• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اِبْن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اِبْن (به کسر الف و سکون باء) از واژگان قرآن کریم به معنای پسر است.
مشتقات اِبْن که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
بُنَیَ‌ (به ضم باء و فتح نون) به معنای پسرم؛
اَبْناءُ (به فتح الف و سکون باء) به معنای فرزندان؛
بَنُونَ‌ (به فتح باء) به معنای فرزندان است.


اِبْن به معنای پسر است.
اصل آن بنو است.
به پسر از آن جهت ابن گویند که بنای پدر است.
خدا پدر را در ایجاد فرزند بَنَّا قرار داده است.
با عنایت نیز به کار می‌رود مثلا به مسافر گویند: ابن السبیل. ابن العلم، ابن اللیل و ابن البطن نیز گفته‌اند.
جمع ابن، ابناء و بنون است.


به مواردی از اِبْن که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - ابْنَ‌ (آیه ۸۷ سوره بقره)

(وَ آتَیْنا عِیسَی‌ ابْنَ‌ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ)
«به عیسی بن مریم آیات روشن دادیم»


۲.۲ - ابْنَ‌ (آیه ۱۷۷ سوره بقره)

(وَ الْیَتامی‌ وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ‌ السَّبِیلِ)
«و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه‌»
ابن سبیل چنانکه اهل تفسیر گویند مسافری است که از خانواده و مال خود دستش کوتاه شده باشد. از ابن عباس، قتاده و ابن جبیر نقل شده که آن را میهمان گفته‌اند. چون در قرآن همه جا جز آیه ۳۶ سوره نساء در ردیف اهل زکوة و اهل انفاق شمرده شده است می‌دانیم که ابن سبیل؛ فقیر، اهل استحقاق و درمانده است.
علّت این تسمیه شاید آن باشد که چنین کسی جز سبیل معرّفی ندارد و فقط پسر راه بودنش را می‌دانیم و شاید آن باشد که چون از اهلش منقطع است گویی: سبیل، پدر و مادر اوست.


۲.۳ - ابْنُ‌ (آیه ۳۰ سوره توبه)

(وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ‌ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ‌ ابْنُ‌ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِاَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ اَنَّی یُؤْفَکُونَ)
(يهود گفتند: «عُزير پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح پسر خداست.» اين سخنى است كه آنها به زبان مى‌آورند، در حالى كه همانند گفتار كافران پيشين و مشركان است؛ خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مى‌يابند!)
این آیه از سه جهت قابل دقّت است.

۲.۳.۱ - نکته اول

عزیر است که یهود او را عزرا خواند، این کلمه به هنگام تعریب تغییر یافته چنانکه «یسوع» به «عیسی» و یوحنّا به «یحیی» تغییر یافته است، و عزرا همان است که دین یهود را تازه کرد و اسفار تورات را پس از آنکه در غائله بخت‌نصر از بین رفت، جمع کرد و نوشت و از کوروش پادشاه ایران اجازه خواست و بنی‌اسرائیل را به فلسطین باز گردانید و آن در حدود ۴۵۷ سال قبل از میلاد بود علی هذا در مقابل این خدمت او را پسر خدا خواندند.

۲.۳.۲ - نکته دوم

ظاهر آن است که یهود عزیر را پسر حقیقی خدا می‌دانستند و به عنوان شرافت این سخن نمی‌گفتند! زیرا این مطلب در ردیف ابن اللَّه بودن عیسی آمده و عیسی را، نصاری پسر واقعی خدا می‌دانند.
به طور کلّی در باره عیسی گفته‌اند که او خدا، پسر خدا و یکی از سه خداست، قرآن می‌گوید:
(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ‌ ابْنُ‌ مَرْیَمَ)
(کسانى كه گفتند: «خداوند همان مسيح فرزند مريم است»، به يقين كافر شدند)
(وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ‌ ابْنُ‌ اللَّهِ)
(يهود گفتند: «عُزير پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح پسر خداست»)
(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ)
(كسانى كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» به يقين كافر شدند!)
معلوم می‌شود که نصاری درباره عقیده به عیسی سه فرقه شده‌اند: فرقه‌ای او را خدا، فرقه‌ای پسر خدا و فرقه‌ای یکی از سه خدا (که در عین حال یکی‌اند) دانسته‌اند خلاصه آن‌که چون ابن اللَّه بودن عزیر در ردیف ابن اللَّه بودن مسیح آمده است، می‌فهمیم که یهود عزیر را پسر واقعی خدا می‌دانستند و گرنه در ردیف عیسی نمی‌آمد و هر دو به یک چوب رانده نمی‌شد، زیرا میان این‌که احتراما بگوییم فلانی پسر خداست و این‌که بگوییم فرزند واقعی خداست فرق از زمین تا آسمان است.
در المیزان ذیل آیه ما نحن فیه فرموده: این‌که یهود عزیر را ابن اللَّه گفته‌اند نمی‌دانیم که مانند ابن اللَّه‌ بودن مسیح است در نزد نصاری و در او جوهر ربوبیّت هست و یا او از آن مشتق و یا عین اوست؟ و یا این تسمیه تشریفی است مثل‌:
(نَحْنُ‌ اَبْناءُ اللَّهِ وَ اَحِبَّاؤُهُ) که قول دیگر یهود است.
ولی بنابر تحقیقی که گذشت شقّ اوّل صحیح‌تر است و اینکه المیزان فرموده: سیاق آیه ما بعد:
(اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ)
(آن‌ها دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند)
مؤیّد شقّ دوّم است به نظر، چندان قوی نمی‌رسد؛ مخصوصا با ملاحظه‌ (یُضاهِؤُنَ.)

۲.۳.۳ - نکته سوّم

(یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ) نشان می‌دهد که عقیده ابن اللَّه بودن به یهود و نصاری از کفّار دیگر راه یافته است، زیرا این آیه می‌گوید: یهود و نصاری در این سخن نظیر قول کفّار پیش از خود را می‌گویند. به طوری‌که اهل تحقیق بیان کرده‌اند: عقیده ابن اللَّه و حلول و تثلیث در میان برهمایی، بودایی‌های هندوستان، نیز در چین، ژاپن، فرس قدیم، مصری‌ها، یونانی‌ها و رومی‌ها معروف بوده و از آنها به عقاید یهود و نصاری راه یافته است.
در المیزان ذیل آیه‌:
(وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً)
(و گفتند: «خداوند رحمان فرزندى اختيار كرده است»)
فرموده مراد از ولد فرزند حقیقی است و دلیلش آن‌ است که (ولد) آمده و گرنه (ابن) گفته می‌شد. (زیرا ابن از ولد اعمّ است و ولد فقط به فرزند حقیقی اطلاق می‌شود).


۲.۴ - بُنَیَ‌ (آیه ۴۲ سوره هود)

(یا بُنَیَ‌ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ)
«پسرم با ما سوار شو و با کافران مباش»
(بنیّ) مصغّر ابن و مضاف به یاء متکلّم است و از تصغیر، اضافه مهربانی و دلسوزی اراده می‌شود.


۲.۵ - اَبْناءُ (آیه ۱۸ سوره مائده)

(نَحْنُ‌ اَبْناءُ اللَّهِ وَ اَحِبَّاؤُهُ)
(ما، فرزندان خدا و دوستان خاصِّ او هستيم)
ابناء جمع ابن است.


۲.۶ - بَنُونَ‌ (آیه ۸۸ سوره شعراء)

(یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ‌)
(در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‌بخشد)
بنون جمع ابن است.



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۳۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۴۷.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۶۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۴۷.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۸۹.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۱۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۴۹.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۷.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۵۰.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۲۸.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۷۸.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۷۷.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۶. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۱.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۳۲۳.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۴۳.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۷۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۴۳.    
۲۳. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۰۰.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۳.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۷.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۲.    
۳۰. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۱.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۴۳.    
۳۵. توبه/سوره۹، آیه۳۱.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۱.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۴۴.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۴۴.    
۳۹. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۰، ص۲۹۷.    
۴۰. مریم/سوره۱۹، آیه۸۸.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۱.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۴۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۳۴۵.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۲۶۵.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۶۱.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۴۹.    
۴۸. مائده/سوره۵، آیه۱۸.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۴۰۵.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۸.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۹.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۲.    
۵۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۸.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۱.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۰۳.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۸۸.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۳۳.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ابن»، ج۱، ص۲۳۳.    






جعبه ابزار