر بود.
از
ابوسلمه چهار فرزند به نامهای
سلمه،
عمر،
زینب (بره)
و دره
بر جای ماندند که پس از شهادت
ابوسلمه تحت حمایت پیامبر قرار گرفتند.
سلمه بزرگتر از عمر بود
و در حبشه تولد یافت.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) امامه دختر حمزه را به عقد او در آورد.
اما وی پیش از
زفاف درگذشت و کسی از نسل او نماند.
عمر/ عمرو، دیگر فرزند
ابوسلمه، در سال دوم قمری زاده شد.
وی از راویان حدیث پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود.
از روایات او
حدیث کساء،
غدیر خم و
ائمه اثنا عشر است.
او در
جنگ جمل حضور داشت.
سپس از سوی
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به ولایت
بحرین و در گزارشی
فارس منصوب شد.
پیش از
نبرد صفین، امام علی (علیه
السّلام) در نامهای وی را به شرکت در
صفین فراخواند و او را به عنوان کسی که پشتش به وی گرم است، ستود و ضمن اظهار رضایت از او، حکمرانی بحرین را به دیگری سپرد.
او از گواهان
صلح امام حسن (علیه
السّلام) با
معاویه بود.
وی به سال
۸۳ق. در مدینه درگذشت و در
بقیع به خاک سپرده شد.
نسل
ابوسلمه از طریق او ادامه یافت.
زینب دختر
ابوسلمه در حبشه زاده شد.
بر پایه گزارشی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) وی را زینب نامید.
دو تن از پسران او در
واقعه حره به سال
۶۴ق. کشته شدند.
زینب راوی حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از طریق برخی از همسران ایشان
بود. از او با تعبیر فقیهترین زنان روزگار خود یاد شده است.
وی به سال
۷۴ق درگذشت
و در بقیع به خاک سپرده شد.
دختر دیگر
ابوسلمه، دره نام داشت که در منابع، گزارشی از او در دست نیست.
(۱) الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۲) اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد جزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۳) الاصابه: ابن حجر عسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۴) امتاع الاسماع: مقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۵) انساب الاشراف: بلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۶) بحرالعلوم: سمرقندی (م. ۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۷) البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
(۸) بهجة المحافل و بغیة الاماثل: یحیی بن ابی بکر عامری (م. ۸۹۳ق.)، بیروت، دار صادر.
(۹) تاریخ
الاسلام و وفیات المشاهیر: ذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۱۰) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱) تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۲) تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۳) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): قرطبی (م. ۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۴) الجرح و التعدیل: ابن ابی حاتم رازی (م. ۳۲۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
(۱۵) جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۶) حیاة النبی صلی الله علیه و آله و سیرته: قوامالدین محمد وشنوهای، قم، اسوه، ۱۴۲۴ق.
(۱۷) الخصال: شیخ صدوق (م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر
اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۱۸) الدر المنثور: سیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۱۹) دلائل النبوه: بیهقی (م. ۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
(۲۰) ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله طبری (م. ۶۹۴ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۷۴م.
(۲۱) روح المعانی: آلوسی (م. ۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۲۲) روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۲۳) سبل الهدی: محمد بن یوسف صالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۴) السنن الکبری: بیهقی (م. ۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر.
(۲۵) السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۶) صحیح
مسلم:
مسلم (م. ۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر.
(۲۷) الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۸) فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
(۲۹) فتح القدیر: شوکانی (م. ۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۱۴ق.
(۳۰) فتوح البلدان: بلاذری (م. ۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
(۳۱) کشف الاسرار: میبدی (م. ۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۳۲) المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۳۳) المحرر الوجیز: ابن عطیة اندلسی (م. ۵۴۶ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
(۳۴) مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
(۳۵) المعالم الاثیره: محمد محمدحسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۳۶) معجم البلدان: یاقوت حموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۷) معجم الصحابه: عبدالباقی بن قانع (م. ۳۵۱ق.)، به کوشش صلاح بن
سالم، مکتبة الغرباء الاثریه، ۱۴۱۸ق.
(۳۸) معرفة الصحابه: ابونعیم اصفهانی (م. ۴۳۰ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
(۳۹) المغازی: واقدی، محمد بن عمر، (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۰) مناقب آل ابیطالب: ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱/۲۶. •
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوسلمه، عبدالله بن عبدالاسد». •
دایرة المعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله «ابوسلمه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۰/۰۱.