یعقوب بن اسحاق اهوازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ سِکیت، ابویوسف یعقوب بن اسحاق (۱۸۶-۲۴۴ق/ ۸۰۲ - ۸۵۸م)،
لغوی ،
نحوی ، راوی ایرانی تبار
شیعی است.
سکیت لقب پدرش اسحاق بود که به سبب
افراط در
سکوت بدان ملقب گردید.
ابن سکیت در دورق، از شهرهای
خوزستان ، به دنیا آمد و سپس همراه خانوادهاش راهی
بغداد شد.
برخی نیز ولادت او را با اظهار تردید در بغداد دانستهاند.
پدر وی نیز خود مردی عالم در
نحو و به ویژه در
لغت و
شعر بود
و از اصحاب
کسایی به شمار میرفت.
او علاقه وافری به
تحصیل فرزند خود داشت
و شاید انگیزه مهاجرت او به بغداد نیز همین بوده باشد.
ابن سکیت از مجلس درس استادانی چون
ابوعمرو شیبانی ،
فرّاء ،
ابن اعرابی ،
اثرم و
نصران خراسانی که همه از مشاهیر
علم و
ادب آن روز بودند، بهره برد
وی مدتی را نیز به منظور آشنایی بیشتر با زبان
فصیح و اصیل عربی به رسم آن روز در
صحرا نزد بدویان گذراند
و چون به بغداد بازگشت، ضمن بهره گرفتن از محضر دانشمندان به تعلیم و تربیت کودکان پرداخت و از جمله چندی با پدر خود در محله درب القنطره
بغداد به این کار مشغول شد.
سپس آموزش فرزندان بزرگان از جمله فرزندان
محمد بن عبدالله بن ابی طاهر و
متوکل خلیفه عباسی را برعهده گرفت.
وی حتی آنگاه که به تدریس در رشتههای گوناگون ادب مانند
نحو ،
لغت ،
شعر ،
روایت و
علوم قرآنی میپرداخت، باز از دانشاندوزی باز نایستاد
و دیری نپایید که به جرگه دانشمندان عصر خود همچون
ابن اعرابی و
ابوالعباس ثعلب پیوست
و به عنوان یکی از بزرگترین لغتشناسان و سخنسنجان شناخته شد.
یاقوت
او را پس از
ابن اعرابی سرآمد همه لغویان خوانده و
ابوطیب لغوی
علم کوفیان را منتهی به او دانسته و در کار تألیف از ثعلب برترش شمرده است و
ابن تغری بردی او را علامه خوانده است، اما با اینکه دانش وی در لغت این چنین مورد ستایش قرار گرفته، او خود را در علم نحو چیرهدستتر میدانسته است.
بنابراین، باید به برخی گزارشها درباره ضعف وی از جمله مناظره او با
ابوعثمان مازنی در حضور
عبدالملک بن زیات و یا به گفتهای
در حضور
متوکل که به سبب عجز و ناتوانیش در برابر مازنی سرزنش شده است،
به دیده تأمل نگریست، چه ممکن است این گزارشها ساختگی و زاییده اختلافات بین مکتبهای نحوی و فرقههای مذهبی آن زمان بوده باشد.
ابن سکیت علاوه بر فعالیتهای چشمگیرش در
نحو و
لغت ، در نهضت گردآوری و تدوین اشعار عرب که از نیمه دوم سده ۲ق با رغبتی فزاینده آغاز شده و تا اواخر سده سوم با شور و شوق در شهرهای
بصره و
کوفه و
بغداد ادامه یافته بود،
نقش بسیار مهمی برعهده داشت. او که شاگرد
اصمعی و
ابوعبیده معمر بن مثنی بود و از آن دو که از پیشگامان این نهضت بودند، روایت میکرد،
در ادامه کار آنان، به گردآوری دیوانها و آثار پراکنده بسیاری از شعرای کهن از جمله
امرؤالقیس ،
زهیر بن ابی سلمی ،
نابغة ذبیانی ،
اعشی ،
عنترة بن شداد ،
طرفة بن عبد ،
عمرو بن کلثوم و بسیاری دیگر از شعرای اسلامی و اموی، که ذخایر گرانبهایی برای ادبیات عرب محسوب میشد و بیم فراموشی و نابودی آنها میرفت، همت گماشت.
ابن سکیت با کوشش بسیار افزون بر گردآوری این آثار، به شرح و
تفسیر برخی از آنها نیز پرداخت.
کمتر دیوانی است که او آن را روایت
یا شرح و تفسیر نکرده باشد. او با حفظ این ذخایر گرانبها از خطر نابودی، خدمت ارزندهای به ادبیات عرب کرد. و به جرأت میتوان گفت که در مقایسه با همگنانش بیشترین سهم را در این کار داراست.
ابن سکیت که به
سنت
پیامبر و عقاید دینی خود بسیار پایبند بود، افزون بر گردآوری و تدوین اشعار به جمع و نقل روایات دینی نیز پرداخت. ذهبی او را بسیار دیندار و نیکوکار خوانده است
و برخی منابع دیگر اشاره کردهاند که وی حتی جان بر سر عشق به
اهل بیت نهاد.
نجاشی او را از نزدیکان و خاصان
امام محمدتقی -علیهالسلام- و
امام علیالنقی -علیهالسلام- به شمار میآورد و به روایات او از امام محمدتقی-علیهالسلام- اشاره میکند.
علاوه بر این در برخی روایات، از ملاقات وی با
امام علی بن موسیالرضا -علیهالسلام- سخن رفته است.
او در نقل روایت مورد
وثوق و اعتماد علمای
رجال است.
شاگردان بسیاری از وی بهره بردهاند که معروفترینشان اینانند:
ابوالبشر بندنیجی ،
حرانی که به گفته خود او از ۲۲۵ق تا هنگام مرگ ابن سکیت در محضر او بوده است،
ابوسعید سکری ،
ابوعکرمة ضبی و
ابوحنیفة دینوری .
گروه بسیاری نیز از او روایت کردهاند از جمله:
ابوالعباس ثعلب نحوی معروف،
احمد بن فرج مقری ،
محمد بن عجلان اخباری و
میمون بن هارون کاتب .
ابن سکیت شعر نیز میسرود،
ذهبی
شعر او را ستوده است.
حدود ۲۰
بیت از اشعار وی در آثار
ابوحیان توحیدی ،
خطیب بغدادی ،
شمشاطی ،
ابن خلکان ،
ابن شاکر و
ابوحیان غرناطی برجای مانده است.
هنگامی که ابن سکیت به
سامرا رفته بود، در آنجا مورد توجه
عبدالله بن یحیی بن خاقان قرار گرفت. چون
عبدالله متوکل را از مقام علمی وی آگاه کرد، خلیفه او را به کار تعلیم و تربیت فرزندانش معتز و مؤید گماشت
و وی با آنکه برخی او را از رفتن به دربار متوکل برحذر داشتند،
و به رغم
تعصب شدیدی که در
تشیع به او نسبت میدهند، مدتی را در دربار متوکل گذراند و به گفته
ذهبی
ماهیانه ۰۰۰، ۲
درهم دریافت میکرد و افزون بر آن گاه از پاداشهای گرانبهایی نیز بهرهمند میشد، چنانکه در مجلسی خلیفه ۰۰۰، ۵۰درهم به او بخشید.
او به تدریج چنان مورد توجه خلیفه قرار گرفت که در شمار ندیمان وی درآمد.
به تأیید اکثر منابع علت
قتل او اظهار محبت شدید نسبت به خاندان
علی -علیهالسلام- در برابر متوکل بود که پرسیده بود: «فرزندان من معتز و مؤید نزد تو عزیزترند یا حسن و حسین فرزندان علی» ؟ او با اینکه
تقیه میکرد،
اختیار از کفداد و درپاسخ گفت: «قنبرخادمعلی-علیهالسلام- از تو و فرزندان تو برتر است». متوکل از این گفته چنان برآشفت که در دم دستور داد
زبان وی را از
قفا بیرون کشیدند،
اما برخی از منابع
علت قتل او را سرپیچی از فرمان خلیفه دانستهاند که از او خواسته بود به مردی قرشی ناسزا گوید. بعید نیست که روایت قتل او اندکی به
افسانه نیز آمیخته و علت واقعی همانا اختلافات مذهبی - سیاسی آن زمان، خاصه
شیعه ستیزی متوکل بوده باشد. احتمالاً ماجرای قتل وی نقشهای بوده که از پیش آن را تدارک دیده بودهاند. به خصوص که گویند بیدرنگ ۰۰۰، ۱۰درهم
دیه او را به خانوادهاش
پرداختند و نیز اشاره شده است که همیشه گروهی درپی تحریک متوکل برضد او بودند.
در تاریخ وفات او بین ۲۴۳ و ۲۴۴ و ۲۴۶ق اختلاف است.
۱.
اصلاح المنطق ، کتابی است در لغت که از معروفترین آثار اوست و تا دیرگاهی پس از وی توجه و ستایش علمای
لغت را برانگیخته و مورد استناد آنان بوده است.
مؤلف در این کتاب بسیاری از واژههای عربی را به صورت صحیح آن ضبط کرده و آنها را از جنبههای صرفی،
فصاحت و عدم فصاحت، نادر یا شاذ بودن و جز آنها مورد بررسی قرار داده است. این اثر از معتبرترین کتابهای لغت به شمار میرود و شرحها و تلخیصهای بسیاری که بر آن نوشته شده، دلیل این مدعاست. سزگین به تفصیل در مورد شرحها، تلخیصها و ردّیههای آن بحث کرده است. این اثر نخستین بار در قاهره (۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م) به کوشش عبدالسلام محمدهارون و احمد محمد شاکر به چاپ رسیده و در ۱۹۵۶م نیز در همانجا تجدید چاپ شده است.
۲.
الاضداد . این اثر که به شرح معانی
متضاد کلمات پرداخته است، در ۱۹۱۲م به کوشش اگوست هافنر به همراه دو اثر دیگر از
اصمعی و
سجستانی با عنوان
ثلاثه کتب فی الاضداد در بیروت به چاپ رسیده و در ۱۹۸۰م&zwzwnj; محمدصادقzwnj; انباریnj; نیز در همانجا تجدید چاپ شده شده است.
۳.
الالفاظ ، کتابی است درباره واژههای
متشابه در ۱۴۸ فصل. روش کار ابن سکیت در این اثر براساس تقسیمبندی موضوعی است، از قبیل:
الغنی و
الخصب ،
الفقر و
الجدب ،
الجماعة ، الکتائب و جز آنها. ابن قتیبه بیشتر این فصول را در کتاب ادب الکاتب خود بدون اشاره به اثر و نام ابن سکیت آورده است. این کتاب در بیروت با عنوان
تهذیب الالفاظ به همراه اضافاتی از نسخههای گوناگون (۱۸۹۶- ۱۸۹۸م) به چاپ رسیده است. نام دیگر این کتاب
کنز الحفاظ است و گویا با کتابی که ازهری
آن را به همین نام و در ۳۰ جلد معرفی کرده، یکی نیست.
مختصر تهذیب الالفاظ نیز با تعلیقاتی از شیخو در ۱۸۹۷م در بیروت به چاپ رسیده است.
۴.
القلب و الابدال ، این کتاب در ۱۹۰۳م به کوشش اگوست هافنر در بیروت و در ۱۹۰۵م در لایپزیگ در مجموعهای به نام الکنز اللغوی فی اللسن العربی و نیز در ۱۹۷۸م با عنوان
الابدال به کوشش محمد شرف در قاهره به چاپ رسیده است.
۵.
شرح دیوان الحطیئة ، نخستین بار در ۱۹۵۸م در قاهره منتشر شد و بار دیگر در ۱۹۸۷م به کوشش نعمان محمد امین طه به چاپ رسید.
۶.
شرح دیوان الخنساء ، در بیروت (۱۸۹۶م) به کوشش لویس شیخو به چاپ رسیده است.
۷.
دیوان طرفة بن عبد به روایت ابن سکیت ، به کوشش احمد بن امین شنقیطی در قازان (۱۹۰۹م) چاپ شده است.
۸.
شرح دیوان عروة بن ورد . این کتاب نخستین بار در ۱۹۲۳م ضمن مجموعهای شامل ۵ دیوان در قاهره و بار دیگر به کوشش عبدالمعین ملوحی در دمشق به چاپ رسیده است.
۹.
شرح دیوان قیس بن خطیم ، به کوشش کووالسکی در لایپزیگ (۱۹۱۴م) به چاپ رسیده است.
۱۰.
شرح دیوان مزرّد ، به کوشش خلیل ابراهیم عطیة در بغداد (۱۹۶۲م) چاپ و منتشر شده است.
۱۱.
شرح دیوان نابغة ذبیانی نخستین بار (۱۹۶۸م) به کوشش شکری فیصل در بیروت و نیز به کوشش محمد طاهر بن عاشور در تونس (۱۹۷۶م) به چاپ رسیده است.
قسمتی از کتاب المثنی و المکنی نیز با نام کتاب الحروف التی یتکلم بها فی غیر موضعها، به کوشش عبدتواب در قاهره (۱۹۶۹م) به چاپ رسیده است.
۱.
البحث ، سهنسخه ازآن در دارالکتب (قاهره) و یک نسخه دیگر در کتابخانه تیموریه موجود است.
۲.
المقصور و الممدود ، نسخهای از آن در کتابخانه عارف حکمت در
مدینه به کتابت ابویوسف موجود است که صحت انتساب آن به ابن سکیت دقیقاً روشن نیست.
۳.
منطق الطیر و منطق الریاحین ، نسخهای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.
۱.
الابل ؛
۲.
الاجناس الکبیر ؛
۳.الارضین و الجبال و الاودیة؛
۴. الاصوات
؛
۵.لامثال
؛
۶.
ساب
؛
۷.
الانواع ؛
۸.
الایام و اللیالی ؛
۹.
البیان ؛
۱۰.
التصغیر ؛
۱۱.
التوسعة فی کلام العرب ؛
۱۲.
خلق الانسان
؛
۱۳
الدعاء ؛
۱۴.
الزبرج ؛
۱۵.
السرج و اللجام
؛
۱۶.
سرقات الشعرا و ماتواردوا علیه ؛
۱۷.
الطرق ،
؛
۱۸.
الطیر ؛
۱۹. فَعَلَ و اَفْعَلَ
؛
۲۰.
المثنی و المبنی و المکنی ؛
۲۱.
المذکر و المؤنث ؛
۲۲.
معانی الابیات ؛
۲۳.
معانی الشعر الکبیر ؛
۲۴.
معانی الشعر الصغیر ؛
۲۵.
النبات و الشجر ؛
۲۶.
النوادر ؛
۲۷.
الوحوش ؛
۲۸.
الحشرات
؛
۲۵.
ماجاء فی الشعر و ما حُرّف عن جهته .
(۱) آستان قدس، فهرست.
(۲) عبدالرحمان ابن انباری، نزهةالالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
(۳) محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، به کوشش مهدی حسینی لاجوردی، قم، المطبعة العلمیة.
(۴) ابن تغری بردی، النجوم.
(۵) عبدالرحمان ابن جوزی، نزهة الاعین النواظر، به کوشش مهر النساء، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۶) ابن خلکان، وفیات.
(۷) محمد ابن خیر، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۸۹۳م.
(۸) رشید ابن زبیر، الذخایر و التحف، به کوشش محمد حمیدالله، کویت، ۱۹۵۹م.
(۹) ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، به کوشش مصطفی سقا و حسین نصار، قاهره، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
(۱۰) محمد ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۱۱) ابن ندیم، الفهرست، به کوشش فلوگل، هاله، ۱۸۷۲م.
(۱۲) ابوحیان توحیدی، الامتاع المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، ۱۹۳۹م.
(۱۳) محمد ابوحیان غرناطی، تذکرة النحاة، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۱۴) عبدالواحد ابوطیب لغوی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۵ق.
(۱۵) محمد ازهری، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۱۶) عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، بیروت، دارصادر.
(۱۷) رژی بلاشر، تاریخ ادبیات عرب، ترجمة آذرنوش، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) محمدباقر بهبهانی، تعلیقات علی منهج المقال، به کوشش محمدصادق حسینی خوانساری، قم، ۱۳۰۶ق.
(۱۹) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۲۰) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۲۱) ابوالقاسم خویی، معجم الرجال الحدیث، نجف، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۲۲) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و صالح السمر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۳) محمد زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۲۴) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، دارالهلال.
(۲۵) حسن سیرافی، اخبار النحویین و البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۱۹۶۳م.
(۲۶) سیوطی، بغیةالوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۲۷) علی شمشاطی، الانوار و محاسن الاشعار، به کوشش محمد یوسف، کویت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۸م.
(۲۸) حسن صدر، تأسیس الشیعة، عراق، ۱۳۵۴ق.
(۲۹) علامة حلی، ایضاح الاشتباه، چاپ سنگی، ۱۳۱۹ق.
(۳۰) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۳۱) علی قفطی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۳۲) عباس قمی، الکنی و الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ق.
(۳۳) محمدباقر مجلسی، الوجیزه، تهران ۱۳۱۱ق.
(۳۴) ابوالعباس نجاشی، الرجال، به کوشش علی محلاتی حائری، بمبئی، ۱۳۱۷ق.
(۳۵) یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۳۶) یاقوت، معجم الادبا.
(۳۷) یغموری، یوسف، نورالقبس، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن سکیت»، ج۳، ص۱۳۲۲.