• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوجهل در شأن نزول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوجهل، ابوالحکم، عمرو بن هشام بن مغیره
[۱] المحبّر، ص ۱۳۹.
از بزرگان مکه ، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر
[۲] المغازی، ج‌۲، ص‌۴۹۱.
بود.

فهرست مندرجات

۱ - شناخت اجمالی
۲ - عضویت شورای مکه در نوجوانی
۳ - دشمنی با اسلام
۴ - آیات مرتبط
       ۴.۱ - آیات ۹ تا ۱۴سوره علق
       ۴.۲ - آیه ۱۵ سوره لیل
       ۴.۳ - آیه ۳ سوره کوثر
       ۴.۴ - آیات نخستین سوره ماعون
       ۴.۵ - آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت
       ۴.۶ - آیه ۴۴ و ۴۵ سوره قمر
       ۴.۷ - آیات ۸ و ۹ سوره یس
       ۴.۸ - آیه ۵۵ و ۸ و ۲۰ سوره فرقان
       ۴.۹ - آیات ۱ و ۲ سوره طه
       ۴.۱۰ - آیه ۶۱ سوره قصص
       ۴.۱۱ - آیات ۶۰ و ۲۴ و ۷۳ سوره اسراء و ۴۳-۴۴ سوره دخان
       ۴.۱۲ - آیه ۹۰ و ۹۲ و ۹۳ سوره اسراء
       ۴.۱۳ - آیه ۹۵ سوره حجر
       ۴.۱۴ - آیه ۲۵ و ۳۳ سوره انعام
       ۴.۱۵ - آیه ۱۲۲ و ۱۲۴ سوره انعام
       ۴.۱۶ - آیه ۲۶ و ۴۰ سوره فصلت و آیه ۷جاثیه
       ۴.۱۷ - آیه ۶ و ۲۱۲ سوره بقره
       ۴.۱۸ - آیات ۵ تا ۷ سوره ص
       ۴.۱۹ - آیه ۳۰ و ۳۲ سوره انفال
       ۴.۲۰ - آیه ۱۹ و ۳۰ سوره رعد
       ۴.۲۱ - آیه ۸ سوره حج و ۱۲ سوره توبه
       ۴.۲۲ - آیه ۱۹ و ۳۶ و ۵۰ سوره انفال
۵ - فهرست منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع


وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابن‌الحنظلیه
[۳] سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۶۲۳‌.
نامیده شده است. اطلاعات ما از زمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام ، چندان نیست. بعضی او را هم‌سن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
[۴] دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۱، ص‌۳۲۲ «ابوجهل».
و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانسته‌اند
[۵] دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامی، ج۵، ص۳۰۵ «ابوجهل».
که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیش‌تر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکه به شمار می‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد.
[۶] المحبّر، ص‌۱۳۹.



زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویت در دارالندوه، برای غیر بنی‌قصی را مشروط به چهل‌سالگی کرده بود،
[۷] اخبار مکه، ج‌۲، ص‌۲۵۳.
در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود،
[۸] عیون‌الاخبار، ج‌۱، ص‌۲۳۰.
یا نزدیک سی سالگی، عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیری‌های سران، طرف مشورت قرار گیرد.
[۱۱] یعقوبی، ج‌۲، ص‌۳۷.
او از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکه بود
[۱۲] جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.
که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، برای دست‌یابی به ریاست کعبه و در پی آن، ریاست‌مکه، با بنی‌هاشم نزاع داشت و نبوّت را نیز بر همین اساس تحلیل می‌کرد.
[۱۳] جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
او می‌گفت:ما و فرزندان عبد مناف در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.
[۱۴] السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.



ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانان‌ بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون یاسر و سمیه
[۱۵] التعریف، ص‌۱۷۲.
که به قتل این زن و شوهر انجامید،
[۱۶] یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۸.
تهمت و افترا به آنان،
[۱۷] التعریف، ص‌۱۷۲.
جلوگیری از استماع قرآن ،
[۱۸] قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۲۳۶.
و برقراری رابطه دیگران با پیامبر،
[۱۹] اسباب‌النزول، ص‌۳۸۱.
[۲۰] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۴‌.
کوشش برای انعقاد پیمان صحیفه مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و کوشش بر عدم نقض آن،
[۲۱] السیر و المغازی، ص‌۱۶۱ و ۱۶۶.
طرّاحی قتل پیامبر،
[۲۲] سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۸۰.
[۲۳] مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۸۲۶‌.
به راه انداختن جنگ بدر
[۲۵] یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.
و... آشکار است. ابوجهل وقتی شنید که عیاش بن ابی‌ربیعه (برادر مادری‌اش) به اسلام گرویده، هر شیوه‌ای را برای بازگرداندن او به کارگرفت
[۲۶] سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۷۴.
و هنگامی که اندک ملایمت ولید بن مغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند.
[۲۷] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۴‌.
آیه ۲۴ و ۲۵ مدثر (إن هذا إلاّ سِحرٌ یؤثَر_ إن هذا إلاّ قَولُ البَشرِ) بیان‌گر این واقعه است.
[۲۹] اسباب النزول، ص‌۳۸۱ و ۳۸۲.
او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده می‌کرد. وقتی آیاتِ «و‌ما أدرک ما سَقَرُ _ لاتُبقی وَ لاتَذَرُ _ لوّاحةٌ لِلبَشرِ _ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ» را شنید، به قرشیان گفت:آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌های آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما (پیامبر) خبر می‌دهد که جهنم نوزده گماشته دارد.
[۳۱] جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۹۹.
[۳۲] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۶‌.

اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکه شد
[۳۳] السیر و المغازی، ص‌۱۶۶.
و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید.
[۳۵] انساب الاشراف ج‌۱، ص‌۱۴۱.
وی، در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه (قلیب) بدر مدفون شد.
[۳۶] جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت
[۳۷] جمهرة انساب العرب، ص‌۱۴۵.
و ابتر_ ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکه مسلمان شد، و‌ پیامبر برای این‌که مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود.
[۳۸] العقدالفرید، ج۲، ص‌۳۸۶.



مفسّران، درذیل آیات فراوانی از ابوجهل نام برده‌اند که بخشی از آن‌ها چنین است:

۴.۱ - آیات ۹ تا ۱۴سوره علق

«أَرَءَیتَ الَّذِی ینهی _ عَبداً إذا صَلّی _ أَرَءَیتَ إن کانَ علی الهُدی _ أو أَمَر بِالتَّقوی _ أَرَءَیتَ إن کذَّبَ و تَوَلّی _ ألَم یعلم بِأَنَّ‌اللّهَ یری_آیا کسی که بنده‌ای را چون به نماز برمی‌خیزد، باز می‌دارد، نگریسته‌ای؟ آیا اندیشیده‌ای که اگر (پیامبر و پیرو او) بر طریق هدایت باشد یا به پرهیزکاری امر کند، (بر حق است) ؟ آیااندیشیده‌ای که اگر انکار کند و روی برتابد، (فقط خود را نابود می‌سازد) ؟ آیا نمی‌داند که همانا خداوند (همه چیز را) می‌بیند؟»گفته شده که ابوجهل سوگند یاد کرد اگر پیامبر را به نماز ببیند، گردنش را بزند
[۴۰] جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۲۱.
یا سرش را بر صخره‌ای بکوبد،
[۴۱] جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.
و درصدد عمل به سوگند خود بود که اعجاز الهی با نزول آیات پیشین جلوش را گرفت.
[۴۲] مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۴۹‌.
خداوند، در آیات ۱۵ تا ۱۹ علق ابوجهل را به آتش دوزخ وعید داده، پیامبر را از پیروی او برحذر می‌دارد
[۴۴] مجمع‌البیان، ج۱۰، ص‌۷۸۲ و ۷۸۳.
:هرگز، اگر (از‌آن کار) دست برندارد، موی پیشانی او را به‌سختی بگیریم. موی پیشانی دروغ زن خطاپیشه را؛ پس (مذبوحانه) همه انجمنش را (به کمک) بخواند. ما (نیز) آتش‌بانان دوزخ را فرا خوانیم. هرگز، از او پیروی مکن و (بر خدا) سجده بَر و تقرّب جوی. در آیه ۲۴ انسان نیز خداوند، پیامبر را از افرادی برحذر می‌دارد که گفته شده:مقصود، ابوجهل است.
[۴۶] جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۷۷.


۴.۲ - آیه ۱۵ سوره لیل

نام ابوجهل در ذیل آیه «لایصلها إلاّ الأَشقَی _ الَّذی کذَّبَ وَ تَوَلّی» آمده است که «جز‌شقاوتْ پیشه وارد آن نشود، همان کسی که (حق) را انکار کرد و روی‌برتافت».

۴.۳ - آیه ۳ سوره کوثر

ابوجهل در ذیل آیه ۳ کوثر از مصادیق ابتر دانسته شده
[۵۱] قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۱۵۱.
که خداوند، به جهت آزارهایش، او را ابتر خوانده بود؛ گرچه قول‌مشهور، نزول سوره درباره عاص بن وائل است.
[۵۲] التعریف، ص‌۳۹۳.


۴.۴ - آیات نخستین سوره ماعون

برخی مفسّران، آیات نخستین سوره ماعون را در شأن ابوجهل و کافران قریش_ دانسته‌اند
[۵۴] قمی، ج۲، ص۴۸۳.
:«أرَءَیتَ الّذی یکذِّبُ بِالدّینِ _ فذلک الَّذی یدعُّ الیتیمَ _ و لایحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینَ آیا کسی را دیده‌ای که روز جزا را انکار می‌کند؟ این همان کسی است که یتیم را می‌راند و بر اطعام بینوا، ترغیب نمی‌کند».

۴.۵ - آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت

«فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّی _ و لکن کذّبَ و تَوَلّی _ ثُمَّ ذَهَبَ إلی أهلِه یتَمطّی _ أولی لَک فَأولی _ ثُمَّ أولی لَک فَأولی =(مدّعی) نه (حق را) تصدیق کرد و نه نمازگزارد؛ بلکه دروغ انگاشت و روی‌گرداند؛ سپس تبختر کنان به سوی خانواده‌اش رفت. وای بر تو! باز هم وای بر تو! سپس وای بر تو! و باز هم وای بر تو!» گفته شده که این آیات، درباره ابوجهل است.
[۵۶] جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۴۷.


۴.۶ - آیه ۴۴ و ۴۵ سوره قمر

قرطبی در ذیل آیه ۴۴ و ۴۵ قمر از ابوجهل یاد می‌کند که در روز بدر، با اسب خویش تاخت؛ به جلو سپاه آمد و گفت:ما امروز از محمد و اصحاب او انتقام می‌گیریم و خداوند این آیه را نازل فرمود:«ام‌یقولون نَحنُ جَمیعٌ مُنتَصِرٌ _ سَیهزَم الجَمعُ و یولّون الدُّبُر»؛
[۵۸] قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۹۵.
گرچه مکی بودن سوره قمر، سخن پیشین را تضعیف می‌کند. از سعد بن ابی وقّاص نقل شده:من تأویل آیه را نمی‌دانستم تا این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در روز بدر آن را در مقابل مشرکان قرائت کرد. وی از قول ابن‌عبّاس آورده که بین نزول آیه و واقعه بدر، هفت سال فاصله بوده است.
[۵۹] قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۹۵.


۴.۷ - آیات ۸ و ۹ سوره یس

آیات ۸ و ۹ یس :«إنّا جَعَلنا فی أعنقِهم أغللا فَهی إلی الأَذقان فَهُم مُقمَحون_ وَ جَعلنا مِن بَینِ أیدیهم سَدّاً وَ مِن خَلفِهم سَدّاً فَأغشَینهم فَهُم لایبصِرونَ - ما در گردن‌هایشان غل‌هایی نهادیم که تا چانه‌ها است؛ به طوری که سرهایشان بالا مانده است و از پیش رویشان و از پشت سرشان دیواری نهاده‌ایم و بر (دیدگان) آنان پرده‌ای افکنده‌ایم؛ از این‌رو هیچ نمی‌بینند.» به اعتقاد برخی مفسّران، درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر هنگام نماز ، خداوند بدین‌گونه وی را ناکام ساخت.
[۶۱] جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.
[۶۲] مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص۶۴۹ و ۶۵۰‌.
فخررازی بر آن است که معنای این آیه و آیه بعدی، بازداشتن ایشان از اهتدا (راه‌یابی) به وسیله خداوند است.
[۶۳] التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۴۵.
ابوالفتوح رازی می‌نویسد:کنایت است و عبارت به طریق مبالغه از جهل وعناد و نفور ایشان از ایمان، تا پنداری که ممنوعند از آن به غل و قید که به هیچ وجه تن در نمی‌دهند و اختیار نمی‌کنند.
[۶۴] روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۳۶.


۴.۸ - آیه ۵۵ و ۸ و ۲۰ سوره فرقان

در ذیل آیه ۵۵ فرقان (وَ کانَ الکافِرُ علی رَبّه ظَهیراً) آورده‌اند که مقصود از کافر ، ابوجهل است که با پشتوانه شیطان ، پروردگار خویش را مخالفت می‌کند.
[۶۶] جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۳۵.

۹. ابوجهل، به مسلمانانی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیروی می‌کردند، تهمت زده، می‌گفت:آنان از مرد جادو شده‌ای پیروی می‌کنند که آیه ۸ فرقان بدان اشاره دارد.
[۶۸] التعریف ص‌۲۲۷.
نام ابوجهل جزو یکی از ۱۷ تن مقتسم
[۶۹] المحبّر، ص‌۲۰.
(کسانی که در موسم حج راه‌های مکه را تقسیم کرده و بر ضدّ پیامبر تبلیغ می‌کرده‌اند) آمده که خداوند در سوره حجر آیه ۹۰ به آنان اشاره دارد:«کما أنزَلنا عَلی المُقتَسِمین».
ابوالفتوح ، در ذیل آیه ۲۰ فرقان، از‌مقاتل نقل کرده که آیه درباره ابوجهل و چند‌تن دیگر که به تحقیر ابوذر و برخی مؤمنان پرداخته بودند، نازل شده است:
[۷۲] روض الجنان، ج‌۱۴، ص‌۲۰۵.
«و‌جَعَلنا بَعضَکم لِبعض فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّک بَصیراً و بعضی از شما را آزمون بعض دیگر ساخته‌ایم. آیا شکیبایی میورزید؟ و پروردگار تو همواره بینا‌است».

۴.۹ - آیات ۱ و ۲ سوره طه

همو از مقاتل می‌نویسد:
[۷۳] روض الجنان، ج۱۳، ص‌۱۳۰.
چون ابوجهل و نضربن حارث، عبادت‌های رسول و جدّیت او را دیدند، گفتند:تو خود را به مشقّت می‌اندازی. در‌دین‌ما، این‌همه رنج نیست و خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد:«طه‌_ ما أنزَلنا عَلیک القُرءَان لِتَشقی».

۴.۱۰ - آیه ۶۱ سوره قصص

«أفَمن وَعَدنه وعداً حَسَناً فَهو لقیه، کمن متَّعنه مَتعَ الحیوةِ الدُّنیا ثُمّ هو یومَ القیمةِ مِن‌المُحضَرینَ آیا کسی که به او وعده‌ای نیکو دادیم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که به بهره زندگانی دنیا بهره‌مندش ساخته‌ایم؛ سپس او در روز قیامت ، از حاضر شدگان (در صحنه عذاب ) است؟» با همه اختلافی که در شأن نزول آیه وجود دارد، نام ابوجهل، به صورت مصداق «من‌متّعنه»، برجسته‌تر است.
[۷۷] جامع البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۱۹ و ۱۲۰.
[۷۸] مجمع‌البیان، ج۷، ص۴۰۸.


۴.۱۱ - آیات ۶۰ و ۲۴ و ۷۳ سوره اسراء و ۴۳-۴۴ سوره دخان

ابوجهل با شنیدن شجره ملعونه در قرآن که به گفته مفسّران، درخت زقّوم است، به طعنه می‌گفت:چگونه ممکن است درختی در آتش باشد، با این‌که آتش آن را می‌سوزاند؟ و نیز می‌گفت:رفیق شما (پیامبر) می‌گوید:آتش جهنم سنگ را می‌سوزاند و آتش‌گیره آن را مردم و سنگ می‌داند:«وَقودُها النّاسُ و الحِجارَةُ».
[۸۱] جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۱۴۳.
خداوند در آیه ۶۰ اسراء می‌فرماید:آن را آزمونی برای مردم قرار داده‌ایم و در آیات ۶۴ و ۶۵ صافاتمی‌فرماید:آن درختی است که از ژرفای دوزخ برمی‌آید و میوه‌اش گویی سرهای شیاطین است:«إنّها شَجَرةٌ تَخرُجُ فِی أصلِ‌الجَحیمِ _ طَلعُها کأنَّه رُءُوسُ الشَّیطینِ» و آن، غذای گناه‌کاران است:«إنّ شَجرتَ الزَّقُّومِ _ طَعامُ الأَثیمِ _ کالمُهلِ یغلی فِی‌البُطون _ کغَلیِ الحَمیمِ همانا درخت زقوم، خوراک گناه‌کار (ان) است که مانند فلز گداخته در شکم‌ها می‌جوشد؛ چون جوشیدن آب گرم».
اسراء۷۳:«و‌إن کادُوا لَیفتِنونَک عَن الَّذی أوحَینا إلیک لِتَفتَرِی عَلینا غَیرَه و إذاً لاتَّخذوک خَلیلا.» سیوطی از قول ابن‌عبّاس آورده است که ابوجهل، امیة بن‌خلف و دیگر سران قریش نزد پیامبر آمده، گفتند:خدایان ما را بپذیر تا در آیینت درآییم. گویا پیامبر از جدایی قوم خویش نگران بود و اسلام آوردن آنان را دوست می‌داشت که آیه پیشین و دو آیه دیگر نازل شد و حضرت را از گرایش به آنان برحذر داشت:«و‌لَولا‌أن ثَبَّتنک لَقد کدتَّ تَرکنُ إلیهم شَیئاً قَلیلا و بسا نزدیک بود تو را از آن‌چه بر تو وحی‌می‌کنیم، به حیله غافل کنند تا غیر از آن را بر‌ما بربندی و آن‌گاه بی‌گمان تو را دوست گیرند و‌اگر گامت را استوار نداشته بودیم، چه بسا نزدیک‌بود اندک گرایشی به آنان بیابی».

۴.۱۲ - آیه ۹۰ و ۹۲ و ۹۳ سوره اسراء

«و‌قالوا لَن نُؤمِنَ لَک حَتّی تَفجُر لَنا مِن الأرضِ ینبوعاً _ أو تُسقِطَ السَّماءَ کما زَعمتَ عَلینا کسَفاً أو تَأتی بِاللّهِ والمَلئِکةِ قَبیلاً _ أو یکونُ لَک بَیتٌ مَن زُخرُف أو تَرقی فی‌السَّماءِ و لَن نُؤمِنَ لِرُقیک حتّی تُنزِّلَ عَلینا کتباً نَقرؤه قُل سُبحانَ ربّی هَل کنتُ إلاّ بَشراً رَسولا.» واحدی از ابن‌عبّاس نقل می‌کند که ابوجهل و سران قریش بر آن شدند تا با پیامبر مجادله کنند و از او خواستند تا از کارهایش دست بردارد. وقتی پافشاری پیامبر را دیدند، تقاضاهای دیگری را مطرح کردند که این آیات، بیان‌گر آن است
[۹۱] اسباب النزول، ص‌۲۴۶ و ۲۴۷.
:و گفتند:هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر آن‌که برای ما از زمین چشمه‌ای بجوشانی یا باغی‌از خرما و انگور داشته باشی و در میانش، جویباران را جاری سازی یا پاره‌هایی از آسمان را چنان‌که گمان داری بر (سر) ما بیندازی یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری یا تو را خانه‌ای از زر و زیور باشد، و‌بالا رفتنت را باور نکنیم، مگر آن‌که کتابی برای ما فرود آوری که بخوانیمش. بگو پاک و منزه است پروردگارم. آیا من جز بشری هستم که‌پیامبرم؟

۴.۱۳ - آیه ۹۵ سوره حجر

به نقلی، ابوجهل یکی از مسخره‌کنندگان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مسلمانان به شمار آمده
[۹۲] التعریف، ص‌۱۶۳.
که خداوند درباره آنان آیه ۹۵ حجررا نازل فرمود:«إنّا کفینک المستهزءین»؛ هرچند در دیگر تفاسیر، ذیل این آیه نامی از او به میان نیامده است.

۴.۱۴ - آیه ۲۵ و ۳۳ سوره انعام

«و‌مِنهم من یستَمِعُ إلیک و جَعَلنا عَلی قُلوبهم أکنّةً أن یفقَهوه و فی ءَاذَانهم وَقراً و إن یروا کلَّ ءایة لایؤمِنوا بِها حَتّی إذا جاءُوک یجدِلونَک، یقولُ الَّذین کفروا إن هذا إلاّ أسطیرالأوَّلین.» گفته‌اند:این آیه، در شأن ابوجهل و دیگر سران مشرک نازل شده که گرد هم آمده تا در باب سخنان پیامبر گفتوگو کنند. ابوسفیان گفت:من بعضی از گفته‌های او را حق می‌دانم؛ امّا ابوجهل از او خواست که هرگز به آن اقرار نکند، و‌در روایت دیگری است که گفت: مرگ برای ما، از اقرار به آن آسان‌تر است و این آیه نازل شد.
[۹۵] بغوی، ج‌۱، ص‌۹۱.

از سدّی نقل شده که اخنس‌بن‌شریق در خلوت از ابوجهل درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پرسید و او گفت:به خدا سوگند! محمد صادق است و هرگز دروغ نگفته؛ امّا هنگامی که بنی قصی پرچم مکه‌را به دست گرفتند؛ پرده‌دار کعبه شدند؛ سقایت حاجیان به دستشان افتاد و سپس نبوّت! دیگر چه چیزی برای تیره‌های قریش می‌ماند؟
[۹۶] جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
و این آیه در شأن آنان نازل شد:«فإنّهم لایکذِّبونک و لکنّ الظَّلِمینَ بایتِ اللّهِ یجحَدونَ». طبری از ابنکعب نقل کرده که ابوجهل به پیامبر گفت:ما تو را تکذیب نکرده؛ بلکه آن‌چه را آورده‌ای، تکذیب می‌کنیم و خداوند این آیه را فرود‌آورد.
[۹۸] جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.


۴.۱۵ - آیه ۱۲۲ و ۱۲۴ سوره انعام

روزی ابوجهل، به آزار پیامبر پرداخت و حمزه به حمایت از حضرت، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت. گفته شده
[۹۹] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۵۵‌.
که آیه ۱۲۲ انعامدر این باره نازل شد:«أو مَن کانَ مَیتاً فأحیینه و جَعَلنا لَه نوراً یمشی بِه فِی‌النّاسِ کمَن مَثَلهُ فِی الظُّلُمت لَیسَ بِخارج مِنها کذ لک زُینَ لِلکفرینَ ما کانوا یعمَلون». طبری اقوالی را در تفسیر آیه‌برمی‌شمرد؛ امّا در این‌که مقصود از «کمَن مَثَلهُ فی‌الظُّلمت» ابوجهل است، تردید‌نمی‌کند.
[۱۰۱] جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۳۰.

در ذیل آیه ۱۲۴ انعام (و إذا جاءتهُم ءایةٌ قالوا لن‌نؤمنَ حَتّی نُؤتی مِثلَ ما أُوتِیَ رُسُل اللّهِ اللّه أَعلمُ حیثُ یجعلُ رِسالَتَه) آمده است:
[۱۰۳] قرطبی، ج‌۷، ص‌۵۳‌.
ابوجهل گفت:سوگند به خدا! به او راضی نشده، هرگز از وی پیروی نمی‌کنیم، جز این‌که بر ما نیز چون او وحی بیاید که آیه نازل شد:و چون آنان را نشانه‌ای بیاید، گویند هرگز ایمان نمی‌آوریم، مگر آن‌که‌مانند آن‌چه به پیامبران الهی داده شده، به ما نیز داده شود. (بگو) خداوند، بهتر می‌داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد.

۴.۱۶ - آیه ۲۶ و ۴۰ سوره فصلت و آیه ۷جاثیه

«و‌قالَ الّذین کفروا لا تَسمَعوا لِهذَا القُرءانِ وَالغَوا فیه لَعلّکم تَغلِبون.» از ابن‌عبّاس روایت شده که ابوجهل می‌گفت:هرگاه محمد قرآن می‌خوانَد، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه می‌گوید، و‌آیه پیشین نازل شد؛
[۱۰۵] قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۲۳۲.
گرچه ابوجهل خود نمی‌توانست از شنیدن قرآن دوری کند.
[۱۰۶] السیر و المغازی، ص۱۸۹.
[۱۰۷] سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۳۱۵.

ابوجهل، هم‌چنین از مصادیق «أفَمَن یلقی فِی‌النّارِ»
[۱۰۹] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۲.
و نیز مصداقی از «لکلِّ أفّاک»
[۱۱۲] غررالتبیان، ص‌۴۷۴.
و در ذیل آیه ۱۰ قلم ، یکی از افراد «حَلاّف مَهین» شمرده
[۱۱۴] روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۴۷.
و از مصادیق «أفَمَن یمشِی مُکبّاً علی وَجهِه - آیا کسی که به رو درافتاده، نگون‌سار می‌رود...» تلقّی شده است.
[۱۱۶] قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۴۳.


۴.۱۷ - آیه ۶ و ۲۱۲ سوره بقره

برخی، آیه ۶ بقره (إنّ الّذین کفروا سَواءٌ عَلیهم ءَأَنذَرتَهم أَم لم‌تُنذِرهم لایؤمِنون) را در شأن ابوجهل و
[۱۱۸] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۲۸.
بعضی نیز آن را درباره او و خانواده‌اش می‌دانند.
[۱۱۹] اسباب النزول، ص‌۲۶.

و نیز آیه «زُین لِلَّذینَ کفروا الحَیوةُ الدُّنیا و یسخَرونَ مِن‌الّذین ءَامَنوا وَ الّذین اتَّقوا فَوقَهم یومَ القیمَة وَاللّهُ یرزقُ مَن یشاءُ بِغَیرِ حِساب زندگانی دنیا برای کافران آراسته شده و مؤمنان را ریشخند می‌کنند؛ (حال آن‌که) پرهیزکاران در روز قیامت ازآنان بالاترند و خداوند هرکس را بخواهد، بی‌شمار روزی می‌دهد» را درباره ابوجهل و دیگر بزرگان قریش می‌داند که از نعمت‌های دنیایی بهره‌مند بودند و مؤمنان فقیر را ریشخند می‌کردند.
[۱۲۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۴۰‌.


۴.۱۸ - آیات ۵ تا ۷ سوره ص

طبری ، از ابن‌عبّاس نقل کرده که وقتی ابوطالب در بستر مریضی بود، ابوجهل با عدّه‌ای به بالین او رفته، از پیامبر بدو شکایت بردند
[۱۲۲] جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۴۹.
که پسر برادرت را از ما بازدار و گرنه او را خواهیم کشت.
[۱۲۳] روض‌الجنان، ج‌۷، ص‌۴۰۹.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که حضور داشت، فرمود:اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم‌بگذارید، دست از رسالت خویش برنمی‌دارم.
[۱۲۴] مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۲۷.
ابوطالب با شنیدن این سخن، حمایت خویش را‌ به‌طور رسمی از پیامبر اعلام داشت و بدین طریق، ابوجهل را درهم شکست. پافشاری پیامبر، بر باورهای خویش و ابراز توحید، آنان را سخت شگفت‌زده، سرخورده وناامید ساخت. آیات ۵ تا ۷ ص در این باره نازل شد:«أجَعَل الألِهةَ إلهاً وحِداً إِنّ هذا لَشَیءٌ عُجابٌ _ وَانطَلَق الملأُ مِنهُم أَنِ امشوا وَ اصبِروا علی ءَالِهَتِکم إنَّ هذا لَشیءٌ یرادُ _ ما سَمِعنا بِهذا فِی‌الملّةِ الأخِرةِ إن هذا إلاّ اختِلق آیا همه خدایان را خدای یگانه ساخت؟ این امر عجیبی است، و‌بزرگان ایشان به راه خود رفتند و گفتند:بروید و بر ( عبادت ) خدایان خود پایدار باشید که این امر، مطلوب است. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیده‌ایم. این جز از خود بر ساختن‌نیست».
[۱۲۷] مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۲۷.


۴.۱۹ - آیه ۳۰ و ۳۲ سوره انفال

«و‌إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ المکرینَ و به یادآر که کافران در حق تو بداندیشی می‌کردند تا تو را در بند کشند یا بکشند یا آواره کنند و آنان مکر میورزند و خداوند (هم) مکر میورزد و خداوند بهترین مکر ورزان است.»
ابوجهل، مانند دیگر سران مشرک، هنگام آگاهی از تصمیم هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به یثرب ( مدینه ) برآشفت و در طرح توطئه‌ای بر ضدّ حضرت در دارالندوه ، شرکت و پیشنهاد قتل وی را مطرح کرد.
[۱۲۹] جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۳۰۰.
ابن‌سعد می‌گوید:هر کس نظری داد تا به ابوجهل رسید. وی گفت:از هر قبیله‌ای جوانی برگزینیم تا با شمشیر برهنه، بر محمد هجوم آورند تا بنی عبدمناف ، قاتل را نشناخته، توانایی انتقام نداشته باشند و به پذیرش خون بهایی بسنده کنند. این پیشنهاد پذیرفته شد و اگر خبر جبرئیل به پیامبر و خوابیدن علی (علیه‌السلام) برجای او در لیلة‌المبیت نمی‌بود، تصمیم قریش عملی می‌شد.
[۱۳۱] جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۳۰۰.
مفسّران، آیه پیشین را در باب همین توطئه می‌دانندکه ابوجهل در آن نقشی فعّال‌داشت.
[۱۳۲] مجمع البیان، ج‌۴، ص۸۲۶‌.

آیه ۳۲ انفال را نیز درباره ابوجهل دانسته‌اند:«و‌چنین بود که می‌گفتند:بار خدایا! اگر این حقّ است و از سوی تو است، بر ما از آسمان سنگ ببار یا عذاب دردناکی بر سر ما بیاور...».
[۱۳۴] مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۸۲۸‌.


۴.۲۰ - آیه ۱۹ و ۳۰ سوره رعد

بغوی در ذیل آیه ۱۹ رعد (أَفَمن یعلمُ أنّما أُنزِلَ إلیک مِن رَبّک الحَقُّ کمَن هُو أعمی إنّما یتذَکرُ أولوا الألببِ) آورده که ابوجهل، مصداق در «کمَن هو أعمی» است.
«کذ‌لک أرسلنک فی أمّة قَد خَلَت مِن قَبلِها أُممٌ لِتَتلُوَا عَلیهِمُ الّذی أوحَینا إلیک و هم یکفُرونَ‌بِالرّحمنِ قُل هوَ رَبّی لا إله إلاّ هوَ عَلیهِ تَوکلتُ و إلیه مَتاب.» بغوی، در سبب نزول آیه آورده
[۱۳۷] بغوی، ج‌۳، ص‌۱۹.
که ابوجهل، پیامبر را در حجر دید که می‌گوید:یا اللّه یا رحمن. نزد مشرکان آمد و گفت:محمد دو خدا را می‌خواند:یکی اللّه و دیگری رحمن، و‌ما جز رحمان یمامه (که گویا نام شخصی یا معبودی بوده است)، رحمان دیگری را نمی‌شناسیم. آیه نازل شد که بدین‌سان تو را در بین امّتی فرستادیم که پیش از آن‌ها امّت‌هایی (آمده و رفته) بودند تا آن‌چه بر تو وحی کرده‌ایم، بر آنان بخوانی؛ حال آن‌که بر خدای رحمان کفر و انکار می‌ورزند. بگو:او پرودگار من است؛ خدایی جز او نیست؛ بر او توکل کرده، بازگشت من به سوی او است.

۴.۲۱ - آیه ۸ سوره حج و ۱۲ سوره توبه

در تفسیر قمی، ذکر شده که آیه ۸ حج (و مِنَ‌النّاسِ مَن یجدِلُ فی اللّهِ بِغیرِ عِلم و لاهدًی ولاکتب مُنیر) در شأن ابوجهل نازل شده است.
[۱۳۹] قمی، ج۲، ص۷۹.

مفسّران، ابوجهل را یکی از پیشوایان کفر دانسته که در آیه ۱۲ توبه ، مسلمانان به ستیز با آنان مأمور شده‌اند:
[۱۴۱] جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۱۳.
[۱۴۲] مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۱۷.
«فقتلوا أئِمّةَ الکفرِ إنَّهم لا أیمن‌لَهُم لَعلَّهم ینتَهون».

۴.۲۲ - آیه ۱۹ و ۳۶ و ۵۰ سوره انفال

ابوجهل، خداوند را در روز بدر به داوری خواند آیه ۱۹ انفال نازل شد:
[۱۴۴] جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۷۴.
«اگر از خداوند داوری می‌خواستید، (نتیجه) داوری او برایتان پیش آمد، و‌اگر باز ایستید، برایتان بهتر است». طبرسی در ذیل این آیه از قول ابی‌حمزه آورده که ابوجهل در روز بدر گفت:پروردگارا! دین ما قدیم و دین محمد جدید است؛ پس هر یک از آنان نزد تو محبوب‌تر و رضایت بخش‌تر است، اهل آن را یاری کن!
[۱۴۵] مجمع البیان ج‌۴، ص‌۸۱۶‌.

ابوجهل، مشرکان را برضدّ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تحریک کرده، می‌گفت:محمد، در یثرب فرود آمده؛ پیش‌قراولان خویش را فرستاده و می‌خواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از این‌که دنباله‌رو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیده‌ام و هیچ‌یک از اصحاب وی را مشاهده نکرده‌ام، جز این‌که با شیاطین همراه بود!
[۱۴۶] ابن کثیر، ج۳، ص۲۱۱.
او با این سخنان، آتش جنگ بدر را شعله‌ور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه می‌فرماید:«إنّ الَّذینَ کفروا ینفِقونَ أمولهُم لیصدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ فَسَینفِقونَها ثمَّ تکونُ عَلَیهِم‌حسرَةً ثمَّ‌یغلَبون وَالّذین‌کفَرواإلی جَهنَّم یحشَرون کافران، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج‌می‌کنند. به زودی، خرجش خواهند کرد؛ آن‌گاه مایه حسرت آنان می‌شود و سرانجام، مغلوب می‌گردند و کافران را در جهنم گرد می‌آورند». واحدی، از کلبی نقل می‌کند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود؛
[۱۴۸] اسباب النزول، ص‌۱۹۵.
همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد.
[۱۴۹] یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.

ابوجهل، در همین جنگ کشته و آیه ۵۰ انفالدرباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد:«وَلَو تَری إذ یتوَفَّی الّذینَ کفروا المَلئکةُ یضرِبونَ وجوهَهم و أدبرَهم و ذوقوا عَذابَ الحَریقِ _ اگر بدانی آن‌گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند وبرچهره‌ها و پشت‌هایشان می‌کوبند و می‌گویند: عذاب آتش را بچشید».
[۱۵۱] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۳۰.
[۱۵۲] مجمع‌البیان، ج۴، ص۸۴۶‌.



(۱)اخبار مکه.
(۲) اسباب النزول، واحدی.
(۳) الاشتقاق.
(۴) انساب الاشراف.
(۵) تاریخ الیعقوبی.
(۶) التعریف و الاعلام.
(۷) تفسیرالقرآن العظیم، ابن‌کثیر.
(۸) تفسیرالقمی.
(۹) التفسیرالکبیر.
(۱۰) جامع‌البیان عن تأویل آی‌القرآن.
(۱۱) الجامع لأحکام‌القرآن، قرطبی.
(۱۲) جمهرة انساب‌العرب.
(۱۳) دائرة‌المعارف الاسلامیه.
(۱۴) دائرة‌المعارف بزرگ‌اسلامی.
(۱۵) الدرّالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور.
(۱۶) روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.
(۱۷) روض‌الجنان و روح‌الجنان.
(۱۸) السیر و المغازی.
(۱۹) السیرة النبویه، ابن‌هشام.
(۲۰) العقدالفرید.
(۲۱) عیون الاخبار.
(۲۲) غررالتبیان فی من لم‌یسم فی‌القرآن.
(۲۳) الطبقات الکبری.
(۲۴) الکشّاف.
(۲۵) مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن.
(۲۶) المحبّر.
(۲۷) معالم‌التنزیل، بغوی.
(۲۸) المغازی.
(۲۹) المنمّق فی اخبار قریش.


۱. المحبّر، ص ۱۳۹.
۲. المغازی، ج‌۲، ص‌۴۹۱.
۳. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۶۲۳‌.
۴. دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۱، ص‌۳۲۲ «ابوجهل».
۵. دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامی، ج۵، ص۳۰۵ «ابوجهل».
۶. المحبّر، ص‌۱۳۹.
۷. اخبار مکه، ج‌۲، ص‌۲۵۳.
۸. عیون‌الاخبار، ج‌۱، ص‌۲۳۰.
۹. الاشتقاق، ص‌۱۵۵     .
۱۰. الاشتقاق، ص‌۱۵۵     .
۱۱. یعقوبی، ج‌۲، ص‌۳۷.
۱۲. جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.
۱۳. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
۱۴. السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.
۱۵. التعریف، ص‌۱۷۲.
۱۶. یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۸.
۱۷. التعریف، ص‌۱۷۲.
۱۸. قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۲۳۶.
۱۹. اسباب‌النزول، ص‌۳۸۱.
۲۰. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۴‌.
۲۱. السیر و المغازی، ص‌۱۶۱ و ۱۶۶.
۲۲. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۸۰.
۲۳. مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۸۲۶‌.
۲۴. الطبقات، ج‌۲، ص‌۹.     .
۲۵. یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.
۲۶. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۷۴.
۲۷. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۴‌.
۲۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۴-۲۵.    .
۲۹. اسباب النزول، ص‌۳۸۱ و ۳۸۲.
۳۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۷-۳۰.    .
۳۱. جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۹۹.
۳۲. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۸۶‌.
۳۳. السیر و المغازی، ص‌۱۶۶.
۳۴. الاشتقاق، ص‌۱۴۷.     .
۳۵. انساب الاشراف ج‌۱، ص‌۱۴۱.
۳۶. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
۳۷. جمهرة انساب العرب، ص‌۱۴۵.
۳۸. العقدالفرید، ج۲، ص‌۳۸۶.
۳۹. علق/سوره۹۶، آیه۹-۱۴.    .
۴۰. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۲۱.
۴۱. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.
۴۲. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۴۹‌.
۴۳. علق/سوره۹۶، آیه۱۹.    .
۴۴. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص‌۷۸۲ و ۷۸۳.
۴۵. انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.    .
۴۶. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۷۷.
۴۷. لیل/سوره۹۲، آیه۱۵.    .
۴۸. لیل/سوره۹۲، آیه۱۶.    .
۴۹. الکشّاف، ج‌۴، ص‌۷۶۴     .
۵۰. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    .
۵۱. قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۱۵۱.
۵۲. التعریف، ص‌۳۹۳.
۵۳. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۱.    .
۵۴. قمی، ج۲، ص۴۸۳.
۵۵. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۱-۳۵.    .
۵۶. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۴۷.
۵۷. قمر/سوره۵۴، آیه۴۴-۴۵.    .
۵۸. قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۹۵.
۵۹. قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۹۵.
۶۰. یس/سوره۳۶، آیه۸-۹.    .
۶۱. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.
۶۲. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص۶۴۹ و ۶۵۰‌.
۶۳. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۴۵.
۶۴. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۳۶.
۶۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۵.    .
۶۶. جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۳۵.
۶۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۸.    .
۶۸. التعریف ص‌۲۲۷.
۶۹. المحبّر، ص‌۲۰.
۷۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۰.    .
۷۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۰.    .
۷۲. روض الجنان، ج‌۱۴، ص‌۲۰۵.
۷۳. روض الجنان، ج۱۳، ص‌۱۳۰.
۷۴. طه/سوره۲۰، آیه۱‌.    .
۷۵. طه/سوره۲۰، آیه۲.    .
۷۶. قصص/سوره۲۸، آیه۶۱.    .
۷۷. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۱۹ و ۱۲۰.
۷۸. مجمع‌البیان، ج۷، ص۴۰۸.
۷۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    .
۸۰. بقره/سوره۲، آیه۲۴.    .
۸۱. جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۱۴۳.
۸۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    .
۸۳. صافات/سوره۳۷، آیه۶۴-۶۵.    .
۸۴. دخان/سوره۴۴، آیه۴۳-۴۶.    .
۸۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳.    .
۸۶. الدرّالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۳۱۸     .
۸۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴.    .
۸۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۰.    .
۸۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۲.    .
۹۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۳.    .
۹۱. اسباب النزول، ص‌۲۴۶ و ۲۴۷.
۹۲. التعریف، ص‌۱۶۳.
۹۳. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    .
۹۴. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    .
۹۵. بغوی، ج‌۱، ص‌۹۱.
۹۶. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
۹۷. انعام/سوره۶، آیه۳۳.    .
۹۸. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
۹۹. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۵۵‌.
۱۰۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    .
۱۰۱. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۳۰.
۱۰۲. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    .
۱۰۳. قرطبی، ج‌۷، ص‌۵۳‌.
۱۰۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۶.    .
۱۰۵. قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۲۳۲.
۱۰۶. السیر و المغازی، ص۱۸۹.
۱۰۷. سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۳۱۵.
۱۰۸. الدرّالمنثور، ج‌۷، ص‌۳۳۰     .
۱۰۹. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۲.
۱۱۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۰.    .
۱۱۱. جاثیه/سوره۴۵، آیه۷.    .
۱۱۲. غررالتبیان، ص‌۴۷۴.
۱۱۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    .
۱۱۴. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۴۷.
۱۱۵. ملک/سوره۶۷، آیه۲۲.    .
۱۱۶. قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۴۳.
۱۱۷. بقره/سوره۲، آیه۶.    .
۱۱۸. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۲۸.
۱۱۹. اسباب النزول، ص‌۲۶.
۱۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    .
۱۲۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۴۰‌.
۱۲۲. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۴۹.
۱۲۳. روض‌الجنان، ج‌۷، ص‌۴۰۹.
۱۲۴. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۲۷.
۱۲۵. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۹     .
۱۲۶. ص/سوره۳۸، آیه۵-۷.    .
۱۲۷. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۲۷.
۱۲۸. انفال/سوره۸، آیه۳۰.    .
۱۲۹. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۳۰۰.
۱۳۰. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶     .
۱۳۱. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۳۰۰.
۱۳۲. مجمع البیان، ج‌۴، ص۸۲۶‌.
۱۳۳. انفال/سوره۸، آیه۳۲.    .
۱۳۴. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۸۲۸‌.
۱۳۵. رعد/سوره۱۳، آیه۱۹.    .
۱۳۶. رعد/سوره۱۳، آیه۳۰.    .
۱۳۷. بغوی، ج‌۳، ص‌۱۹.
۱۳۸. حج/سوره۲۲، آیه۸.    .
۱۳۹. قمی، ج۲، ص۷۹.
۱۴۰. توبه/سوره۹، آیه۱۲.    .
۱۴۱. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۱۳.
۱۴۲. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۱۷.
۱۴۳. انفال/سوره۸، آیه۱۹.    .
۱۴۴. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۷۴.
۱۴۵. مجمع البیان ج‌۴، ص‌۸۱۶‌.
۱۴۶. ابن کثیر، ج۳، ص۲۱۱.
۱۴۷. انفال/سوره۸، آیه۳۶.    .
۱۴۸. اسباب النزول، ص‌۱۹۵.
۱۴۹. یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.
۱۵۰. انفال/سوره۸، آیه۵۰.    .
۱۵۱. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۳۰.
۱۵۲. مجمع‌البیان، ج۴، ص۸۴۶‌.



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«ابوجهل».    




جعبه ابزار