ابوالمفاخر باخرزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باخَرْزی، ابوالمفاخر یحیی بن احمد (د ۷۳۶ق/ ۱۳۳۶م)، از
مشایخ عارفان کبرویه، و
نواده شیخ ابوالمعالی باخرزی (ه م) است.
ابوالمفاخر ظاهراً در
کرمان به
دنیا آمد و نخستین استاد و مرشد او
پدرش شیخ احمد بود که از وی
خرقه گرفت.
باخرزی پس از مرگ پدر در ۶۹۶ق به سیر و سیاحت در
ایران و
شام و
مصر پرداخت و از بسیاری از
مشایخ صوفیه، محدثان و مفسران شهرها، چون
شیخ فخرالدین مجندری (مجندرانی) در
تبریز،
شیخ کمال
الدین عذری در
قاهره ، و
شیخ حسام
الدین رومی در
قدس تلقین ذکر و خرقه و
اجازه روایت یافت، و کتابهای مهم
صوفیه چون
مصابیح،
عوارف المعارف و
فصوص الحکم و آثار
ابن سبعین را نزد آنان خواند.
وی سرانجام در ۷۱۲ق به
بخارا رفت و در خانقاه
جدش ابوالمعالی سیف
الدین در محله فتحآباد ساکن شد و به ارشاد و تعلیم پرداخت.
وصف
ابن بطوطه از خانقاه و ضیافت
شیخ که او را بعد از ۷۳۰ق در بخارا دیده، و
شبی را درخانقاهش به سر برده است، نشانگر منزلت و عظمت باخرزی و گستره نفوذ اوست. علاوه بر آن، «وقف نامه» ای را که ابوالمفاخر از
اوقاف خویش ترتیب داده، نیز گویای نفوذ خاندان باخرزی در آنجاست.
روستاها،
زمینها و آبادیهای بسیاری جزو موقوفات این «وقفنامه» است
او پس از خود، سرپرستی آن موقوفات را به حاجی عبدالله ابنمحمد و اخی عبدالصمد بن حسن فتحآبادی واگذار کرد.
ابوالمفاخر سرانجام در ۷۳۶ق در محله فتح آبادِ بخارا درگذشت و در همانجا در جانب شرقی
قبر جدش سیف
الدین به
خاک سپرده شد. در جوار آرامگاه او دو تن از فرزندانش: برهان
الدین شهید و روح
الدین شیخ داوود، مدفونند.
در ۷۸۸ ق به دستور امیر تیمورگورکان بر مرقد ابوالمفاخر بقعه و بارگاهی ساختند.
سند خرقه باخرزی از دو طریق به سلسله
کبرویه متصل است. از سویی به واسطه پدرش و نیز
شیخ لطیف
الدین نوری به سیف
الدین باخرزی و سلسله کبرویه میرسد، و از سوی دیگر از طریق
شیخ فخرالدین مجندری به
شهاب الدین سهروردی و
سعدالدین حموی، از بزرگان طریقت کبرویه، به این سلسله منتهی میشود.
وی علاوه بر آن از طریق
شیخ کمال
الدین عذری مغربی، با تصوف
مغرب و
مصر و بزرگان آن سرزمینها، ونیز با
ابنعلوی و ابنسبعین و اندیشههای آنان ارتباط مییابد.
با آنکه باخرزی، از
شیخ کمال
الدین عذری با احترام خاصی نام برده، و حتی آداب و اصول خانقاه را نیز نزد او فرا گرفته، اما بیشتر به عنوان یک عارف کبروی شناخته شده، و خود او نیز در کتاب
اورادالاحباب از نجم
الدین کبری (د۶۱۸ق) با عنوان «
شیخنا» یاد کرده است.
شهرت و اهمیت باخرزی به سبب تألیف این اثر است که آن را در بخارا و گویا بر سر قبر سیف
الدین تألیف کرده است. کتاب شامل دو جلد است: جلد اول که آن را
اورادالاحباب نامیده، مشتمل است بر اوراد، اوقات،
عبادات و... که در ۷۲۳ق نوشته
مأخذ اصلی او در این بخش، کتاب
قوتالقلوب ابوطالب مکی بوده است؛ جلد دوم موسوم به
فصوصالاداب، به
اخلاق و به ویژه آداب سماع اختصاص یافته
و تألیف آن در ۷۲۴ق به پایان رسیده است و
منابع این بخش عبارتند از:
قوتالقلوب ابوطالب مکی،
آداب المریدین ابونجیب عبدالقاهر سهروردی،
عوارف المعارف شهاب
الدین سهروردی،
رسالة الخلوة و دو رساله دیگر از نجم
الدین کبری،
رساله وصیة السفر از سیف
الدین باخرزی،
حلیة الابدال و رسالة امرالمربوط و کتاب
کنه مالابد للمرید از
ابن عربی و
منازل المریدین از
ابوعبدالله مرجانی،
اما به نظر میرسد که ابوالمفاخر، بیش از همه از کتاب
آداب المریدین ابونجیب سهروردی استفاده کرده، و در تعیین ابواب و فصول و حتی مقامات و احوال، به این اثر نظر داشته، و گاه برخی از موضوعات و طالب را - با اندکی تغییر در عبارات - از آن کتاب برگرفته است.
از این کتاب یک نسخه در کتابخانه دانشگاه دولتی آسیای مرکزی تاشکند به شماره ۱۷۵۰۲۱، و نسخهای دیگر در کتابخانه نافذ پاشا به شماره ۳۵۵ موجود است. به علاوه منتخبی از این کتاب نیز در ضمن مجموعه شماره (۱۱) ۴۷۹۲ ایاصوفیه نگهداری میشود.
جلد دوم نسخه نافذ پاشا توسط ایرج افشار با عنوان
اورادالاحباب و فصوصالاداب در
تهران (۱۳۴۵ش) به چاپ رسیده است. اشعاری نیز در
اورادالاحباب آمده که احتمالاً برخی از آنها سروده خود اوست.
از این اثر نسخهای در دست نیست و فقط خود او در کتاب
اوراد الاحباب از آن نام برده است.
این اثر مشتمل است بر نام و نشان اراضی و
املاک بسیار و عواید آنها که ابوالمفاخر باخرزی همه را وقف خانقاه و مزار سیف
الدین باخرزی کرده، و نیز مصارف آن موقوفات را معین نموده است. نخست بقا و عمارت خانقاه و
روضة سیفالدین را مدنظر داشته، و سپس دیگر مصارف آن را مانند رسیدگی به احوال دراویش و صوفیه برای تأمین
لباس،
غذا،
حمام و... برشمرده، و در آخر نیز برای استنساخ و کتابت
اوراد الاحباب مخارجی تعیین کرده است.
وقف نامه اصلی همراه با
ترجمه روسی آن و نیز تصویر
وقفنامه توسط ا. د چخویچ در
تاشکند (۱۹۶۵م) به طبع رسیده است.
باخرزی وقف نامه مختصری نیز داشته که قسمتهایی از آن توسط ایرج افشار در مقدمه
اوراد الاحباب چاپ شده است.
(۱) ابنبطوطه، رحله، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۲) احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳) ایرج افشار، مقدمه بر ج۲ اوراد الاحباب (نک: هم، باخرزی).
(۴) یحیی باخرزی، اورادالاحباب، ج۱، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شم ۱۲۰۱.
(۵) یحیی باخرزی، اورادالاحباب، ج۲، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۶) بغدادی، هدیه.
(۷) عبدالقاهر سهروردی، آدابالمریدین، ترجمه عمر بن محمد شیرکان، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۸) احمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
(۹) مرکزی، میکروفیلمها.
(۱۰) محمد معصوم معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالمفاخر باخرزی»، ج۱۱، ص۴۳۰۶.