ابواحمد حسن بن عبدالله عسکری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبو
اَحْمَدِ عَسْکَری، حسن
بن عبداللـه
بن سعید (۲۹۳-۷
ذیحجه ۳۸۲ق/۹۰۶- فوریۀ ۹۹۳م)، لغتشناس، ادیب و محدّث ایرانی است.
وی اهل عسکر مُکْرَم از شهرهای خوزستان بود و
نسبت عسکری وی از همین جاست.
در منابع کهن صریحاً به محل ولادت او اشاره نشده، اما برخی معاصران
زادگاه او را نیز عسکر مکرم دانستهاند.
ظاهراً
ابواحمد تحصیلات خود را نزد پدر و عموی خود آغاز کرد
پس برای ادامۀ تحصیل به
بغداد ،
بصره و
واسط سفر کرد.
در بغداد نزد
ابن دُرَید (ﻫ م)
جمهره اللغه و اشعار
امرؤالقیس و نزد
محمدبن قاسم تمیمی ،
نسّابۀ معروف ، علم
انساب را فرا گرفت.
همچنین از محضر استادان دیگری چون
ابوبکر ابن انباری ،
ابوبکر صولی ،
محمد بن جریر طبری ،
ابوالحسن اخفش ،
ابوبکر بن سراج ،
نفطویه ،
عبدان اهوازی ،
ابن زُهیر تُسْتَری ،
ابوالقاسم بغوی و
ابوداوود سجستانی که همه از دانشمندان برجستۀ روزگار خود به شمار میروند، بهره برد
وی در طول عمر خود استادان بسیاری داشته که دست کم ۹۵ تن از آنان را تنها در کتاب خود،
تصحیفات المحدثی ن یاد کرده است.
ابواحمد در ۳۴۹ق برای کسب
علم و نیز دیدار برادرش
ابوعلی محمد به همراه ابوبکر جِعابی راهی اصفهان شد و در آنجا نیز از استادانی چون
محمدبن علی بن جارود و
احمد بن موسی بن اسحاق انصاری و
فضل بن خصیب حدیث شنید.
به گفتۀ
ابونعیم وی چندینبار دیگر، از جمله در ۳۵۴ق، به
اصفهان سفر کرد و مدتی را نیز در
ری گذراند.
سپس به موطن خود بازگشت و در شهرهای مختلف خوزستان از جمله عسکر مکرم و تستر (شوشتر) به تدریس پرداخت و دانشپژوهان از اطراف و اکناف نزد وی شتافتند و مجالس درسش با اقبال شدید مردم و به خصوص دانشمندان روبهرو گردید.
به زودی شهرتش بالا گرفت و سرآمد علمای روزگار خود شد.
وی مدتی را نیز در بصره به نقل اخبار و نوادر و
شعر و
ادب گذراند.
ابواحمد در مدت عمر خود شاگردان بسیاری تربیت کرد که در میان آنان گروهی از دانشمندان
لغت و
ادب و
حدیث به چشم میخورند.
از معروفترین شاگردانِ وی خواهرزادهاش
ابوهلال ،
ابونعیم اصفهانی (ﻫ م م) و
شیخ صدوق (
ابن بابویه ) را میتوان نام برد
بسیاری نیز از او روایت کردهاند که
یاقوت آنان را شمار ناپذیر دانسته و تنها حدود ۲۰ تن از آنان را نام برده است.
ابوسعد احمدبن محمد بن عبدالله مالینی و
ابوالحسین محمد بن حسن اهوازی که از استادان
خطیب بغدادی بودهاند و نیز
ابوبکر محمد بن احمد بن عبدالرحمن وادعی ،
عبدالواحد بن احمد بن محمد باطِرقانی و
ابوالحسن احمد بن محمد بن زَنجویه در زمرۀ راویان او بودهاند.
ابواحمد از راویان
خطبه شقشقیه بوده
و روایات دیگری نیز از
حضرت علی - علیهالسلام-، از جمله
وصیت آن حضرت به فرزندش
امام حسن -علیهالسلام- را نقل کرده است از همینرو برخی او را
شیعه خواندهاند،
اما به گفتۀ ابن جوزی،
وی به
معتزله گرایش داشته است.
ابواحمد با برخی از ادیبان و شاعران روزگار خود از جمله
ابورِیاش قبسی و
ابن لَنکَک (ﻫ م م) مراوده داشته
و
صاحب بن عباد ، وزیر مؤیدالدوله نیز سخت شیفتۀ او بوده است.
به نوشتۀ برخی منابع،
صاحب چندینبار از او دعوت کرد تا همچون دیگر علما نزد وی رود، اما ابو
احمد هر بار بیماری و سالخوردگی را بهانه کرد و از حضور در دستگاه وی امتناع ورزید، تا سرانجام صاحب، مؤیدالدوله را ترغیب کرد تا از نواحی خوزستان بازدید کند و به این بهانه توانست همراه مؤیدالدوله،
ابواحمد را در عسکر مکرم ملاقات کند.
صاحب در این دیدار بیش از پیش به گستردگی دانش وی پی برد و او را عطایای فراوان داد و مقرریی برایش تعیین کرد که تا اواخر عمر از آن بهرهمند بود.
علاقۀ صاحب
نسبت به
ابواحمد به حدّی بود که پس از مرگ وی در رثایش ابیاتی سوزناک سرود.
برخی
وفات
ابواحمد را در ۳۸۷ق دانستهاند که با توجه به قراینی صحیح نیست.
از جمله اینکه
صاحب بن عباد که وی را رثا گفته، خود در ۳۸۵ق درگذشته است.
برخی منابع کهن به علت مشابهت نام و
نسبت ابواحمد با نام و
نسبت ابوهلال عسکری بین آن دو خلط کردهاند
و گاه معاصران نیز دچار این اشتباه شدهاند
(که شغل
بزازی ابوهلال را به اشتباه به
ابواحمد نسبت دادهاند) و حتی امروزه کتاب تصحیفات المحدّثین
ابواحمد (چ ۱۴۰۸ق) اشتباهاً به نام ابوهلال عسکری منتشر شده است.
ابو
احمد در این اثر به ذکر تصحیفات و تحریفاتی که از جانب برخی محدّثان صورت گرفته، پرداخته است.
وی کتاب را به ۳ بخش عمده تقسیم کرده است: بخش اول را به تصحیفات محدّثان و راویان اختصاص داده و در آن به اشتباهاتی که آنان در
نقل و
ضبط اشعار و اخبار و حتی آیات
قرآن مرتکب شدهاند، اشاره کرده است.
در بخش دوم به شرح تصحیفاتی که در احادیث پیامبر -صلی الله علیه آله- رخ داده، پرداخته و بخش سوم را که بیشترین حجم کتاب را تشکیل میدهد، به اشتباهاتی که در ضبط اسامی برخی از
صحابه و
تابعین و
محدثان پدید آمده، اختصاص داده است.
این کتاب گرچه موضوعش تصحیفات و تحریفات است، حاوی اطلاعات و اخباری بکر و تازه، به خصوص دربارۀ صحابه و تابعین و برخی از محدّثان و شعرا و دیگر دانشمندان نیز هست.
به گفتۀ خود مؤلف، وی کتابی جامع دربارۀ تصحیفاتی که راویان اخبار و احادیث
پیامبر -صلی الله علیه آله- و ناقلان آثار منظوم و منثور مرتکب شدهاند، تألیف کرده که به درخواست برخی از علمای روزگار خود، به دو کتاب مجزا تقسیم نموده و یکی را تصحیفات المحدثین و دیگری را
شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف نام داده است.
مؤلف کتابی به نام اخبار المصحّفین نیز داشته که گزیدهای از آن در ظاهریه موجود است.
حال بر ما روشن نیست که این همان کتاب جامعی است که
ابواحمد از آن نام برده و یا بخشی دیگر و یا گزیدهای از آن است.
کتاب تصحیفات المحدّثین در قاهره (۱۳۱۱، ۱۳۱۸، ۱۳۲۲ق) در حاشیۀ النهایه فی غریب الحدیث ابن اثیر به چاپ رسیده است.
در ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م نیز
احمد عبدالشافی آن را اشتباهاً به نام ابوهلال عسکری در بیروت به چاپ رسانیده است.
التفضیل بین بلاغتی العرب و العجم، از نخستین رسالههایی است که در
علم بلاغت نوشته شده است.
مؤلف در این رساله علم بلاغت را منحصر به
عرب ندانسته و از اینرو در مقدمۀ رساله بهطور خلاصه به تعریفاتی که برخی رومیان، یونانیان و ایرانیان دربارۀ بلاغت کردهاند، پرداخته و سپس ابیاتی کوتاه از اشعار عرب و پارههایی از سخنان و نوشته های بزرگان
عرب و
عجم از جمله اسکندر، انوشیروان و اردشیر بابکان را که از نظر او دارای نکاتی بلاغی بوده، آورده است.
این رساله ضمن کتاب
التحفه البهیّه و الطرفه الشهیّه در
قسطنطنیه (۱۳۰۲ق) به چاپ رسیده است.
شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، از نخستین کتابهایی است که در باب تصحیف نوشته شده است و چنانکه گفتیم، جزئی است از کتابی جامعتر در همین موضوع.
حمزه اصفهانی (د ح۳۶۰ق)، نویسندۀ معاصر
ابواحمد، کتاب
التنبیه علی حدوث التصحیف را اندکی قبل از وی تألیف کرده و اگرچه بسیاری از روایات این دو کتاب با یکدیگر اشتراک دارند
به یقین نمیتوان گفت که
ابواحمد از کتاب حمزۀ اصفهانی بهره برده است.
زیرا در هیچجا از کتاب
ابواحمد نامی از حمزۀ اصفهانی به میان نیامده است.
ابواحمد در این کتاب بیشتر به شرح واژههایی که رسم خط مشابه دارند و گاه خواننده را دچار اشتباه میکنند، پرداخته است.
وی کتاب را به ۴۱ باب تقسیم کرده و همانگونه که در مقدمۀ آن
میگوید، گرچه اساتیدش اغلب بصری بودهاند و خود نیز به مکتب بصره تمایل داشته، بدون هیچ
تعصبی کتاب خود را با ذکر اشتباهات بصریان شروع کرده است.
در بخش نخست کتاب روایاتی در باب
مذمت تصحیف جمعآوری کرده و اشتباهات و تصحیفاتی را که برخی از راویان نخستین در نقل متون عربی مرتکب شدهاند، یادآور شده است.
در بخش دوم به شرح مشکلات و گرفتاریهایی که اینگونه تصحیفات به وجود میآورند، پرداخته و بخش سوم را به ذکر نمونههایی از تصحیفات و تحریفات مضحک اختصاص داده است.
از بخش ۴ تا بخش ۳۲ نمونههایی از تصحیفات و اشتباهات راویان معروف کهن، از جمله
عموبن علا ،
خلیل بن احمد ،
عیسی بن عمر ،
ابوعبیده معمر بن مثنّی آورده و بخشهای پایانی را به اشتباهاتی که در نقل اشعار شاعران کهن از جمله امرؤالقیس، نابغۀ ذُبیانی، زُهَیر و اعشی و نیز تصحیفاتی که در نام شاعران، ایّام العرب،
انساب و اماکن وارد شده، اختصاص داده است.
این کتاب بارها به چاپ رسیده است، ازجمله در قاهره (۱۳۲۴ق) در حاشیه
تلخیص النّهایۀ ابن اثیر و نیز در همانجا (۱۹۶۳م) به کوشش عبدالعزیز
احمد و همچنین در دمشق (۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م) به کوشش
محمد یوسف.
المصون فی الادب، اثری است در نقد ادبی، اما نه نقد ادبی به معنای امروزی آن، بلکه به همان معنای ابتدایی که مایههای نخستین آن را در روایات و آثار کهن عرب با عباراتی از قبیل «هو اشعر من...» یا «هذا افضل بیت...» میتوان یافت.
این کتاب تنها از لحاظ گزینش روایاتی در زمینۀ نقد
شعر و
نثر حائز اهمیت است و از اینرو میتوان آن را مجموعهای
نسبتاً مفید خواند، گرچه نکات عمدهای افزون بر آنچه در آثار پیشینیان نامداری چون ابن قتیبه و جاحظ آمده، ندارد.
مؤلف که در این اثر مانند معاصرانش از آثار راویان شعر بهره جسته، تنها به نقل روایات اکتفا کرده و کمتر به داوری دربارۀ اشعار پرداخته است.
این کتاب از جمله مآخذ مورد استفادۀ نویسندگان در نسلهای بعد بوده و به خصوص شاگرد وی
ابوهلال عسکری در کتابهای الصناعتین و دیوان المعانی از آن بهرۀ بسیار برده است، چندانکه در کتاب اخیر کمتر روایتی است که از قول
ابواحمد عسکری نقل نشده باشد
از اینرو این کتاب را درواقع باید از آنِ
ابواحمد و به روایت ابوهلال دانست.
ابوهلال خود نیز در مقدمۀ کتاب
از آن به عنوان اثری یاد میکند که گردآوری شده و نه
تصنیف .
کتاب المصون فی الادب به کوشش عبدالسلام
محمد هارون در کویت (۱۹۸۴م) به چاپ رسیده است.
الحکم و الامثال، که نسخهای از آن در کتابخانۀ زکی پاشا در قاهره نگهداری میشود.
۱. تصحیح الوجوه و النظائر؛
۲. راحه الارواح؛
۳. الزواجر و المواعظ؛
۴. صناعه الشعر (یا علم النظم)؛
۵. علم المنطق؛
۶. ما لحن فیه الخواص من العلماء؛
۷. المختلف و المؤتلف.
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) ابن تغری بردی، النجوم.
(۳) عبدالرحمن
بن علی ابن جوزی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق.
(۴) ابن خلکان، وفیات.
(۵) احمدبن عبداللـه
ابواحمد عسکری، تصحیفات المحدّثین، به کوشش
احمد عبدالشافی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۶) احمدبن عبداللـه
ابواحمد عسکری، شرح ما یقع فیه التصحیف و التحریف، به کوشش
محمد یوسف، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۷) احمدبن عبداللـه
ابواحمد عسکری، المصون فی الادب، به کوشش عبدالسلام
محمد هارون، کویت، ۱۹۸۴م.
(۸) ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۹۶۰م.
(۹) احمدبن عبداللـه ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصفهان، به کوشش س ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱م.
(۱۰) حسن
بن عبداللـه ابوهلال عسکری، دیوان المعانی، به کوشش
احمد سلیمان معروف، دمشق، ۱۹۸۴م.
(۱۱) عبداللـه افندی اصفهانی، دیوان المعانی، به کوشش
احمد سلیمان معروف، دمشق، ۱۹۸۴م.
(۱۲) عبداللـه افندی اصفهانی، ریاض العلماء، به کوشش
احمد حسینی و
محمود مرعشی، قم، ۱۴۰۱ق.
(۱۳) محسن امین، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۴) عبدالحسین امینی، الغدیر، به کوشش حسن ایرانی، بیروت، ۱۳۸۷ق.
(۱۵) حمزۀ اصفهانی، التنبیه علی حدوث التصحیف، به کوشش
محمد اسعد طلس، دمشق، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۱۶) ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۷) زرکلی، اعلام.
(۱۸) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۱۹) عبدالکریم
بن محمد سمعانی،
الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۲۰)
احمد سلیمان، مقدمه بر دیوان المعانی.
(۲۱) سیوطی، بغیه الوعاه، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۲۲) خلیل
بن ایبک صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش رمضان عبدالتواب، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۲۳) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۴) علی
بن یوسف قفطی، انباه الرّواه علی انباه النّحاه، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۲۵) عبدالسلام
محمد هاون، مقدمه بر المصون.
(۲۶) یاقوت، معجم الادبا.
(۲۷)
محمد یوسف، مقدمه بر شرح مایقع.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابواحمد عسکری»، ج۵، ص۱۹۳۶.