ابوالحسن کوشیار دیلمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کوشیار دیلمی دانشمندان
اخترشناس ، متولد حدود ۳۲۰ و متوفای ۴۰۰ قمری است.
تمدن فاخر اسلامی در قرن چهارم هجری در پاسخ گویی به نیازهای مردمان آن روزگار، بسیار توان مند بود. دامنه ی دانایی مسلمانان به یمن آموزههای ناب و الهام بخش
قرآن ساحتهای پیچیده و گوناگون حیات آدمیان را درنوردید و الگویی شامل و شامخ روبه روی چشم جهانیان نهاد. از تحقیقات ژرف و پردامنه ـ و ارائه ی پاسخ روشن ورسا ـ در بنیادیترین پرسشهای دینی و فلسفی تا برآوردن جزئیترین نیازهای روزمره انسانی، گستره ی تلاشهای این تمدن را بازمی تاباند. در این میان مسلمانان از نگاه کردن به آسمان و مطالعه ی خورشید و ستارگان نیز غافل نماندند و فصل مشبعی از تلاش طاقت فرسای دانشمندان اسلامی در پایه ریزی و بسط دانش
ستاره شناسی و
ریاضیات گشوده گشت.
یکی از دانشمندان نامداری که در بسط
اخترشناسی خوش درخشید و در واقع ستاره ی آسمان دانش
نجوم در عهد
تمدن اسلامی گردید، «کیا ابوالحسن گوشیار (
کوشیار) بن لبان با شهری گیلانی دیلمی» است. با آن که آثار ارزنده و ماندگاری در دانش ریاضیات و نجوم از خود به یادگار نهاده است، اما متاسفانه آگاهی چندانی از چگونگی زیست او در دسترس نیست. آن چه باید نخست نسبت به این شخصیت بلندآوازه و در عین حال مهجور! ـ توضیحش در پایان نوشتار خواهد آمد ـ پرداخت، نام و شهرت او است. لقب «کیا» در فرهنگ گیلکی به امیران و صاحب منصبان و بزرگ زادگان اطلاق میشد.
این امر، خود نشاندی مکانت و اصالت خاندان
کوشیار دیلمی است.
درباره ی واژه ی «
کوشیار» یا «گوشیار» و معنای آن از ناحیه ی محققان، آرای متفاوتی ابراز شده است. برخی بر این باورند که صورت صحیح آن «گوشیار» است.
استدلال آنان این است که متون علمی معتبر تمدن اسلامی به زبان عربی بود و چون در عربی قدیم، حرف گاف تلفظ نمیشد، لاجرم به صورت «
کوشیار» نوشته شد.
طبق این نظر، «گوش» واژهای باستانی و چندین معنا دارد: یکم ـ فرشتهای که مدبر مهمات خلق است.
این معنا، تداعی کننده ی «
رب النوع» در نظریه ی فلسفی «
مثل افلاطونی» است که در فلسفه ی اسلامی از سوی فیلسوفان مکتب اشراق و
حکمت متعالیه به رسمیت شناخته شده است.
دوم ـ فرشتهای که اداره کننده ی امور ستوران سودمند است.
سوم ـ گوش یا گئوش (واژهای اوستایی) به معنای «جهان و زندگی» است.
چهارم ـ روزی که در آن «پارسیان» به جشن و شادمانی میپرداختند.
کلمه ی «یار» را هم برخی «مددکار»
و بعضی «داده»
معنا کردهاند که در صورت پیوست این دو واژه (گوش + یار)، معنایش با توجه به آن چه گفته آمد، روشن میگردد.
در برخی مصادر محلی، «گوشیار» را «نیک بخت» معنا کردهاند.
در برابر این نظر، پارهای از محققان همان صورت «
کوشیار» را درست تر پنداشته و به معنای «عظمت»
و بزرگی گرفتهاند.
نام پدر
کوشیار، «لبان» است. این کلمه، واژهای اصیل و دیلمی و به معنای «شیر شجاع» است.
درباره ی پسوند «باشهری» گوشیار، بعضی از مورخان آن را مرکب از «باشه (آفتاب) + ری» میانگارند با این توضیح که گوشیار، مدت مدیدی در شهر ری اقامت داشته و چون به عنوان حکیم و اخترشناسی بزرگ شهره بوده است، لقب «آفتاب ری» را به او دادهاند.
از تاریخ ولادت
کوشیار، آگاهی دقیقی در اختیار نیست، اما با عنایت به آثاری که از او باقی مانده و در آن از سالهای ۳۴۲، ۳۵۳، ۳۸۲ و پس از ۳۹۷ هـجری قمری یاد میکند، نیز به تالیف کتابی در سال ۳۴۲ هجری قمری اشاره دارد، میتوان پی برد که او تقریبا در حدود سالهای «۳۲۰-۴۰۰ هجری قمری» و بلکه افزون تر میزیسته است. گویا
کوشیار، منجم وشمگیر و قابوس بن وشمگیر از پادشاهان دیلمی آل زیار بود که
بر بخش اعظمی از سرزمین ایران، همانند
ری و
گرگان و
همدان و
اصفهان و بخشهای دیگر حکم فرما بودند.
از ویژگیهای مهم حکومت
زیاریان و
آل بویه، آن بود که پس از آشنایی با منش و نگرش والای
علویان ـ که به خاطر تهدید
خلفای عباسی به آن سامان پناه آورده بود ـ آیین اسلام را شوق مندانه به همراه
مذهب تشیع پذیرفتند و سیاست حمایت از عالمان و فقیهان بزرگوار شیعی را در پیش گرفتند.
برخی از تاریخ نویسان از شخصیتی دیگر به نام امیر ابراهیم گوشیار هم اسم میآورند که از جمله بزرگان و امیران دانشمند دیلمان لاهیجان و املش به حساب میآمد.
این امر، دیلمی بودن کیا ابوالحسن
کوشیار گیلانی را برای آنان قطعیت میبخشد، حتی این احتمال که آن دو نسبت خویشاوندی با هم داشته باشند، دور از واقع ندانستهاند.
با آن که گوشیار دانشمندی بلند آوازه به حساب میآمد و حمایت او از پادشاهان میتوانست پشتوانهای گران برای آنان باشد، اما آن بزرگوار هیچ گاه برای رسیدن به منافع فردی، زبان به
تملق باطل و فرو کوفتن حقیقت نگشود.
هر چند او حضوری فعالانه و تاثیرگذار در دستگاه حاکمان برای بسط و ارتقای فرهنگ علمی و اخلاقی جامعه داشت تا زمینه برای حاکمان صالح تر و بزرگوار فراهم آید، اما تاریخ سراغ ندارد که او کتابهای خود را با انگیزه ی فوق، به امیر یا وزیری تقدیم کرده باشد.
شاعر بلند مرتبه ایران زمین،
سعدی شیرازی در اثر ارزنده خود «
بوستان» در بیان اهمیت تواضع و فروتنی از مکانت
کوشیار ـ که برای مردمان آن روزگار شناخته شده بود ـ بهره میگیرد و او را با صفاتی مانند «دانا» و «خردمند» میستاید که در جمع عالمانت «گردنی فراز» دارد:
یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت
بر
کوشیار آمد از راه دور
دلی بی ارادت سری پرغرور
خردمند از او دیده بر دوختی
یکی حرف دوری نیاموختی
چو بی بهره عزم سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردن فراز
تو خود را گمان بردهای پر خرد
انائی که پر شد دگر چون برد
ز دعوی پری، زان تهی میروی
تهی آی تاپر معانی شوی
ز هستی در آفاق سعدی صفت
تهی گرد و باز آی پر معرفت
ابوالحسن بیهقی در تتمه ی صوان الحکمه، این گونه از شخصیت علمی و حکمی
کوشیار یاد میکند:
در فن
هندسه ، صاحب قران جهان بود و کتاب چند که تصنیف کرده است... هر یک از آن، گواهی عدل است و از سخنان حکمت آمیز او است: «هرگاه که دو شخص، طالب یک چیز باشند، از ایشان، بر هر یک، عیب آن مطلوب پوشیده باشد، بی شفقتی او بر نفس خود، پیش خرد پوشیده نماند.» .
صاحب کتاب ذخیره ی خوارزمشاهی درباره ی
کوشیار مینویسد:
«... مردی بوده است از ولایت گیلان. منجم و فاضل. او را کیا
کوشیار گفتندی. و به روزگار امیر قابوس که شمس المعالی معروف بودست. و این کیاکوشیار در خدمت او بودست و به نزدیک او عزیز بوده است. و امروز فرزندان او در نواحی قم، مقام دارند و علم نجوم برزند (ورزند). و بنده ایشان را به شهر قم دیده است. و اندر دست ایشان کتابها دید به خط این کیا
کوشیار.
و خطی سخت عجیب از خوبی و پاکیزگی و همواری. بنده تعجب کرد. ایشان چون چنین دیدند که بنده تعجب میکند، گفتند: ما را حکایت کردهاند از وی که عادت او چنان بودست که در وقت ملولی و دل مشغولی، هیچ دفتر و قلم بر دست نگرفتی و آن روز که نشاط چیزی نبشتن داشتی، قلمهای بسیار سر ببریدی و پیش خویش بنهادی و به هر قلمی خطی چند بنبشتی. چون دانستی که سر قلم بخواهد شکست، آن قلم بنهادی و دیگر برداشتی. چون ملول شدی یا سخنی بایستی گفت: دفتر از دست بنهادی. پس کسی او را گفت: تا تو دفتری را تمام کنی، روزگار بسیار باید. وی گفت: بلی؛ روزگار بسیار باید، لکن هر که از پس من دفتر مرا بیند، نگوید دیر نبشت، لکن گوید: درست و خوب و پاکیزه نبشته است.» .
در کتاب مقالید علم الهیئةابوریحان بیرونی دانشمند معروف ایران زمین که قسمی از تاریخ ریاضیات را نشان میدهد واصلا موضوع کتاب، داوری میان ابونصر بن عراق استاد بیرونی و ابوالوفای بوزجانی است آمده است: مبدع رابطه ی سینوسها (شکل مغنی) نصر بن عراق و رابطه ی تانثر انتها (شکل ظلی) از ابوالوفا است. بیرونی میگوید: روزی پس از ملاقات با ابو محمود خجندی، ابوالحسن کوشیارپسر لبان گیلانی را دیدم که در کتابی جزء مبادی آن، این شکل را که مغنی نام گذاشته است، دیدم، و اسم مغنی را گوشیار بر این شکل نام گذاشته.
ابوریحان بیرونی میافزاید: روزی
کوشیار نزد من در حضور ابومحمود اظهار داشت که این شکل از او نیست،
[۲] او فقط تهذیب و تنقیح کرده است.
میان
کوشیار دیلمی و ابوریحان دوستی، عمیق و دیرینه برقرار بوده است.
ابوریحان به هنگام اقامتش در
شهر ری، با
کوشیار ملاقات داشته است.
کوشیار دیلمی یکی از کتابهای خود را به نام ابوریحان بیرونی نوشته و متقابلا بیرونی نیز در کتب خود مثل مقالید علم الهیئةو تحدید نهایات الاماکن، مقام علمی
کوشیار را ستوده است.
گویا بیرونی برای فهم مشکلات کتاب مجسطی بطلمیوس ـ که اثری مهم در باب ستاره شناسی است ـ از
کوشیار کمک گرفته است.
با آن که برخی مستشرقان و بعضی گاه شماران ایرانی، آرای گوناگونی درباره ی آیین
کوشیار برساختهاند، بی آن که در این امر نیت خوانی شود، اما به شهادت قراین و دلایل متنوع، نمیتوان وقعی بدان نهاد. از جمله:
یکم ـ عصری که کوشیاردر آن میزیست، مقارن بود با اوج شکوفایی فکری و فرهنگی تمدن اسلامی. البته، این امر، وامدار دانشمندان ایران زمین است. روشن است که پیام و فرهنگ این تمدن، دلهای مشتاق معرفت و معنویت کریمانه را صاعقه وار به خود جلب میکرد.
کوشیار دیلمی که خود در متن این تمدن میزیست و بلکه در اعتلای آن ـ دست کم در دانش نجوم و هندسه و ریاضیات ـ نقشی دیدنی داشت، به عنوان یک دانشمند اهل معرفت و خرد نمیتوانست مستثنا از این مقوله باشد. او مقدمه ی کتاب خویش المدخل فی علوم النجوم را این گونه میآغازد: «الحمد لله کفاءا مننه»
و در دیگر آثارش نیز این روح دیانت اسلامی پر واضح است.
دوم ـ دوستی و همکاری علمی و فرهنگی او با دانشمندان نامدار اسلامی، همانند
ابوریحان بیرونی و
ابو محمود خجندی و... میتواند مؤیدی بر آشنایی و عقیده مندیش نسبت به آموزههای اسلامی باشد.
سوم ـ منابع معتبر اسلامی و شیعی، به زندگی و آثار
کوشیار پرداختهاند. به عنوان نمونه در کتاب
التحفة السنیة فیض کاشانی با شرح
سید عبدالله جزایری از
کوشیار به «حکیم فاضل» تعبیر میکند و رای او را درباره ی مراحل آفرینش انسان و دمیدن روح و قوای رییسی، بیان میدارد.
خطیب بغدادی در تاریخ بغدادذیل نام عبدالله بن کثیر از پیامبر عظیم الشان اسلام، صلی الله علیه وآله، حدیثی ذکر میکند که
کوشیار نیز در سلسله راویان آن است. آن حدیث ارزشمند پیامبر، این است: «قیدوا العلم بالکتاب واللفظ.» .
نیز در کتب
سیر اعلام النبلاء آمده است که
کوشیار از ابونعیم احمد بن عبدالله بن احمد اصفهانی روایت کرده است.
نیز صاحب الاکمال فی رفع الارتیاب هم از
کوشیار به عنوان راوی نام میبرد: فهو
کوشیار بن... حدث عن عمر بن احمد بن خرجه نهاوندی و غیره.
و
.
درباره ی تشیع
کوشیار، پس از پذیرش اسلامیت او، باید گفت، همان طور که پیش تر ذکر گردید، او از قوم دیلم و منجم حاکمان دیلمی بود و از آن جایی که دیلمیان، اسلام را با تشیع پذیرفتند، ایجاد سؤال درباره ی تشیع او قابل اعتنا نیست. علاوه این که در مصادر معتبر تراجم شیعی، از جمله
الذریعة شخصیت
کوشیار و آثارش را به بزرگی یاد کردهاند.
این اثر در دانش ریاضیات تالیف گردیده است و جزء آثار مهم در تاریخ دانش ریاضی به حساب میآید. در میان آثار
ریاضی که از دوره ی اسلامی به دست آمده، کتاب
کوشیار، قدیمیترین اثری است که در آن دستگاه شمار با ارزش مکان تشریح شده و در آن ارقام هندی در ضمن اعمال حساب به کار رفته است.
کوشیاربررسی توابع مثلثاتی را که توسط بورزجانی و بتانی شروع شده بود، در عصر خود، در ایران پیگیری کرده و در تکمیل آن کوشید.
بورزجانی و بتانی در آثار خود فقط جدولهای جیب و ظل مبسوط را فراهم آورده بودند، اما کوشیارجدول معکوس را نیز حساب و تهیه کرد. بر این اساس
کوشیار علم مثلثات را که توسط
ابوالوفا جوزجانی و بتانی تولید شده بود، گسترش داد.
طبق یک عقیده وی، نخستین کسی بود که به مفهوم تانژانت دست یافت.
ویژگیهای کتاب «اصول حساب الهند»
از قرن سوم هجری، روش جدیدی به نام حساب هندی برای نوشتن اعداد و انجام دادن عملیات حساب در قلمرو فرهنگ اسلامی رایج شد که تا امروز نیز اعتبار خود را دارد. ریاضی دان نامدار ایتالیایی، لئوناردور فیبونانچی وقتی با این نوع حساب آشنا شد، میگوید: هنر عجیب حساب کردن، تنها به کمک نه علامت هندی، مرا چنان به شوق آورد... و قانع شدم که دستگاه عددنویسی هندی از همه ی (حسابهای موجود) کامل تر است.
کتاب کوشیاراز حدیث تثبیت اصطلاحهای ریاضی نیز در تاریخ، اهمیت کم نظیری دارد.
نسخه ی خطی این کتاب در کتابخانه ایاصوفیه ی استانبول موجود است. تحریر دیگری از آن به عنوان عیون الاصول فی الحساب که خود کتاب مستقلی است، در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد.
در سال ۱۹۶۵ میلادی این اثر توسط مارتین لوی و ماروین پروک به انگلیسی برگردانده شد.
این مترجمان از ترجمه و شرح عبری کتاب
کوشیار بهره جستند.
این اثر از آثار مهم و اصلی
کوشیار در دانش نجوم است. نسخهای خطی از این کتاب تحت عنوان کتاب
الزیج الجامع
لکوشیار بن لبان با شهری الجیلی در کتابخانه ی گیلان وجود دارد. در ابتدای این کتاب، گوشیار اشارهای به اصلاح و اتمام و جامعیت آن دارد. در این باره مینگارد:
«چون نگاه کردیم در
زیجهایی که تالیف کردهاند در ضاعت نجوم و تامل کردیم در آن جا، بعضی فساد یافتیم که به اصلاح محتاج بود و در بعضی ناقصی یافتیم که به تمامی محتاج بود و در بعضی درازی و دوری دیدیم که به کوتاهی و نزدیکی محتاج بود و خلاف کتاب المحبطی که جمله حساب عقل است که رجوع به بانی ثانی و استاد کافی کند. پس خواستیم که
زیجی کنیم و علم و عمل را در این جا کنیم و فساد را به صلاح درآوریم و دور را از نزدیک تر گردانیم و ناقص را تمام کنیم و پیدا کنیم معنای هر لفظی و شرح دهیم و برهان ظاهر کنیم و چون تفاوتهای یافتیم میان این
زیج و دیگر
زیجها که در این
زیجها فساد را اصلاح آمده است و در آن، دور نزدیک شده و ناقص تمام شده و در پیش افکندیم عمل سهل، تا مبتدیان را آسان باشد و به زودی فایده یابند و چهار مقالت کردیم: مقالت نخست، در حساب بابها؛ دوم، در جدول؛ سوم، در شرح هیئت؛ چهارم، در برهان. و چون عزم درست شد و نیت من موکد گشت در این، از خدای تعالی توفیق کفایت و هدایت خواستیم؛ انه هو المغنی...»
اثر دیگر نجومی گوشیار،
زیج بالغ است. پارهای پژوهندگان غربی،
زیج جامع و بالغ را یک اثر واحد دانستهاند، اما در اثر دیگر کوشیارمجمل الاصولبه صراحت اشاره دارد که دو کتاب مستقل است:
«... راه به دانستن احکام نجوم به دو چیز است: ۱ ـ به دانش فلکهای ستارگان و حرکت شان. ۲ ـ به شمار تقویم ایشان و حال ایشان از فلکها.... و هر که بدین علم دانا باشد، او شریف تر و راست تر دانشی دانسته بود و اندرین معنا، دو کتاب کردیم: یکی را
زیج جامع خواستیم و یکی را
زیج بالغ»
قطب الدین لاهیجی صاحب کتاب محبوب القلوب ذیل تحلیل شخصیت بطلمیوس، از
زیج کوشیارنام میبرد.
از دیگر آثار ارزنده ی گوشیار گیلانی است که اربع مقالات نیز خوانده میشود. نسخههای خطی این کتاب در
کتابخانههای مجلس شورای اسلامی و دانشکده الهیات تهران و مشهد و مرکزی دانشگاه تهران و نجف اشرف مضبوط است. صاحب
الذریعه نیز از این کتاب گوشیار یاد میکند.
عروضی سمرقندی در چهار مقاله ی خود درباره ی اهمیت این کتاب مینویسد: «و از شرایط منجم، یکی آن است که مجمل الاصول گوشیار یاد دارد.
فخرالدین رازی در مقدمه ی کتابش به نام اختیارات العلائیة فی احکام السمویةبر اهمیت کتاب کوشیارو این که از آن استفاده کرده است، تصریح دارد.
کتاب مجمل الاصول دارای چهار مقاله به شرح زیر است:
مقاله ی اول ـ فی المدخل و الاصول
دوم ـ فی الحکم علی امور العالم
سوم ـ فی الحکم علی الموالید و تحویل سنینها
چهارم ـ فی جمل الاختیارات.
تبویب کتاب بر چهار مقاله، گویا تناسب و تناظر آن با عناصر چهارگانه (آب ـ خاک ـ آتش ـ هوا) بوده است که معمولا در آن دوران میان دانشمندان اسلامی رایج بوده است.
از دیگر آثار نجومی کوشیاردیلمی است که به خاطر رفاقت و ارادتی که او به
ابوریحان بیرونی داشته، رساله را به نام او نوشته است. تنها نسخه ی این رساله در کتابخانه ی عمومی ایالت بیهار هند موجود است. در این رساله،
کوشیار گیلانی اندازه ی زمین و ماه و خورشید و سیارات و فواصل آنها را از زمین بیان میکند و روش به دست آوردن این اندازهها و فواصل را نیز شرح داده است. آن گونه که خود نیز در مدخل این رساله مینگارد: «من این رساله را درباره ی فاصلهها و اندازهها و شیوه ی یافتن آنها و آن چه در این کار به رصد و دانستن و حساب مربوط میشود تهیه کردهام. و خداوند «توفیق دهنده» است.
ترجمه ی فارسی این رساله در مجموعه ی هزاره ی
کوشیار گیلانی، به همت دانشگاه گیلان ارائه گردیده است. برخی از عناوین مذکور در این رساله، در پی میآید: اندازه ی زمین؛ فاصله ی از زمین؛ مقایسه ی ابعاد خورشید و ماه و زمین؛ اندازه ی طول سایه زمین ـ نسبت حجم خورشید و حجم زمین و قطر زهره و عطارد و مشتری و زحل و... ؛ بحث ستارگان ثابت و...
به عنوان نمونه
کوشیار در این کتاب، قطر کره زمین را بسیار نزدیک به مقدار واقعی آن یافته است، هر چند درباره اندازه ی قطر مریخ اشتباه کرده و بزرگ تر از زمین پنداشته است.
کتابی عربی است. و دوازده باب دارد. قدیمیترین متن عربی در علم ریاضی به شمار میرود. عناوین و ابواب آن، اینها است:
ـ در شکل ارقام و مراتب آنها. در این باب، کوشیاراعداد ۱، ۲، ۳،.... . ۹ را به کار میبرد و عدد صفر را با دایرهای نمایش میدهد.
ـ در افزودن عدد بر عدد؛
ـ در کاستن عدد از عدد؛
ـ در ضرب؛
ـ در حاصل ضرب؛
ـ در تقسیم؛
ـ در حاصل قسمت؛
ـ در جذر؛
ـ در حاصل ضرب جذر؛
ـ در کعب؛
ـ در حاصل کعب؛
ـ در میزان.
به موجب گزارش فهرست نویسان خارجی، نسخه ی خطی آن، به نام کتاب
الاسطرلاب و کیفیةعمله و اعتباره علی التمام و الکمال، در کتابخانههای قاهره و پاریس و استانبول و افغانستان موجود است.
صاحب الذریعه، مرحوم
آقا بزرگ تهرانی می فرماید:
«نسخهای از رسالة فی الاسطرلاب کوشیاررا نزد سید ابوالقاسم ریاضی خوانساری در نجف دیدم که بر چهار مقاله مرتب شده بود و هر مقاله چندین باب داشت. مجموع ابواب آن، به عدد ۵۶ میرسید.»
ایشان در مجلد دیگر الذریعة مینویسد:
«
مولا محمد مومن جزایری در کتاب لطائف الظرائف حکایت میکند که
کوشیار در رساله ی اسطرلابیه خود مدعی است، بطلمیوس اولین کسی بود که اسطرلاب را اختراع کرد.» .
در همین مجلد، صاحب الذریعة، به
زیج کوشیارنیز اشاره دارد که آن را در سال ۴۵۹ رصد کرده است که البته تاریخ آن صحیح نیست، اما آن چه با عنایت به برخی مصادر مسلم مینماید، آن است که
کوشیار رصدخانهای را بنا کرده است، هر چند تاریخ رصد آن مقبول به نظر نمیرسد.
این اثر درباره ی تهیه جدولهای سینوس است. نسخهای خطی از آن در کتابخانه ی جارالله استانبول مضبوط است.
کتاب دیگری در نجوم است.
در علم نجوم است. نسخهای از آن در کتابخانه ی
آستان قدس رضوی موجود است.
به احتمال قریب به یقین، کتابهای دیگر نیز از جانب کوشیارتالیف گردیده است. صاحب کتاب ذخیره ی خوارزمشاهی به دست نوشتههای فراوان
کوشیار اشاره کرده که با تاسف، به هر علت، در دست رس امروزیان قرار نگرفته است.
به عنوان نمونه، مرحوم آقا بزرگ در الذریعة، از رسالهای به نام موالید او اعمال الموالیدبه کوشیارنسبت میدهد که متن و شرح متن دارد و در آن به آرای فیلسوفان نیز پرداخته شده است. طبق این بیان صاحب الذریعةروشن میگردد که
کوشیار به مباحث حکمی و فلسفی نیز آشنا بوده است.
برخی از منابع تاریخی،
علی بن احمد نسوی، منجم و ریاضی دان نامدار قرن چهارم هجری را شاگرد کوشیاردیلمی دانستهاند.
این امر با توجه به سال ولادت نسوی که ۳۹۲ هجری قمری است، مقبول به نظر نمیرسد
پارهای از مصادر تاریخی، ابن سینا را هم شاگرد کوشیارقلمداد کردهاند که چندان قابل اعتنا نمیتواند باشد.
خواننده ی ارجمند پس از مطالعه و بررسی زندگی گوشیار گیلانی، به روشنی استنتاج میکند که او در عهد خود، به تعبیر سعدی شیرازی ـ در منقبت
کوشیارـ دانای سربلندی بوده است که همه ی دانشوران مکانت علمی و حکمی او را ستودهاند.
نکته ی قابل ذکر آن که دانشمندان مغرب زمین، حدود چند قرن، آثار کیا کوشیاردیلمی را مطالعه و در مراکز علمی خود تدریس میکردند و در بسط دانش اخترشناسی و ریاضیات، فراوان بهره بردهاند، به گونهای که میتوان ادعا کرد پیشرفت درخشان آنان در علم نجوم و ریاضی، وامدار تلاش طاقت کاه دانشمندان بزرگوار اسلامی از جمله کوشیاراست. اینک پرسش این است که «
کوشیار گیلانی در زندگی ما ایرانیان چه قدر حضور دارد و تا چه اندازه شناخته شده است؟».
رسانههای ملی و فرهنگی ما، در معرفی این دانشمند ارجمند و دیگر عالمان بزرگوار اسلامی، به نسل نو و دانش ور ما، چه اقدامات درخوری انجام دادهاند؟
آیا نام کوشیاردیلمی نباید بر پیشانی مراکز و کانونهای بسیار معتبر علمی در رشته ی اخترشناسی و ریاضیات بدرخشد و بانیانش از این کار بر خود ببالند؟
انتظار این است در معرفی سنت و سیره ی سلف صالح خود که پایه و مایه ی
هویت ایرانی و اسلامی ما است، بیش تر دغدغه داشته باشیم؛ زیرا، در برابر تند بادهای مسموم و دودمان برانداز شبهه افکنی و شک زایی و اباحه گری و.... فقط یک جامعه دارای هویت معنوی و فرهنگی و اهل فکر و انتخاب گر میتواند مصون باشد.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه