ابوالمظفر برکیارق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْکیارُق، ابوالمظفر (حک ۴۸۵-
ربیعالاخر ۴۹۸ق/۱۰۹۲- دسامبر ۱۱۰۴م)، سلطان سلجوقی و
فرزند ملکشاه بود.
کلمه برکیارق که به شکلهای برکیاروق و برکیارغ نیز آمده است.
نامی ترکی، و مرکب از دو جزء «بِرْک» و «یاروق/ یاروغ»، به معنی «فروغ نافذ»، یا «درخشش نیرومند» است.
بیشتر مآخذ موجود، تولد برکیارق را در ۴۷۴ق/۱۰۸۱م در
اصفهان دانستهاند،
اما در این صورت، او در زمان
مرگ پدرش ملکشاه (۴۸۵ق)، ۱۱سال داشته است؛ در حالی که بیشتر منابع او را در زمان مرگ ملکشاه ۱۳ ساله دانستهاند.
ابن اثیر تولد او را در ۴۷۱ق آورده،
و
بنداری سن او را در آغاز حکومتش، ۱۲ سال گفته است.
مادرش زبیده خاتون، دختر عموی ملکشاه و دختر امیر یاقوتی بود.
القاب برکیارق را رکنالدین، رکن الدنیا و الدین، برهان امیرالمؤمنین، یمین امیرالمؤمنین، شهاب الدوله، مجدالملک و قسیم امیرالمؤمنین آوردهاند.
برکیارق از آغاز سلطنت گرفتار رقابتها و نزاعهای ممتد بر سر جانشینی، و نیز جنگهای
خانگی در
خاندان سلجوقی شد که تا درگذشت او ادامه داشت.
منشأ این اختلافات، فقدان قانون مشخصی برای جانشینی بود، زیرا ولیعهد سلجوقی، تنها یکی از پسران سلطان بود و فرزند ارشد، حق مطلقی در اینباره نداشت
افزون بر این، ظاهراً فرزندان یک شاهزاده خانم سلجوقی، بر فرزندان دیگر مادران، برتری نداشتند. چنانکه با وجود برکیارق - فرزند زبیده خاتون (شاهزاده خانم سلجوقی) - ملکشاه در ۴۸۰ق/۱۰۸۷م، پسر دیگرش احمد را که از تَرکان خاتون (شاهزاده خانم تراخانی و نخستین
همسر خویش) داشت، به جانشینی برگزید؛ اما او، یک سال بعد درگذشت.
با اینکه برخی از منابع اشاره کردهاند که ملکشاه و خواجه نظامالملک، به جانشینی برکیارق تمایل داشتند و ملکشاه، او را به ولیعهدی برگزیده بود،
اما پس از مرگ ملکشاه، همسر با نفوذش ترکان خاتون کوشید تا پسر خردسال خود، محمود را بر تخت بنشاند؛ سرانجام، مقتدی خلیفه عباسی (حک ۴۶۷-۴۸۷ق/۱۰۷۵-۱۰۹۴م) هم او را به عنوان جانشین ملکشاه به رسمیت شناخت و در جمعه ۲۲
شوال ۴۸۵، به نام محمود خطبه خوانده شد.
با اینهمه، ترکان خاتون که میدانست با وجود برکیارق، حکومت پسرش پا برجا نمیماند، یکی از خواص خود را به قصد دستگیری برکیارق به اصفهان فرستاد؛ اما غلامان نظامیه، برکیارق را از اصفهان گریزانده، به
ری بردند و بر تخت نشاندند.
در این میان، ترکان خاتون و محمود از
بغداد به اصفهان رسیدند و در آنجا مستقر شدند. چندی بعد، میان سپاه ایشان و برکیارق نزدیک
بروجرد نبردی روی داد که به شکست ترکان خاتون انجامید (اواخر
ذیحجه ۴۸۵). آنگاه برکیارق اصفهان را در محاصره گرفت و سرانجام، با دریافت ۵۰۰ هزار
دینار، به
همدان عقب نشست.
با اینهمه، ترکان خاتون از توطئه بر ضد برکیارق باز نایستاد و به
اسماعیل بن یاقوتی دایی برکیارق و پسر عموی ملکشاه - که در
آذربایجان امارت داشت - وعده داد که اگر برکیارق را براندازد، به
ازدواج او درآید. اسماعیل سپاهی فراهم آورد و در
کرج ابودلف با برکیارق درگیر شد، اما شکست خورد (۴۸۶ق) و مدتی بعد به دست هواداران برکیارق، یا به فرمان او، کشته شد.
برکیارق در اواخر سال ۴۸۶ق وارد بغداد شد و روز جمعه ۱۴
محرم ۴۸۷ در بغداد خطبه به نام او خوانده شد.
چندی بعد، تُتُش، عموی برکیارق بر وی شورید و در شوال ۴۸۷/اکتبر ۱۰۹۴ وی را مغلوب کرد. برکیارق که توان پایداری نداشت، به اصفهان گریخت. اندکی پیش از این، در
رمضان همین سال، ترکان خاتون درگذشته بود. در ورود به اصفهان، محمود برادر برکیارق ابتدا از او استقبال کرد. اما امیران محمود، برکیارق را دستگیر کردند و قصد هلاکش را داشتند. چندی بعد، محمود به آبله مبتلا شد و از آن
بیماری درگذشت (۴۸۷ق). از اینرو، بزرگان بر سلطنت برکیارق اتفاق کردند و او را بر تخت نشاندند.
سرانجام، برکیارق در نبردی که با سپاه تتش نزدیک ری روی داد، پیروز شد و تتش در
صفر ۴۸۸ به
قتل رسید.
در همین ایام، عموی دیگر برکیارق، ارسلان ارغون که بعد از مرگ ملکشاه، بر سراسر
خراسان تسلط یافته بود، از برکیارق خواست تا فرمانروایی او را بر این ولایت تأیید کند. برکیارق مدتی بعد عموی دیگر خود، بوری بَرْس را به
جنگ ارسلان ارغون فرستاد. ارسلان، ابتدا شکست یافت، اما در نبردی دیگر، بوری برس مغلوب (۴۸۸ق)، و بعد کشته شد.
از اینرو، برکیارق در ۴۸۹ق، خراسان را به برادرش سنجر - که از مادری دیگر بود - سپرد و او را با سپاهی راهی آن دیار کرد. اما ارسلان ارغون پیش از جنگ به دست یکی از غلامانش در
مرو کشته شد (۴۹۰ق). در این وقت، برکیارق به سنجر پیوست و تمامی خراسان را تصرف کرد و در شهرهای
ماوراء النهر نیز، خطبه به نام او خوانده شد.
پس از سرکوب شدن بعضی از شورشهای محلی برضد برکیارق در ۴۹۰ق - مانند شورش محمد بن سلیمان (معروف به امیر امیران)، یارقطاش و قودن
- مؤیدالملک پسر نظامالملک که از وزارت برکیارق معزول شده بود، اُنر امیر سلجوقی را بر ضد برکیارق برانگیخت؛ اما انرکه به قصد عصیان، از اصفهان روی به ری آورده بود، در ۴۹۲ق نزدیک
ساوه، به دست
باطنیان، و به روایتی به وسیله ترکان سپاهش کشته شد.
مؤیدالملک این بار به گنجه نزد محمد - برادر برکیارق که از مادری دیگر بود - رفت و او را برای دست یابی به سلطنت، تحریک کرد. محمد نیز در آن ولایت، خطبه به نام خویش کرد و مؤید الملک را به وزارت برداشت و سپس با سپاهی گران به سوی برکیارق راند و در
ذیقعده ۴۹۲ به ری - که برکیارق از آنجا گریخته بود - دست یافت. در آنجا، زبیده خاتون مادر برکیارق دستگیر گردید و پس از چندی، به فرمان مؤیدالملک کشته شد.
از این پس، باقی روزگار برکیارق به جنگهای پنجگانه با برادر ناتنیش محمد گذشت (۴
رجب ۴۹۳، ۳جمادی الاخر ۴۹۴، صفر ۴۹۵،
جمادی الاول ۴۹۵، ۸جمادی الاخر ۴۹۶) که در این میان، پیروزی بیشتر با برکیارق بود.
سرانجام، در ربیع الاخر ۴۹۷/ژانویه ۱۱۰۴، دو طرف
صلح کردند و موافقت شد که محمد بر شمال شرقی
ایران، از
سفید رود تا باب الابواب و نیز بر دیار بکر، جزیره،
موصل و
سوریه حکومت کند و برکیارق بر نواحی مرکزی ایران، جبال،
طبرستان،
خوزستان، اصفهان،
فارس، بغداد،
مکه و
مدینه فرمان براند. همچنین، قرار شد که سنجر حاکم خراسان باشد، اما به نام محمد خطبه بخواند. بدین ترتیب، امپراتوری سلجوقی تجزیه شد.
برکیارق در ۲ ربیع الاخر ۴۹۸ در اثر بیماری در بروجرد درگذشت. جنازه او را به اصفهان بردند و به
خاک سپردند. وی پیش از مرگ، فرزند خردسالش ملکشاه را به جانشینی برگزید. اما در واقع، پس از مرگ برکیارق، محمد فرمانروای تمام امپراتوری سلجوقی شد و بدین ترتیب، بار دیگر وحدت قلمرو سلاجقه تا مدتی محقق گردید.
وزارت برکیارق در دست عزالملک، مؤید الملک، فخرالملک (۳تن از پسران خواجه نظام الملک) و نیز مجدالملک قمی، عبدالجلیل دهستانی و خطیرالملک میبدی بود.
اما هیچ یک شایستگی و توانایی کافی برای اداره اوضاع آشفته آن روزگار را نداشتند. اختلافات برکیارق و برادرانش، به توسعه نفوذ و قدرت باطنیان نیز کمک کرد.
تسامح برکیارق نسبت به ایشان، باعث شد که باطنیان نه تنها بر بعضی از دژهای نظامی دست یافتند، بلکه به تدریج نفوذ خود را در میان سپاه برکیارق نیز افزایش دادند و به تبلیغ عقاید خویش پرداختند و این نفوذ بدانجا رسید که بعضی، برکیارق را هم متمایل به ایشان میدانستند و لشکریان او را باطنی می خواندند. از اینرو، سرانجام، برکیارق در
شعبان ۴۹۴، فرمان قتل عام باطنیه را صادر کرد و آنها را از سپاه خویش بیرون راند.
گرفتاریهای داخلی برکیارق و دوری قلمرو وی از صحنه
جنگهای صلیبی، باعث شد که او حتی به درخواست خلیفه، پس از تسخیر
بیتالمقدس به دست
صلیبیان نیز واکنشی نشان ندهد. گرچه پیش از آن، در ربیع الاخر ۴۹۱/مارس ۱۰۹۸، برکیارق با نوشتن نامهای به امرا و فرماندهان، آنان را به جنگ با
کفار تشویق کرد.
تقریباً تمام دوره حکومت برکیارق، در جنگها و کشمکشهای بیحاصل داخلی گذشت. بسیاری از مورخان، اوصاف و
اخلاق او را ستودهاند.
(که عیب او را میگساری دانستهاند) و بعضی شاعران نیز او را
مدح گفتهاند.
(۱) ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۳) ابن خلدون، العبر.
(۴) ابنخلکان، احمد بن ابراهیم، وفیات الاعیان.
(۵) استرابادی، محمد مهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۶) اقبال آشتیانی عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۷) بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق.
(۸) بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
(۹) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۱۰) علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
(۱۱) حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
(۱۲) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۳) راوندی، محمد، راحه الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۴) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۵) سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
(۱۶) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۷) ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۱۸) عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۹) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمد تقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۲۰) معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۲۱) ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۲) Bosworth، CE، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
(۲۳) Clauson، G، An Etymdogical Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۲.
(۲۴) Lambton، AKS، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸.
(۲۵) Runciman، S، A History of the Crusades، Harmondsworth، ۱۹۶۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برکیارق»، شماره۴۷۷۹.