ابوالحسن پزدوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پَزْدَوی، یا بزدوی، ابوالحسن فخرالاسلام علی بن محمد بن حسین (ح۴۰۰-۵
رجب ۴۸۲ق/۱۰۱۰-۱۳سپتامبر۱۰۸۹م)، فقیه و
اصولی حنفی .
او در خاندانی اهل دانش برخاسته از نسف زاده شد. نیای وی
عبدالکریم بن موسی پزدوی و پدرش محمد بن حسین از عالمان و محدثان
ماوراءالنهر بودند.
پزده، خاستگاه این خاندان، قلعهای در ۶ فرسنگی
نسف بر سر راه
بخارا بود.
پدرش تنها استاد شناخته اوست.
پزدوی بخش مهمی از فعالیت علمی خود را در
سمرقند به سرآورد، جایی که مدتی را به تدریس گذراند
و گفته شده که مدتی نیز بر مسند قضا بوده است.
از شاگردان او نام
محمد بن حسن زالی بلخی ،
ابوالمعالی
محمد بن نصر مدینی ،
خطیب سمرقند
در
حدیث ، و
علاءالدین محمد بن احمد سمرقندی و ظهیرالدین ابوالمعالی
زیاد بن الیاس ،
در
فقه ثبت شده است. ابوحفص
عمر بن محمد نسفی صاحبالقند، او را در نسف دیده، اما موفق به سماع از او نشده است
و روایت او از پزدوی، برخلاف آنچه در اسناد
علاءالدین بخاری آمده است،
نباید بیواسطه باشد.
از نظر سلوک فردی، نسفی که عصر پزدوی را دریافته، او را با لقب «زاهد» خوانده است.
گویا او بخش پایانی عمر خود را در نسف و کش (نزدیک سمرقند) گذرانده است.
وی در نسف و کش وفات یافت.
پیکر او را به سمرقند بردند و درباب المشهد جاکردیزه، آرامگاه مشهور سمرقند به خاک سپردند و تربتش قرنها از مزارات سمرقند بود.
آنچه از آثار وی و گزارشهای منابع برمیآید، چیرگی او در
فقه و
اصول است، چنان که از او به تعبیر «فقیه
ماوراءالنهر » یاد شده است.
از برخی اشارات برمیآید که وی در حدیث نیز دستی داشته است.
وی در ارزیابی حدیث، نگاهی نقادانه داشت و در بابی از کتاب «
اصول الفقه» خود، با عنوان، «بابالطعن»، با ارائه ضوابطی به تضعیف برخی احادیث برخاسته است.
پزودی در سدههای پس از خود به عنوان شاخص مذهب صحیح
حنفی در ماوراءالنهر شناخته بوده، و چه بسا این شهرت، بازتابی از نقش تاریخی او در دورۀ زندگانیاش بوده است. در منابع متأخر به مناظرات پرشور پزودی با عالمان مختلف
شافعی ، از جمله
امام محمد غزالی اشاره شده که همه به نفع حنفیان خاتمه یافته است
و گاه از برخورد شکنندهای سخن رفته که پزودی با حنفیان تندرو داشته است (برای نمونهای در قرائت فارسی
قرآن ، نک
). به هر روی، برخوردهای جدلی وی با شافعیان و اصحاب حدیث، در جای جای عبارات کتاب «
اصول الفقه» او آمده، و به عنوان مهمترین صاحبنظر رقیب، اغلب دیدگاههای شخص شافعی را نقد کرده است
به کارگیری همین شیوۀ جدلی است که
ابن خلدون را واداشته است تا در سخن از طریقههای
اصلی در علم
جدل ، طریقه نخست را طریقه پزدوی اعلام کند که «مختصر ادله شرعی اعم از
نص و
اجماع و
استدلال است».
پزودی به دنبال سنتی خاندانی،
همچون برادرش
ابوالیسر محمد ، در
اصول دین ، پیرو مکتب حنفیان
اهل سنت و جماعت و مرتبط با محفل ماتریدی بود. افزون بر اثر منتسب به او در «شرح الفقه الاکبر» منسوب به
ابوحنیفه ، موضع وی در تأیید دیدگاههای حنفیان اهل سنت و جماعت و دوری از گرایشهای اعتزالی به صراحت در مقدمه رساله «
اصول الفقه» او و مواضع دیگر آن کتاب آمده است.
به هر روی، از
معتزله بارها در کتاب «
اصول الفقه» یاد شده، و مواضع آنان نقد شده است.
پزودی در مقدمه کتاب،
علم را بر دو قسم دانسته است: نخست علم
توحید و صفات الاهی، و دوم علم شرایع که کتاب خود را راجع به آن تألیف کرده است.
وی در نگاهی نظری به علم فقه، آگاهی بر آن را در ۳ سطح دانسته است: علم به نفس احکام، «علم به نصوص و معانی آنها و تعریف
اصول با فروع آنها»، و سوم عمل به فقه که سطح دوم را موضوع کتاب خود شمرده است.
از آنجا که کتاب
اصول پزودی کتابی در
اصول فقه است، کوشش او برای چنین ورودی به مبحث بیانگر نگرش خاص او به جایگاه
اصول در میان
علوم دینی و ماهیت مباحث آن است. باید دانست که کتاب پزودی به عنوان شاخصی در حیطه «طریقه فقها» در برخورد با دانش
اصول فقه شناخته شده که در برابر «طریقه متکلمان» جای داشته است. فقها که در اینجا محدود به فقیهان حنفی است، در برخورد با اصوف فقه، برخلاف متکلمان، مباحث خود را نه از
اصول و مبانی کلی عقلی، که از کشف رابطه میان
احکام شرعی و
استقراء اصول کلی از فروع فقهی پی میگرفتهاند. البته این طریقه از اوایل سدۀ ۴ق توسط کسانی چون
ابوالحسن کرخی و
ابوبکر جصاص رازی پایهگذاری شده است (برای توجه به اقوال آنان، نک:
) اما اهمیت پزودی در نظریسازی و انسجامدهی این طریقه است. عبارت یاد شده از پزودی در تعریف موضوع کتاب خود، به خوبی نشان از آن دارد که وی در بخش مربوط به شناخت اقسام نصوص و معانی آنها بسیار به موضع متکلمان نزدیک بوده، و در بخش مربوط به رابطه
اصول با فروع از آنان فاصله گرفته است. این همگرایی و واگرایی نسبت به طریقه متکلمان در عمل نیز در طی کتاب بازتاب یافته است. گفتنی است که پزودی نسبت به آراء
اصولی شیوخ حنفی
عراق نیز برخوردی نقادانه داشته، ودیدگاه آنها را گاه با تلویح
و گاه صریح
به نقد گرفته است.
در حیطه انسجام،
اصول پزودی یکی از ساختمندترین متون متقدم در
اصول فقه حنفی است واین ویژگی آن، نه تنها از سوی عالمان حنفی، که از سوی عالمان دیگر چون ابنخلدون شناخته شده است.
پزودی در مباحث فقهی و
اصولی خود نیز همواره روی به انسجامدهی و طبقهبندی آورده، و نمونه آن، تقسیمات ظریفی است که دربارۀ اقسام «
سنت »
یا اقسام «
اکراه » یاد کرده است.
طریقهای
اصولی در فقه حنفی که پیش از پزودی پدید آمده، و توسط او سامان یافته بود، در منابع پسین به نام پزودی ثبت گردیده و از همینرو، از وی با تعابیری چون «استاذالائمة و صاحبالطریقةعلیٰ مذهب ابی حنیفة»
یاد میشد.
گاه نیز از او به عنوان فرد اجلای «
اصولیان» از
حنفیه ، یاد شده است.
پزودی در مذهب حنفی، در شمار «مجتهدان در مسائل» محسوب است که از آنان تنها
اجتهاد در مسائلی انتظار میرود که از شخص
ابوحنیفه قولی نیامده است.
این مجتهدان کوشش برآن دارند تا براساس
اصول تقریریافته مذهب ابوحنیفه و بسط قواعد آن، احکام بدون نص را
استنباط نمایند و این راهی است که پزودی در آن گامی استوار نهاده است. آن اندازه که به روایت از ابوحنیفه مربوط میشود، پزودی در صورت تعدد روایت از وی، به ترجیح روایتی برخاسته،
گاه خود روایتی خاص از ابوحنیفه نقل کرده،
و گاه به ارزیابی دلالت روایات از وی پرداخته است.
اقدام پزودی به شرح الجامع الصغیر، حکایت از توجه ویژۀ وی به آراء
محمد بن حسن شیبانی دارد؛ وی در عین اینکه به ضبط روایات محمد اعتنا دارد،
گاه نیز موضعی برخلاف محمد را ترجیح نهاده است.
پزودی در مباحث
اصولی خود، نسبت به
اجماع توجهی ویژه مبذول داشته است.
این توجه بازتاب خود را در مباحث فقهی او نیز نهاده است و زمینههای مختلف روی آورد به اجماع، افزون بر کارکرد
اصلی اجماع به مثابه دلیل، از اجماع بر مجازی بودن کاربرد لفظ گرفته
تا اجماع فقیهان بر صدور یک
فتوا در مباحث او دیده میشود.
پزودی به روزگار خود با
شمسالائمه سرخسی (د ح۴۹۰ق/۱۰۹۷م)، عالم حنفی صاحب آثاری مشابه وی و دارای لقب همسان او، «فخرالاسلام»،
در
رقابت بوده که گاه در حکایات تاریخی رقابت آنان بازتابی تند داشته است.
اشارهای به نظریه پزودی در باب دو حیثیتی بودن
نسخ (تبدیل در حق مکلفین و بیان محض در حق شارع) و نقدی که نسبت بدان در الاصول سرخسی
صورت گرفته،
حکایت از آن دارد که سرخسی کتاب خود را در پاسخ به کتاب پزودی نوشته است. در موارد متعددی میتوان دید که سرخسی در تقسیمات و عبارت به شدت از نوشته پزودی متأثر بوده است.
در فروع گوناگون فقهی، بارها تقابل دیدگاههای این دو به چشم میخورد.
مقایسه الاصول سرخسی، با نوشته
اصولی پزودی، حکایت از همراهی بسیار، و البته برخی تفاوتها دارد، اما چنین مینماید که مهمترین اختلافات آنان در زمینه اندیشه سیاسی و اجتماعی بوده است. این تقابلی است در اندیشه که سرخسی را به حبس و حصار افکنده، و پزودی را در کنار سلطان جای داده است.
از جمله این رأی او درخور توجه است که مالیاتهای حکومتی، اگرچه در
اصل ظالمانه وضع شده باشند، در صورتی که عادلانه توزیع گردند، از حسنی ثانوی برخوردار خواهند بود؛ کسی که عهدهدار چنین توزیعی باشد، «مأجور» و «
عدالت » او قابل تأیید خواهد بود.
چنین مینماید که پزودی درباب قبول
قضا از سوی حکومت نیز موضعی این چنین داشته است و از همین روست که در جای جای مباحث فقهی خود، همواره به امر قضا توجه داشته، و در جهت تقویت جایگاه
قاضی کوشده است. در مواضع متعددی از فروع فقهی، آنگاه که همگنان پزودی به رهایی فرد خوانده به دادگاه گراییدهاند، پزودی همچون قاعدهای، تا حد ممکن به جانب «
ضامن » شناختن وی گراییده است.
در پارهای از موارد که فقها کوشیدهاند تا گزینش میان دو حالت را پیشاپیش به صورت نظری نهایی سازند، پزودی سزاوار دانسته است که امر گزینش به قاضی واگذار گردد تا بسته به شرایط و آنچه مصلحت بیند، به یکی از دو حالت حکم نماید.
او برای کارآمد ساختن بیشتر
دادگاه در رسیدگی به دعاوی، به قابل قبول بودن
شهادت بر اموری باطنی چون «همراه بودن فعلی با
شهوت » گراییده، در حالی که این امر با مخالفت غالب فقیهان دیگر مواجه بوده است.
او حتیٰ با نگاهی واقعگرایانه نسبت به نقاط ضعف دستگاه دادرسی در عصر خود، برای حمایت از دستگاه قضایی، حکم قاضی را در هر حال نافذ داشته، و با وجود تقبیحی که نسبت به
رشوه روا داشته، دریافت رشوه را مانع از نفوذ حکم قاضی ندانسته است.
پزودی با تکیه بر موضع فقه حنفی در خصوص جایگاه عرف، نسبت به
استقراء عرف عمومی یا آنچه «عرفالناس» نامیده، اهتمامی ویژه داشته است؛ وی در مواردی صریحاً یاد کرده که قادر به
استقراء واضحی از عرف نبوده،
و در چنین مواردی، گاه از باب رعایت احتیاط، به عرف منقول از متقدمین روی آورده است.
پزودی در کتاب «
اصول الفقه» بجز پیشوایان نخستین حنفی، به ندرت از رجال مذهب یادی کرده است. از اندک موارد میتوان به یادکرد صریح از قاضی شهید
ابونصر محسنبناحمد مروزی و یادکرد تلویحی از
ابوزید دبوسی (د۴۳۰یا ۴۳۲ق)
اشاره کرد که هر دو از نظر زمانی میتوانند در شمار استادان پزودی بوده باشند.
آراء فقهی پزودی در آثار پسین فقه حنفی از اهمیت برخوردار بوده است، چنانکه
مرغینانی در کتاب مهم الهدایة، دو فتوای مهم او در باب
کفالت و
ودیعه را نقل کرده است.
برخی از متأخران گفتهاند ک پزودی در آثارش، گرایش به دشوارگویی داشت و از همین روی، در مقایسه با برادرش ابوالیسر، لقب ابوالعسر گرفت است
این لقب اگرچه بر نوعی تقابل مقایسه میان دو برادر دلالت دارد،
اما کتاب «
اصول الفقه» که از نظریترین نوشتههای اوست، از چنین دشوارگویی برکنار مانده است (برای نمونههای تقابل دو برادر، نک.
کنزالوصول الیٰ معرفةالاصول یا «
اصول الفقه»، چاپ همراه با کشفالاسرار
علاءالدین بخاری ، تخریج احادیث متن توسط
ابن قطلوبغا .
تاجالشریعه محبوبی در التنقیح میان مضامین این کتاب پزودی و مختصر
اصولی ابنحاجب جمع کرده، و
ابن ساعاتی در بدیعالنظام مباحث
اصولی آمدی را با پزودی گرد آورده، و خود آن را شرح کرده است.
شرح الفقه الاکبر، که ظاهراً شرحی است بر الفقه الاکبر (۲) منسوب به
ابوحنیفه .
این اثر براساس نسخ آن به پزودی انتساب یافته، و در منابع متقدم نامی از آن نیامده است. علاءالدین بخاری نیز، آنگاه که به بررسی سخنان پزودی دربارۀ مضمون الفقه الاکبر پرداخته، چنین شرحی را نمیشناخته است.
باید توجه داشت که اشارات گذرای پزودی به مضامین کتاب الفقه الاکبر، ناظر به تحریر قدیم الفقه الاکبر است،
در حالی که برخی از این فقرات یاد شده در تحریر جدید الفقه الاکبر
دیده نمیشود.
این شرح به کوشش استنلی آلدرلی۱ در ۱۸۶۲م در لندن به چاپ رسیده است. همچنین ابوالمنتهیٰ مغنیساوی بر این اثر حاشیه نگاشته که ضمن الرسائل السبعة فی العقائد، در حیدرآباددکن (۱۴۰۰ق) به چاپ رسیده است.
شرح الجامع الصغیر، شرحی است بر کتاب
محمد بنحسن شیبانی در فقه حنفی
که برخی نسخ آن به ویرایش صدر شهید به دست رسیده، و نسخ خطی پرشماری از آن در کتابخانههای
هند تا
مصر برجای مانده است. احتمالاً آنچه با عنوان شرح الجامع الصحیح بخاری یاد شده،
اشارهای نادرست به همین اثر است.
زلةالقاری، که در منابع کهن نامی از آن نیست. نسخه خطی آن در کتابخانه کوپریلی معرفی شده،
و احتمال یگانگی آن با نسخهای میرود که در دارالکتب مصر با عنوان رسالة فی
قراء
ة المصلی و مایتعلق بها معرفی شده است.
از یادکردی در رساله سمریه برمیآید که پزودی نسبت به مسئله
قرائت صحیح
قرآن ، حساس بوده است.
المبسوط، در فتاوی و فروع فقه
حنفی ، در ۱۱ جلد
که در نسخهای خطی از آن در کتابخانه
ولیالدین افندی استانبول موجود است.
از آثار یافت نشدۀ او شرح الجامع الکبیر اثر محمدبنحسن شیبانی
غناءالفقهاء
و تنبیهالاعلام با ابهام در موضوع
در منابع معتبر یاد شده است. اما برخی عنوانها که تنها در منابع سدههای ۱۳ و ۱۴ق آمده، از جمله تفسیر کشفالاستار در ۱۲۰ جزء، با تردید جدی در انتساب روبه روست.
(۱) ابنخلدون، مقدمة، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۲) ابنعابدین، محمدامین، ردالمحتارعلیالدر المختار، بیروت، ۱۳۸۶ق.
(۳) ابن قطلوبغا، قاسم، تاج التراجم، به کوشش محمدخیررمضان یوسف، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۴) ابنماکولا، علی، الاکمال، بیروت، ۱۴۱۱ق.
(۵) ابننجیم، زین، البحرالرائق، بیروت، دارالمعرفه.
(۶) ابنهمام، محمد، شرح فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ق.
(۷) ابوطاهر سمرقندی، سمریه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۸) ادرنوی، احمد، طبقات المفسرین، به کوشش سلیمان بنصالحخزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
(۹) بغدادی، ایضاح.
(۱۰) بغدادی، هدیه.
(۱۱) پزودی، علی، «
اصول الفقه»، در حاشیه کشف الاسرار (نک: هم، علاءالدین بخاری).
(۱۲) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۳) خدیویه، فهرست.
(۱۴) دفتر کتبخانه ولیالدین، استانبول، ۱۳۰۴ق.
(۱۵) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۱۶) زرکلی، اعلام.
(۱۷) سرخسی، محمد، الاصول، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباددکن، ۱۳۷۲ق.
(۱۸) سرخسی، محمد، المبسوط، قاهره، مطبعةالاستقامه.
(۱۹) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۰) «شرح الفقه الاکبر»، منسوب به ابومنصور ماتریدی، همراه الرسائل السبعة فی العقائد، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۲۱) صدیق حسنخان، ابجدالعلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۲۲) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد حجیری، ویسبادن/اشتوتگارت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۳) طاشکوپریزاده، احمد، مفتاحالسعادة، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۲۴) عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، کراچی، کتابخانه میرمحمد.
(۲۵) علاءالدین بخاری، عبدالغزیز، کشفالاسرار، استانبول، ۱۳۰۸ق.
(۲۶) «الفقهالاکبر (۱)»، منسوب به ابوحنیفه، همراه «شرحالفقهالاکبر».
(۲۷) الفقهالاکبر (۲)، منسوب به ابوحنیفه، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
(۲۸) کاسانی، ابوبکر، بدائعالصنائع، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۲۹) کوپریلی، خطی.
(۳۰) لکهنوی، محمدعبدالحی، الفوائدالبهیة، به کوشش بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م.
(۳۱) مرداوی، علی، الانصاف، به کوشش محمدحامدفقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۲) مرغینانی، علی، الهدایة، بیروت، المکتبةالاسلامیه.
(۳۳) نسفی، عمر، القند فی ذکر علماء سمرقندی، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳۴) یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پزدوی»، ج۱۳، شماره۵۵۲۲.