ابنزهر ابومروان عبدالملک بن زهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابومروان عبدالملک بن زهر،
پزشک و وزیر اشبیلی و مهمترین شخصیت خاندان ابنزهر میباشد؛ اِبْنزُهْر،
لقب افراد خاندانی منسوب به
اِیاد بن
مَعَدّ بن عدنان که در سدههای ۴ تا ۷ق/۱۰ تا ۱۳م، فقیهان، پزشکان، ادیبان و وزیرانی نامدار از آن برخاستند.
ابومروان عبدالملک بن زهر (د ۵۵۷ق/۱۱۶۲م)،
پزشک و وزیر اشبیلی و مهمترین شخصیت این خاندان.
هیچ یک از نویسندگان متقدم تاریخ تولد او را ذکر نکردهاند، اما نویسندگان معاصر، آنرا میان سالهای ۴۸۴ و ۴۸۷ق دانستهاند.
در منابع هرجا که از ابنزهر بهطور مطلق سخن رفته، مراد همین ابومروان عبدالملک بوده است.
در منابع پزشکی اروپایی نام ابومروان بن زهر نیز تحریف شده است.
ابنزهر نخست نزد پدر خود به فراگیری دانش پزشکی پرداخت و در این فن مهارت بسیاری کسب کرد و صاحب نظر شد. او دیگر علوم چون
ادبیات و
فقه را نزد ابومحمد
ابنعذب فرا گرفت و
ابومحمد حریری بصری نویسنده کتاب مقامات از بغداد از راه مکاتبه به او و پدرش اجازه داده است،
اما ابومروان که بیشتر همت خود را صرف آموزشهای نظری و عملی پزشکی کرده بود، از همان دوران نوجوانی همراه پدر خود در عیادت بیماران و درمان آنها شرکت میکرد و از وی شیوه شناخت بیماریها و ساخت داروها را فرامی گرفت.
ابنزهر به تصریح خود در همان دوره ابتدای آموزش پزشکی نزد پدر خود سوگندنامه پزشکی یاد کرده است.
او که در این رشته از مهارت فوقالعادهای برخوردار شده و تجربیات گرانقدری به دست آورده بود، به زودی در مجامع علمی و میان دانشمندان آن دیار از شهرت بسیاری برخوردار شد، چنانکه طالبان فن پزشکی برای تحصیل نزد او میشتافتند.
بزرگترین شاگردان وی در این فن عبارتند از:
ابوالحسین بن اسدون معروف به مصدوم، ابوبکر بن ابوالحسن
ابومحمد شذونی و
ابوعمران بن ابوعمران.
نخستین ارتباط وی با امرای
مرابطون در ایام جوانی وی بوده است که از اشبیلیه به
قرطبه فراخوانده شد تا به درمان علی بن یوسف ابنتاشفین بپردازد.
گویا این ملاقات در ۵۰۱ق/۱۱۰۸م انجام گرفته است.
ابنزهر پس از آن به خدمت دولت مرابطون درآمد و مقام و منزلتی یافت و ثروتی بسیار به دست آورد.
او در دستگاه امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین والی اشبیلیه به خدمت اشتغال داشت و مورد احترام بود و در ۵۱۵ق/۱۱۲۱م کتاب الاقتصاد را به ابراهیم بن یوسف اهدا کرد، اما به گفته
ابنعذاری وی در ۵۱۱ق یعنی ۴ سال پیش از تاریخ یاد شده به دستور ابوحفص عمر بن یوسف بن تاشفین که از جانب علی بن یوسف، برادرش، به عنوان والی اشبیلیه منصوب شده بود، در
مراکش به زندان افکنده شد. بنابراین وی باید پس از این تاریخ آزاد شده و به خدمت ابراهیم بن یوسف درآمده باشد.
خود ابنزهر در کتاب
التیسیر اشاره کرده است که علی بن یوسف بن تاشفین به سبب کینه و عداوتی که نسبت به پدر او داشت، او را به زندان افکند و ناراحتی های بسیار برای آن دو فراهم آورد.
ظاهراً بعدها نیز دیگر بار به
زندان افکنده شد زیرا در ۵۳۵ق/۱۱۴۰م شخصی به نام ابوالحکم ابنغِلَنْده در زندان مصاحب وی بوده و از او پزشکی آموخته و کتاب الاقتصاد وی را نزد او خوانده است.
او در دوره زندان نیز به
تدریس و طبابت اشتغال داشته و حتی نزدیکان علی بن یوسف را معالجه کرده است.
ابنزهر پس از بر سر کار آمدن دولت
موحدون به مؤسس آن عبدالمؤمن بود (۵۵۸ق/۱۱۶۳م) پیوست و به عنوان پزشک مخصوص و وزیر مشاور وی برگزیده شد. پیوستن او به عبدالمؤمن بر شهرت، اعتبار و ثروت وی افزود و از نفوذ بسیاری برخوردار شد. ابنزهر در مقابل احترامی که عبدالمؤمن در حق وی روا میداشت کتابهای
التریاق السبعین و الاغذیه را به نام او تألیف کرد و در مقام پزشک معالج شربتهایی برای وی میساخت که در نوع خود بینظیر بودند.
در همین دوره وی با
ابنرشد اندلسی آشنایی پیدا کرد. این آشنایی به دوستی تبدیل شد و ابنزهر کتاب التیسیر را به خواهش او تألیف کرد.
ابنرشد نیز وی را بسیار تحسین کرد و بزرگش شمرد
و حتی او را بزرگترین پزشک جهان پس از
جالینوس دانست.
ابنرشد در پایان کتاب
الکلیات خویش از ابنزهر و کتاب التیسیر او یاد کرده و نوشته که این کتاب را از ابنزهر
عاریه گرفته و
استنساخ کرده است. وی همچنین به طالبان پزشکی توصیه کرده که به این کتاب که بهترین اثر در نوع خود است، مراجعه کنند.
درباره مقام علمی ابنزهر در منابع اسلامی و اروپایی بسیار سخن گفتهاند. ابنابار
مهارت و مقام علمی وی را ستوده و حتی او را در پزشکی از پدرش برتر شمرده است.
ابنابیاصیبعه او را در شناخت و ساخت داروهای مفرده و مرکبه و شیوههای درمان ماهر دانسته و حکایاتی از چگونگی درمانهای او ذکر کرده که نشاندهنده توانایی علمی و تبحر و مهارت وی در این فن است.
برخی او را در شمار بزرگترین پزشکان غرب اسلامی دانسته اند. وی برخلاف بسیاری از پزشکان
جهان اسلام، بیشتر یک طبیب بود و همه آثار وی در همین زمینه است. ابنزهر از بزرگترین پزشکان در طب بالینی به شمار میرود. وی با اینکه پیرو نظریه جالینوس بود، اما تمایل شدید به تجربه وی را ممتاز میساخت و از راه مشاهده و آزمایش به اندیشههای بدیع بسیاری دست یافت.
همچنین وی را قدیمیترین انگلشناس بزرگ پس از الکساندر ترالسی و نخستین معرف انگل مولد جرب معرفی کرده و ستودهاند گرچه اشاره کردهاند که در این مورد
احمد طبری پزشک مسلمان بر وی مقدم بوده است.
او خود در مقدمه کتاب التیسیر
به اهمیت تجربه در پزشکی اشاره کرده و بارها تصریح کرده است. وی همچنین اشاراتی در همین کتاب
به انگل مولد جرب است.
ابنزهر با تفصیلی بیش از پیشینیان به توصیفات بالینی پرداخته است و غدههای میان پرده (غدههای میان سینه) و پیدایش بثورات چرکی در روی غشای خارجی
قلب، فلج گلو، جرب، تورم گوش میانی و ورم روده را وصف کرده است.
وی به زیانبخش بودن هوای متصاعد از مرداب به خوبی آگاه بود، از اینرو اهمیت هوای خوب و پاک را برای تندرستی مورد تأکید قرار میداد. وی از هواداران
کالبد شکافی بود و خود استخوان مردگان را مورد پژوهش قرار میداد.
ابنزهر بر آن بود که درمان دارویی باید متناسب با جهت تکون مرض باشد و تجویز داروی ساده و مرکب را با مقدار کم باید شروع کرد و سپس به تناسب نتیجهای که حاصل میشود به تدریج بر میزان آن افزود.
در مورد داروها نیز توصیه میکرد که باید با
موادی مخلوط شود که از یک سو
دارو را به اندامهای رنجور برساند و از سوی دیگر عوارض زیان بخش آنها را خنثی کند و معتقد بود که اگر دارو را با
عسل یا قند مخلوط کنند، به
کبد میرود و کبد در مقابل این مواد حساس است.
این توصیههای عملی پیشرفت دانش پزشکی را بر مبنای مشاهده دقیق آثار درمانی که با احتیاط انجام میگرفته و اساساً تجربی بود، بنیان نهاد و این خود اصولاً روشی مثبت و قابل تقدیر است.
بعضی از نویسندگان مانند
میخائیل غزیری ابنزهر را
یهودی دانستهاند، اما ووستنفلد این گمان را مردود دانسته است،
چنانکه از آثار خود وی نیز آشکارا
اسلام وی معلوم میشود.
ابنزهر پس از عمری که به آموزش و طبابت و نوشتن کتب پزشکی اشتغال داشت، سرانجام مانند پدرش به غدهای چرکین گرفتار شد و در اشبیلیه
یا در
مراکش درگذشت و جنازه وی به اشبیلیه منتقل شد و در بیرون دوازده الفتح به خاک سپرده شد.
ابومروان دارای آثار چاپی و خطی میباشد.
الف-
التذکرة فی الدواء المسهل، که به گفته ابنابیاصیبعه
برای فرزند خود ابوبکر نوشته است و گابریل کولن آن را همراه با ترجمه فرانسوی در ۱۹۱۱م با عنوان التذکره منتشر کرده است.
وی تذکر داده که ابنابیاصیبعه به اشتباه این اثر را به ابومروان نسبت داده، اما پس از کشف دو نسخه خطی التذکره در کتابخانه پادشاهی رباط معلوم شد که این کتاب بیگمان از ابومروان است.
این کتاب بار دیگر به کوشش
محمد عربی خطابی ضمن کتاب
الطب و الاطباء فی الاندلس الاسلامیه در
بیروت (۱۹۸۸م) چاپ شده است.
ب-
تفضیل العسل علی السکر، به کوشش محمد عربی خطابی ضمن کتاب الطب و الاطباء
در بیروت (۱۹۸۸م) چاپ شده است. چنانکه از نام کتاب پیداست مؤلف کوشیده است، ثابت کند که
عسل در ساختن داروهای پزشکی برتر از قند و مؤثرتر از آن است.
ج-
التیسیر فی المداواة و التدبیر، معروفترین کتاب ابنزهر در
طب و شامل ۳۰ فصل است که به درخواست ابنرشد نوشته شده و همو آن را استنساخ کرده است.
ابنزهر در این کتاب پس از مقدمهای که در آن از نسخههای سیمیاوی (مبتنی بر علوم خفیه) یاد کرده، به بررسی بیماریها و درمان آنها پرداخته است. وی بر اساس روشی که در این قبیل کتابها متداول بوده، از بیماریهای عارض بر سر انسان شروع کرده و در پاها به انجام رسانیده است. وی گاهی نیز احکام نجوم را با مشاهدات تجربی و داروشناختی درهم آمیخته و
خرافه را با استدلال منطقی و عینی در کنار هم آورده است.
این کتاب نخست به
زبان عبری و سپس ایتالیایی و لاتین ترجمه شد، بدینسان که نخست
یعقوب عبری آن را در حدود ۱۲۸۱م از
عبری به ایتالیایی ترجمه کرد. سپس پاراویکیوس به لاتین برگرداند که در سالهای ۱۴۹۰، ۱۴۹۶، ۱۴۹۷، ۱۵۱۴ و ۱۵۳۰م در ونیز و در ۱۵۳۱م در لیون به چاپ رسید. چاپ دیگر آن همراه با الکلیات ابنرشد در ونیز (۱۵۵۴م) منتشر شده است.
ترجمههای مختلف و چاپهای متعدد آن در
اروپا نشاندهنده رونق این کتاب در مجامع علمی و تأثیر آن در تطور دانش پزشکی در طی قرون واسطی است که تا
رنساس نیز ادامه یافت. خود او
به صراحت به اهمیت کتاب خود اشاره کرده و نوشته است که این کتاب برای کسانی که عمری را در رشته پزشکی صرف کردهاند، مفید است.
متن اصلی این کتاب به کوشش میشیل خوری در
دمشق (۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م) در ۲ جلد چاپ شده است و در پایان آن کتاب دیگری از ابنزهر آمده است به نام
الجامع فی الاشربة و المعجونات که خود ابنزهر
تصریح کرده که این کتاب ذیل و خاتمهای است که بر التیسیر که در آن از شیوه ساختن شربتهای مختلف دارویی سخن گفته است.
د- القانون که احتمالاً همان
القانون المقتضب است که
صلاحالدین منجد از آن نام برده است.
ابنزهر این کتاب را برای ابومحمد
عبدالمؤمن بن علی خلیفه موحدی نوشته است.
وی در این کتاب درباره بیماریهایی که عارض بر اعضای مهم بدن میشود و از انواع بیماریهای جسمی
انسان، سخن رانده است. فصلی از آن را محمد عربی خطابی ضمن کتاب الطب و الاطباء در بیروت (۱۹۸۸م) چاپ کرده است.
ه-
مقالة فی علل الکلی که به لاتین ترجمه شده است، اما اطلاعی از مترجم و چاپ آن در دست نیست.
۱.
الاغذیه که آن را برای ابومحمد عبدالمؤمن بن علی موحدی نوشت
۲.
الاقتصاد فی اصلاح الانفس و الاجساد که آن را برای امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین مرابطی تألیف کرد.
از این دو کتاب اخیر نسخههایی در کتابخانههای جهان موجود است.
۳.
اشربة و معاجن لما یحدث فی البدن من الامراض که به گفته صلاحالدین منجد
به شماره ۲۸۶۷/۸ در کتابخانه عبدلیه تونس نگهداری میشود.
۴. مختصر کتاب
حلیة البرء لجالینوس که به گفته همو
به شماره ۲۸۶۷/۱۴ در همان کتابخانه موجود است.
۵.
التعلیق فی الطب، که نسخهای از آن به شماره ۴۹۲۰ در چستربیتی وجود دارد.
۱. دو رساله در انواع تب. ترجمه این دو رساله به لاتین در ۱۵۷۸م در ونیز منتشر شد.
۲.
تذکرة فی علاج الامراض یا تذکرة فی اول ماتعلق بعلاج الامراض، که آن را برای پسرش ابوبکر نوشت. به زعم کولن این کتاب از آن ابوالعلاء بن زهر است.
۳. کتاب
الزینه، در جوانی آن را نوشت و در مقدمه کتاب التیسیر خود
بدان اشاره کرده است.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنزهر»، ج۳، ص۱۲۷۵.