ابوسعید ابان بن عثمان قرشی اموی مدنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبانِ بنِ عُثْمان،
ابوسعید، ابان بن عثمان بن عفّان
قرشی اموی مدنی (د ۱۰۵ق/۷۲۳م)،
فرزند سومین
خلیفه (از خلفای راشدین) است.
او محدّث و تابعی مشهور
سدۀ ۱ق/۷م و از حکام
بنیامیه کهگاه او را ابوعبداللـه
یا ابوعبداللـه مدنی
خواندهاند. ابان
برادر تنی عمرو و
مادرشان
ام عمرو،
دختر جندب بن عمرو بن حُمَیه بن حارث دوسی
بوده است.
سعید که ابان بدو
مکی بود (مادر
سعید، دختر عبداللـه بن عامر بن کریز بن ربیعه بن حبیب بن
عبد شمس بود)؛ عمرو؛ عبدالرحمن؛
ام
سعید (مادرشان
ام سعید، دختر عبدالرحمن بن حارث بن هشام بود)؛ عمراصغر؛ مروان؛
ام سعید صغری (مادرشان
کنیز آزاد شده یا
ام ولد بود).
چندان چیزی از ابان در مدارک موجود نیست. همین اندازه میدانیم که او به خاطر پدرش
عثمان بن عفان که از بزرگان خاندان اموی بود، نزد خلفا و امرای آنان احترام داشت، چنانکه چون گماشتهای؟
معاویه نخستین خلیفۀ اموی به سفر
حج آمد،
مروان بن حکم را فرمان داد که حرمت ابان را پاس بدارد. تقرب او به دستگاه خلافت اموی به اندازهای بود که نزد معاویه رفت و از
دختر او خواستگاری کرد. معاویه به او گفت که بیش از دو دختر ندارد که یکی از آنان با عمرو
برادر او
ازدواج کرده و دیگری با عبداللـه بن عامر. ابان تلخ کام از نزد معاویه بیرون آمد و طی
شعر زیبایی آرزو کرد که یا ابن عامر بمبرد یا برادرش عمرو دختر معاویه را
طلاق دهد، تا او به مقصود نایل شود.
نحوۀ انتصاب وی به حکومت
مدینه چنین بود که در ۷۶ق/۶۹۵م که
عبدالملک بن مروان به سوی مدینه میآمد، حاکم وقت این شهر یحیی بن حکم بن ابیالعاص بن امیه که گفته شده مردی کم خرد بوده، بیاجازۀ عبدالملک به نزد وی شتافت. عبدالملک از اینکه او بیاجازه شهر را ترک کرده، سرزنشش کرد و گفت که چه کسی را به جای خود گذاردهای، یحیی پاسخ داد که ابان بن عثمان را. پس عبدالملک او را عزل، و ابان را حاکم مدینه کرد، و وی مدت ۷
سال بر مدینه فرمان راند. ابان همینکه به حکومت رسید، عبداللـه بن قیس بن کَخْرمه را از منصب
قضاوت مدینه برکنار کرد و به جای او
نوفل بن مساحق را برگماشت. او در مدت فرمانروایی خود بر مدینه دوبار
و به گفتۀ
طبری سه بار امیر الحاج شد و به گفتۀ
مسعودی بر
جسد محمد بن حنفیّه (د ۸۱ق/۷۰۰م) فرزند
حضرت علی (علیهالسلام) و
عبدالله بن جعفر برادر زادۀ وی
نماز خواند.
به دلایلی که برای ما روشن نیست، عبدالملک او را در
جمادیالثانی ۸۲ق/ژوئیۀ ۷۰۱م، از حکومت مدینه برکنار کرد و به جای او هشام بن اسماعیل مخزومی را برگماشت. طبری سال برکناری ابان را ۸۳ق/۷۰۳م یاد کرده که درست نمینماید.
به گفتۀ ابن عساکر، ابان بعدها بر ولید بن عبدالملک وارد شد و به فرمان او امیرالحاج گردید.
ابان هم
کر بود، هم احول و هم دچار
پیسی شدید. گفتهاند: برای نهان ساختن لکههای پیسی روی دستهایش، آنها را
خضاب میکرد، اما برای لکههای چهرهاش چارهای نداشت.
ابان یک سال پیش از درگذشت فلج نیز شد و گویا
فلج او چنان شدید بود که هرگاه در مدینه میخواستند کسی را
نفرین کنند، میگفتند:
خداوند تو را به فلج ابان دچار سازد.
دربارۀ مرگ ابان اختلاف است. ابن
سعد میگوید: ابان در زمان خلافت یزید بن عبدالملک در مدینه درگذشته است.
برخی گفتهاند: ابان پیش از عبدالملک ابن مروان که در ۸۶ق/۷۰۵م درگذشته،
وفات یافته است. ابن عساکر درگذشت وی را در ۱۰۵ق/۷۲۳م دانسته است.
چون بیشتر مورخان متقدم گفتهاند که ابان در زمان
یزید بن عبدالملک (خلافت: ۱۰۱-۱۰۵ق/۷۱۹-۷۲۳م) درگذشته، به نظر میرسد تاریخ درست درگذشت همان ۱۰۵ق/۷۲۳م باشد.
دربارۀ پایگاه علمی ابان، هم اطلاعات ناقص است و هم
شک تردید در کار است. یحیی بن
سعید قطان، ابان را یکی از ده
فقیه مشهور مدینه دانسته و گفته که همۀ
علما به
ثقه بودن او باور دارند.
سلیمان بن عبدالرحمن بن حباب او را صاحب
فتوا دانسته و گفته است که عدهای نزد وی
فقه میخواندند و به فتوایش عمل میکردند.
عمرو بن شعیب پا را از این فراتر گذاشته و ابان را در فقه و
حدیث داناترین فرد زمان خود خوانده است.
به گفتۀ ابن حجر عسقلانی، وی
قضا را از پدرش عثمان فرا گرفته است.
بخاری به نقل از یحیی بن سلیمان نوشته که ابوبکر بن عمرو بن حزم نزد ابان قضا را خوانده است.
از اینرو، نمیتوان به فقاهت او اطمینان یافت، ولی میتوان گفت که در نقل
حدیث یکی از مشاهیر بوده است. به گفتۀ
ابن حجر عسقلانی، وی از پدرش
عثمان و زید بن ثابت و
اسامه بن زید نقل حدیث کرده است.
عامر بن سعد بن ابی وقّاص، اشعب ابن
ام حَمیده الطامع صاحب النّوادر (د ۱۵۴ق/۷۷۱م)، ابوالزَّناد عبداللـه بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم و جمعی دیگر از او نقل حدیث کردهاند.
أبان از نظر
اهل سنت ثقه و در شمار
تابعین بزرگ است. همچنین گفته شده که او صاحب
قرائتی از
قرآن کریم است.
(۱) ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق، ۱/۲۵۹.
(۲) علی بن محمد ابن اثیر، الکامل، بیروت، ۱۳۹۹ق، ۴/۴۴۷، ۴۴۸، ۴۵۶، ۴۶۶، ۴۷۶.
(۳) احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، تقریب لتهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق.
(۴) ابن خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۹ق، ۴/۱۷۲.
(۵) محمد ابن
سعد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
(۶) علی بن حسن ابن عساکر، التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالواحد افندی بدران، ۱۳۳۰ق.
(۷) عبداللـه بن مسلم ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، مصر، ۱۹۶۲م.
(۸) ابن قیسرانی، محمد بن طاهر، الجمع بین کتابی ابی نصر الکلاباذی، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۳ق، ۱/۴۲.
(۹) ابن ندیم، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۰) اسماعیل بن ابراهیم بخاری، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۲ق.
(۱۱) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش دیدرینگ، بیروت، ۱۳۸۹ق.
(۱۲) طبری، محمد بن جریر، تاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۹-۱۸۸۱م، ۶/۳۰۵، ۸/۸۷۳، ۹۴۰، ۱۰۳۱، ۱۰۳۲، ۱۰۳۶، ۱۰۴۶، ۱۰۸۵.
(۱۳) عجلی، احمد بن عبداللـه، تاریخ التقاة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق، ص۵۱.
(۱۴) یوسف مزی، تهذیب الکمال، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۱۵)
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق.
(۱۶) نووی، محییالدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، دارالکتب العلمیة.
(۱۷) یعقوبی، ابن واضح، تاریخ، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی، تهران، ۱۳۶۲ش، ۲/۲۸۱.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابان بن عثمان»، ج۲، ص۵۹۶.