ابوجعفر محمد بن علی الهادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوجعفر محمد بن علی الهادی (علیهالسّلام) (درگذشته ۲۵۲ق)، معروف به امامزاده سید محمد، فرزند
امام هادی (علیهالسّلام) و برادر
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است. برای سید محمد، کنیهها و القاب فراوانی گزارش شده که شناخته شدهترین کنیه او «ابوجعفر» و مشهورترین لقبش «سَبْعُ الدجیل» است. او فرزند بزرگ امام هادی (علیهالسّلام) و یار و یاور حضرت در احیای ارزشهای الهی و
سنّت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، بهطوری که بسیاری میپنداشتند سید محمد، جانشین و امام پس از پدر است. اما با رحلت او پیش از امام هادی (علیهالسّلام)، جانشینی امام عسکری (علیهالسّلام) بر همگان آشکار شد.
سید محمد در میان
شیعیان عربزبان، جایگاهی همچون
حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) نزد ایرانیان شیعه دارد، چنانکه بسیاری از بزرگان و مراجع شیعه در آبادانی آستان مقدس او کوشیدهاند و علمای شیعه نیز در وصف مقامات و کرامت او مطالبی نوشته و شاعران شیعه در تکریم او اشعاری سرودهاند. علما و مردم
عراق، سید محمد را صاحب کرامت و قدرت معنوی میدانند.
آستان امامزاده سید محمد در پنجاه کیلومتری جنوب
سامرا، در شمال
بغداد، نزدیک قریهای به نام بلد در
استان صلاحالدین، واقع شده است.
این نوشتار پس از معرفی و بیان نسب سید محمد، به سجایای اخلاقی، جایگاه او نزد مردم
زمان خود و علما و شیعیان عراق و کرامات و مقامات این بزرگوار و فضای سیاسی و اجتماعی عصر او اشاره کرده است.
یکی از چهرههای
خاندان اهلبیت (علیهمالسلام)، حضرت ابوجعفر محمّد، فرزند ارشد حضرت
امام علی النّقی (علیهالسّلام) میباشد؛ امامزادهای که با تربیت امام دهم به شکوفایی رسید. جوانی وارسته و پارسا و دارای جلالت قدر که مورد احترام اصحاب والد خویش بود. او افزون بر تزکیه درون، در حمایت از
ولایت، احیای ارزشهای الهی و زنده نمودن سنت محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با پدر بزرگوار خویش همکاری و همراهی داشت.
متاسفانه با وجود مقام والای امامزاده سیدمحمّد، درباره زندگی، تلاشهای فکری و فرهنگی، خلق و خو و کارنامه سیاسی اجتماعی ایشان به دلیل اندک بودن منابع و مصادر و ناچیز بودن آگاهیهای معتبر و مستند، نگاشتن درباره حیات این امامزاده بسیار دشوار است. اگرچه ایشان نامی آشنا برای ساکنین سرزمین
عراق و حتی برخی کشورهای حوزه خلیج فارس میباشد، ولی نامش برای شیعیان ایرانی آنچنان شناخته شده نیست. امید آنکه نوشتار حاضر بتواند با تکیه بر منابع معتبر و شواهد مستند، زوایایی از زندگی این امامزاده جلیلالقدر را روشن نماید.
امامزاده سید محمد برای شیعیان عربزبان همان مقامی را دارد که
حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) نزد ایرانیان شیعه دارد. مزارش در منطقه بَلَد دُجیل زیارتگاه علاقهمندان و مشتاقان میباشد و کرامتهای بسیاری از ایشان نقل میکنند.
سال
۲۲۸ هجری، نزدیک به ده سال از دوران امامت ابوالحسن علی بن محمد (علیهالسّلام)، مشهور به هادی و نقی میگذشت. آن حضرت در
مدینه که شهر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و زادگاه نیاکانش بود، اقامت داشت. در یکی از روزها در دهکده «صرایا» در سه فرسخی مدینه که
حضرت امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) آنرا بنیان نهاده بود، امام دهم، از بانویی پارسا و ارجمند دارای فرزندی گردید که محمّد نامیده شد.
بنابر این قول، سید محمد، فرزند اول امام است. ولی طبق برخی روایات، سید محمد فرزند دوم و از
امام حسن عسکری (علیهالسلام) کوچکتر بود.
برخی مورخان و رجالیون تاریخ تولد این امامزاده را به سال
۲۳۶ یا
۲۳۸ هجری نوشتهاند؛ در صورتی که در این منابع آمده است وقتی امام هادی (علیهالسّلام) به سال
۲۳۳ هجری به
سامراء فرا خوانده شد، سید محمد که سنین خردسالی را میگذراند، در مدینه اقامت داشت. شگفت آنکه مدارک مزبور
زمان تولد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) را که از نظر سنی کوچکتر از سید محمد بوده،
۲۳۱ یا
۲۳۲ هجری در مدینه نوشتهاند.
با این وصف، تاریخ یاد شده دقیق نبوده و همان سال ۲۳۸ یا
۲۳۹ هجری درست است.
در
زمان ولادت برای سید محمد، آداب شرعی و سنتهای مذهبی به اجرا درآمد و همانگونه که رسم دیرینه ائمه هدی (علیهمالسّلام) بود، والدش در گوش راست او
اذان و در گوش چپش
اقامه گفت و دستور داد تا در هفتمین روز تولد محمد، مراسم
ختنه به جای آورند. سر کودک را بتراشند و هموزن آنرا نقره به مستمندان
صدقه بدهند و گوسفند نری را نیز
عقیقه ایشان کردند.
از سنتهای دیگری که برای این کودک بهجا آوردند، تعیین کنیه برای او بود. مزیت این سنت در آن است که کودک از همان سنین مورد تکریم قرار میگیرد و در میان خانواده و خویشاوندان
اعتماد به نفس افزونتری مییابد. همچنین وقتی او را با کنیه میخوانند، محبوبتر شده و آرامش مییابد و خود میآموزد که دیگران را با احترام خطاب کند و در بزرگسالی با لقبهای ناگوار مشهور نمیگردد.
نام مادر سید محمد، سلیل، حدیثه،
سوسن و جدّه گفته شده است. ایشان بانویی
امّ ولد میباشد. سوسن در وطن خویش اعتبار و منزلت بسیار داشت و خاندان و خانوادهاش به اسارت درآمدند. این بانو هم در زمره آن اسرا بود که به عنوان
کنیز به مدینه آورده شد. سپس بر امام هادی (علیهالسّلام) وارد شد و به
عقد ازدواج آن حضرت درآمد، او که ظرفیتها و لیاقتهایی برای رشد معنوی داشت، در پرتو برنامههای ارشادی امام از کمالاتی تحسین برانگیز برخوردار شد، به گونهای که امام هادی (علیهالسّلام) دربارهاش فرمودهاند: «همانا سلیل (سوسن) از هرگونه آفت، پلیدی و آلودگی برحذر داشته شده است.» سپس حضرت به وی مژده داد که به زودی مادر امام یازدهم خواهد گردید.
سوسن به دلیل پارسایی، پرهیزگاری، وارستگی و رسیدگی به محرومان و رنج دیدگان، زنی عارف و صالح شناخته میشد، چنانکه در «
عیون المعجزات» و «
جلاء العیون»، آمده است: «سلیل کانت من العارفات الصالحات.» مورخان دیگر نیز از
ورع،
تقوا،
عفاف و پاکی او سخن گفتهاند. در جلالت قدرش همین بس که امام حسن عسکری (علیهالسّلام) وی را
وصی خویش قرار داد و حتی
زمان شهادت خود را به او گفت. سوسن با شنیدن این خبر به شدت گریست و آه و ناله سر داد. امام یازدهم فرمود: «ای مادر! جزع مکن که
تقدیر الهی جاری خواهد شد.» و چون آن حضرت شهید شد، در سامراء ساکن گردید و
وصیت کرد که پس از مرگش او را در کنار شوهر و فرزندانش دفن کنند.
افتخار دیگر این بانو آن است که جدّه
حضرت مهدی (علیهالسّلام) میباشد و سبب اشتهارش به «جدّه» از این جهت است.
این بانو از اهالی منطقه «نوبه» از توابع
سودان کنونی بود و با وجود آن که کنیزی بیش نبود، به مرتبهای از شایستگی رسید که امام دهم و یازدهم به برخی اصحاب، دوستان و پیروان خود سفارش مینمودند که در برخی امور، هنگامی که به آن دو بزرگوار دسترسی نداشتند، به ایشان مراجعه کنند. از فضل و بزرگواری این بانو آن است که پناه و دادرس شیعیان، پس از شهادت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) و حلقه وصل آن حضرت و شیعیان بوده است.
برای سید محمد کنیههای بسیاری برشمردهاند که عبارتند از:
ابوجعفر، ابوجاسم، ابواشارات، ابوبرهان، ابوعلی و ابواحمد. همچنین آن حضرت با لقبهایی چون سَبْعُ الدّجیل (شیر دجیل)، اسَد الدجیل، سَبع الجزیره، باب الحوائج، حامی الجار (پشتیبان همسایگان) و اخوالعباس شناخته میشود، این کنیهها و القاب از کرامتهای اخلاقی، شجاعت، سخاوت، گذشت و دیگر خصال پسندیده سید محمد حکایت دارد. البته معروفترین و شناخته شدهترین کنیهاش «ابوجعفر» و لقب مشهورش «سَبْعُ الدجیل» میباشد.
علت اشتهارش به این لقب آن است که مزارش در منطقه دجیل قرار گرفته و روح مطهرش فریادرس بیپناهان میباشد؛ چنانکه ادیبی گفته است: «ای ملجا افراد بی پناه! اگر مظلومی از دست اشرار نزد شما آمد، ناامیدش نمیکنی و حقش را از ستمگر میگیری و هر مستبد خودخواه را بر جای خود مینشانی.» و سخنور دیگری میگوید: «از صلابت این شیر دجیل تمام بیابانهای تهامه و نجد (در شبه جزیره) در هراسند».
امام هادی (علیهالسّلام) در تعلیم و تربیت سید محمد نظارت دقیق، مداوم و جدّی داشت و همواره میکوشید تا وی را متدین، متعهد و آراسته به خصال پسندیده پرورش دهد. امام، سید محمّد را ارج مینهاد و کمک میکرد تا شخصیت او شکل بگیرد و به ارزش وجودی خویش واقف گردد. در معاشرتها و مجالستها جایگاه والایی به او میداد و به هنگام نام بردن از او، الفاظی همراه با احترام به کار میبرد. با آموزش حکمتها، بیان شگفتیهای جهان هستی و فضل و
رحمت خداوند و برشمردن نعمتهای الهی، رابطه او را با
آفریدگار استوار میساخت و با تشریح حکمت عبادات، انگیزههای دینی را در ذهن وی تقویت میکرد و باورهایش را تعمیق میبخشید.
نوافل، ادعیه و عباراتی را که در جلای روح و روان این طفل مؤثر بود، برایش بازگو میکرد و چون خود عملًا ملتزم این امور بود، فرزند نیز در انجام این اعمال شائق میگردید. این برنامههای تربیتی موجب گردید تا سید محمّد از همان دوران کودکی ارزشها را تقدیس نموده و اعماق وجودش را نور معنویت فرا گیرد و دریافتها و ادراکهایش به سوی فضایل و مکارم عالی گرایش یابد. (این نکات تربیتی بر اساس سیره و سنت ائمه درباره تربیت فرزندان که در کتب روایی مندرج است،
ذکر گردیده است.)
مراقبتهای تربیتی امام هادی (علیهالسّلام) درباره فرزند ارشدش بهاندازهای بود که شیعیان، اصحاب و برخی علویان تصور میکردند سید محمّد، جانشین والدش در امر امامت خواهد بود، اما علیرغم انتظار عمومی، وی پیش از شهادت پدر درگذشت و امام دهم در همان مجلس تعزیت سید محمد، حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) را به عنوان جانشین پس از خود معرفی نمودند.
سید محمد سنین خردسالی را میگذراند که عبدالله بن محمد که از طرف
متوکل عباسی برای اقامه نماز و دیگر امور در مدینه تعیین شده بود، تصمیم به آزار امام هادی (علیهالسّلام) گرفت و نزد متوکل از آن حضرت به بدگویی و سخنچینی پرداخت و هشدار داد که افراد زیادی اطراف امام جمع شدهاند و احتمال میرود قیام بزرگی برای نابودی دستگاه خلافت شکل گیرد و چون اموال زیادی از سرزمینهای مختلف
جهان اسلام به جانب امام سرازیر است، بعید نیست با این مبالغ، سلاحهایی تدارک دیده شود و علویان و شیعیان به رهبری امام دهم در برابر تشکیلات حکومتی به مقاومت برخیزند.
اگرچه امام از طریق نامهای خطاب به متوکل دلایلی برای دروغ بودن تهمتهای این امام جمعه مدینه آورد و متوکل هم به راستی گفتار حضرت اطمینان یافت، اما در پاسخ نامه امام، از ایشان خواست که به مرکز حکومت (
سامرّاء) بیاید و در آنجا به اجبار، اقامت گزیده و زیر نظر باشد. تاریخ این فراخوانی سال ۲۳۳ هجری است و اینکه برخی منابع
۲۴۳ هجری نوشتهاند، واقعیت ندارد.
یحیی بن هرثمه که دستور داشت راهی مدینه شود و ماموریت انتقال امام به سامراء را انجام دهد، به شهر پیامبر وارد گردید. فرزند خردسال امام، دید که هرثمه وارد خانه شد و آنرا مورد بازرسی دقیق قرار داد. گویا تصور میکرد آن حضرت سلاحهایی فراهم آورده است تا در فرصت مناسب علیه حکومت قیام کند، اما پس از این تجسّس چند ساعته چیزی جز
قرآن و کتابهای دعا به دست نیاورد و دروغ بودن اتهامات به امام آشکار گردید.
آنگاه که امام، مدینه را ترک مینمود، سید محمّد در مدینه نزد خویشاوندان باقی ماند و در غم جدایی از والدش محزون و متالم گردید و اگرچه در ایام شکوفایی، با رنجها و دشواریهایی روبهرو شد و از برنامههای تربیتی و ارشادی پدر محروم گشت، ولی با این همه، به برکت تربیت در بیت امامت، نسبت به کسب مکارم و تحصیل معارف مشتاق گردید و در مسیر رشد معنوی و رسیدن به کمالات ملکوتی گامهای مؤثر و ارزندهای برداشت. مردم مدینه و شیعیان آن حوالی که دیگر از وجود امام محروم شدند، ارادت و علاقه خود را نسبت به این امامزاده که مورد توجه پدرش بود، بروز میدادند و آن یادگار حضرت را ذخیرهای معنوی و برکتی ماندگار برای دیار خویش میدانستند.
سیدمحمد سه برادر و یک خواهر به اسامی و مشخصات ذیل داشته است:
امام ابومحمد
حسن بن علی العسکری (علیهالسّلام): امام یازدهم شیعیان که در ۲۳۲ هجری در سامرّاء متولد شد. بیست و دو ساله بود که بعد از پدرش به
امامت رسید. اما مدت امامت آن حضرت حدود شش سال بود.
آن حضرت گندمگون، درشت چشم، خوش صورت، نیکواندام و با هیبت و جلال بود و فضایل و مکارمش چنان پرتوافشان بود که حتی مخالفان به عظمت و جلالش اعتراف کردهاند. امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در سال
۲۶۰ هجری و در ۲۹ سالگی به
شهادت رسید.
سید حسین: سیدی جلیلالقدر و عظیمالشان بوده و از برخی منابع به دست میآید که از او و امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به «سبطین» تعبیر میکردهاند و این دو برادر را به دو سبط جدشان،
امام حسن و
امام حسین (علیهالسّلام) تشبیه میکردند. در کتاب «
شجرة الاولیاء» به قلم
سید احمد اردکانی آمده است که حسین از عابدان و زاهدان بوده و به امامت حضرت عسکری (علیهالسّلام) اعتراف داشته و در روایت ابوالطیب آمده است که صدای حضرت مهدی
قائم آل محمد (عجّلاللهفرجهالشریف) به صدای حسین شباهت داشته است.
حسین چهار فرزند به اسامی جعفر، محمود، باقر و زینالعابدین داشته که پس از ارتحال برادرشان، از سامراء عازم یکی از مناطق
فارس شدند، اما به محض رسیدن به لار، توسط کارگزار وقت عباسی دستگیر و به شهادت رسیدند. مرقد سیدحسین نزدیک قبر والد ماجد و برادرش در سامراء در همان قبّه سامیه میباشد.
جعفر کذّاب: مَثَل او همچون فرزند
نوح نبی میباشد؛ زیرا به دروغ ادعای امامت کرد و گروهی از مردم را دچار سردرگمی و گمراهی نمود و به حمایت از افرادی که توسط پدر و برادرش طرد شده بودند، از جمله
فارس بن حاتم قزوینی پرداخت. برخی منابع گفتهاند او آشکارا مرتکب فسق، فجور و فساد شده است. جعفر تا پایان عمر امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به فتنهانگیزی و شرارت خود ادامه داد.
در پارهای روایت تصریح شده است که امام هادی (علیهالسّلام) فرمودهاند: «از جعفر حذر کنید که او نسبت به من چون
نمرود نسبت به نوح است. حضرت عسکری نیز به اصحاب خود هشدار دادهاند: هرگز مبادا که برادرم جعفر از رازهای شما مطلع گردد. مَثَل من و او چون
هابیل و
قابیل فرزندان
آدم است. اگر جعفر بتواند، مرا به قتل میرساند، ولی
خداوند بر امور خود غالب است».
درباره تعداد فرزندان سید محمد بین نسبشناسان و محدثان اختلاف است. برخی عقیده دارند او تشکیل خانواده نداد، در حالی که امام هادی (علیهالسّلام) پس از رحلت وی توصیه کردند که بخشی از عایدات اراضی اطراف سامراء برای تامین معاش خانواده و فرزندان او اختصاص یابد. برخی گفتهاند سید محمد ازدواج کرده و دخترانی از وی باقی مانده است.
برخی برای او، دو فرزند به نامهای حسین و علی، معروف به صاحب العسکر، میدانند.
شیخ عباس قمی، فرزند دیگری را به نام احمد، برای سید محمد برشمرده است که این نام، مقتضای کنیه او میباشد که ابواحمد است.
در
اصفهان، بقعه زیارتگاه امامزاده هارون ولایت وجود دارد که نسب وی را مورخان محلی به حضرت امامزاده سید محمد رساندهاند.
در برخی منابع برای سید محمد نُه پسر شمردهاند که چهار نفر از آنان به منطقه
آذربایجان و شمال غربی
ایران رفتند و در
خوی و سلماس اقامت گزیدند و همانجا توسط حاکمان منصوب از سوی
عباسیان به شهادت رسیدند. پنج نفر دیگر هم در خطه فارس کشته شدند.
نویسنده کتاب «
بحر الانساب» که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار نیست، تعداد فرزندان محمد را نُه تن برشمرده است که عبارتاند از: جعفر، عبدالله، احمد، علی، محمود، اسکندر، لطفالله، عنایتالله و هدایتالله. وی اضافه میکند که برخی از فرزندان آنان، در خوی و سلماس میزیستهاند.
مرحوم محدث قمی به نقل از «
تحفة الازهار» و «
زلال الانهار فی نسب ابناء الائمة الاطهار» نگاشته
سید ضامن بن شدقم حسینی (متوفا ۱۰۹۰ ق) مینویسد:
سید شمسالدین محمد از اعقاب سید محمد
مذکور است و نسبش به طریق ذیل به این امامزاده میرسد: محمد بن علی بن محمد بن حسین بن محمد بن علی بن محمد بن الامام الهادی (علیهالسّلام) که به
میر سلطان بخاری موسوم است؛ زیرا ولادت و نشو و نمای وی در
شهر بخارا، از توابع
جمهوری ازبکستان انجام پذیرفته است و این شمسالدین محمد، سیدی با ورع، اهل عبادت و
ذکر، صالح و وارسته بوده و با علمای بزرگ و فضلای نامدار مصاحب و معاشر بوده و از معارف و علوم آنان بهره گرفته است. او از بخارا متوجه مرکز حکومت دولت عثمانی (ترکیه کنونی) گردیده و در شهر بورسا اقامت گزید و کرامات بسیاری درباره او نقل گردیده است. او بعد از عمری با برکت و توام با تزکیه و اخلاص، در همین ناحیه به سال ۸۳۲ ق رحلت کرد و همانجا مدفون گردید و بقعهاش معروف و از کانونهای مهم زیارتی دیار یاد شده به شمار میرود و اهالی آن منطقه و توابع، ضمن اینکه به زیارتش میروند، نذورات، هدایا و موقوفاتی برایش اختصاص میدهند. به گفته
سید حسن براقی، نسل سید محمد از طریق همین سید شمسالدین محمد ادامه یافته است و اعقابش در نقاط گوناگون جهان اسلام انتشار یافتهاند و از پسران اوست
علاءالدین ابراهیم، پسرش علی و نوادهاش یوسف که منتهی میگردند به
سید محمد بعّاج.
سید محمد بعّاج نسبش اینگونه به شمسالدین مورد اشاره میرسد: سید محمد، فرزند حمزه، فرزند یوسف، فرزند علاءالدین ابراهیم. علت نامیدن سید محمد به بعّاج این است که فرزند حاکم عثمانی به اختلالی در دستگاه گوارش مبتلا گردید و بر اثر این عارضه شکمش بسیار متورم گردید و با کرامت سید محمد
مذکور او از این بیماری رهایی یافت.
مرحوم قمی، مینویسد: «
سادات آل بعاج، نسب شریف خود را به سید محمد بن احمد بن محمد بن امام هادی میرسانند».
عدهای از نسبشناسان ادعا کردهاند که آل نازوک از اعقاب جعفر کذاباند، در حالی که اولاد جعفر به «اباکرین» مشهورند، اما
ابن طقطقی (متوفا ۷۰۹ ه) در کتاب خود، گفته است.
مقام سید محمد از اینجا دانسته میشود که امام یازدهم در فقدانش گریبان شکافت و در پاسخ کسی که این کار برایش حیرتآور بود، فرمود: «
حضرت موسی نیز برای برادرش
هارون گریبان پاره کرد.» این رفتار و سخن امام، بزرگترین گواه در حق ابوجعفر محمد است که جایگاه و منزلتش نزد برادرش امام حسن عسکری (علیهالسّلام) و پدر معصومش میرساند.
علمای بزرگ، عرفا و شخصیتهای نامی و نیز سایر اهالی سرزمین عراق بر این باورند که حضرت ابوجعفر محمّد صاحب کرامتهای بسیار است و حتی
اهل سنّت و اعراب بادیه و عشایر منطقه بینهایت به او احترام میگذارند و پیوسته از اطراف و اکناف برایش نذورات میبرند و از جلالت قدرش به قدری خوف دارند که هرگز قسم دروغ به او نمیخورند و اگر کسی ادعایی داشته باشد و به سید محمد سوگند بخورد، آنچه میگوید را باور میکنند و معتقدند به این امامزاده «سبع الدجیل» میگویند و او میتواند کسی را که به ناحق
سوگند یاد کند، به شدت مجازات نماید. غالب دعواها و نزاعهای ناحیه دجیل و حوالی آن با سوگند به مقام این امامزاده، یا کاهش مییابد یا به صلح و آرامش مبدّل میگردد و بارها دیده شده که اگر بنای قسم خوردن به وی مطرح باشد، آن کس که اموالی را غصب کرده یا دارایی دیگران را به سرقت برده، به صاحب اصلی او باز میگرداند و اگر سوگند دروغ یاد کند، دچار بلاها و گرفتاریهایی گردیده و مورد خشم و غضب این بزرگوار واقع میشود.
از مواردی که مؤید مقامات علمی و معنوی این امامزاده است، وصف فضایل وی توسط علما، فقها، محدثان، مورخان، نسبشناسان، ادبا و عرفا میباشد که به نمونههایی در ذیل اشاره میکنیم:
شجاعالدین موصلی، از مشاهیر
قرن هفتم هجری: جلالت شان و عظمت امامزاده سید محمّد چنان است که نمیتوان به تمامی جنبههای کمالاتش پرداخت.
محمد حرزالدین: ابوجعفر محمد جلیلالقدر و رفیعالمنزله و نیز عالم عامل به شمار میرفت.
محمدرضا سیبویه: سید محمد امامزادهای با شرافت و جلالت میباشد و شئون معنوی و معرفتی وی در این مجال قابل بیان و احصا نیست.
علامه
سید محمدمهدی صدر: جناب سید محمد اگر امامت از شما گذشت، ولی از فضایل شما چیزی کم نمیشود و کسی نمیتواند رفعت مقام شما را تنزل دهد. همینکه شما در سنین جوانی از اقران سبقت گرفتهاید، کفایت میکند. شما سینهای آکنده از علوم و مکارم و سرچشمه معارف بودید.
محدث نوری (میرزا حسین نوری): سید محمد از اجلاء
سادات و صاحب کرامات متواترات، حتی نزد
اهل سنت و اعراب بادیه بوده، که به غایت او را احترام میکنند و از جنابش خوف دارند و هرگز
قسم دروغ به او نمیخورند و پیوسته از اطراف و اکناف برای او نذورات میبرند، بلکه غالب دعاوی در سامراء و اطراف آن به قسم اوست و مکرّر دیدهایم که چون بنای سوگند یاد کردن شود، منکر، مال را به صاحبش باز میگرداند و از برخی نیز از قسم دروغ صدمه دیدند. در ایام توقف در سامراء چند کرامت باهره از او دیده شد و بعضی از اهل علما بنای جمع کردن آن کرامات و نوشتن رسالهای در فضل او دارند.
سید جعفر بحرالعلوم در کتاب «
تحفة العالم فی شرح خطبة المعالم» گفته است: این امامزاده که فرزند ارشد امام هادی بود، به چنان فضایل و خصالی دست یافت که قابلیت وی برای امر امامت، در ذهن شیعیان متصوّر گردید.
سید محسن امین در
اعیان الشیعه: سید ابوجعفر محمد، فرزند امام ابوالحسن هادی (علیهالسّلام) چنان جلیلالقدر و عظیمالشان بود که
شیعه گمان کرد او بعد از پدرش منصب زعامت و امامت را عهدهدار خواهد گردید، اما او در
زمان حیات والدش رحلت کرد و این امر به امام حسن عسکری (علیهالسّلام)، برادرش اختصاص یافت. او طفل بود که پدرش به سامراء رفت و بعدها تصمیم گرفت برای دیدار با پدر و برادر به
عراق برود، اما در هنگام بازگشت به
حجاز، در جایی به نام «بلد» در نه فرسخی سامراء دچار کسالت گردید و همانجا درگذشت و دفن شد و مزارش زیارتگاهی مشهور است. برادرش امام عسکری (علیهالسّلام) نسبت او را به خود همچون هارون به حضرت موسی (علیهالسّلام) دانست.
حاج شیخ عباس قمی: سید محمّد، مکنّی به ابوجعفر که به جلالتقدر و نبالت شان معروف است و بس است در شان او که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت، پس از وفاتش امام هادی (علیهالسّلام) خطاب به امام حسن عسکری (علیهالسّلام) فرمود: «ای پسر جان! تازه کن شکر خدا را؛ پس به تحقیق که حق تعالی تازه فرمود در حق تو امری را.» یعنی ظهور امر امامت آن حضرت و احادیث بدائیه در حال ابوجعفر بسیار نقل شده و جملهای از آنها را
شیخ مفید،
شیخ طوسی و
شیخ طبرسی ایراد فرمودهاند.
علامه
سید هادی خراسانی بجستانی
از
سید حسن آل خوجه، از خدام
آستانه عسکریین (علیهماالسّلام)، نقل میکند:
در صحن شریف ابیجعفر سید محمد، نشسته بودم. متوجه شدم شخصی عرب در حالی که یکی از دستهایش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزدیک رفتم و از علت مریضی او سؤال کردم. در جوابم گفت: «سال گذشته، روزی به منزل خواهرم رفتم. دیدم در حیاط، گوسفندی بسته است. خواستم ذبح کنم و بخورم؛ خواهرم اجازه نداد و گفت که این گوسفند نذر سید محمد است.
من به حرف او توجه نکردم و آنرا ذبح کردم. پس از سه روز، آثار شلی در دستم، نمایان گشت و روزبهروز، بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم، تا اینکه در این اواخر متوجه عملم شدم. حالا هم پشیمانم و برای شفا به آستانه سید محمد آمدم». سپس با همراهیان، وارد حرم شد و شروع به گریه و زاری کرد. پس از ساعتی، دیدم دستش را حرکت میدهد.
سجده شکر بهجا آورد و نذر کرد هر سال، گوسفندی بیاورد و به نیت سید محمد، ذبح کند.
سید محمّد، فرزند امام هادی (علیهالسّلام) از
زمان خردسالی تا هنگام رحلت، خلافت غاصبانه شش خلیفه به نامهای
واثق (۲۲۷- ۲۳۲ ه)،
متوکل برادر واثق (۲۳۲- ۲۴۸ ه)،
منتصر پسر متوکل (شش ماه)،
مستعین پسرعموی منتصر (۲۴۸- ۲۵۲ ه) و
معتز پسر دیگر متوکل (۲۵۲- ۲۵۵ ه) را درک کرد.
هرچند خلفای مزبور علویان و شیعیان را زیر فشار قرار داده بودند و به مسلمانان ستم میکردند، اوقات را در عیاشی، هوسرانی و گرایش به تجملات و کاخسازی میگذراندند. افزون بر این، به دلیل روی کار آمدن ترکها و بردگان، ابهت و هیبت دستگاه خلافت راه زوال را میپیمود و خلیفه عباسی به یک مقام تشریفاتی تبدیل گردید و خلفا در این خلا قدرت، به میگساری و عیاشی، اسراف و تبذیر روی آورده و دربار غرق در فساد و گناه بود. ترکها هر کس را میخواستند روی کار میآوردند و اگر از او خوششان نمیآمد، به سرعت عزلش میکردند.
امور اداری سیاسی و تشکیلات دولت اسلامی به دست چادرنشینان و صحراگردانی افتاده بود که از سابقه تمدنی و فرهنگی بیبهره بودند و با مردم رفتاری خشن، جفاکارانه و تبعیضآمیز داشتند. امتیاز ترکان در جنگجویی و سلحشوری بود و به دلیل بیکفایتی خلفا قدرت و نفوذ آنان افزایش یافت و کارگزاران در تحقیر، ضرب و شتم مردم، شکنجه افراد، نادیده گرفتن حقوق مسلمانان و غارت اموالشان، از هیچکاری دریغ نمیکردند. ضعف دستگاه خلافت و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی باعث بروز آشوبها میگردید که هدایت برخی از آنها در اختیار عدهای از اشراف و به فرقههای منحرف بود و البته باید حساب قیامهای اصیل علویان را از این فتنهها جدا کرد.
دولت عباسی از طریق جاسوسان و ماموران مخفی، تمام فعالیتهای امام هادی (علیهالسّلام) را زیر نظر گرفته بود و در صدد بود تا جانشین آن حضرت را شناسایی کرده و او را به شهادت برساند. از این روی حضرت امام علی النقی (علیهالسّلام) به گونهای برنامهریزی فرمودند که درباره جانشین ایشان اخباری انتشار نیابد، اما چون سید محمد فرزند بزرگتر آن حضرت بود، عدهای تصور کردند ایشان امام بعدی است، تا آنکه در سال
۲۵۲ هجری سید محمد تصمیم گرفت به عراق برود و در سامراء دیداری با والد ماجدش داشته باشد. این ملاقات انجام پذیرفت، اما چون امام فرزندش را مسئول رسیدگی به اراضی وقفی اطراف سامراء فرموده بود، وی چند روزی نیز مشغول نظارت بر این موقوفات بود. ماموران دستگاه خلافت عباسی که در پی فرصتی برای عملی ساختن نقشه خود بودند، از شرایط پیش آمده استفاده کردند و مخفیانه آن بزرگوار را هنگامی که عازم بازگشت به زادگاهش
مدینه بود، مسموم کردند. او به دلیل تاثیر زهر دچار کسالت شدیدی گردید و ناگزیر در حوالی «بلد» از توابع
استان صلاحالدین، واقع در ۸۰ کیلومتری
بغداد و ۴۰ کیلومتری جنوب سامراء و پنجاه کیلومتری مرکز بلد قدیمی توقف نمود؛ در حالی که وضع وخیمی داشت و سرانجام در اواخر
ربیع الثانی ۲۵۲ هجری در ۲۴ سالگی به شهادت رسید. بدینگونه او قربانی منصب الهی امامت گردید، چرا که دشمنان تصور نمودند او برای جانشینی پدرش به عراق آمده است، در حالی که این مقام به برادرش ابومحمد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) اختصاص داشت و کارگزاران
بنی عباس از واقعیت امر آگاه نبودند.
عدهای گفتهاند، علت بیماری ایشان، معلوم نیست و نمیدانیم آیا خلفای عباسی، ایشان را مسموم کردند یا آنکه بیماری و مرگ ایشان، طبیعی بود.
در لحظات وفات سید محمد،
امام هادی (علیهالسّلام) نیز بر بالین فرزندش حاضر گردید و ایشان را در همان جایی که درگذشته بود، پس از تشریفات شرعی (
غسل،
کفن و
نماز میت)
دفن نمود و
زمینهای آن حوالی را وقف مزار او کرد و امور آنها را به دوست ابوجعفر سپرد تا مخارج و درآمد حاصل از آنها را صرف بنای قبر و ساختمان مرقد این امامزاده کند تا درگذشت روزگار از بین نرود و نیز بخشی از این درآمدها برای تامین معاش بازماندگان او (همسر و فرزندان) اختصاص یابد.
اولین بزرگواری که قبر سید محمد را بنا نهاد، والدش حضرت امام علی النقی (علیهالسّلام) است؛ امّا نخستین ساختمان آن مربوط به سال
۳۷۲ق و متعلق به
عضدالدوله دیلمی، مزار امامزاده سید محمد بارها بازسازی شده است:
این آستانه، چون در مسیر اصلی راه سامرا نبوده و با راه اصلی، فاصله داشته است، بر اثر ناامن بودن آن منطقه تا
عصر صفویه، متروک مانده بود. ازاینرو بهطور دقیق، از تاریخ بنای آن، اطلاعی در دست نیست، جز اینکه در تعمیرات اساسی که در سالهای
۱۳۷۹-
۱۳۸۴ق، در این آستانه، انجام گشت و از قرائنی که مشاهده شد، بعضی از اهل اطلاع، اظهار میدارند که عمارت اول این آستانه، متعلق به قرن چهارم است که عضدالدوله دیلمی، آنرا ساخته است.
در قرن دهم هجری،
شاه اسماعیل صفوی، آنرا پس از فتح بغداد، انجام داد که در آن هنگام، قسمتی هم برای سکونت زائرانی در نظر گرفته شد که قصد زیارت سامرا را داشتند و از این آستانه هم زیارت میکردند و در آنجا، توقف مینمودند.
در سال
۱۱۹۸ق،
ملا محمد رفیع، فرزند
محمد شفیع خراسانی تبریزی، به هزینه احمد خان دنبلی، آن عمارت را ساخت.
سید حسن امین در
دائرة المعارف الاسلامیة الشیعه، به نقل از کتاب «
تحفة العالم»، اثر
میرزا عبداللطیف تستری، آنرا عمارت اول، ثبت کرده است.
حدود سال
۱۲۰۸ق، شیخ
زینالعابدین کاظمی آل سلماسی، آنرا ساخت و گنبدی از گچ و آجر بر قبر شریف بنا کرد. همچنین کاروانسرای بزرگی را در جهت شرقی آستانه، برای سکونت زائران ایجاد نمود که قسمتی از هزینه آن را احمد خان دنبلی، پرداخت. این عمارت را شیخ
ذبیحالله محلاتی در کتاب «
تاریخ سامرا»، عمارت اول دانسته و ثبت کرده است. اما سید حسن امین به نقل از «
مآثر الکبراء» شیخ ذبیحالله محلاتی، در دایره المعارف الاسلامیه الشیعه، عمارت سوم آستانه سید محمد، ثبت نموده است.
در سال
۱۲۴۴ق، ملا
محمدصالح برغانی قزوینی حائری، با نظارت سردار حسن خان و حسین خان قزوینی، آن را انجام دادند که تمامی عمارت سابق را خراب نمودند و آستانه مجللی با گنبد بزرگ کاشیکاری، بنا کردند که شروع آن، در سال ۱۲۴۴ ه. ق، و پایان آن عمارت، در سال
۱۲۵۰ق، بود. تاریخ
مذکور بر سنگ مرمر، به خط ثلث، در دو طرف ایوان آستانه، نصب است.
سید محسن امین معتقد است که در سال ۱۲۵۰ق، سردار حسین خان آن را تعمیر نموده است و این عمارت را در سال
۱۳۱۰ق،
میرزا حسین نوری، تعمیر کرد و قسمتهایی از کاشیکاری گنبد را که ریخته بود، بازسازی نمود که تاریخ آن در پیشانی گنبد، ثبت شده است. هشت حجره نیز در جنوب صحن شریف، برای سکونت زائران بنا گردیده بود.
پس از هجرت
میرزای شیرازی به سامرا، در یکی از مسافرتهای میرزا که همراه شاگردانش، پیاده از سامرا به آستانه سید محمد مشرف گشتند، تعمیراتی انجام دادند و چند حجره به حجرات صحن، افزودند. سپس
میرزا محمد تهرانی عسکری، صحن شریف را توسعه داد و حجراتی بدان اضافه نمود. در عصر مرجعیت
آیتالله حاج آقا حسین قمی، جمعی از مردم
ایران، اموال زیادی را برای تعمیر آستانه سید محمد، ارسال داشتند و به همت فرزندشان حاج آقا محمد طباطبایی آستان کنونی طراحی شد. و بین سالهای
۱۳۸۰ تا
۱۳۸۴ق بارگاه مزبور به طرز باشکوهی مجهز به امکانات و ضمایم رفاهی و خدماتی گردید.
بنای کنونی حرم مربوط به سال ۱۳۲۹ش میباشد که با هدایا و نذورات عموم شیعیان ساخته شد. هزینه مناره اولی که در قسمت غربی صحن شریف واقع گردیده، توسط حاج زیدان خلف بغدادی در ۱۳۳۴ ش تامین شده است. ساخت گنبد و آیینه کاری صحن غربی از سال ۱۳۳۷ش آغاز گردید و در ۱۳۴۲ش سردرب ورودی که به آستان باب الحمد یا باب البلد معروف است، با کاشیهای فیروزهای تزئین گردید. بخش شرقی نیز در سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ش ساخته شد. ساخت پنجره و درب طلایی آن از سال ۱۳۴۴ش با فرمان
آیت الله سید محسن حکیم آغاز گردید و در سال ۱۳۵۹ش پایان یافت. در ۱۳۵۷ش رواق شرقی با اجازه از محضر
آیت الله سید ابوالقاسم خوئی تجدید بنا شد و گسترش یافت. در ۱۳۶۶ش بنای عمارت شرقی با سرمایه حاج خلیل ابورسول بغدادی به انجام رسید. تجدید بنای رواق غربی هم در سال ۱۳۸۱ش با نظارت و اشراف وزارت اوقاف عراق پایان یافت. کتیبهای که بر ضریح شریف نگاشته شده، از آثار محدث نوری میباشد که در آن آمده است: «هذا مرقد السّید الجلیل ابی جعفر محمد بن الامام ابی الحسن علی الهادی عظیم الشان جلیل القدر...».
عمارت جدید حرم دارای صحنی مربع شکل است که طول هر یک از اضلاع آن به ۱۵۰ متر میرسد. در وسط صحن، بارگاه مطهر قرار دارد که گنبدی به ارتفاع ۴۵ متر و محیط پنجاه متر دارد. در کنار آن منارهای به ارتفاع ۴۰ متر برافراشته شده است. در مقابلِ حرم، ایوانی سرپوشیده با ستونهای جالب خودنمایی میکند. قبر مطهر در میان حرم قرار دارد که صندوقی نفیس بر روی آن قرار گرفته و ضریح نقرهای آن را قاب گرفته است. کاشی کاریها و آینه کاریها محصول ذوق هنرمندان ایرانی است.
علمای نامدار شیعه و مراجع عظام تقلید نسبت به عمران و آبادانی آستان امامزاده سید محمد، اقدامات مهمی انجام دادند و همین امر مؤید جلالت شان این سید بزرگوار میباشد. برخی از مشاهیر نامدار شیعه نیز با پای پیاده و تحمل دشواریهای فراوان به زیارت این آستان آمدهاند. حضرات آیات عظام و عالمان بزرگوار: میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حسین نوری،
سید محمود شاهرودی،
سید شهابالدین مرعشی نجفی،
سید مهدی حسینی شیرازی، شیخ
محمدعلی سُنقری کرمانشاهی،
سید محمدحسن صدرالدین عاملی کاظمی، شیخ
محمدعلی اردوبادی، حاج شیخ
عبدالحسین بغدادی، علامه
سید میرزا هادی خراسانی،
سید ضیاءالدین اشکوری (فرزند
سید محمدمهدی اشکوری)، و
سید اسماعیل بهبهانی در زمره این شخصیتها میباشند.
برخی از بزرگان علمای شیعه نیز در وصف مقامات و کرامت سید محمد آثاری نگاشتهاند؛ از جمله آنهاست:
«ابوجعفر محمد بن علی الهادی سبع الدجیل» به قلم علامه ادیب محمدعلی اردوبادی؛
«
ذکری ابی جعفر محمد بن الامام الهادی» از شیخ علی، فرزند شیخ
حسن خاقانی؛
«زیارة السید محمد بن الامام علی الهادی» از
احمد عبدالله عدّی قطیفی؛
«کرامات السید ابی جعفر]» به قلم شیخ
جابر آل عبدالغفار کشمیری؛
«الفضائل الفاخرة النافعة لیوم الآخرة فی کرامات السید محمد بن علی الهادی (علیهالسّلام)» از
سید قاسم حسینی بلدی قاری؛
«رسالة فی کرامات السید محمد بن الامام علی الهادی» تالیف شیخ
هاشم بلداوی؛
«سبع الدجیل، السید محمد بن الامام الهادی عمّ الامام المهدی» از
سید حسین عوامی؛
«سبع الدجیل السید محمد نجل الامام الهادی (علیهالسّلام) » از
صدیق ابوبکر دعیبل؛
«سبع الدجیل» از
سید موسی موسوی هندی؛
«السید محمد بن الامام علی الهادی وقفة علی اعتاب سبع الدجیل» از
سید مرتضی حسنی سندی؛
«السید محمد سلیل الهادی» از
ایاد عیدان بلداوی؛
«کرامات السید محمد بن الامام الهادی المعروف بسبع الدجیل» از
مثیر سعید ملامحسن الگیم (که به فارسی هم ترجمه شده است).
ادیبان و سخنورانی فاضل، عارف و عالم نیز در سرودههایی به تکریم مقام این امامزاده پرداختهاند؛ مانند: فقیه حکیم و ادیب گرانمایه شیخ
محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی؛
سید جعفر ثقدی (متوفا
۱۳۶۹ق)؛ شیخ
عبدالحسین حویزی کربلایی؛ شیخ
رازی آل یاسین کاظمی؛ علامه سید محمدمهدی صدر؛
کاظمی طایی؛
ملا محمدصالح خادم؛ شیخ
محمدعلی یعقوبی؛ علامه
سید محمدحسن صدر (که سرودههایش بر سر درب ورودی صحن اصلی حک شده است)؛
ابومحمد فتلاوی نجفی؛ حاج
عبدالحسین صفّار کربلایی؛ علامه
سید صادق هندی؛
حاج علی نصیف بلداوی و
استاد ایاد عیدان بلداوی.
حضرت سید محمد (علیهالسّلام) در سال ۲۵۲ هجری قمری چشم از جهان فرو بستند و شیعیان برای عرض تسلیت به خدمت حضرت امام هادی (علیهالسّلام) میرسیدند و با توجه به اینکه دو سال بعد یعنی در سال
۲۵۴ هجری قمری حضرت امام هادی (علیهالسّلام) به دست
معتمد عباسی به شهادت رسیدند؛ حضرت فرصت را غنیمت شمردند و حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) را به عنوان
وصی و جانشین خویش معرفی نمودند.
احادیثی نیز در اینباره به جای مانده است که به چند مورد اشاره میشود:
«وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ اَبِی الصُّهْبَانِ قَالَ: لَمَّا مَاتَ اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی (علیهالسّلام) وُضِعَ لِاَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) کُرْسِیٌّ فَجَلَسَ عَلَیْهِ وَ کَانَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَائِماً فِی نَاحِیَةٍ فَلَمَّا فُرِغَ مِنْ غُسْلِ اَبِی جَعْفَرٍ الْتَفَتَ اَبُو الْحَسَنِ اِلَی اَبِی مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) فَقَالَ یَا بُنَیَّ اَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ اَحْدَثَ فِیکَ اَمْراً؛
»
محمد بن حسین بن ابیالخطاب از
ابن ابیالصهبان نقل میکند که گفت: هنگامی که ابوجعفر درگذشت برای حضرت امام هادی (علیهالسّلام) کرسی نهادند و ایشان بر آن نشست و امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در کناری
ایستاده بود پس از آنکه از غسل دادن ابوجعفر فارغ شدند امام به فرزندشان حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) التفات نمودند و فرمودند: فرزندم،
خداوند امر نیکی درباره تو اختیار کرده است پس تو نیز شکر او را به جای آور.»
در حدیث ذیل نیز تصریح بر جانشینی حضرت امام حسن عسکری پس از حضرت امام هادی (علیهماالسّلام) دارد:
«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی بْنِ دَرْیَابَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی الْحَسَنِ (علیهالسّلام) بَعْدَ مُضِیِّ اَبِی جَعْفَرٍ فَعَزَّیْتُهُ عَنْهُ وَ اَبُو مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) جَالِسٌ فَبَکَی اَبُو مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) فَاَقْبَلَ عَلَیْهِ اَبُو الْحَسَنِ (علیهالسّلام) فَقَالَ لَهُ: اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ جَعَلَ فِیکَ خَلَفاً مِنْهُ فَاحْمَدِ اللَّهَ؛
»
علی بن محمد با اسنادی از محمد بن یحیی روایت میکند که گفت: پس از اینکه محمد بن علی از دنیا رفت خدمت حضرت امام هادی (علیهالسّلام) رفتم و به آن حضرت تسلیت گفتم و ابومحمد حسن بن علی (علیهالسّلام) نشسته بودند، حضرت امام هادی (علیهالسّلام) به ایشان رو کردند و فرمودند: همانا
خداوند تبارک و تعالی تو را جانشین قرار داده است پس خدای را حمد کن.
از حدیثی که در ذیل
ذکر خواهد شد، ضمن تاکید و تعیین جانشین حضرت امام هادی (علیهالسّلام) منزلت و مقام حضرت امام هادی (علیهالسّلام) در بین شیعیان مشخص میشود:
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ غَیْرُهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَینِ الْاَفْطَسُ اَنَّهُمْ حَضَرُوا یَوْمَ تُوُفِّیَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بَابَ اَبِی الْحَسَنِ یُعَزُّونَهُ وَ قَدْ بُسِطَ لَهُ فِی صَحْنِ دَارِهِ وَ النَّاسُ جُلُوسٌ حَوْلَهُ فَقَالُوا قَدَّرْنَا اَنْ یَکُونَ حَوْلَهُ مِنْ آلِ اَبِی طَالِبٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ وَ قُرَیْشٍ مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ رَجُلًا سِوَی مَوَالِیهِ وَ سَائِرِ النَّاسِ اِذْ نَظَرَ اِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوقَ الْجَیْبِ حَتَّی قَامَ عَنْ
یَمِینِهِ وَ نَحْنُ لَا نَعْرِفُهُ فَنَظَرَ اِلَیْهِ اَبُو الْحَسَنِ (علیهالسّلام) بَعْدَ سَاعَةٍ فَقَالَ یَا بُنَیَّ اَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُکْراً فَقَدْ اَحْدَثَ فِیکَ اَمْراً فَبَکَی الْفَتَی وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ قَالَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» وَ اَنَا اَسْاَلُ اللَّهَ تَمَامَ نِعَمِهِ لَنَا فِیکَ وَ «اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ» فَسَاَلْنَا عَنْهُ فَقِیلَ هَذَا الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ قَدَّرْنَا لَهُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ عِشْرِینَ سَنَةً اَوْ اَرْجَحَ فَیَوْمَئِذٍ عَرَفْنَاهُ وَ عَلِمْنَا اَنَّهُ قَدْ اَشَارَ اِلَیْهِ بِالْاِمَامَةِ وَ اَقَامَهُ مَقَامَهُ؛
»
محمد بن یحیی و دیگران از
سعد بن عبداللَّه از گروهی از
بنیهاشم روایت میکند که از آن جمله است
حسن بن حسین افطس که گوید: روزی که محمد بن علی از دنیا رفت ما در خانه
حضرت امام هادی (علیهالسّلام) بودیم و برای آن حضرت در صحن خانه فرشی گسترده بودند و مردم دور او نشسته بودند و تخمین زدیم مردمی که دور او بودند از بنیهاشم و
بنی عباس و
قریش حدود صد و پنجاه نفر بودند البته غیر از غلامان و سایر مردم. ناگاه نگاه حضرت به حسن بن علی (علیهالسّلام) افتاد که پریشان و گریبانچاک در سمت راست آن حضرت
ایستاده است و ما او را نمیشناختیم و حضرت به او نگاهی کردند پس از اینکه مدتی
ایستاد؛ فرمودند: پسر جان برای خدا شکری تازه کن که خدا درباره تو دستوری تازه کرد،
حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) گریست و کلمه
استرجاع را بر زبان آوردند و فرمودند: ستایش خدای را سزا است که پروردگار جهانیان است و از او در خواست تمام و کمال نعمتش را برای خود میکنم و «انا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ». ما پرسیدیم: این جوان کیست؟ گفتند: این حسن بن علی فرزند او است و به نظر ما در آن روز حدود بیست سال داشت، پس در آن روز ما او را شناختیم و دانستیم که با این سخن اشاره به امامت ایشان کردند و او را جانشین خود قرار دادند.
پس از وفات یا شهادت ابوجعفر سید محمد، شیعیان بیشتر راغب شدند که بدانند وصی و جانشین
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از حضرت امام هادی (علیهالسّلام) کیست. چنانچه احادیثی با این مضمون که شیعیان از جانشین پس از حضرت سوال میکنند؛ روایت شده است:
«اَخْبَرَنِی اَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ یَسَا وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ یَسَارِ بْنِ اَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْاَصْبَهَانِیِّ قَالَ قَالَ اَبُو الْحَسَنِ (علیهالسّلام) : صَاحِبُکُمْ بَعْدِی الَّذِی یُصَلِّی عَلَیَّ قَالَ وَ لَمْ نَکُنْ نَعْرِفُ اَبَا مُحَمَّدٍ قَبْلَ ذَلِکَ قَالَ فَخَرَجَ اَبُو مُحَمَّدٍ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَلَّی عَلَیْهِ؛
»
ابوالقاسم جعفر بن محمد با اسنادی از
عبداللّه بن محمد اصبهانی روایت کند که گفت: حضرت امام هادی (علیهالسّلام) به من فرمودند: امام و صاحب شما پس از من کسی است که بر (جنازه) من نماز بخواند، گوید: ما پیش از آن حضرت ابامحمد امام حسن را نمیشناختیم و پس از اینکه حضرت امام هادی (علیهالسّلام) از دنیا رفتند، حضرت ابامحمد (علیهالسّلام) بیامد و بر پدر خویش نماز خواندند.
اگرچه درگذشت حضرت سید محمد شیعیان را بدین تکاپو انداخت که جانشین امام خود را بشناسند اما همچنان که حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
روز غدیر خم اعلام نمودند و همچنین ائمه دیگر (علیهمالسّلام) اسامی جانشینان رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نام بردهاند؛ امامت حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) منصوص بوده است و به فرمان خدای باری تعالی و به دستور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت گرفته و این دستور قبل از وفات حضرت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابلاغ شده است. این مسئله که مطرح میشود اگر حضرت سید محمد (علیهالسّلام) زنده میماندند؛ محتمل بود ایشان به امامت برسند یا بدائی صورت گرفته است؛ نامعقول و غیر موجه است. این اندیشه نادرست حتی امروزه به علت فقدان اطلاعات درست درباره امامشناسی در بین
شیعیان نیز رواج دارد.
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «امامزاده سید محمد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۵. •
زیارتگاههای عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، ج۱، ص۱۷۲، برگرفته از مقاله «امامزاده سیدمحمد». •
پایگاه العتبة الحسینه المقدسه، برگرفته از مقاله «سید محمد برادر امام حسن عسکری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۵.