ابن سینا (دیدگاههای اقتصادی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسین بن عبدالله بن علی بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ ه.ق)، معروف به
ابوعلی سینا، ابن سینا و ملقب به شیخ الرئیس، فیلسوف، پزشک و از بزرگترین دانشمندان مسلمان ایرانی
قرن چهارم و پنجم قمری که در پارهای از علوم من جمله؛
طب، زیستشناسی،
منطق و
فلسفه از سرامدان تاریخ علم محسوب میشود.
ابن سینا یکی از دانشمندان بزرگ اسلامی است که در عرصههای گوناگون صاحبنظر و صاحب اندیشه است. در این نوشتار مطالبی در مورد دیدگاههای اقتصادی این دانشمند بزرگ اسلامی آورده شده است.
ابن سینا اندیشههای اقتصادی و فلسفی فراوانی دارد که عمده آنها از تفکرات فلسفی و الهیاتی او نشات میگیرد. از نظر او در بخش
زکات و
صدقه، انگیزه معنوی لازم است یعنی اعتقاد به
خدا و
معاد سبب میگردد که شخص با رضایت خود، سهمی از تولیدات خود را در اختیار افرادی قرار دهد که به عللی درآمدشان بسیار ناچیز است و یا اصلا درآمدی ندارند.
در این بخش، شرایطی باید رعایت شود از جمله اینکه: پرداخت آنها پیوسته، منظم و بدون تاخیر و عاری از
ریا باشد، پرداخت زکات را کوچک بشمارند تا موفق به پرداخت بیشتر شوند، به مورد مناسب پرداخت شود و پرداختکننده بر مصرف آن نظارت داشته باشد؛ چون
حق الله است و باید در راه صحیح که بهنفع انسانها است، مصرف شود.
در بخش مصارف شخصی در حد ضرورت باشد و از مصرف کالاها و خدمات غیر ضرور اجتناب شود و در این بخش، همواره تعادل دخل و خرج مراعات شود، اما نسبت به مخارج شخصی، صلاح در این است که نه به حد
اسراف و تضییع مال برسد و نه به خست و
بخل زیاد، بلکه با
تدبیر و به
اعتدال خرج شود.
از آنجا که موتور محرک اقتصاد اسلامی اعتقاد به خدا و معاد و
تزکیه نفس در قالب دستورات اسلام است، برای همین، ابن سینا قبل از پرداختن به مسائل اقتصادی، راه تزکیه نفس و
خودسازی را بیان میکند (ابتدا خودسازی و بعد فعالیتهای اقتصادی).
ایشان سومین بخش درآمد را به پسانداز اختصاص داده و معتقد است، پسانداز جنبه مصرفی دارد؛ یعنی برای تامین آینده انسان بهکار میرود.
برخی از آرای اقتصادی او را میتوان چنین برشمرد.
ابن سینا بر این باور بود که
حسن تدبیر تکلیف همه انسانها است، اما در تدبیر امور و
حسن سیاست، سزاوارترین مردم به تفکر، سلاطین هستند، که خداوند آنان را زمامدار امور بندگان خود نموده و برای تنظیم شهرها و سرزمینها به آنان سلطنت و قدرت بخشیده است. بعد از ایشان، سیاستمداران و فرمانداران هستند که رهبری امتها و تدبیر شهرها برعهده آنان است.
کسانی که به ترتیب اولویت و با توجه به اختلاف درجات و مراتب، به مقام سلطنت نزدیکترند، کارشان مهمتر و خودشان نیز به
حسن تدبیر و سیاست، شایستهترند. بعد از سلاطین و فرمانداران، صاحبان نعمت و کسانی که جمعی از خاصان و خدمتکاران زیر نظر و نفوذ آنان اداره میشوند، باید در امور خود دارای
حسن تدبیر باشند.
مردم در نحوه
خلقت،
اخلاق، عادتها، احتیاجهای نفس، انگیزهها، منزل و مسکن به هم نزیکاند، اما در مراتب، اقتدار و مقامها متفاوت هستند.
ابن سینا در یک جامعه طبقاتی زندگی میکرده و مسائل مربوط به اداره
خانواده از جمله اقتصاد خانوار را در جامعه غیر توحیدی آن روزگار ترسیم نموده است. بهنظر وی، فعالیتهای اقتصادی و معیشتی انسان باید عاقلانه و بر اساس اصول و معیارهای اخلاقی استوار باشند. از دیدگاه او، علت اساسی پیدایش خانواده، اقتصادی است. از آنجا که انسان نیاز به غذا دارد و چون نمیتواند در هر وعده، غذای همان وعده را فراهم کند و مجبور است که غذای چندین روز را به یکباره تهیه نماید، ناچار است تا محلی را جهت نگهداری غذای خود بهوجود آورد. از طرف دیگر، از آنجا که مرد مجبور است برای انجام کار از محل نگهداری غذا دور شود و به محل کار برود، ناچار است کسی را در محل نگهداری غذا برای حفاظت از آن داشته باشد و برای این شغل کسی بهتر از همسر نخواهد بود که مورد اطمینان مرد است؛ بنابراین نیاز به غذا سبب پیدایش خانواده است.
بهعقیده او، اداره امور اقتصادی خانواده (تدبیر منزل) و اداره امور اقتصادی جامعه نیاز به مدیریت دارد. بنابراین در چارچوب اقتصادی، همانطور که بر حاکمان مطالعه اقتصاد یک جامعه لازم است تا آنان امور اقتصادی کشور را با تدبیر سامان بخشند، مسائل اقتصادی خانوارها نیز باید مورد مطالعه و بحث قرار گیرد؛ تا افراد هر خانوار که یک واحد اجتماعی است، در اداره امور اقتصادی خانوار با تدبیر و آگاهی کامل امور منزل را اداره نمایند.
بر پدر به عنوان مدیر و سیاستمدار خانواده لازم است که مخارج افراد خانواده را فراهم و رفاه آنان را در چارچوب توسعه احتیاجات آنان افزایش دهد. بنابراین رفاه اقتصادی باید افزایش یابنده باشد و افراد یک خانواده به گونهای سازماندهی شوند که بتوانند رفاه روز افزون خود را تحقق بخشند.
سیاست پدر آن است که از طریق اعمال کیفر و اعطای پاداش افراد تحت تکفل خود را به انجام کارها و وظایف خود وادار نماید.
در اندیشه ابن سینا فرزندان نوعی ذخیره به شمار میآیند. ذخیرهای که میتواند در آینده و هنگام کهنسالی در ارضا نیازها انسان را کمک کند. بنابراین فرزند بهعنوان یک واحد تولیدی اقتصادی اگرچه امروز مصرف میکند فردا تولید خواهد داشت. به بیان دیگر سرمایهگذاری در پیدایش و پرورش فرزندان دارای بازده اقتصادی میباشد. به اضافه اینکه در تولید علاوه بر منافع اقتصادی ملاحظات روانی نیز مورد توجه است. برای مثال در تولید فرزند نه تنها منافع اقتصادی دوران کهنسالی بلکه ملاحظات مربوط به خوشنامی و بقای نام توسط فرزندان نیز مورد توجه است.
از دیدگاه ابن سینا توسعه فعالیتهای اقتصادی یک فرد تابع تعداد فرزندان و افراد تحت تکفل وی میباشد. توسعه فعالیتهای فرد به نوبه خود سبب میگردد تا میزان اشتغال افزایش پیدا کند و پدر خانواده کارگذار و خدمتکار بیشتر استخدام نماید. بنابراین میتوان گفت که تقاضا برای غذا، تقاضا برای زن و از آن طریق تقاضا برای نیروی کار به وجود میآورد.
ایشان معتقد است که تولیدات انسان همواره بیش از نیاز مصرفی او است، و مازاد بر مصرف باید پسانداز شود. به بیان دیگر تولید مساوی با مجموع مصرف به علاوه پسانداز است. پسانداز + مصرف = تولید.
در مسائل اقتصادی از جمله در حفظ ذخایر و پساندازها، نقش عوامل روانی نیز باید مورد توجه قرار گیرد، چراکه اگر انسان آرامش و اطمینان نداشته باشد عدم مطلوبیت ناشی از این ناآرامی کمتر از عدم مطلوبیت در مصرف تمام تولیدات او و شروع دوباره تولید از ابتدا نخواهد بود.
بهعقیده ابن سینا، ناتوانی انسانها در تامین همه نیازهای انسانی و نیز اختلاف انسانها در استعداد، دو عاملی است که تقسیم کار و همکاری متقابل و جمعی را اجتنابناپذیر ساخته است. حاصل این همکاری جمعی دو چیز است: اول اینکه نیازهای متعدد انسانی برآورده میشود؛ دوم آنکه تقسیم کار و تفاوت استعدادها به اختلاف در درآمد و سرانجام، به پدید آمدن طبقات اجتماعی همچون سیاستمداران و صنعتگران میانجامد.
بهنظر وی اگر افراد جامعه دارای یک شغل باشند و همه به یک کار معین مشغول شوند، جامعه از بین خواهد رفت و افراد آن هلاک خواهند شد؛ بنابراین
خرد و
عقل انسان دستور میدهد که در یک جامعه، هر کسی موظف به انجام یک کار معین باشد و بهدنبال یک تولید مشخص برود، تا همه افراد بتوانند تمام نیازهای ضروری خود را تامین نمایند. از نظر او، این لطف خدا است که هر کس در جامعه بهدنبال کار معیّن و حرفهای خاص میرود و از حرفه خود راضی است. بهعقیدهی بوعلی بر حکام، امرا، وزرا و مسئولین واحدهای تولیدی و پدران، لازم است که فنّ مدیریت واحد تحت اداره خود را بدانند تا به شایستگی امور آنان را تدبیر نمایند.
تقسیم کار سبب افزایش تولید میشود، زیرا وقتی که تدبیر معیشت بین زن و مرد تقسیم شد مرد مجبور نیست در خانه بماند و از تولیداتش محافظت نماید، در این صورت پس از مدتی بیغذا خواهد شد بلکه مرد همواره در خارج منزل به کار تولیدی میپردازد و زن به کار حفاظت از پسانداز در منزل مشغول میشود و خانواده همواره دارای ذخیره غذایی برای روزهای احتیاج خواهد بود.
تفاوت افراد بشر در اندیشه و معیشت:
شیخ الرئیس پس از مقدّمهای در بیان اختلاف مردم در منزلت و مراتب اجتماعی، درباره تفاوت احوال آنها در خرد و اندیشه بهعنوان اساس بقای آنان میگوید: خداوند مردم را نسبت به خردها و نگرشهای متفاوت آفریده است؛ همچنان که در باب املاک، منازل و مراتب آنان اختلاف است. اگر همه مردم، ارباب (ملوک) بودند، همدیگر را نابود میکردند و اگر همه آنها
رعیت (سوقه) بودند، همه نابود میشدند؛ همچنانکه اگر در ثروت برابر بودند، هیچکس برای دیگری کاری انجام نمیداد و امور جامعه مختل میشد و اگر همه
فقیر و در فقر برابر بودند، همه با بیچارگی و بدبختی نابود میشدند.
ابن سینا در ادامه از سیاست ملوک و صاحبان نعمتها و صاحبان منازل سخن گفته و با اشاره به نیاز مردم به تدبیر منزل، مطالب رساله خود را در پنج فصل با این عناوین ارائه داده است.
سیاستِ نفس که در آن به مساله کشف عیوب نفس و چگونگی علاج آنها پرداخته و آنگاه در پیش گرفتن فضایل را امری لازم میداند. در این فصل، سخن ابن سینا بیشتر متوجه حاکمان و والیان جامعه است.
سیاست درآمد و هزینههای منزل که به مباحثی مانند: اصناف مردم در معیشت، انواع صناعات اهل مروّت و مساله زکات، صدقه و
نفقه پرداخته است.
در این فصل، ابن سینا بهطور آشکار بر اساس تعالیم اسلام سخن میگوید. در عینحال، سخنان او در مواردی چون شرایط نیکوکاری و تعجیل در این امور و کوچک شمردن کارهای نیک نزد دیگران و پنهانی بودن اینگونه امور و استمرار آنها، بهروشنی از آشنایی او با آموزههای اهل فتوّت خبر میدهد؛ آموزههایی که در
رسالة العشق او نیز بازتابی آشکار دارند.
مهمترین مسائل مطرح در این بخش عبارتند از: صفات زن و چگونگی رفتار با او که بهشیوهای روانشناسانه بر رفتار توأم با هیبت و کرامت تاکید دارد و زنانی را شایسته میداند که: عاقل، دیندار، باحیا، زیرک، مهربان و پاکدامن باشند.
سیاست فرزند که در آن، تربیت کودک و مراحل آموزش او از شیرخوارگی تا رشد کامل مورد توجّه و بحث قرار گرفته است.
مهمترین مباحث مطرح در آن عبارتند: از دّقت در گزینش ایشان و چگونگی رفتار با آنها بههنگام وقوع مسائلی مانند بیماری و نافرمانی.
ابن سینا خودسازی را مقدم بر دیگرسازی و اداره امور اقتصادی خانواده و اداره امور جامعه میداند. او متذکّر میشود که انسان دارای عقل و
امیال است، باید عقل را حاکم بر امیال و رفتارهای خویش نماید. بهعبارت دیگر، باید رفتار اقتصادی فرد عاقلانه باشد و خواهشها و نیازهایش تحت کنترل عقل درآمده و محدود شود. بهعلاوه استفاده از عقل در تحدید نیازها باید در چارچوب علم انجام شود. بهعبارت دیگر، از طریق آزمایش و تجربه عینی باید روابط اقتصادی کشف شود و به کمک عقل، خوب و بد آنها از یکدیگر بازشناخته شده و آنگاه روابط صحیح اخذ و روابط ناصحیح محو گردد.
ابن سینا اداره امور اقتصادی فرد و جامعه را منوط به دو عامل میداند: «خودسازی» و «دیگرسازی». از دیدگاه او، مردم در باب معیشت و زندگانی، دو دستهاند:
الف) صاحبان سرمایه و ثروت که نیازی به کار کردن ندارند؛ چراکه از طریق درآمد حاصل از ثروت و سرمایه که به اسبابی مانند ارث و غیره به آنان رسیده است، از سعی و کوشش بینیازند.
ب) کارگران که از طریق کار و کسب درآمد، خود را تامین و ارتزاق میکنند و لذا کارگران به کسب درآمد محتاجاند و بر آنان لازم است تا به تجارت و صناعت بپردازند. صناعت ثابت و پایدارتر از تجارت است، زیرا مورد اطمینان و وثوق بیشتر است، چراکه تجارت بهواسطه مال صورت میپذیرد و مال هم در عرصه فنا و زوال بوده و ممکن است از دست تاجر برود و او را بیسرمایه گذارد، اما صناعت اینطور نیست، بلکه چیزی است که صاحب آن، آنرا آموخته، میتواند بدون داشتن مال و سرمایه هم از آن استفاده کند. البته صنعت در نظر ابن سینا وسیعتر از صنعت در فرهنگ اقتصادی امروز است. امروزه، صنعت در مقابل تجارت، کشاورزی و خدمات آورده میشود، در حالیکه تولید هرگونه کالا و خدمت از نظر ابن سینا صنعت محسوب میشود، بنابراین تولید محصولات کشاورزی، دامپروری و صنعتی بهمعنای خاص امروزی آن یعنی کفش، قفل و... و تولید خدماتی مانند عمل جراحی و تدریس، جزء صنعت محسوب میشود.
کسانی که به تولید خدمت مشغولند از نظر ابن سینا به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. متخصصین علوم اجتماعی، مشاورین و مدیران مملکتی.
۲. نویسندگان، پزشکان، جراحان و متخصصین فنی علوم اداری و مدیران واحدهای تولیدی.
۳. سربازان و نظامیان؛ دریافت مالیات، غرامتهای جنگی و مصادرهی اموال مخالفان حکومت، تنها راه تهیه مخارج سپاهیان، کارمندان، بیماران، از پا افتادگان و دیگر نیازمندان است.
بنابراین ابن سینا خدمت را به دو دسته تقسیم کرده است: اول خدماتی که در تولید فکری مؤثر است؛ دوم خدماتی که در تولید آن، کار دستی (عمل) مؤثر است. او معتقد است هر کس که میخواهد تولید خدمت را بهعنوان شغل خود انتخاب نماید، باید نهایت مهارت را بهدست آورد، تا در بازار رقابت بتواند با دیگران به رقابت بپردازد و یا حداقل در بازار خدمات کارش خالی از رونق نباشد.
وی زینت مرد را تنها افزایش درآمد و رفاه اقتصادی میداند، که افزایش درآمد بر اساس استحقاق و استعداد وی باشد. از دیدگاه او، افزایش درآمد باید از راههای مشروع باشد، زیرا هر زیادتی که بهوسیله غلبه، حقکشی، اجبار و
استثمار بهدست آید و هر منفعتی که بهوسیله معصیت، گناه، بدنامی، وسائل ننگین، بیشرمی، بذل آبرو، بیمروتی و لطمه به عرض دیگران بهدست آید، بهعلت ویژگی ظالمانهای که دارد، نه تنها گوارا نخواهد بود، بلکه بهعلت مخالفت و مبارزه استثمارشدگان با آن نابود خواهد شد.
به اعتقاد وی، درآمد باید به سه بخش تقسیم شود:
الف) بخش اول به مصرف مشخص؛
ب) بخش دوم به پسانداز؛
ج) بخش سوم به مصارف عامالمنفعه اختصاص یابد.
ابن سینا معتقد است که اطفال به سن معینی که رسیدند، باید خواندن و نوشتن را بیاموزند و پس از این مرحله، معلم باید استعداد و ذوق شاگردان را بیازماید و علاقه آنها را تشخیص دهد و مطابق آن، به آنها صنعت بیاموزد. نباید دانشجو سالیان سال وقت خود را صرف آموختن نماید، بلکه باید همواره حین آموختن به کار عملی نیز اقدام کند، بهگونهای که آموختههایش در هر مرحله بهکار گرفته شود و مورد آزمایش قرار گیرد و علم وی در عمل تکامل یابد.
بهنظر او بین رشته تحصیلی و تولید، رابطهای مستقیم وجود دارد. استعداد دانشجو را باید تشخیص داد و آنرا در مورد یک کار تولیدی مفید شکوفا نمود. از نظر فیزیکی نیز دقت نمود که آلات و ابزار کار با مشخصات دانشجو سازگار باشد. بهعنوان مثال نباید به کسی که بینایی ندارد، رانندگی آموخت و یا کسی که نمیتواند بهخوبی سخن بگوید را آموزش تدریس داد.
بهعقیده وی اگر کارآموزی و آموزش، در کنار همدیگر قرار گیرند و علم و عمل با هم رشد یابند، اولا دانشجو ثمره آموختن را بهطور ملموس مییابد و میکوشد تا آنرا تکمیل نماید؛ ثانیا تجربه دانشجو در بهکار بستن دانستههایش زیاد میشود و امکان موفقیت شغلی وی پس از اتمام آموزش زیادتر میشود.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابن سینا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۵/۲۴.