ابوالخیر احمد بن اسماعیل حاکمی طالقانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوالْخِیرِ طالَقانی، احمد
بن اسماعیل
بن یوسف
بن محمد
بن عباس حاکمی (۵۱۲-۵۹۰ ق/۱۱۱۸-۱۱۹۴ م)، ملقب به رضی الدین،
فقیه ، محدث، مفسر و واعظ
شافعی اشعری می باشد.
وفات او را اغلب در ۱۳
محرم گفته اند،
ولی تاریخ های ۱۹ و ۲۳ محرم ۵۹۰ نیز داده شده است.
در روایتی از پسر او «ابوالمناقب محمد»، ولادت وی در ۲۷
رمضان ۵۱۱ و درگذشت او در ۲۱ محرم ۵۸۹ آمده است.
ابوالخیر در خاندانی اهل دانش که از
طالقان قزوین بودند، پروش یافت و نه تنها پدرش اسماعیل از عالمان برجسته آن دیار شمرده میشد، بلکه نیای بزرگ او محمد
بن عباس نیز فقیهی سرشناس بوده و سال ها در طالقان مسند
قضا داشته است.
ابوالخیر از کودکی به تحصیل مقدمات پرداخت و هفت ساله بود که
قرآن را از حفظ داشت.
از
مشایخ او در دوره آغازین تحصیلش میتوان «ابراهیم
بن عبدالملک شحاذی» را نام برد.
او در حالی که نوجوانی بیش نبود، برای ادامه تحصیل راهی
نیشابور شد و در آنجا، احتمالاً با پیشینه آشنایی خانوادگی، تحت تربیت و سرپرستی مستقیم
فقیه آن دیار، «ابوسعد محمد
بن یحیی نیشابوری»، شاگرد خاص
امام محمد غزالی قرار گرفت.
وی در این فرصت، علاوه بر ابوسعد محمد
بن یحیی نیشابوری، از شیوخ بزرگ نیشابور چون «محمد
بن عبدالله ارغیانی، عبدالغافر
بن اسماعیل فارسی، محمد
بن فضل فراوی، عبدالمنعم
بن عبدالکریم قشیری و زاهر
بن طاهر شحامی» که در فاصله سال های ۵۲۸-۵۳۸ ق
وفات یافته اند، دانش آموخت. به علاوه در
طوس از «محمد
بن منتصر متولی» و «ابوسعید ناصر
بن سهل نوقانی» در معیت
ابوسعد سمعانی استماع کرد.
با توجه به سال های درگذشت استادان یاد شده و گزارش های مربوط به تاریخ برخی استماعات ابوالخیر،
گویا او در حدود سال ۵۲۸ق به
نیشابور رفته و دست کم تا ۵۳۰ق و شاید قدری پس از آن در آنجا مقیم بوده است.
از برخی منابع چنین برمی آید که ابوالخیر در هنگام ترک نیشابور، احتمالاً بدون گذار از
قزوین ، رهسپار سفر
حج شده و در میان راه درنگی در
بغداد داشته است
از این رو ممکن است حضور او در ری و استماع وی از شیوخ آن دیار چون «ابوالنجیب سعید
بن محمد حمامی» در همین سفر بوده باشد.
آنگاه که او به قزوین وارد شد،
فقیه بزرگ آن دیار «ابوبکر ملک داد
بن علی عمرکی» (د ۵۳۵ق) هنوز در قید حیات بود و احتمالاً
فقه آموزی او نزد عمرکی مربوط به این دوره از حضورش در
قزوین بوده که از نظر شرایط سنی و پایه تحصیلی آمادگی فراگیری دانش فقه را به دست آورده بوده است.
به هر روی ابوالخیر در بازگشت خود به قزوین، به سان استادی به تدریس فرا گرفته های خود پرداخت
و در این دوره (۵۳۸ق) کسانی چون «ابونعیم
بن ابی الیمین» از او
دانش آموختند.
در فاصله سال های ۵۴۱ تا ۵۵۰ق گزارش هایی از حضور مستمر او در قزوین و اشتغال وی به تعلیم در دست است،
ولی در ۵۴۹ق سراغ او را در
آمل داریم که مجالس املایی در آنجا برگزار کرده و کسانی از او استماع کرده اند، بدون اینکه دلیل حضور او در آنجا روشن باشد.
به هر حال این سفر دیری نپاییده و شاید کوتاهی آن موجب شده است تا
شرح نویسان ابوالخیر از آن سخن نگویند.
او در حدود سال ۵۵۵ق بار دیگر به
حج رفت و در این سفر در
بغداد از شیوخی چون «ابوالفتح ابن بطّی» استماع کرد. وی در مدت این اقامت در بغداد به
وعظ پرداخت و مجالس او بسیار مورد توجه مردم و سران قرار گرفت.
ابوالخیر بار آخر در ۵۶۹ق رهسپار بغداد شد و در همان سال به جای «ابونصر احمد
بن عبدالله شاشی» (چاچی) به مدرّسی ن
ظامیه بغداد منصوب شد.
دوره تدریس او در نظامیه حدود ۱۱ سال به طول انجامید و رفته رفته از چنان نفوذ و اعتباری در بغداد برخوردار شد که یک بار به عنوان فرستاده خلیفه عباسی به
موصل رفت.
او علاوه بر تدریس، در مدرسه نظامیه و
جامع القصر بغداد مجالس وعظ و
خطابه داشت
و
ابن جبیر ، جهانگرد اندلسی - که در این سال ها از بغداد گذر کرده - به تفصیل به وصف مجلس خطیبی پرداخته بود که در باب «
باب بدر الشریف » بغداد به وعظ پرداخت و همانجا بود که خلیفه مستضیء در پای
وعظ او مینشست.
در آن روزگار واعظان در بغداد از جایگاه اجتماعی ویژه ای برخوردار بودند و پیداست در شهری که غالب جمعیت آن
شیعی بودند،
خطابه های پرشور عالمی
شافعی با دیدگاه اعتقادی
اشعری تا چه اندازه میتوانست افکار عمومی را برضد او برانگیزد.
نقطه پایان این انگیزش در
روز عاشورای ۵۸۰ق بود که از ابوالخیر در نظامیه و بر منبر وعظ اکیداً خواسته شد تا
یزید بن معاویه را
لعن گوید و چون وی بر پایه مواضع اعتقادی خود از لعن او سرباز زد، جمعی از حاضران پاره
آجر و
سنگ بر او پرتاب کردند و او را که زخم برداشته بود، در حجره ای حبس کردند. برخی از فقیهان حکم به
تعزیر وی دادند و اگرچه با میانجی گری برخی هواداران، ابوالخیر از معرکه به سلامت رست، ولی ماندن در بغداد بر او دشوار شد.
گفتنی است که در آن هنگام مسأله «لعن یزید» از مسائل حساس بود و فضای بغداد حتی
حنبلیانی چون
ابن جوزی را بر آن داشته بود تا لعن یزید را تجویز و ترویج نمایند.
به دنبال این واقعه، ابوالخیر از مدرّسی نظامیه استعفا کرد و در پی پذیرش آن
بغداد را ترک گفته، همراه با حجاج شهر خود به
قزوین بازگشت و باقی عمر را در آنجا سپری ساخت.
قزوینی در
آثار البلاد چنین آورده که ابوالخیر بدون آشکار ساختن نیت خود در ترک بغداد، از
دیوان اذن حج گرفت و از مسیر
شام به قزوین بازگشت.
ابن اثیر این سفر را در ۵۸۱ق دانسته است.
گفتنی است که در ۵۸۲ق سراغی از ابوالخیر در
همدان داریم که ممکن است توقفی پیش از رسیدن به وطن بوده باشد.
وی در سرانجام در قزوین درگذشت و در مقبره ای در کنار آرمگاه بزرگانی چون
ابن ماجه و
احمد غزالی به خاک سپرده شد.
ابوالخیر مردی عابد و زاهد بوده و در منابع بر این بعد از شخصیت او تکیه بسیاری شده است،
اما در مورد گرایش او به
تصوف میدانیم که وی در نیشابور نزد «ابوالاسعد هبة الرحمن
بن عبدالواحد قشیری» با تعالیم
صوفیه آشنا شد و در
رباط «ابوعلی ذقّاق»، از دست او
خرقه پوشید.
وی همچنین در ۵۴۲ق به تدریس کتاب «الاربعون»
ابوعبدالرحمن سلمی و در ۵۸۱ق به تدریس بخشی از کتاب «سنن الصوفیة» همو پرداخت و جمعی از طالبان در قزوین این متون را از وی فرا گرفتند.
وی سخنی در تعریف تصوف داشته که
رافعی آن را نقل کرده است. در منابع
کراماتی نیز به او نسبت داده اند.
ابوالخیر در کلام بر مذهب
اشعری بود،
ولی دانسته نیست او این علم را در کجا و از کدام استاد فرا گرفته بود، تنها میدانیم که در دوره تدریس خود در بغداد، در علم
کلام نیز شاگردانی داشت.
بسیار محتمل است که او در
نیشابور تأثیر آن بوده باشد.
به هر روی پافشاری او در برخی دیدگاه های کلامی، نه تنها موجب شد که به ناچار بغداد را ترک کند، بلکه در قزوین نیز او را در برخورد سخت با
شیعیان آن دیار قرار داد.
او حتی در تألیف کتاب «الاربعون» که در فضایل
حضرت علی (علیهالسلام) پرداخته شده، از نگرش شیعی دوری جسته است.
ابوالخیر در
فقه شافعی و خلاف بین مذاهب سرآمد بود
و بر علوم
تفسیر آگاهی داشت
و موضوع تدریس او در
نظامیه بغداد را بیشتر فقه و تفسیر تشکیل میداد.
او در روایت برخی از کتب تفسیر روایی چون
تفسیر کلبی و «اسباب النزول واحدی» نقش واسطه را ایفا کرده
و
تفسیر ثعلبی را که در
طوس آموخته بود،
در ۵۷۰ ق در نظامیه بغداد و شاید در دیگر فرصت ها باز گفت، به طوری که برخی از آیندگان در
عراق و
خراسان تفسیر ثعلبی را از طریق او روایت میکردند.
او علاوه بر تفسیر، به
علم قرائت نیز توجه داشت، چنانکه ابتدا از محضر «ابراهیم
بن عبدالملک شحاذی»، از شاگردان
مقری نامدار و
ابومعشر طبری بهره جست
سپس در سفر نیشابور با
الغایة «ابن مهران» در
قرائات دهگانه آشنا شد و با تدریس آن در
قزوین ، به ترویج این کتاب در آن سرزمین پرداخت
.
نام شماری از شاگردان او در قرائت را
ابن جزری به دست داده که با اطلاعات موجود در
التدوین رافعی
تکمیل میگردد. گفتهاند که ابوالخیر تا آخرین ساعات عمر بر اقراء مداومت داشته است.
علاوه بر احراز علوم یاد شده، ابوالخیر محدثی کثیر الحدیث بود و از شیوخ بسیار در قزوین،
نیشابور و
بغداد استماع کرده بود.
به جز شیوخی که پیش تر از آنان یاد شد، می توان از پدرش «ابوسعد اسماعیل
بن یوسف، شریف ابوالفتوح زینبی، عبدالجبار
بن محمد خواری، علی
بن شافعی قزوینی، صابومحمد موفق
بن سعید وجیه
بن طاهر شحامی» نام برد.
همچنین جمع کثیری در
قزوین ، بغداد و دیگر جای ها از ابوالخیر
حدیث شنیده یا اجازه دریافت داشتهاند که در میان آنان نام مشاهیری چون «عبدالکریم
بن محمد رافعی (نوه دختری خواهر وی)، محمد
بن سعید ابن دبیثی، محمد
بن انجب نعّال بغدادی و موفق عبداللطیف
بن یوسف» دیده میشود.
رافعی در جای جای
التدوین دهها تن از شاگردان و راویان ابوالخیر را بر شمرده و اطلاعات آن با اطلاعات داده شده در مواضعی از تکمله منذری، تلخیص مجمع الآداب ابن قوّطی، بعیة الطلب ابن عدیم و دیگر منابع تکمیل میگردد.
او به روایت بسیاری از کتب حدیث، چون
صحیح مسلم (در ۵۴۵ق)، صحیفه
جویریّة بن اسماء،
مسند ابن راهویه ، تاریخ نیسابور
حاکم نیشابوری ،
سنن بیهقی و دیگر آثار او اهتمام ورزیده است.
به گفته رافعی
ابوالخیر آثار کوچک و بزرگ پرشماری در علوم مختلف تفسیر،
فقه و غیر آن تألیف کرده بود که از آن میان تنها شماری اندک شناخته شده است، بدین شرح:
۱. الاربعون المنتقی فی فضائل علی المرتضی، که به کوشش عبدالعزیز طباطبائی در
مجله تراثنا به چاپ رسیده است و احادیث مسند در مناقب
حضرت علی (علیهالسلام) را در بردارد.
این اثر مورد استفاده
رضی الدین ابن طاووس در الیقین
و
محب الدین طبری در
ذخائر العقبی و
الریاض النّصرة قرار گرفته است.
۲. تعریف الاصحاب سواء السبیل الی اسانید الکتب المسوعة او المستجازة، که
رافعی از آن با عنوان «فهرست مسموعات الامام احمد
بن اسماعیل» نام برده شده است.
ابوالخیر در این اثر فهرستی از اسانید خود به آثار گوناگون پیشینیان را به دست داده و در ۵۸۸ق آن را در
قزوین باز گفته است.
نسخه ای خطی از بخش دوم این فهرست در
کتابخانه چستربیتی یافت می شود.
۳. کتاب السّرد و الفرد، که نسخه ای خطی از آن در ضمن مجلدی در مجموعه شهید علی پاشا در
کتابخانه سلیمانیه استانبول به شماره ۵۳۹ موجود است.
۴. مجموعههایی از احادیث در مناقب
ابوبکر ،
عمر و
عثمان که به صورت خطی در همان مجلد در مجموعه شهید علی پاشا مندرج است.
۵. التبیان فی مسائل القرآن، در رد بر دیدگاه های
حلولیّه و
جهمیّه و قائلین به
خلق قرآن .
۶. حظائیر القدس، که در آ ن ۶۴ نام برای ماه
رمضان بر شمرده و در شرح
حدیث قدسی «الصوم لی و أنا اجزی به» ۵۵ قول مختلف نقل کرده است.
۷. کتاب الدیک، که آن را پیش از ۵۶۲ق به پایان آورده است.
۸. مفاتیح العطیّات و مغالیق البلیّیات، در اذکار و دعوات، به
زبان فارسی .
گفتنی است که در نسخه ای کتابت شده در حدود سال ۱۱۰۰ق موجود در
کتابخانه سلطنتی برلین ، مطالبی درباره دفعات دیدار
جبرئیل با
حضرت آدم (علیهالسلام) و دیگر
پیامبران ، از یکی از آثار ابوالخیر طالقانی اقتباس شده است.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن بطریق یحیی
بن حسن، خصائص الوحی المبین، به کوشش محمد باقر محمودی، تهران، ۱۴۰۶ق.
(۳) ابن جبیر محمد
بن احمد، رحلة، لیدن، ۱۹۰۷م.
(۴) ابن جزری محمد
بن محمد، غایة النهایة، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۵) ابن جوزی عبدالرحمن
بن علی، الرد علی المتعصب العنید، به کوشش محمد کاظم محمودی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶) ابن جوزی یوسف
بن قزاوغلی، تذکرة الخواص، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۷) ابن جوزی یوسف
بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حیدر آباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۸) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۹) ابن دبیثی محمد
بن سعید، ذیل تاریخ بغداد، تصویر نسخه خطی کتابخانه شهید علی پاشا.
(۱۰) ابن دمیاطی احمد
بن ایبک، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۱۱) ابن طاووس علی
بن موسی، الیقین، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۱۲) ابن نقطه محمد
بن عبدالغنی، التفیید، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۳) ابوالخیر طالقانی احمد
بن اسماعیل، «الاربعون المنتقی»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، ۱۴۰۵ق، شماره-۱.
(۱۴) انسان العیون فی مشاهیر سادس القرون، نسخه خطی دانشگاه بغداد، شماره-۲۴۸.
(۱۵) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین.
(۱۶) جوینی ابراهیم
بن محمد، فرائد السمطین، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۷) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۱۸) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۹) حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ لسترنج، لیدن، ۱۹۱۳م.
(۲۰) ذهبی محمد
بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۱) رافعی عبدالکریم
بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، حیدر آباد دکن، ۱۹۸۵م.
(۲۲) سبکی عبدالوهاب
بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۲۳) سمعانی عبدالکریم
بن محمد، الانساب، حیدر آباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۲۴) صفدی خلیل
بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش س ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۲ ق/۱۹۷۲م.
(۲۵) طباطبایی عبدالعزیز، نتائج الاسفار، منتشرنشده.
(۲۶) طباطبایی عبدالعزیز، یادداشت پایان «الاربعون» (ابوالخیر).
(۲۷) قزوینی زکریا
بن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، دار بیروت للطباعة و النشر.
(۲۸) محب الدین طبری احمد
بن عبدالله، ذخائر العقبی، قاهره، ۱۳۵۶ق.
(۲۹) محب الدین طبری احمد
بن عبدالله، الریاض، النضرة، بیروت، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۴م.
(۳۰) مقدسی محمد
بن احمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
(۳۱) منذری عبدالعظیم
بن عبدالقوی، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۳۲) منذری محمد
بن عبدالعظیم، مشیخة النعّال البغدادی، به کوشش ناجی معروف و بشار عواد معروف، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۳۳) یاقوت حموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالخیر طالقانی»، ج۵، ص۲۱۵۱.