ابوداوود عبدالرحمان بن هرمز اعرج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَعْرَج، ابوداوود (یا ابوحازم) عبدالرحمان بن هرمز (تولد ۱۱۷ قمری/ ۷۳۵ میلادی)، مشهور به ابن هرمز، از
تابعان مدینه میباشد.
وی مولای «محمد بن ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب» بود.
ذهبی سن اعرج را هنگام مرگ بیش از ۸۰ سال احتمال داده است
که با در نظر گرفتن دوره زیست استادان و شاگردان وی درست مینماید. درگذشت او را برخی در ۱۱۰، و برخی در ۱۱۹ق نیز نوشته اند.
اعرج در تاریخ
نحو عربی و روند تحول آن، در نقطه حساسی جای گرفته است. بحث در این است که از
ابوالاسود دؤلی (ولادت اواخر قرن اول قمری /۷ میلادی) که نخستین اشارات به
علم نحو را از زبانش نقل کرده اند، تا
سیبویه (تولد ۱۷۷ قمری /۷۹۳ میلادی) که بزرگترین کتاب نحو را تدوین کرده، چه حوادثی رخ داده است و چه کسانی دست اندرکار بودهاند که نحو در این اندک مدت، به این درجه از کمال رسیده است.
روایات در این باب بسیار متعدد و گاه متناقض است. در مقاله «ابوالاسود دؤلی» همه این روایات تشریح شده است و در نموداری که در آن مقاله به همین امر اختصاص دارد، ملاحظه میشود که اعرج (ابن هرمز)، در صف ابوالاسود، یعنی نخستین نحوشناسان آمده است. با این همه، روایات کمتر به او پرداخته اند.
راست است که در یک روایت، به شیوه ای نسبتاً
گنگ ، او «نخستین واضع نحو» دانسته شده است،
اما انبوه روایات دیگر، در حق او خاموش مانده اند. تنها
زبیدی او را در کنار ابوالاسود و
ابن عاصم نشانده، و افزوده است که ابوالاسود، فضل تقدم دارد.
اینک شاید بتوان پنداشت که اعرج از آنجا شهرت نحودانی را کسب کرده که در
مدینه میزیسته، و در آنجا یکه تاز این میدان بوده است. مراد
ابن برهان نحوی از «علمای نحو مدینه» در
شرح اللمع در گفت و گو از طبقات نحویان مدنی، بصری و کوفی همین اعرج است.
مالک بن انس در مدینه سال ها نزد اعرج میرفت و از او دانش میآموخت و این دانش به روایتی دانش نحو بود که او پیش از نشر آن از اعرج فرا میگرفت.
بیشترین شهرت اعرج پس از نحو، در
علم قرائت است. او
قرائت را از کسانی چون
ابن عباس ،
ابوهریره و
عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه آموخت
و سپس خود به آموزش این علم پرداخت و کسانی چون
نافع از
قراء هفتگانه و نیز
اسید بن ابی اسید ، از شاگردان او به شمار میروند.
سیوطی به سبب حضور نه چندان طولانی اعرج در
مصر ، نام او را در میان پیشوایان
قرائت در آن دیار یاد کرده است.
اما
قرائت اعرج را بهطور کلی باید برخاسته از مکتب مدینه دانست که در اختیارات بسیاری که از وی باقی مانده، قابل مشاهده است و در این میان نزدیکی
آراء وی در اختیاراتش به کسانی چون
ابوجعفر قاری و
شیبة بن نصاح خود مؤید این سخن است.
همچنین شایسته ذکر است که برخی از منابع به این نکته که وی از
نساخ مصحف شریف بوده است، اشاره کرده اند.
اعرج در نقل
حدیث هم دست داشت و از
مشایخ او به جز استادان
قرائت وی، می توان به کسانی چون
ابوسعید خدری و
عبدالله بن مالک بن بحینه از
صحابه و
ابوسلمة بن عبدالرحمان و
عبیدالله بن ابی رافع از
تابعان اشاره کرد. در این میان بیشترین روایات او از
ابوهریره بوده است، چنانکه او را در زمره هفت شاگرد اصلی ابوهریره نام برده اند
و سند ابوالزناد از اعرج به عنوان صحیح ترین
سند روایی از ابوهریره یاد شده است.
اعرج خود شاگردان و راویانی در حدیث داشته است که در میان آنها میتوان به
ابن شهاب زهری ،
یحیی بن سعید انصاری ،
یحیی بن ابی کثیر ،
محمد بن یحیی بن حبان ،
ابوالزناد ،
ابوزبیر ،
زید بن اسلم ،
صالح ابن کیسان و
عبدالله بن لهیعه اشاره کرد.
از نظر
رجالی ، عموماً او را از ثقات دانسته اند
و در تمامی
صحاح روایات او را میتوان باز یافت.
اعرج در اخبار تاریخی نیز صاحب دانش بود و در منابع آگاهی او بر
انساب ، به خصوص
انساب قریش ستوده شده است.
در میان شاگردان او نیز نام مورخانی چون
موسی بن عقبه و
محمد بن اسحاق دیده میشود و روایات تاریخی پراکنده از او در آثاری چون
سیره ابن اسحاق و
تاریخ طبری آمده است.
در این میان، وجود روایتی خاص از اعرج درباره نصب
حجر الاسود توسط
عبدالمطلب جلب نظر میکند که
امام صادق (علیهالسلام)، خطای او را به وی گوشزد کرده،
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را نصب کننده حجرالاسود یاد کرده است.
اعرج پس از آنکه سال ها به علم اندوزی پرداخت، در اواخر عمر، با اندیشه
جهاد قصد ثغور کرد و به
اسکندریه رفت و در رباطی اقامت گزید، اما همان گونه که آشنایان نیز به او گفته بودند، به علت کبر سن، دیگر برای انجام دادن اینگونه امور، توانایی نداشت و پس از چندی در همان دیار درگذشت.
(۱) ابن ابی حاتم محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق /۱۹۵۳م.
(۲) ابن اسحاق محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ق /۱۹۷۸م.
(۳) ابن جزری محمد، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
(۴) ابن حبان محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق /۱۹۷۹م.
(۵) ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۶) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۷) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، عمّان، دارالبشیر.
(۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۹) فسوی یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۱۰) بلقینی عمر، «محاسن»، همراه مقدمه ابن الصلاح، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۱۱) خطیب بغدادی احمد، السابق و اللاحق، به کوشش محمد ابن مطر زهرانی، ریاض، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م.
(۱۲) ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
(۱۳) ذهبی، معرفة القراء الکبار، به کوشش محمد سید جادالحق، قاهره، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
(۱۴) زبیدی محمد، طبقات النحویین و اللغویین، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۱۵) سیرافی حسن، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۱۹۳۶م.
(۱۶) سیوطی، حسن المحاضرة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
(۱۷) طبری، تاریخ.
(۱۸) عجلی احمد، تاریخ الثقات، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۴م.
(۱۹) قفطی علی، انباه الرواة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق /۱۹۵۲م.
(۲۰) نووی یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اعرج»، ج۹، ص۳۶۸۵.