ابنحمزه شمسالدین محمد بن حمزه فناری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد بن حمزة بن محمد بن محمد رومی
حنفی ملقب به شمس الدین و معروف به فناری از اکابر علمای عثمانی
قرن نهم هجری است که در معانی و
بیان و
هیئت و قراءات و تمامی علوم متداوله، وحید عصر خود بود و یکی از چند رئیس علمی بوده که در آن زمان هر کدام در رشتهای متخصص و فرید عصر خود بودهاند.
محمد بن حمزة بن محمد بن محمد رومی حنفی ملقب به شمس الدین و معروف به «فناری»، «ابن فناری» و «علامه فناری» در
صفر سال ۷۵۱ ه. ق چشم به جهان گشود و در سال ۸۳۴ ه. ق در سن ۸۴ سالگی به دیار باقی شتافت.
در کتاب
الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة تالیف طاشکپری زاده که شرح حال نسبتا مفصلی را از زندگی شمس الدین فناری به دست میدهد در مورد
پدر او حمزة بن محمد چنین آمده است: «سمعت من بعض الثقات ان مولانا حمزة والد المولی الفناری کان من
تلامذة الشیخ صدر الدین القونوی و قرا علیه من تصانیفه مفتاح الغیب و اقراه علی ولده المولی الفناری ثم ان المولی المذکور شرحه شرحا وافیا...» اگر این گزارش درست باشد حمزة بن محمد نیز از عالمان و عارفان زمان خود به شمار میرفته هر چند همانند فرزندش از شهرت و اقتدار اجتماعی برخوردار نبوده است.
نام دو تن از فرزندان محمد بن حمزه فناری نیز در کتب تراجم دیده میشود که هر دو از شخصیتهای مورد
احترام و از عالمان روزگار خود بودهاند. این دو تن عبارتند از:
۱-
محمدشاه که از هوش و ذکاوت فوق العادهای برخوردار بوده تا آنجا که بعضی از جهت تیزهوشی و ذکاوت او را از پدرش برتر دانستهاند. او تالیفات متعددی داشته و جانشین پدرش در تدریس و پرورش شاگردان بوده است.
۲- مولی
یوسف بالی که بعد از برادرش کرسی درس پدر به او واگذار شد. او فرزندی به نام حسن داشت که از مشاهیر
علمای عثمانی بوده و در
حساب و
هیئت و
تصوف و
علوم شرعی و ادبی و
ریاضی و غالب فنون متداول در عصر خویش تبحر داشته است.
مؤلف
ریحانة الادب گوید: «علامه فناری از اکابر علمای عثمانی قرن نهم هجری است که در معانی و بیان و هیئت و قراءات و تمامی علوم متداوله، وحید عصر خود بود و یکی از چند رئیس علمی بوده که در آن زمان هر کدام در رشتهای متخصص و فرید عصر خود بودهاند، همانند
فیروزآبادی در
لغت،
سراج الدین بلقینی در
فقه شافعی،
ابو عبدالله بن عرفه در
فقه مالکی،
سراج الدین ابن الملقن در کثرت مصنفات فقهی و حدیثی و شیخ
زین الدین عراقی در
حدیث.»
شمس الدین پس از کسب فیض از محضر عالمان مشهور وطنش به
مصر مسافرت نمود و نزد علمای بزرگ مصر به
تلمذ پرداخت، سپس به
وطن بازگشت و نزد حاکم زمان خود «سلطان بایزخان ابن سلطان مراد غازی» ملقب به «یلدرم بایزید»، احترام و اعتبار زیادی یافت. از این رو
منصب قضا و کرسی تدریس در بروسا (شهری در مغرب شبه جزیره آسیای صغیر، در جنوب شرقی دریای مرمره که در اوایل دولت عثمانیان، چندی پایتخت بوده است) به او سپرده شد و در امور حکومتی با او مشورت میشد. او علاوه بر اقتدار سیاسی، از
ثروت فراوان برخوردار بود با این حال لباسهای کم ارزش میپوشید و در زی
مشایخ صوفیه میزیست و میگفت لباس و طعام من از کسب و کار شخصی من تحصیل میشود و درآمد من از کارم، آن قدر نیست که لباس فاخر بپوشم.
گویند روزی شهادت سلطان بایزید را نپذیرفت و هنگامی که سلطان سبب را جویا شد، او در جواب گفت تو
تارک نماز جماعتی. پس سلطان جامعی بنا کرد و موضعی برای خود معین ساخت و از آن به بعد در آن جامع در
نماز شرکت میکرد. پس از آن بین او و سلطان اختلافی پدید آمد و او همه مناصب خود را رها کرد و به قرامان رفت و حاکم قرامان برای او هر روز هزار درهم و برای شاگردانش پانصد درهم مقرر ساخت. در آنجا دو تن به نامهای یعقوب اصفر و یعقوب اسود نزد فناری
تلمذ میکردند و فناری به این امر افتخار مینمود و میگفت: «ان یعقوبین قرءا علی».
بعدا سلطان بایزید از آنچه کرده بود پشیمان شد و کسی را به قرامان فرستاد و از حاکم آنجا استدعا نمود تا فناری را به وطن بازگرداند. فناری نیز اجابت کرد و دوباره به وطن بازگشت و سلطان مناصب گذشته را به او بازگردانید.
در کتاب ریحانة الادب آمده است که شمس الدین فناری در
بیروت و بروسه و
قسطنطنیه قضاوت نموده و در آخر به منصب شیخ الاسلامی مفتخر شده و نزد سلطان بایزخان (۸۰۴-۷۹۱ ه. ق) و چلبی سلطان محمدخان (۸۲۴-۸۱۶ ه. ق) و دیگر سلاطین وقت، بسیار محترم و غالبا در امور دولتی، محل استشاره بوده است. بعضی او را نخستین کسی میدانند که به مرتبه شیخ الاسلامی نایل گردیده است و عدهای
محمد بن یعقوب فیروزآبادی را.
شمس الدین فناری در سال ۸۳۳ ه. ق به سفر
حج رفت و در مسیر حج به
قاهره وارد شد، آنجا علما و فضلا جمع شدند تا از محضرش کسب فیض نمایند، (
ابن حجر میگوید هنگامی که شمس الدین فناری به مصر آمد به دست خود اجازهای برای من نوشت.) میگویند این حج که در سالهای آخر
عمر او انجام شد به شکرانه عافیت یافتن از بیماری و به دست آوردن مجدد بینایی بوده است. یک سال پس از این سفر، در ۸۳۴ ه. ق درگذشت و در بروسا دفن گردید.
۱- علامه
علاء الدین اسود شارح «
مغنی» در
اصول و «
وقایة الروایه فی مسائل الهدایه» در
فقه حنفی. او در مدرسه ازنیق که به نام داود قیصری بنا شده بود پس از قیصری و تاج الدین کردری تدریس میکرد. میگویند بین او و شمس الدین فناری اختلافی پدید آمد و از این رو شمس الدین او را ترک کرد و به حوزه درس
محمد بن محمد آقسرایی پیوست.
۲- جمال الدین محمد بن محمد بن محمد آقسرایی «آقصرایی» صاحب «حاشیه بر
کشاف زمخشری» و شارح «
ایضاح» در معانی و بیان و شارح «
انموذج» در
طب.
گویند هنگامی که
میر سید شریف جرجانی شرح جمال الدین بر ایضاح را دید گفت: «انه کالذباب علی لحم البقر» و این سخن از آن جهت است که ایضاح بسیار مبسوط است و جز موارد اندکی از آن نیازمند شرح نبوده است و جمال الدین متن ایضاح را با خط قرمز همراه با شرح آورده بود و شرح او در مقابل متن بسیار ناچیز مینمود. به میر سید شریف گفتند تقریر جمال الدین از تحریرش بهتر است، سید نیز به قصد استفاده از او به قرامان رفت، وقتی به آنجا رسید جمال الدین درگذشته بود. در آنجا میر سید شریف با شمس الدین فناری آشنا شد و همراه او به مصر رفت تا از محضر شیخ اکمل الدین از علمای به نام آن دیار کسب فیض نمایند.
گویند شمس الدین فناری و حسن پاشا فرزند مولی علاء الدین اسود، هر دو نزد جمال الدین آقسرایی درس میخواندند، روزی جمال الدین به طور پنهانی به حجرهها سرکشی میکرد دید مولی حسن پاشا در حالی که تکیه داده، به کتاب نگاه میکند ولی فناری دو زانو نشسته و کتاب مطالعه میکند و گاه بر آن حاشیه مینویسد، استاد در حق اولی گفت «انه لا یبلغ درجة الفضل» و در مورد دومی گفت «انه سیحصل الفضل و یکون له شان فی العلم» و چنان شد که او گفت.
۳- اکمل الدین
محمد بن محمد بن محمود، از اکابر فقهای حنفیه و متبحر در
علم حدیث و
نحو و لغت و
صرف و معانی و بیان و صاحب تالیفاتی چون «
الانوار» در اصول و «حاشیه بر کشاف زمخشری» و «شرح اصول بزدوی» و «شرح
الفیه ابن معط» و «شرح
تجرید خواجه نصیر طوسی». اکمل الدین در سال ۷۸۶ ه. ق در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت.
۴- از شخصی به نام شیخ
حمید شیخ الحاج بیرام به عنوان استاد او در
تصوف یاد شده است.
۱-
مصباح الانس بین المعقول و المشهود فی شرح مفتاح غیب الجمع و الوجود، این شرح بهترین شرحی است که بر
مفتاح الغیب ابو المعالی
صدر الدین محمد بن اسحاق قونوی نوشته شده و یکی از عالیترین متون عرفانی است.
۲-
فصول البدائع فی اصول الشرائع، این کتاب در
اصول فقه است و تالیف آن سی سال طول کشیده است. محمد شاه فرزند مؤلف بر آن حاشیهای به نام «
تلخیص الفصول و ترصیص الاصول» نوشته است.
۳-
عین الاعیان فی تفسیر القرآن، تفسیری است بر
سوره حمد که در ابتدای آن چهار مقدمه وجود دارد با عناوین تعریف
تفسیر، وجه حاجت به تفسیر، موضوع تفسیر و علومی که تفسیر از آن استفاده میکند. صاحب
کشف الظنون گوید: «لا بد لطالب علم التفسیر ان یعلم ما فی هذا التفسیر اولا، لیکون علی بصیرة من علمه.»
۴- شرح تلخیص
الجامع الکبیر فی الفروع (متن از
کمال الدین محمد بن عباد بن ملک داد «داود» الخلاطی الحنفی متوفای سال ۶۵۲ ه. ق است.)
۵-
رسالة فی رجال الغیب۶-
عویصات الافکار فی اختیار اولی الابصار، پرسشهایی است مشکل، در فنون عقلی جهت امتحان طلاب که در دو ورقه نوشته شده است.
۷- شرح
فرائض سجاوندی للامام
سراج الدین محمد بن محمود عبد الرشید سجاوندی (بر این کتاب شرحهای بسیاری نوشته شده که معروفترین آنها شرح
سید شریف جرجانی است.)
۸- شرح
الفوائد الغیاثیة (الفوائد الغیاثیة کتابی است در معانی و بیان از
قاضی عضد الدین ایجی متوفای سال ۷۵۶ ه. ق که در واقع مختصر کتاب
مفتاح العلوم سکاکی است.)
۹-
مرشد المصلی (فیه تجویز صلوة الرغائب و لیلة القدر بل ترغیب لهما فهجره جماعة، کشف الظنون.)
۱۰-
مقدمة الصلوة، رسالهای است کوچک مشتمل بر مسائل ضروری در صلوة که شروحی نیز بر آن نوشته شده است. در مؤلف آن اختلاف است. صاحب
کشف الظنون انتساب آن را به ابن حمزه فناری صحیح دانسته است.
۱۱-
اسئلة العلامة، مؤلف
الشقائق النعمانیة در مورد این رساله گوید: «و رایت للمولی الفناری عشرین قطعة منظومة کل قطعة منها مسالة من فن مستقل و غیر اسماء تلک الفنون بطریق الالغاز امتحانا لفضلاء دهره و لم یقدروا علی تعیین فنونها فضلا عن حل مسائلها علی انه قال فی خطبة تلک الرسالة و ذلک عجالة یوم مما تبصرون، و شرح هذه الرسالة ابنه محمدشاه و عین اسامی الفنون و بین المناسبة فیما ذکره من الالغازات و حل مشکلات مسائلها و نظم عقیب کل قطعة منها قطعة اخری قال فی بعضها قلت مؤکدا و فی بعضها قلت مجیبا و اتی باحسن الاجوبة.»
۱۲-
انموذج العلوم فی مئة مسالة من مئة فن، بعضی این رساله را از محمدشاه فرزند شمس الدین فناری دانستهاند.
۱۳-
اسامی الفنون، منظوم است و فرزند مؤلف، محمدشاه آن را شرح کرده است.
۱۴- رسالهای در مناقب شیخ
بهاء الدین نقشبندی، مؤسس
طریقت نقشبندیه و مؤلف کتاب
دلیل العاشقین در
تصوف، متوفای سال ۷۹۰ یا ۷۹۱ ه. ق (از مریدان مشهور او خواجه علاء الدین و خواجه محمد پارسا میباشند.)
۱۵-
اساس التصریف (محمد شاه فرزند مؤلف بر آن شرحی نوشته است.)
۱۶- شرح کتاب
ایساغوجی، شرحی دقیق به طریق مزجی است و مؤلف آن را در یک روز نوشته است. بر این شرح نیز حواشی متعددی نوشتهاند. (متن ایساغوجی از
اثیر الدین مفضل بن عمر ابهری متوفای حدود سال ۷۰۰ ه. ق است که شروح متعددی بر آن نوشته شده است.)
۱۷- تعلیقه بر
اصطلاحات الصوفیه ملا عبد الرزاق کاشانی.
۱۸- حاشیه بر شرح شیخ
برهان الدین ابراهیم بن عمر الجغبری متوفای سال ۷۳۲ ه. ق بر کتاب
حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع المثانی قصیده مشهور به شاطبیه، از
ابو محمد شاطبی ضریر (از مشاهیر قراء
قرآن مجید و معروف به امام القراء و امام شاطبی). حرز الامانی و وجه التهانی قصیدهای است لامیه در
تجوید و حاوی رموز و دقایق بسیار. به نوشته
کشف الظنون ۱۱۷۳ بیت و به نوشته
روضات الجنان ۱۳۲۰ بیت است که همه آنها در یک وزن و قافیه به نظم درآمده است.
۱۹- حاشیه بر «
الضوء اللامع» (الضوء اللامع تلخیص کتاب مفتاح است که هر دو از تاج الدین
محمد بن محمد اسفراینی است و مفتاح، شرحی است بر کتاب المصباح فی النحو از امام
ناصر بن عبد السید المطرزی متوفی در ۶۱۰ ه. ق.)
۲۰- تعلیقه بر شرح
میر سید شریف جرجانی و شرح
سعد الدین تفتازانی بر
مفتاح العلوم سراج الدین ابو یعقوب یوسف ابن ابی بکر بن محمد بن علی
سکاکی متوفای سال ۶۲۶ ه. ق (مفتاح العلوم مشتمل است بر صرف و نحو و اشتقاق و معانی و بیان و عروض و قوافی و بعضی دیگر از علوم عربی و بر آن شرحها و حاشیههای بسیاری نوشته شده است و بعضی تمام یا قسمتی از آن را تلخیص نمودهاند. چنانکه
خطیب دمشقی قسمت معانی و بیان و بدیع آن را تلخیص نموده که به تلخیص المفتاح مشهور است و علامه تفتازانی شرح مطول و مختصر را در شرح همین تلخیص نوشته است.)
۲۱-
الفوائد الفناریه (این کتاب همراه با شرح
احمد بن عبدالله شوقی در
استانبول چاپ شده است. در ریحانة الادب آمده است که الفوائد الفناریه همان شرح ایساغوجی در منطق است.)
۲۲- شرح اصول بزدوی (متن از فخر الاسلام
علی بن محمد بزدوی است و چنانکه صاحب کشف الظنون گفته است این شرح ناقص است و تنها دیباچه کتاب اصول در آن شرح شده است.)
۲۳- شرح
المواقف («المواقف السلطانیة یا المواقف فی علم الکلام و تحقیق المقاصد و تبیین المرام» کتابی است در
علم کلام و از تالیفات عبد الرحمن بن رکن الدین معروف به
عضد الدین ایجی که آن را به نام غیاث الدین وزیر
سلطان خدابنده تالیف نموده و این کتاب همراه با شرح میر سید شریف جرجانی بارها به چاپ رسیده است.)
۲۴- شرح
الرباعی لابن العربی «کنا حروفا عالیات لم نقل»، این شرح با تصحیح و ترجمه محمد خواجوی توسط انتشارات مولی چاپ و منتشر شده است.
۲۵- شرح
المصباح فی النحو، در مقدمه مصباح الانس این شرح به فناری نسبت داده شده اما در کشف الظنون در ضمن شروح مصباح به شرحی از فناری اشاره نکرده و تنها حاشیه او را بر الضوء اللامع ذکر نموده است.
۲۶-
اساس الفنون، احتمالا همان اسامی الفنون باشد
۲۷- شرح
رسالة الاثیریة فی المعانی و البیان
۲۸- شرح مقطعات عشرین مخترعة و عشرین علما لولده
امام خمینی در تعلیقات خود بر
مصباح الانس، بر اساس مشرب عرفانی و مشرب حکمت متعالیه مشی کرده است و در مواردی کلام فناری را نقد کرده است که عبارتاند از:
۱- فناری درباره معلومات الهی معتقد است که هم معلومات نامتناهیاند و هم
مقدورات. وجود صمدی نامتناهی است، فعل و علم و وجودش هم نامتناهی است و نامعلوم است. مقدور و خلق هم هست. امام خمینی سخن فناری را مطابق متن قونوی نمیداند و معتقد است ظاهر کلمه فناری این است که
اسماء مستاثره به سبب شئون غیرمتناهی در صدد ظهورند اما ظاهر کلام
قونوی آن است که اسم مستأثر اساساً ظهورپذیر نیست، نه اینکه شئون نامتناهی باشند بلکه اسم مستأثر از
مکنونات غیبی است؛ یعنی حتی اگر تناهی
اسماء الهی هم فرض شود، حکم اسم مستاثر ظاهر نمیشود.
۲- فناری معتقد است مسائل
علم عرفان با
اسماء ذات،
اسماء صفات و
افعال و نسبتهای میان آنها، از لحاظ تعلق و تخلق و تحقق تبیین میشود. امام خمینی با نقد و نظر فناری که مسائل علم عرفان را اسماء ذات، صفات و افعال دانسته، درباره تفاوت مبادی و مسائل علم عرفان معتقد است مبادی، امهات اسماء، یعنی اسماء ذات و غیر آن جزء مسائل است و از اینجهت، اسماء، صفات و افعال جزء مسائلاند نه مبادی.
۳- فناری، حقیقت انسان را به اعتبار غلبه حکم وحدت،
حقیقت محمدیه و به اعتبار غلبه حکم تفصیل و کثرت، حضرت
عمائیه میداند ولی امام خمینی حقیقت محمدیه را صورت اسم
الله که جامع احدیت جمع اسماء و اعیان است میداند و عماء را وجهه غیبی قدسی اسم الله میشمارد که از هر کثرت و تفصیلی منزه است.
۴- فناری حقیقت وجود را عین حقتعالی میداند و نسبت آنرا به حصههای وجود مانند نسبت کلی بر مصادیق میداند. امام خمینی در این مسئله، پیرو
ملاصدرا است.
مصباح الانس (کتاب)
• نرم افزار عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
•دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.