ابن انباری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ اَنْباری، ابوبکر محمد بن قاسم انباری (رجب ۲۷۱- ذیحجه ۳۲۸ ژانویه ۸۸۵م - سپتامبر ۹۴۰)، ادیب ، نحوی، لغتشناس، مفسّر و
عالم به
علم قرائات است.
وی را گاه انباری میخوانند، اما غالباً لفظ ابن را بر آن میافزایند، شاید بیشتر به آن جهت که
از پدر ، ابومحمد قاسم بن محمد انباری (د ۳۰۴ق/۹۱۶م) بازشناخته شود، زیرا ابومحمد نیز چون
فرزند ، خود مردی ادیب و دانشمند بود و چندین
کتاب داشته که نام برخی
از آنها با نام کتابهای ابوبکر مشابه است.
ابن انباری به
دانش بسیار و تألیفات بیشمار و
حافظه شگفت و فضایل اخلاقی فراوان نامآور بود. به همین جهت در زمینه ادب تقریباً هیچ نویسندهای
از سده ۴ق/۱۰م تاکنون نمیشناسیم که شرحی، هر چند مختصر، درباره او نیاورده باشد.
از حدود ۱۰۰ منبع بررسی شده که در متن مقاله یا در فهرست مآخذ به عمدهترین آنها اشاره شده، برخلاف انتظار، اطلاعات جامعی به دست نمیآید، زیرا معاصران او سخن بسیاری در حق او نگفتهاند: ابن نحّاس (د ۳۳۸ق/۹۴۹م) که نزد او ادب آموخته،
شرحی بسیار شبیه به شرح استادش بر معلّقات نوشته که در بیشتر جاهای آن، تأثیر استاد آشکار است،
اما درباره او سخنی نیاورده است. ابو علی قالی (د ۳۵۶ق/۹۶۷م) دهها روایت را مستقیماً
از او نقل کرده (در این مورد فهرست کتاب قابل استفاده نیست) و یک بار هم عبارت «رحمهالله» را به دنبال نامش افزوده است،
نیز
حجم روایاتی که
از قول قالی نقل شده، چنانکه پس
از این خواهد آمد، در کتب
ادب کلان است.
حمزة بن حسن اصفهانی (د ۳۶۰ق/۹۷۱م) هم که
از شاگردان او بود
و
از او مستقیماً
روایت کرده، چیزی درباره
شیخ خود نگفته است.
از میان این شاگردان، ازهری (د ۳۶۰ق) نخستین کسی است که عباراتی چند درباره او آورده است. وی در مقدمه تهذیب، منابع خود را تقسیمبندی کرده و در طبقه چهارم یعنی در طبقه «کسانی که در زمان خویش دیده است» به ابن انباری اشاره نموده، ضمن برشمردن فضایل او در
علم معانی و
اعراب و
قرائات قرآن کریم ، و نیز ضمن ستایش
از حافظه نیرومند،
صداقت ، خوشبیانی و تألیفات پسندیدهاش گوید: «او یگانه زمانه بود...، دانشمندتر کسی است که من دیدهام... و در میان نوخاستگان عراق و غیرعراق، کسی را ذکر نکردهاند که به مرتبت او رسیده باشد».
سپس در خلال سده ۴ق/۱۰م، مرزبانی (د ۳۸۴ق/۹۹۴م) که به رغم اختلاف سنی بسیار شاید وی را دیده باشد (۸ بار در الموشّح
از او مستقیماً روایت میکند)، و نیز زبیدی (د ۳۷۹ق) و بهخصوص ابن ندیم (د ۳۸۵ق) که احتمالاً وی را ندیدهاند، اطلاعات بیشتری
از زندگی و آثار او به دست دادهاند. حدود ۱۰۰ سال پس
از این نویسندگان، ناگهان اخبار و روایات مفصلتری درباره شخصیت، زندگی، آثار و به خصوص
حافظه شگفت او در کتاب تاریخ خطیب بغدادی (د ۴۶۳ق/۱۰۷۱م) پدیدار میشود که همه
از منابع شفاهی گوناگون (به خصوص محمد بن جعفر) جمعآوری شده و گاه رنگ افسانه بر چهره آنها آشکار است. همین روایات تقریباً به هیچ کم و کاست در دهها منبع بعد
از خطیب بغدادی تا زمان حاضر تکرار شده است.
اینک بر اساس این روایات و آنچه پیش
از خطیب بغدادی
نقل شده، میتوان زندگی و شخصیت او را چنین طرح ریزی کرد:
وی در ۱۱ رجب ۲۷۱ق
احتمالاً در بغداد زاده شد، ولی ابوحیان
۲۷۰ق، ذهبی
۲۷۲ق، همو
۲۷۱ق را تاریخ تولد او دانستهاند.
وی در کودکی نزد پدر و نیز نزد ابوجعفر احمد بن عبید
ادب آموخت. سپس نزد مشاهیر
ادب و
لغت و
علوم قرآنی و
حدیث چون اسماعیل بن اسحاق قاضی (د ۲۸۲ق/۸۹۵م)، کدیمی (د ۲۸۶ق) و ثعلب (د ۲۹۱ق) به تکمیل معلومات خود پرداخت.
او به یمن
حافظه نیرومند توانست به سرعت در کار علم سرآمد گردد و چنان شد که در زمان حیات پدر (یعنی پیش
از ۳۳ سالگی خود او) در همان مسجدی که محل تدریس وی بود، او نیزگوشهای برگزید و به تدریس پرداخت. ظاهراً وی را کاری جز
درس ، خواه در مساجد و خواه در مجالسی که خود تشکیل میداد، نبود. تنها در اواخر عمر ، زمانی که شهرت فراگیری کسب کرده بود، به دربار خلیفه الراضی (خلافت: ۳۲۲- ۳۲۹ق/۹۳۴-۹۴۱م) راه یافت و ظاهراً آموزگاری فرزندان او را به عهده گرفت. خلیفه به او عنایت تمام داشت، چنانکه عادت بر آن جاری شده بود که بر خوان
خلیفه نشیند و خادمان نیز میدانستند که خوراک خاص وی چیست و چه زمان آشامیدنی او را باید تقدیم کرد.
یک بار هم وی در بازار دل به کنیزکی سپرد؛ خلیفه بیدرنگ آن کنیزک را خریده به
خانه او روانه ساخت.
آنچه بیش
از همه نظر خطیب بغدادی و نویسندگان بعد
از او را جلب کرده،
حافظه توانای اوست: خطیب
از قول ابوعلی قالی نقل میکند که ابن انباری ۳۰۰ هزار شاهد شعری برای
قرآن از حفظ داشت.
کسانی که در محضر درس او بودهاند، گفتهاند که وی در مجالس درس منحصراً بر
حافظه اعتماد داشت و هرگز
از دفتر و کتاب املا نمیکرد. روزی که بیمار شده بود، پدرش را سخت نگران دیدند. چون سبب را پرسیدند، به کتابخانه مفصل فرزند اشاره کرد و گفت
از برای کسی که اینهمه کتاب
از بر دارد، چگونه نگران نباشد.
از ابن انباری درباره مقدار علمی که در خاطر داشت، پرسیدند؟ جواب داد: ۱۳ صندوق کتاب
نیز گفتهاند که ۱۲۰
تفسیر قرآن را با
سلسله سند از حفظ داشت.
در خانه فرزندان خلیفه الراضی، کنیزکی
از او تعبیر خواب خود را پرسید، وی که
از تعبیر رؤیا اطلاعی نداشت، پاسخی به کنیزک نداد، اما همان شب «کتاب کرمانی» را
حفظ کرد و فردا پاسخ مناسب گفت.
او خود بر این استعداد
خدا داده آگاه بود و هیچ شیء خوشبویی را عطر آگینتر
از علمی که در
سینه داشت، نمیدانست. نیز برای نیرومند نگاه داشتن
حافظه خود دشواریها بر خود هموار میداشت: بر سر خوان خلیفه جز غذای ناچیزی که خاص خود او بود، نمیخورد، و آب جز در وقت معین، آن هم
از خمره
نمیآشامید. چون
علت این ریاضت کشی را
از او سؤال کردند، پاسخ داد که
از جهت نگهداری
حافظه است
روزی دیگر، چون کنیزکی که در بازار دل
از او ربوده بود، به فرمان خلیفه، نزد او رفت، وی دریافت که کنیزک خاطر او را
از دانش به خویشتن مشغول داشته است. همان دم فرمان داد او را نزد
برده فروش باز برند.
پیداست که با وجود چنین روایاتی، همگان،
از همه خصایص او، بیشتر به این خصیصه میپردازند: گاه گویند بیش
از همه کوفیان علوم را
از حفظ داشت
و آیتی
از آیات
حفظ بود، یا پر
حافظهترین مردمان و دریایی
از علم بود. تمیمی که در این باره منبع عمده روایات است، گوید: ابن انباری همه چیز را
از حفظ املا میکرد.
با اینهمه تردید نیست که آنچه به وی نسبت دادهاند، اغراقآمیز و افسانهگون است.
درباره این روایات، منابع عمده دیگر بر حسب زمان عبارتند
از: سمعانی
که داستانها را ندارد؛ ابن انباری
ابن جوزی
قفطی
ابن خلکان
که خلاصه سخن خطیب است؛ ذهبی نیز در کتابهای سیر،
العبر،
دول الاسلام
خلاصهای
از سخن خطیب را آورده؛ صفدی
ابن کثیر
ابن جزری
ابن قاضی شهبه.
این منابع اخیر نیز به نحوی گفتار خطیب را خلاصه کردهاند؛ سیوطی
علیمی
داوودی.
زبیدی درباره شخصیت او روایتی دارد که - شاید عمداً - در تاریخ بغداد و بسیاری
از منابع بعد
از آن تکرار نشده است. این
روایت بر خست شدید او
دلالت دارد. وی گوید: ابن انباری در خست همچون نفطویه بود، اما نفطویه با مردمان در میآمیخت، حال آنکه ابن انباری، هر روز «طباهجه» خویش را میخورد و کسی را چیزی نمیخوراند.
از روایت همچنین درمییابیم که او بسیار مرفّه بود و عیالی هم نداشت.
وی در عین دانشمندی، سخت پارسا بود و به گناهی و حرامی آلوده نشد،
در کار
تدریس فروتنی بسیار نشان میداد.در مجالس درس او که بیشتر در باب لغت و نحو و اخبار بود، بسیاری چون ابوسعید دبیلی و دارقطنی حضور مییافتند. یک بار دارقطنی در درس او - که روزهای
جمعه املا میشد - لغزشی یافت و در پایان درس آن را به نویسنده امالی او گوشزد کرد. جمعه بعد ابن انباری، اشتباه را اصلاح کرد و در همان مجلس دارقطنی جوان را ارج نهاد.
گویند وی امالی خود را معمولاً با قطعه شعری
از ابن ابی امیه که او را بسیار دوست میداشت،
ختم میکرد.
در منابع متأخرتر
به بیماری پایان عمر و دیدار سنان بن ثابت طبیب
از او اشاره شده است. چون
از علت ناتوانی او سؤال کردند، گفت که هر جمعه ۱۰ هزار ورق یا هفتهای ۲۰ هزار میخوانده است. بعید نیست که این داستان شگفت را در تأیید
علم و به خصوص هوش خارقالعاده او ساخته باشند.
ابن انباری
روز عید اضحی درگذشت و او را در خانه خودش به
خاک سپردند.
از مذهب او، با اینکه به کار تفسیر و
قرائت قرآن نیز میپرداخت، خبر دقیقی نداریم، جز اینکه ابن ابی یعلی وی را در طبقات الحنابله خویش آورده، و به قول خود او بر حنبلی بودنش استشهاد میکرده است.
ابن انباری گاه
شعر نیز میسرود. یاقوت
یک
دوبیتی ، در وصف شکیبایی، به او نسبت داده است
و قفطی
دو دوبیتی. علاوه بر این، لامیه مفصلی در باب واژههای مشکل و شرح آنها پرداخته است که ۹ برگ را میپوشاند و اینک نسخهای
از آن در دست است، اما در این میان کار ثعالبی شگفت است که یکی
از معروفترین
مراثی عرب را که ساخته ابوالحسن محمد بن عمر انباری است، به ابوبکر انباری نسبت داده است
همچنین در نامه دانشوران
شعری
از قول شریشی به نام ابن انباری آمده است، حال آنکه شعر، سروده اسماعیل قاضی است.
ابن انباری را یکی
از بزرگترین یا حتی بزرگترین نحوشناس مکتب
کوفه دانستهاند.
وی در زمانی میزیست که نزاع میان دو مکتب نحوی
بصره و کوفه به اوج رسیده بود و گاه نیز
از حد نزاع علمی، به مشاجره سیاسی کشیده میشد. هر نحوی نسبت به مکتب خویش تعصب میورزید و به دفاع
از بزرگان آن و انتقاد
از رجال مکتب
مخالف میپرداخت. این نکته در اظهارنظرهای ابن انباری آشکارا جلوهگر است. او همراه مشاهیری چون
اخفش ،
نفطویه و
از همه مهمتر
زجاج در حلقات درس و مناظره
ثعلب ، رئیس مکتب کوفه و رقیب سر سخت مبرد حضور مییافت و ناچار کشمکشهای میان استادان دو مکتب در او مؤثر میافتاد، آنچنان که وی در ستایش و بزرگداشت کوفی مذهبان، روایات اغراقآمیز نقل میکرد، و فرّاء و کسائی را دانشمندترین مردمان در نحو میدانست و به عکس در مکتب بصره، بزرگانی چون مازنی و حتی خلیل را کوچک میشمرد، و نیز ابوجعفر رؤاسی را که چندان ارجی نداشت، بزرگ میپنداشت. یاقوت
که به این نکته توجه داشته، درباره یکی
از روایات او گوید: «وی میخواسته
از قدر مازنی بکاهد و یار خویش را برکشد».
ابن انباری، به رغم همه دانشی که فراهم آورده بود و همه تعصبی که نسبت به نحو کوفه میورزید، در راه مکتب خود منشأ اثر بدیعی نبوده و پیوسته به نقل قول شیوخ خود اکتفا کرده است.
کتابهایی که درباره نحو
از او به جای مانده، خود شاهد این مدعاست.
نثر ابن انباری در کتابهای او
از ویژگی بارزی برخوردار نیست: روش او در ترکیب عبارات و گزینش کلمات و مصطلحات همان است که در تمام کتابهای علمی - فنی سدههای ۴ و ۵ق/۱۰ و ۱۱م دیده میشود، اما در روایات بسیار متعددی که ابوعلی قالی مستقیماً
از او
نقل کرده، و نیز آنچه در التّحفه البَهیه آمده،
چند نکته جلب نظر میکند: در خلال نکات ادبی، لغوی، نحوی، تفسیر و غیر آنها، چندین داستان نقل شده است که گاه به چند صفحه بالغ میگردد.
این داستانها که شامل حوادث شگفتانگیز و نکتهپردازیهای دلنشین است، نشان
از آن دارد که ابن انباری، با همه پارسایی، دانش و
وقار عالمانه،
از ذکر داستانهای خیالی و طنزآمیز روی گردان نبوده است.
اینگونه روایات، خاطر زکی مبارک را پریشان کرده و او را بر آن داشته است که بگوید «من او را به جعل متهم نمیکنم، اما نشانههایی
از آن در برخی
از داستانهای کوتاه او به چشم میخورد».
در این داستانها، نثر ابن انباری بسیار روان و تهی
از آرایههای لفظی است.
در این مقاله، ۳۴
اثر برای او شمرده شده است، اما در منابع کهن، حدود ۲۷ کتاب به او نسبت دادهاند و در حق برخی
از آنها سخنان اغراقآمیز گفتهاند: خطیب بغدادی
شرح الکافی او را حدود هزار ورقه، غریب الحدیث را ۴۵ هزار ورقه، الهاآت را هزار ورقه دانسته است.
این سخن، ذهبی را دچار شگفتی کرده است.
از این رو درباره
غریب الحدیث گوید، اگر چنین باشد، پس کتاب باید بیش
از ۱۰۰ مجلد گردد. او کتاب شرح الکافی را که شامل هزار ورق گفتهاند، به «کتابی در سه مجلد بزرگ» وصف کرده است.
از آثار متعدد ابن انباری اکنون چندین کتاب عمده در دست است که فهرست نسبتاً کامل آنها چنین است:
۱. الاضداد، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۱م.
از روی همان چاپ، قاهره، ۱۹۰۷م. چاپ جدید به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، کویت، ۱۹۶۰م؛ ۲. کتاب شرح الالفات، به کوشش
محفوظ الکریم معصومی
۳. مختصر فی ذکر الا´لفات، به کوشش حسن شاذلی فرهود، قاهره، ۱۹۸۰م؛ ۴. ایضاح الوقف و الابتداء فی کتاب الله عزّوجل، به کوشش محییالدین رمضان، دمشق، ۱۹۷۱م
۵. الزاهر فی معانی کلمات الناس، به کوشش حاتم صالح الضامن، بغداد، ۱۹۷۹م (دو جلد این کتاب بالغ بر ۳۰۰، ۱صفحه میگردد). زجاجی این کتاب را خلاصه کرده است
۶. شرح
خطبه عائشه امّ المؤمنین فی ابیها، بهکوشش صلاحالدینمنجد، بیروت، ۱۹۸۰م
۷. شرح القصائد السّبع الطّوال الجاهلیات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۹۶۳م.
برخی
از قصاید این کتاب قبلاً جداگانه چاپ شده بود، بدین قرار: شرح معلّقه طرفه، استانبول، ۱۳۳۹ق/ ۱۹۱۱م؛ «شرح معلّقه عنتره» در «مجله مطالعات شرقی۱»، رم، ۱۹۱۴م؛ «شرح معلقه زهیر» در مجله «جهان شرق۲»، پاریس، ۱۹۱۳م. این هر سه شرح را ریشر چاپ کرده است؛ ۸. شرح المفضّلیات، نخست یک جلد
از آن، شامل ۴۰ قصیده در استانبول، ۱۳۰۸ق/۱۸۹۱م، انتشار یافت، سپس توسط لیال تحقیق و به انگلیسی ترجمه شد (در ۲ جلد، آکسفورد، ۱۹۱۸، ۱۹۲۱م) و جلد سوم که شامل فهرستهاست توسط بوان در لندن/لیدن، ۱۹۲۴م چاپ شد
۹. المذکر و المؤنث، به کوشش طارق عبدعون الجنابی، بغداد، ۱۹۷۸م.
۱.
از امالی او یک «مجلس» به صورت نسخه خطی موجود است
۲. رساله فی سبب وضع النحو، نسخهای
از آن موجود است و این رساله خود
از امالی او استخراج شده است.
۳. شرح الا´صمعیات، در ایاصوفیا؛ ۴. شرح بانت سعاد، در ۲۲ برگ
۵. قصیده فی مشکل اللغه و شرحها، در ۹ برگ.
اگر آثاری مانند دیوان عامر بن طفیل که ثعلب گرد آورده و ابن انباری روایت نموده در شمار آثار او محسوب گردد، تعداد کتابهای او بسیار میشود.
ادب الکاتب که ابن انباری آن را ناتمام گذاشت و قاضی تقیالدین عبدالقادر تمیمی آن را مختصر کرده است، الا´مالی، الا´مثال، تفسیر الصّحابه، الرّدّ علی من خالف مصحف العامّه، رساله المشکل رّداً علی ابن قتیبه، شرح الکافی، ضمائر
القرآن، غریب الحدیث، غریب الغریب النّبوی، الکافی فی النّحو، اللاّمات، المجالس یا المجالسات، المشکل فی معانی
القرآن (ظاهراً بجز رساله المشکل است)، المقصور و الممدود، الموضّح فی النحّو، نقض مسائل ابن شنبوذ، الهاآت فی کتاب الله عزّ و جلّ، الهجاء، الهمزه که شاید همان الالفات باشد، الواضح فی النّحو.
علاوه بر اینها، وی دیوانهای بسیاری را جمعآوری کرده است. منابع کهن به دیوان زهیر، نابغه جعدی، اعشی و الرّاعی اشاره کردهاند.
بروکلمان به نسخهای
از کتاب فی المواضع التی یکتب فیها التاء بدل الهاء فی
القرآن در
پاریس اشاره میکند، اما آنچه دوسلان («فهرست»، شماره ۶۵۱ که مرجع بروکلمان است) ذکر کرده، تنها یک حاشیه است که کسی
از قول ابن انباری بر کتاب متأخرتری نوشته است.
در برخی منابع، گاه میان آثار پدر و پسر خلط شده است. مثلاً ابن خلکان
و نیز ذهبی
دو کتاب خلق الانسان و خلق الفرس را که در شمار آثار قاسم انباری آوردهاند،
آنان به
پسر نسبت دادهاند. همین خلط در کار محققان عرب که بر کتابهای او مقدمه نوشتهاند، نیز پدیدار است.
اشتباه ون دایک
از نوع دیگر است. وی کتاب انصاف عبدالرحمان بن انباری را به ابوبکر بن انباری نسبت داده است.
(۱) ابن ابی یعلی ابوالحسین محمد، طبقات الحنابله، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۲) ابن انباری عبدالرحمان، نزهه الالبّاء، به کوشش ابراهیم سامرائی، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۳) ابن جزری محمد بن محمد، غابه النهایه، بیروت، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳۳م.
(۴) ابن جوزی عبدالرحمان، مناقب الامام، قاهره، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م.
(۵) ابن جوزی عبدالرحمان، المنتظم، بیروت، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
(۶) ابن قاضی شهبه ابوبکر احمد، طبقات النّحاه و اللغویین، به کوشش محسن غیاض، نجف، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۷) ابن کثیر، البدایه.
(۸) ابوحیان توحیدی علی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، مکتبه اطلس و مطبعه الانشاء.
(۹) ازهری محمد، تهذیب اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۱۰) بروکلمان کارل، تاریخ الادب العربی، ترجمه عبدالحلیم النّجار، مصر، ۱۹۷۴م.
(۱۱) بغدادی اسماعیل، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۱۲) بغدادی اسماعیل، هدیه العارفین، استانبول، ۱۹۵۵م؛ ثعالبی، یتیمه الدهر، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۱۳) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۳۶۰ق/۱۹۴۱م.
(۱۴) خطاب احمد، مقدمه بر شرح القصائد التسع المشهورات ابن نحاس، بغداد، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۵) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۱۶) داوودی محمد، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۷) ذهبی محمد، دول الاسلام، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۳ق.
(۱۸) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و ابراهیم الزیبق، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۹) ذهبی محمد، العبر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۰) ذهبی محمد، معرفه القراء الکبار، به کوشش محمد سید جادالحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۱) رمضان محییالدین، مقدمه بر ایضاح الوقف و الابتداء ابوبکر بن انباری، دمشق، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۱م.
(۲۲) زبیدی محمد، طبقات النّحویین و اللّغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۲۳) زکی مبارک، محمد، النشر الفنّی فی القرن الرابع، بیروت، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳۴م.
(۲۴) سمعانی عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۲۵) سیوطی عبدالرحمان، بغیه الوعاه، به کوشش خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
(۲۶) شابشتی علی، الدیارات، به کوشش کورکیس عواد، بغداد، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۲۷) شریشی احمد، شرح مقامات الحریری، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۲۸) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ددرینگ، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۲۹) صولی محمد، اخبار الراضی بالله و المتقی لله، به کوشش هیورث دن، لندن، ۱۹۳۵م.
(۳۰) طلس محمد اسعد، حاشیه بر التنبیه علی حدوث التصحیف اصفهانی، دمشق، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۷م.
(۳۱) ظاهریه خطی؛
(۳۲) علیمی عبدالرحمان، المنهج الاحمد، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۳۳) قالی اسماعیل، الامالی، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۳م.
(۳۴) قفطی علی، انباء الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۳۵) قفطی علی، المحمدون من الشعراء، به کوشش ریاض عبدالحمید مراد، دمشق، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۳۶) مخزومی مهدی، مدرسه الکوفه، قاهره، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
(۳۷) مرزبانی محمد، الموشح، قاهره، ۱۳۸۵.
(۳۸) مرزبانی محمد، نورالقبس، به کوشش رودلف زلهایم، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م، ص ۳۴۵.
(۳۹) منجد صلاحالدین، معجم المخطوطات المطبوعه، بیروت، ۱۹۵۴-۱۹۶۰م.
(۴۰) نامه دانشوران، قم، دارالفکر.
(۴۱) ون دایک ادوارد، اکتفاء القنوع، به کوشش محمد علی البیلاوی، قاهره، ۱۳۱۳ق/۱۸۹۶م.
(۴۲) هارون عبدالسلام محمد، مقدمه بر شرح القصائد السبع ابوبکر بن انباری، مصر، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
(۴۳) یاقوت، ادبا.
(۴۴) ابن خلکان، وفیات.
(۴۵) ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۴۶) عزاوی، عباس، تاریخ الادب فی العراق، بغداد، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
آذرتاش آذرنوش، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن انباری ابوبکر»، ج۳، ص۹۱۷.