ابنشهید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنشُهَیْد، عنوان چند تن از افراد خاندان اندلسی بنوشهید که در سدههای ۲ - ۴ق
وزارت یافتند و در
فقه و
حدیث و
شعر و
ادب نیز دست داشتند.
این خاندان نژاد خود را به
قبیله اَشجع از
بنیغَطَفان برمیکشیدند،
اما گفتهاند که نیای بزرگشان،
وضّاح بن رزّاح، مولای
معاویة بن مروان بن حَکَم اموی
و از
نژاد بربر یا رومی بوده که به دست مسلمانان گرفتار آمده بود
و پیش از آنکه به خدمت معاویة بن مروان درآید، کارش بیطاری بوده است.
مشهورترین افراد این خاندان عبارتند از:
شُهَید بن عیسی بن شهید: (د ۱۸۸ق/۸۰۴م)، نخستین فرد از بنوشهید است که در روزگار فرمانروایی
عبدالرحمان بن معاویه معروف به داخل (۱۱۳-۱۷۲ق/۷۴۱-۷۸۸م)، نخستین امیر اموی
اندلس، به آن سرزمین وارد شد و در زمره فرماندهان نظامی وی درآمد و در ۱۶۲ق/ ۷۷۸م از سوی او فرماندهی لشکری را که به قصد سرکوبی شورشیان اِلبیره روانه شده بود، به عهده گرفت
سپس در ۱۷۴ق/۷۹۰م نیز امارت لشکر دیگری به او محوّل گردید
و امیر عبدالرحمان وزیر خاصی نداشت، اما عملاً پیران کارآزمودهای را برای مشاوره و تبادل نظر در امور مملکتی برگزیده بود که یکی از آنان شهید بود
،
ابنشهید ادیبی توانا و شاعری چیره دست بود
و بیگمان به همین جهت مورد عنایت خاص امیر که خود در ادب و
شعر دستی داشت،
قرار گرفته بود.
وی وزارت
حکم بن هشام بن عبدالرحمان (حک ۱۸۰-۲۰۶ق/۷۹۶-۸۲۲م) سومین امیر اموی اندلس را به عهده داشت. سپس بنا به وصیّت حَکَم: وزیر اعظم فرزندش
عبدالرحمان بن حکم (حک ۲۰۶- ۲۳۸ق/۸۲۲ -۸۵۲م) شد
و در زمان وی یک بار نیز به قصد بسیج اهالی
اشبیلیه برای
جهاد مأمور گردید.
عیسی پس از درگذشت عبدالرحمان بن حکم، برای محمد بن عبدالرحمان (حک ۲۳۸-۲۷۳ق/۸۵۲ -۸۸۶م)
بیعت گرفت
و در آغاز خود صدر وزیران دربار او شد.
وی به
متانت و بردباری و نیک رایی و دلاوری
شهرت داشت و نزد امیران اندلس از همه صاحب منصبان دیگر عزیزتربود
و
ابنقوطیه به پاکدامنی و پرهیز او از
رشوهخواری تصریح کرده است.
ابومروان عبدالملک بن عمر (د ۳۲۲ق/۹۳۴م) که
نبیره عیسی
ابنشهید است، از ۳۱۷ تا ۳۲۱ق/۹۲۹ تا ۹۳۳ م وزارت
خلیفه عبدالرحمان الناصر (۳۰۰-۳۵۰ق/۹۱۲-۹۶۱م) را برعهده داشت.
وی علاوه بر ادب در
حدیث نیز تبحّر داشت و از محدّثان بزرگی چون
محمد بن وضّاح و
محمد بن عبدالسلام خشنی روایت حدیث میکرد.
با
شاعر معاصرش
ابومروان عبدالملک جزیری به شعر مکاتبه داشت،
اما از اشعار وی جز ابیاتی چند، چیزی بر جای نمانده است.
، وی کتابی با عنوان
اصلاح الخُلق برای ولیعهدِ الناصر، حکم بن عبدالرحمان تألیف کرد.
وی که از زمان پدر بیصبرانه در انتظار احراز منصب وزارت بود،
پس از درگذشت پدر به وزارت خلیفه
عبدالرحمان الناصر رسید
، او نخستین کسی است که در اندلس لقب ذوالوزارتین گرفت.
مقری تلمسانی شرح مفصلی از حسن خدمت وی و هدایای فراوان و کمنظیری که به حضور خلیفه تقدیم کرده و لقب مزبور را گرفته، آورده است.
ابوعمر ادیب و شاعر و در بدیههسرایی چیرهدست بود
ثعالبی هم شعر او را به ملاحت وصف کرده و هم نثرش را در غایت
فصاحت دانسته
و آنگاه نمونههایی از شعر
و نثر او
را آورده است. و مقری نیز
قسمتهایی از نامه مفصل و ادیبانه او را که خطاب به خلیفه بوده، نقل کرده است. از روایت
ابنعذاری چنین برمیآید که وی به ویژه در کهن سالی بزرگ اهل
قرطبه به شمار میآمده و نزد مردم و رجال
دولت جایگاه خاصّی داشته است.
ابومروان عبدالملک بن احمد (۳۲۳-۳۹۳/۹۳۵-۱۰۰۳م)، وزیر
امیر منصور عامری و از ندیمان و نزدیکان وی بود
و مانند بیشتر بزرگان دولت عامری در محله زیبای مُنیة المعیره در نزدیکی المدینة الزاهره اقامت داشت که در اواخر عمر امیر او را به یکی از منازل مجاور قصر خویش انتقال داد.
ابومروان شاعری ادیب بود و در پرتو دوستی و صمیمیت با امیر منصور، زندگی را سراسر به
عیش و
عشرت گذرانید
وی در
لغت،
شعر،
تاریخ، و
تراجم تبحّر داشت.
از
قاسم ابناصبع و
وهب بن مسره روایت میکرد و
ابوعبدالله ابنعائذ از او روایت میکرده، چنانکه در فهرست شیوخش از وی نام برده و به ۱۰ سال مصاحبت با او اشاره کرده است.
ابومروان کتاب التاریخ الکبیر را در بیش از ۱۰۰ جلد مشتمل بر وقایع و اخبار تاریخ
اسلام به ترتیب سنوات از ۴۰ق/۶۶۱م تا سال وفات خود تألیف کرد.
وی با آنکه در روایت شعر از شعرای مشرق و تراجم و احوال آنان متبحر بود، نسبت به اندلس نیز
تعصب میورزید و به اظهارات
صاعد بغدادی که در باب فضایل بلاد مشرق در مجلس امیر منصور بسیار سخن گفته بود، در قطعه شعری خطاب به امیر منصور پاسخ داد و از
اندلس سخت دفاع کرد
اشعار وی را
ابنبسام،
حمیدی،
ضبی،
ابنکتانی،
و
ابنسعید آوردهاند. اخیراً اشعار او در مجموعهای گردآوری و چاپ شده است.
، مشاهیر این خاندان بسیارند و میتوان نامهای ایشان را در منابع اندلسی یافت، اما هیچ کدام از حیث شهرت و منزلت به پای ابوعامر احمد نمیرسند.
(۱)
ابنابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲م.
(۲)
ابنابار، الحلّة السیراء، به کوشش حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۳)
ابناثیر، علی، الکامل.
(۴)
ابناثیر، علی، اللباب، بغداد، مکتبة المثنی.
(۵)
ابن بسام، علی، الذخیره، به کوشش احسان عباس، تونس، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۶)
ابنبشکوال، خلف، الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۷)
ابنحیان، حیان بن خلف، المقتبس، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۸)
ابنخلدون، محمد، العبر.
(۹)
ابنسعید، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۱۰)
ابن
ظافر ازدی، علی، بدائع البدائه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۰م.
۱۱)
ابنعذاری، محمد، البیان المغرب، به کوشش ژ س کولن و لوی پرووانسال، لیدن، ۱۹۵۱م.
۱۲)
ابنقوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۳)
ابنکتّانی، محمد، کتاب التشبیهات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۱۴) ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمة الدهر، به کوشش علی محمد عبداللطیف، مصر، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
(۱۵) حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون.
(۱۶) حمیدی، محمد، جذوة المقتبس، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۱۷) حمیری، اسماعیل، البدیع فی وصف الربیع، به کوشش هانری پرس، رباط، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م.
(۱۸) ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، (حوادث ۳۸۱-۴۰۰ق)، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
(۱۹) زرکلی، خیرالدین، اعلام.
(۲۰) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش یحیی معلّمی یمانی، حیدرآباد، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۲۱) ضبّی، احمد، بغیة الملتمس، قاهره، ۱۹۶۷م.
(۲۲) عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۲۳) مقری تلمسانی، احمد، ازهار الریاض، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م.
(۲۴) مقری تلمسانی، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنِ شهید»، ج۴، ص۱۳۹۲. ]