ابوبکر ابنعربی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ
عَرَبی، ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن احمد
مَعافِری اشبیلی (۴۶۸-۵۴۳ق/۱۰۷۶- ۱۱۴۸م)،
فقیه مالکی و محدث نامدار
اندلس بود.
از نسبت
معافری چنین برمیآید که
نسب او به فروع اندلسی
قبیله عرب معافر میرسد.
پدرش از عالمان پرنفوذ اشبیلیه بود و محمد زیر نظر او به تحصیل پرداخت، به طوریکه در ۱۶ سالگی در
ادب عربی ،
قرائت و حساب تبحر یافت.
از شیوخ او در این دوره بجز پدرش باید از دایی وی ابوالقاسم حسن بن عمر هوزنی و ابوعبدالله سرقسطی یاد کرد.
در منابع غالباً بر رابطه نزدیک پدر
ابن
عربی با
بنی عباد - که پیش از مرابطون بر اشبیلیه حکم میراندند - تکیه شده است. گفته میشود که با سقوط عبادیان در ۴۸۴ق این خانواده در تنگنا قرار گرفته، ناچار
سال بعد به جلای
وطن تن دادند.
ولی
ابنخلدون از اعزام
ابن
عربی و پدرش توسط
ابنتاشفین امیر مرابطی به عنوان فرستاده نزد
خلیفه عباسی یاد کرده است
این مضمون در برخی عبارات رحله
ابن
عربی تأیید شده است. عملکرد
پدر و
پسر نیز در جریان
سفر آنان به شرق تا حدودی مؤید این مدعاست. در این سفر که در اوایل ۴۸۵ق آغاز شد،
ابن
عربی به همراه پدر از طریق افریقیه و
مصر به
شام در آمد. مدت ۳ سال در
بیتالمقدس اقامت گزید و در آنجا از کسانی چون ابوبکر طرطوشی و مکی بن عبدالسلام رمیلی سود جست. از یادکردهای او برمیآید که این مدت از ایامِ بسیار پرفایده در دوران تحصیل او بوده است.
سپس در
دمشق در جلسات درس کسانی چون ابوالفتح مقدسی، ابومحمد
ابن اکفانی و ابوالفضل
ابن فرات شیعی حضور یافت
و در حدود
شعبان ۴۸۹ راه
عراق در پیش گرفت.
اقامت در
بغداد برای
ابن
عربی فرصتی مغتنم بود تا در مجلس استادان بزرگی چون ابوبکر شاشی و خطیب تبریزی شرکت جوید و با طرز فکرهای گوناگون آشنا شود.
این برهه تا آن اندازه برای وی ثمربخش بود که سالها بعد خاطرات آن، او را به سرودن ابیاتی در وصف بغداد واداشته است.
وی در اواخر ۴۸۹ق قصد
حجاز کرد و ضمن به جای آوردن
مناسک حج از فراگیری
علم نیز غفلت نورزید،
اما گویا در این
سفر مقصود دیگری را نیز دنبال میکرد و آن رساندن آوازه مجاهدات یوسف بن تاشفین در برابر حملات مسیحیان بود.
پدر و پسر در سفر خود به مشرق افزون بر تحصیل علم و به جای آوردن حج، هدف دیگری را نیز در نظر داشتند. این هدف برقراری روابط دوستانه سیاسی میان مغرب و مشرق، پس از مدتها بریدگی، به منظور اتحاد در برابر هجوم مسیحیان بود. شاید بتوان توصیهنامههای والی
دمشق و سران آن دیار برای آنان را نتیجه آگاهی ایشان از عزم این پدر و فرزند دانست.
به هر روی
ابن
عربی پس از انجام دادن مناسک حج به بغداد بازگشت و تا اواخر ۴۹۱ق در آنجا ماند. در این مدت آن دو توانستند خلیفه عباسی مستظهر را متقاعد سازند که
ابنتاشفین را به عنوان نماینده خود در مغرب به رسمیت شناسد.
ابن
عربی در این فاصله مدتی مصاحبت
امام محمد غزالی را نیز درک کرد. ثمره این مصاحبت تأییدیهای بود که
ابن
عربی از غزالی برای
ابنتاشفین دریافت داشت.
در راه بازگشت به مغرب وی مدتی در
اسکندریه مقیم شد و در این فرصت بار دیگر از محضر ابوبکر طرطوشی که به اسکندریه آمده بود، بهره برد و نیز توانست تأیید نامهای نیز برای
ابنتاشفین طرطوشی بگیرد. مدتی هم در آنجا به مرابطه پرداخت.
در ۴۹۳ق، زمانی که هنوز در اسکندریه بود پدرش درگذشت.
ابن
عربی پس از ترک دیار
مصر از افریقیه گذشت، ولی مستقیماً به اندلس نرفت و راه مغرب پیش گرفت.
احتمالاً او به مراکش رفت تا نتیجه فعالیتهای سیاسی خود را به اطلاع
ابنتاشفین برساند. سپس عازم اندلس شد و در ۴۹۵ق به موطن خود رسید.
جزئیات بیشتر این
سفر را میتوان در «مختصر ترتیب الرحله» اثرِ خود او دنبال کرد.
ابن
عربی در اشبیلیه مورد عنایت امیر سیر بن ابی بکر لمتونی نماینده مرابطون قرار گرفت و به سمت مشاورت وی برگزیده شد.
وی با ابراهیم بن یوسف بن تاشفین که چندی بعد به حکمرانی آن دیار رسید، نیز روابط حسنه داشت و در سالهای ۵۱۴، ۵۲۲ و ۵۲۵ق در کنار امیران مرابطی در نبردهای کتنده، بلنسیه و غیر آن در برابر مسیحیان حضور یافت
در ۵۲۷ق
ابن
عربی شاهد تصرف موقت اشبیلیه به دست مسیحیان بود.
به دنبال همین رابطه نزدیک با مرابطون بود که علی بن یوسف بن تاشفین در پایان
جمادیالثانی ۵۲۸ از مراکش او را به قضای اشبیلیه گماشت.
گرچه حسن رفتار او را در دوران تصدی
قضا ستودهاند، ولی کارشکنییهای مخالفان او موجب شد پس از حدود دو سال از آن منصب بر کنار شود (یا کناره گیرد). در پی آن به قرطبه رفت و چندی در آنجا مقیم شد و به
تدریس پرداخت.
از آن پس تا ۵۴۱ق اطلاع چندانی از فعالیت سیاسی وی در دست نیست. شاید بیشتر اوقات خود را صرف
تعلیم و
تألیف میکرده است. تنها از یک سفر او به مغرب در حدود ۵۳۵ -۵۳۶ق اطلاع داریم که انگیزه آن روشن نیست.
در ۵۴۱ق لشکریان موحدون اشبیلیه را به تصرف درآوردند و بر اساس گزارش
ابنخلدون
پسر
ابن
عربی با نام عبدالله در جریان این انتقال قدرت به دست موحدون کشته شد. در ۵۴۲ق
ابن
عربی در رأس هیأتی مرکب از سران اشبیلیه برای ابراز تسلیم نزد عبدالمؤمن امیر موحدون و جانشین
ابنتومرت به مراکش رفت و عبدالمؤمن این هیأت را حدود یک سال در مراکش نگاه داشت.
ابن
عربی در راه بازگشت در
ربیعالاول ۵۴۳ در حومه فاس درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
مقبره ابن
عربی در فاس همواره
زیارتگاه علاقهمندان او بوده است
ابن
عربی در طول سفر شرقی خود توانست با عالمانی از مذاهب گوناگون ملاقات کند و در زمینههای مختلف از
عقاید ،
فقه ،
علوم قرآنی ،
حدیث و ادب تبحر یابد و آثاری تألیف کند. در عقاید باید وی را یک
سلفی دانست و این طرز فکر او به روشنی از کتاب القواصم برمیآید. وی از موضع سلفی خود همواره صاحبان مذاهب مختلف کلامی و فیلسوفان را مورد حمله قرار داده است.
عمار طالبی نیز در رسالهای با عنوان آراء
ابن
العربی الکلامیه ونقده للفلسفة الیونانیه، به تفصیل عقاید او را بررسی کرده که در مطابع الشروق بیروت به چاپ رسیده است. اما در فقه، به عنوان یک مالکی، وی علاقه وافر خود را به پیشوای مذهب مالک جابهجا ابراز داشته و گاه سعی کرده او را میان پیشوایان مذاهب چهارگانه برتر شمارد.
وی تا حد امکان تلاش دارد از
مذهب مالکی دفاع کند و پیروان مذاهب دیگر چون شافعیان، حنفیان و ظاهریان را - گاه تا حد افراط - مورد حمله قرار دهد.
ولی از دیدگاهی دیگر
ابن
عربی به عنوان فقیهی مجتهد خود را همیشه ملزم به پیروی از پیشینیان نمیبیند و گاه و بیگاه فتواهایی برخلاف نظر مشهور ایشان صادر میکند
و در این راه حتی از اینکه نظر شخص مالک را نادیده بگیرد، پرهیز ندارد.
در فقه
ابن
عربی تا آن اندازه به حکمت تشریع احکام بها داده شده که حتی عموم
قرآن با حکمت
حکم تخصیص داده میشود.
از طرف دیگر
ابن
عربی در پذیرش حدیث و عمل بدان بسیار سختگیر است. او همچون
ابنحزم به عامل «زبان» در برداشت از نصوص قرآن و حدیث عنایت ویژهای مبذول داشته است، چنانکه مباحث لغوی و نحوی برای نشان دادن صحیحترین برداشت از منابع فقهی در سراسر نوشتههای او دیده میشود. در مقایسهای بین فقه
ابن
عربی با
ابنحزم، باید گفت او در طرح عامل زبان در فقه و نوع برخورد با حدیث میتواند تا حد قابل ملاحظهای از
ابنحزم تأثیر پذیرفته باشد، ولی در مسأله
حکمت تشریع در نقطه مقابل
ابنحزم قرار گرفته و به این طریق خلا´ ناشی از استناد محدود به
حدیث را که
ابنحزم با اصالت دادن به
اباحه پر کرده، او با طرح مساله حکمت از میان برداشته است.
دیگر نکتهای که در فقه
ابن
عربی جلب نظر میکند نقطه نظرهای او در مسائل مربوط به
جنگ با کفار است. او که بارها از نزدیک صحنههای نبرد را درک کرده و همواره در جریان مصالح سیاسی مسلمین در مقابله با مسیحیان بوده، اعمالی چون به استقبال
شهادت رفتن را تجویز کرده است.
ابن
عربی از حدیث نیز بهرهای وافر داشته، تا حدی که کثرت روایات او موجب شده که برخی از معاصرانش به نقل او بدگمان شوند،
ولی این بدگمانی، بعدها مورد اعتنا قرار نگرفته است. اینکه رابسن با استناد به لسان المیزان
مدعی شده که
ابنحجر او را ضعیف خوانده است، درست نیست، زیرا «محمد بن عبدالله
معافری» موردنظر
ابنحجر، به تصریح خود وی پیش از دارقطنی (د ۳۸۵ق) میزیسته است.
از شاگردان
ابن
عربی میتوان عالمان نامداری چون قاضی عیاض،
ابنبشکوال،
ابنخیر اشبیلی و
ابنبسام را یاد کرد.
ابنحزم هم نیز از دست او
خرقه پوشیده است.
نوشتههای
ابن
عربی از حیث موضوع بسیار متنوع است و در برخی از آنها گونهای نوآوری دیده میشود. از جمله گلدسیهر، در بررسی کتب مربوط به خلافیات در فقه، آثار
ابن
عربی در این زمینه را از نخستین نوشتههای اندلسی قلمداد کرده و کراچکوفسکی، در بررسی ادب جغرافیای
عربی او را از پیشتازان رحله نویسی دانسته است.
۱. احکام القرآن، که در آن به ترتیب سور، آیات احکام را مورد بررسی قرار داده و جابه جا به بحثهای اصولی و ادبی پرداخته است. این اثر چندین بار از جمله در ۱۹۵۷-۱۹۵۹م به کوشش علی محمد بجاوی در قاهره به چاپ رسیده است. مؤلف خود اختصاری از آن را با عنوان الاحکام الصغری فراهم آورده که به صورت خطی در رباط و فاس یافت میشود.
۲.عارضة الاحودی، در شرح سنن ترمذی که بارها از جمله در ۱۹۳۴م در حیدرآباد دکن چاپ شده است؛
۳. العواصم من القواصم، که یک بررسی کلامی در واقعه
صفین بوده و چندین بار از جمله در ۱۳۴۷ق در الجزایر به چاپ رسیده است؛
۴. مختصر ترتیب الرحله، این اثر مختصر کتاب ترتیب الرحله مؤلف است که در زمان حیات او از میان رفته بوده است. این مختصر که در مقدمه قانون التأویل درج شده، به کوشش سعید
اعراب به چاپ رسیده است. همچنین برخی رسالههای او را عصمت عبداللطیف دندش به همراه دور المرابطین فی نشر الاسلام در بیروت (۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م) به چاپ رسانیده است.
۱. الامدالاقصی فی شرح الاسماء الحسنی، در کتابخانههای سلیم آغا، رامپور، حسنیه مغرب و خزانه رباط
)؛
۲. سراج المریدین، در علم تذکیر از علوم قرآنی (بر اساس طبقهبندی مؤلف)، در دارالکتب مصر و کتابخانه کتانی
.
۳.قانون التأویل، در علوم قرآنی، در کتابخانههای اسکوریال، دارالکتب مصر و قرویین فاس
.
۴.القبس، در شرح موطأ مالک، در خزانه رباط، کتابخانههای کتانی، صبیحیه سَلا و قرویین فاس
.
۵.الناسخ و المنسوخ فی القرآن، در خزانه رباط و کتابخانه قرویین فاس.
ابن
عربی همچنین در انتقال آثار مشرقیان به مغرب و نیز آثار اسلاف به اخلاف نقش بسزایی ایفا کرده است.
(۱)
ابنابار، محمد، التکمله، به کوشش عزت عطار، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۲)
ابنابار، محمد، المعجم، مادرید، ۱۸۸۵م.
(۳)
ابنابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
(۴)
ابنبسام، علی، الذخیره، به کوشش احسان عباس، لیبی/ تونس، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۵)
ابنبشکوال، خلف، الصله، قاهره، ۱۹۶۶م.
(۶)
ابنتغری بردی، النجوم.
(۷)
ابنحجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۰ق.
(۸)
ابنحزم، علی، جمهرةانساب
العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹)
ابنخطیب، محمد، الاحاطه، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۱۰)
ابنخلدون، العبر.
(۱۱)
ابنخلدون، مقدمه، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۲)
ابنخیر اشبیلی، محمد، فهرست، به کوشش کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
(۱۳)
ابنسعید، علی، رایات المبرزین، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۹۸۷م.
(۱۴)
ابنسعید، علی، المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۱۵)
ابنعذاری مراکشی، محمد، البیان المغرب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۱۶)
ابن
عربی، محمد، احکام القرآن، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
(۱۷)
ابن
عربی، محمد، عارضة الاحوذی، بیروت، دارالفکر.
(۱۸)
ابن
عربی، محمد، «مختصر ترتیب الرحله»، مع القاضی.
(۱۹)
ابنعساکر، علی، تاریخ مدینه دمشق، عمان، دارالبشیر (چاپ عکسی).
(۲۰)
ابنقنفذ، احمد، انس الفقیر، به کوشش محمد فاسی، رباط، ۱۹۶۵م.
(۲۱)
اعراب، سعید، مع القاضی ابی بکر بن
العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۲۲) حجی، محمد، فهرس الخزانة العلمیة الصبیحیة بسلا، کویت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م.
(۲۳) الحلل الموشیه، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۲۴) خدیویه، فهرست.
(۲۵) ذهبی، محمد، تذکرةالحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۲۶) سید، خطی.
(۲۷) ضبی، احمد، بغیة الملتمس، قاهره، ۱۹۶۷م.
(۲۸) عمادالدین کاتب، محمد، خریدة القصر (قسم شعراء المغرب و الاندلس)، به کوشش آذرتاش آذرنوش و دیگران، تونس، ۱۹۷۱م.
(۲۹) فاسی، محمد عابد، فهرست مخطوطات خزانة القرویین، دارالبیضاء، ۱۳۹۹ق.
(۳۰) فتح بن خاقان، مطمح الانفسی، استانبول، ۱۳۰۲ق.
(۳۱) قاضی عیاض، عیاض، الغنیه، به کوشش ماهر زهیر جرّار، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۳۲) کلاعی، محمد، احکام صنعة الکلام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۳) گنون، عبدالله، «ادب الفقهاء»، مجلة لمجمع العلمی
العربی، ج ۴۰، دمشق، ۱۳۸۴ق.
(۳۴) مجلة معهد المخطوطات
العربیه، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
(۳۵) مراکشی، عباس، الاعلام بمن حل مراکش و اغمات من الاعلام، فاس، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م.
(۳۶) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۳۷) نبهای، علی، تاریخ قضاة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۸۴م؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوبکر ابنعربی»، ج۴، ص۱۵۰۶.