ابوجعفر بانویه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بانویه، ابو جعفر
احمد بن محمد بن لیث
بن فَرقَد
بن سُلَیْم
بن ماهان، متولد ۱۶
شعبان ۲۹۳،
دانشمند و
حکیم و
فرمانروای سیستان (۳۱۱ـ۳۵۲) و یکی از مصادیق نادرِ
حکّام فیلسوف میباشد.
در بعضی نسخ صِوان الحکمة و نزهة الارواح این نام به غلط «بابویه» ضبط شده ولی دانلپ در منتخب صوان الحکمة
، به اتکای
نسخه کتابخانه موزه بریتانیا، صورت صحیح آن را آورده است.
بنا بر
تبار نامه ای که در
تاریخ سیستان از او و از یعقوب
بن لیث
صفّاری مذکور است،
نسب هر دو به ماهان میرسد؛ زیرا جدّ یعقوب، حاتم
بن ماهان به گفته تاریخ سیستان،
برادر سُلَیم بوده است.
مادر ابو جعفر سیّده بانو، دختر
محمد بن عمرو
بن لیث و خواهر یعقوب
بن محمد بن عمرو
بن لیث، بود
و ازاینرو ابو جعفر به بانویه معروف شد.
پسر او
خلف بن احمد نیز که
امیر سیستان و از حکّام مشهور قرن چهارم بود، چنانکه در
چهار مقاله نظامی
در
شرح حال فرخی سیستانی آمده است، به «
خلف بانو» معروف بود.
پدر ابو جعفر،
محمد بن خلف بن لیث، به گفته تاریخ سیستان،
«مهترِ سرهنگانِ» طاهر
بن عمرو
بن لیث و مردی باخرد و
کمال و کاری بود و هنگامی که یعقوب
بن محمد بن عمرو به قصد تصرف شهر رُخَّد بیرون رفت او را در
سیستان جانشین خود ساخت (
ربیع الأخر ۲۹۲) و
سیاست او موجب شد که مردم دست از
تعصب بردارند.
به دلیل
بیتی از
قصیده ای که بدیع الزمان هَمَدانی در
مدح پسرِ او
خلف بن احمد گفته است، بعضی گمان بردهاند که او از
نسل یعقوب
بن لیث و عمرو
بن لیث، بوده است. ولی معنی این بیت این است که او
سلطنت را از یعقوب و عمرو دارد نه
نسب را، زیرا مسلم است که یعقوب
فرزندی نداشته و امیرابو جعفر
نواده دختری عمرو
بن لیث بوده است.
ابوجعفر بانویه زمانی به
حکومت سیستان رسید که آن
ولایت در
هرج و مرج بود، زیرا خاندان
صفّاریان که
محبوب و مورد توجه
مردم بودند، ضعیف شده و بعضی از ایشان در
زندان خلیفه در
بغداد بودند.
پادشاهان سامانی،
دشمنان دیرین این خاندان، به سیستان
دست اندازی میکردند و
خلافت بغداد از راه عمال خود در
فارس میخواست نفوذ خود را در آنجا گسترش دهد و
مالیات آن ولایت را به چنگ آورد.
مردم سیستان به کمک
عیاران با این دو عامل خارجی در
نبرد بودند و نمیخواستند
خراج و مالیات آنجا در بیرون از آن ولایت به مصرف برسد و به همین جهت حکّام محلی را
ترجیح میدادند.
در ۳۰۴، یکی از بزرگان سیستان، به نام کثیر
بن احمد بن شَهْفور، به کمک مردم سیستان و عیاران، زید
بن ابراهیم را که فرستاده بدر
بن عبداللّه حَمّامی (بدر الحمّامی)،
والی فارس از جانب المقتدر
خلیفه، بود شکست داد.
المقتدر به بدر نوشت که خود به
جنگ کثیر
بن احمد و سیستانیان برود. کثیر از شنیدن این
خبر ترسید و با
خلیفه به
مکاتبه پرداخت و مالیات سیستان را به پانصد هزار
درهم در سال
مقاطعه کرد.
به گفته
تاریخ سیستان کثیر ششصد هزار درهم به عباس شفیق، فرستاده
خلیفه، سپرد تا آن را به ابن فرات،
وزیر المقتدر بالله، برساند. ظاهراً این
امر بر مردم سیستان، که از زمان یعقوب به
استقلال عادت کرده بودند،
گران آمد و با آنکه در آغاز کثیر
بن احمد را دوست میداشتند، روی از او برگرداندند و در
شوال ۳۰۶ او را کشتند. پس از کشته شدن او اوضاع سیستان تا زمان
حکومت ابو جعفر بانویه
آشفته بود.
مردم ابتدا به حکومت شخصی به نام عبداللّه
بن احمد گردن نهادند و او را
یاری کردند؛ اما، پس از آنکه عبداللّه مستقر شد، به ستاندن
مال مردم پرداخت.
به همین جهت، عامه مردم سیستان بر عبداللّه و پسرش شوریدند و در چهارشنبه ۱۷
محرم ۳۱۱ امیر ابو جعفر را به حکومت برگزیدند و پس از
زد و خوردهایی پراکنده، با امیر ابو جعفر
بیعت کردند.
ابو جعفر بانویه، به گفته تاریخ سیستان،
هر چند
جوان بود
خردِ پیران داشت،
علم بسیار خوانده بود و دل مردم سیستان با او بود. بیش از چهل سال بر سیستان حکومت کرد تا آنکه در دوم
ربیع الاول ۳۵۲ بر اثر
توطئه رَزْدانی که
دست پرورده او بود، و چند تن دیگر از خاصانِ خود کشته شد. شرح
حوادث حکومت او در تاریخ سیستان به
اجمال آمده است. ایام حکومت او که از
حکمای روزگار خود بود، دوران
آسودگی و
رفاه و
عدل و
داد در سیستان بود.
داستان او با ماکان کاکی،
امیر معروف
دیلمیِ قرن چهارم، در تاریخ سیستان آمده است و به گفته این کتاب
رودکی قصیده معروف خود را در
مدح ابو جعفر (با
مطلعِ «مادرِ می را بکرد باید قربان») به همین مناسبت سروده است. اما
حقیقت آن است که در این قصیده، که
وصف بزم شاهانه نصر
بن احمد سامانی و
باده نوشی او به
شادی امیر ابو جعفر به
علم و
حکمت و
شجاعت است، اشاره ای به قصه ماکان کاکی، که
مبالغه آمیز نیز به نظر میرسد، نیست.
ابو سلیمان سجستانی در
صوان الحکمة ابو جعفر را جزو حکما و
فلاسفه یاد کرده است و میگوید در علم
سیاست قوی تر از علوم دیگر بود و سخنانی را که
ارسطو درباره سیاست به
اسکندر نوشته و گفته بود از
حفظ داشت. نیز به گفته او ابو جعفر عاشق
فرهنگ و
ادب یونان بود و نوادر و
داستان های یونانی را در
حکم زرِ ناب میدانست و میگفت قومی که
فکاهه و
تفریحشان چنین باشد کار
جدّیشان چگونه بوده است.
معاشرت او با
فضلا و حکما بود و خودِ ابو سلیمان منطقی نیز از جمله
معاشران او بوده است. این مطلب را شهرزوری نیز در
نزهة الارواح و روضة الافراح آورده است.
ابو جعفر بانویه تا پیش از
طبع و
نشر تاریخ سیستان نزد
مورّخان معاصر ناشناخته بود، شاید به این سبب که دوران
حکومت او در
سیستان دوران رفاه و آسایش و آرامش بوده و نه کسی به
ولایت او
طمع کرده و نه او که
پادشاهی حکیم و
فیلسوف بود، قصد
تجاوز به
خاک دیگران داشته است.
خلافت بغداد ضعیف بود و
رقابت میان فرمانروایان شمال و مرکز
ایران قلمرو سیستان را از
تعرّض ایشان
مصون داشته بود. درباره
سامانیان میتوان گفت ابو جعفر در سایه
خردمندی و
دوراندیشی خود نوعی
اطاعت و
تبعیت از ایشان داشته است.
یگانه ذکری که از
احمد بن خلف در کتب دیگر در دست است در جامع الدّول یا صحائف الاخبار تألیف منجم باشی (متوفی ۱۱۱۳) است که در ذیل تاریخ
صفّاریان شرح حالی پر از
اشتباهات و
اغلاط تاریخی از او به دست داده است. از جمله آنکه
نسب او را به طاهر، برادر یعقوب
بن لیث، می رساند. نیز میگوید که
محمد در یکی از
جنگ ها کشته شد و پسرش
احمد، در
هرات منکوب و
مخذول میزیست تا آنکه
احمد بن اسماعیل امیر سامانی به هرات رفت و ابو جعفر
احمد بن محمد در آنجا به خدمت او پیوست. این
مطلب مسلماً درست نیست، زیرا
احمد بن اسماعیل در ۲۹۸ به هرات آمد و ابو جعفر در آن وقت پنج ساله بوده و نمیتوانسته است پس از آنکه مدتی مخذول و منکوب در هرات میزیسته به خدمت
احمد بن اسماعیل درآمده باشد.
منجم باشی همچنین میگوید که ابو جعفر
احمد با بانو، دختر عمرو
بن یعقوب،
ازدواج کرد؛ و حال آنکه «بانو»
مادر ابو جعفر و
زن محمد بن خلف بوده است. و نیز او را همان کسی
معرفی می کند که در
بخارا نصر
بن احمد سامانی را در
خرد سالی به هنگام
بیعت بر
گردن خود سوار کرد. این مطلب نیز درست نیست، زیرا
قتل احمد بن اسماعیل سامانی و
جلوس نصر
بن احمد در ۳۰۱ رخ داد و ابو جعفر خود در آن وقت
کودکی هشت ساله بود. در واقع، کسی که نصر
بن احمد را برگردن خود
سوار کرد و برای او از مردم بیعت گرفت
احمد بن محمد بن لیث
صفّاری بود.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۲) محمدبن طاهرابوسلیمان سجستانی، صوان الحکمة و ثلاث رسائل، چاپ عبدالرحمن بدوی، تهران ۱۹۷۴.
(۳)
محمد بن طاهر ابوسلیمان سجستانی، منتخب صِوان الحکمة، چاپ دانلپ، لاهه ۱۹۷۹.
(۴) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
(۵) محمدبن
محمود شهرزوری، نزهة الارواح و روضة الافراح فی تاریخ الحکماء و الفلاسفه، چاپ خورشید
احمد، حیدرآباد دکن ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۶) احمدبن لطف اللّه منجم باشی، جامع الدّول، نسخه خطی کتابخانه عمومی بایزید، استانبول، ش ۵۰۲۰.
(۷) احمدبن عمر نظامی، چهارمقاله، چاپ
محمد معین، تهران ۱۳۶۴ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوجعفر بانویه»، شماره۳۸۵.