ابنسراج محمد بن سری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
« اِبْن سَرّاج، ابوبکر محمد بن سَری بن سهل»، نحوی، ادیب و شاعر بغدادی بود.
« اِبْن سَرّاج، ابوبکر محمد بن سَری بن سهل»، نحوی، ادیب و شاعر بغدادی بود. تاریخ و محل ولادت او روشن نیست.
درباره تحصیلات او تنها میدانیم که در کودکی به مجلس درس ابوالعباس مبرّد نحوی معروف راه یافت و به دلیل هوش سرشار، به زودی مورد توجه خاص او قرار گرفت. یغموری گوید که او خردسالترین و باهوشترین شاگرد مبرد بوده است و علاقه استاد به وی چندان بود که بیشتر اوقاتش را با او میگذرانید.
وی «
الکتاب» سیبویه را نزد مبرد خواند و دیر زمانی مصاحب او بود. از دیگر استادان او اطلاعی در دست نیست. گویا محضر زجّاج را نیز درک کرده است.
وی پس از
مرگ مبرد ( در سال ۲۸۵ ق) نحو را رها کرد و به
موسیقی و منطق روی آورد و چندی نزد فارابی به آموختن منطق پرداخت و در مقابل، به وی نحو آموخت. ابن سراج همچنان در کار موسیقی و
منطق بود تا اینکه روزی در مجلسی از پاسخ گفتن به پرسشی نحوی عاجز ماند و به شدت مورد سرزنش زجاج که در آن مجلس حضور داشت، قرار گرفت. این رویداد بر او بسیار گران آمد و از آن پس موسیقی و منطق را رها کرد و بار دیگر به «الکتاب» سیبویه روی آورد، اما به آن هم بسنده نکرد و به بررسی بیشتر در آراء نحویان پرداخت و با دقت تمام نظرها و گفتههای علمای معروف نحو، اعم از کوفی و بصری را مورد ارزیابی قرار داد و چندی نگذشت که خود در شمار یکی از نحویان برجسته درآمد؛ چندان که پس از مبرد و زجاج، او را پیشوای نحویان بصره دانستند. با اینهمه، دلبستگی و احترام وی نسبت به مبرد همچنان پایدار ماند، چنانکه وقتی یکی از شاگردانش کتاب «الاصول» او را از «المقتضب» مبرد برتر دانسته بود، به سختی برآشفت.
آراء نحوی ابن سراج که میتوان او را حلقه اتصالی بین نحویان سده ۳ و ۴ ق به شمار آورد، تا مدتها مورد استنادِ نحویان بزرگ بوده است، چنانکه زجاجی در «الایضاح»، جوهری در «صحاح»، ابن یعیش در «شرح المفصل» سخاوی در «سفر السعادة»، ابوحیان اندلسی در «تذکرة النحاة»، ابن هشام در «تخلیص الشواهد» و «مغنی اللّبیب» و دیگران، به آراء وی توجه و تکیه کردهاند.
چند تن از بزرگترین نحویان سده ۴ ق در شمار شاگردان او بودهاند، از جمله: ابوالقاسم زجّاجی،
سیرافی، ابوعلی فارسی، ابن جراح و علی بن عیسی رُمّانی. ابوعلی فارسی افزون بر « الکتاب»
سیبویه و « تصریف» مازنی، دیوان نابغه ذبیانی را نیز به
روایت اصمعی نزد او خوانده است. مخزومی در کتاب «مدرسة الکوفه» ابوطیب متنبی را نیز جزو شاگردان او به شمار آورده، اما این مطلب در منابع کهن دیده نمیشود.
چنانکه گذشت، او در نحو به مکتب بصره تمایل داشت و به قیاس در نحو بسیار اهمیت میداد و بر کوفیان که به شواذّ و نوادر استناد میکردند، خرده میگرفت و به همین دلیل گروهی از جمله زجاجی، سیرافی، ابن انباری او را بصری دانستهاند، اما به سختی میتوان او را پیرو مکتبی خاص دانست؛ زیرا در بسیاری از موارد با آراء سیبویه یا دیگر بصریان مخالف بود و گاهی آراء کوفیان و یا بغدادیان را بر آنها ترجیح میداد.
ظاهراً وی در زمینه قرائات قرآن نیز تبحر داشته است، چه ابوعلی فارسی در الحجة به گفتار وی در وجوه
اختلاف قرائات، در
سوره بقره استناد کرده است.
وی در فن کتابت، به شیوه روزگار خویش نیز دستی داشت. ابوحیان توحیدی نمونهای از نثر پرتکلف وی را در نامهای به ابن حارث رازی ( که نشانه دوستی عمیق آن دو نیز هست) آورده است.
ابن سراج
شعر نیز میسرود و چنانکه اشاره شد، به موسیقی و آواز و نیز خوشگذرانی دلبستگی فراوان داشت. وی به ابن یانس، مطرب معروف بسیار مهر میورزید. ذهبی از
خداوند برای وی طلب بخشایش کرده است و داستان روابط او با کنیزکی که سرانجام او را به زنی گرفت نیز معروف است. وی اشعاری هم درباره آن کنیزک سروده است.
او با شعرا و اندیشمندانی چون ابن رومی، ابوبکر بن مجاهد، اسماعیل قاضی، اوراجی کاتب و عبدالله بن حمدان موصلی
دوستی و همنشینی داشت.
درباره
تاریخ درگذشت او( ۳۱۶ ق) در منابع، اختلافی نیست؛ اما ذهبی
مرگ او را در پیری و سیوطی در جوانی دانسته است. به گفته ابوحیان توحیدی وی به دست محمد بن بقیه وزیر به قتل رسیده است.
۱ .« احتجاج القراء»، اثری در
تفسیر و قرائات
۲.
الأصول فی النحو، ابن سراج شهرت خویش را در واقع مدیون همین کتاب است.
۳. کتاب الخط
۴. کتاب « العروض»
۵. الموجز فی النحو
۶. کتاب
الاشتقاق
احکام الاشعار؛ جمل الاصول یا الاصول الصغیر؛ الحجة ( ناتمام) در
علم قرائت؛ الریاح و الهواء و النار؛
شرح کتاب سیبویه؛ الشعر و الشعراء؛ علل النحو؛ المواصلات و المذکّرات.
نرمافزار ادبيات عرب، مرکز تحقيقات کامپيوتری علوم اسلامی.