ابراهیم پورداود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پورْداود، ابراهیم (۲۰ بهمن ۱۲۶۴-۲۶ آبان ۱۳۴۷ش/۹فوریه۱۸۸۶-۱۷نوامبر۱۹۶۸م)، استاد ممتاز
دانشگاه تهران و احیاگر
زبان و
فرهنگ ایران باستان میباشد.
ابراهیم، پورِداود، پورِباقر، پورِمحمدحسین رشتی در محله سبزه میدان
رشت چشم به جهان گشود.
پدرش بازرگان و ملاک، و مادرش دختر ملاحسن خمامی، از مجتهدان بزرگ آن سامان بود.
تحصیلات مقدماتی
فارسی و
عربی را در این شهر فرا گرفت. از خردسالی به سرودن
شعر علاقه نشان داد
و زمانی که در مدرسه حاجیمیرزا حسن در سلک طلاب درس میآموخت، به مرثیهگویی پرداخت و دوستانش به وی
تخلص لسان دادند.
در ۱۲۸۴ش، در ۲۰سالگی به همراه برادر و استادش،
عبدالرحیم خلخالی به
تهران رفت و به آموختن طب قدیم پرداخت و از محضر محمدحسینخان سلطان الفلاسفه بهره برد.
۳ سال بعد یعنی در ۱۲۸۷ش از راه
قم، سلطانآباد،
کرمانشاه،
بغداد و
حلب به
لبنان رفت. در
بیروت در مدرسه لائیک به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و نام پورداود را برای خود برگزید، درحالی که برادرانش
شهرت داودزاده داشتند.
پس از دو سالونیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در
شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد.
در فرانسه نخست در شهر بووه (Beauvais) خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده ساخت و آن گاه در دانشگاه پاریس به تحصیل در رشته حقوق پرداخت
و از محضر استادان بنامی مانند شارل ژید و پلانیول بهره برد.
در انجمن ادبی پاریس با
علامه محمد قزوینی آشنا شد و دوستی آنها پایدار ماند.
در
جمادیالاول ۱۳۳۲/آبان۱۲۹۳ به همراهی محمد قزوینی و
اشرفزاده تبریزی روزنامه ایرانشهر را منتشر کرد. ظاهراً پیش از این، روزنامهای با عنوان پیکدهل منتشر میکرد، اما به عللی از جمله نامطلوب دانستن شیوه گزینش واژههای فارسی به کار رفته در آن و نیز تحول فکری از ادامه نشر آن منصرف شد.
روزنامه ایرانشهر که مشی سیاسی داشت و مطالبی ارزنده درباره فجایع
استبداد و
سیاست قاجاریه در آن درج میشد، با آغاز
جنگ جهانی اول پس از ۳ شماره تعطیل شد.
در ۱۲۹۴ش با شروع
جنگ از فرانسه، سویس، آلمان، اتریش، رومانی، بلغارستان،
استانبول و حلب گذشت و در بغداد اقامت گزید و با همکاری محمدعلی جمالزاده و با نام مستعار گل دومین روزنامه خود، یعنی رستخیز یا
رستاخیز را منتشر کرد.
با پیشروی انگلیسیها و تسخیر
کوتالعماره، به کرمانشاه رفت و به نشر روزنامه خود ادامه داد. پس از چندماه که روسها کرمانشاه را گرفتند، از راه
قصرشیرین به بغداد بازگشت و همچنان این روزنامه را منتشر میکرد و اشعار میهنی خود را با تخلص گل در آن درج مینمود.
سرانجام ترکان عثمانی به سبب سیاست سانسور شدید خود، روزنامه را تعطیل کردند.
آنگاه پورداود برای اقامت در سویس از راه
بالکان به برلین رفت، اما آلمانیها از خروج او جلوگیری کردند و او در همان سرزمین اقامت کرد و در سال ۱۲۹۵ش در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکده ارلانگن به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
در این سرزمین با سیدحسنتقیزاده آشنا شد و در نشر مجله کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر
اندیشه او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق درباره
ایران باستان علاقهمند ساخت.
وی در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک داندانپزشک آلمانی
ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.
پورداود در ۱۳۰۳ش به همراه خانواده به
ایران بازگشت. در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به
هندوستان رفت و دوسال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات
مزدیسنا و
گزارش اوستا پرداخت و چند سخنرانی درباره تمدن
ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا،
زبان فارسی،
فروردین،
دروغ، و
ایران قدیم و نو ایراد کرد.
در ۱۳۰۷ش بار دیگر به آلمان بازگشت و تفسیر جلد دوم یشتها و خرده اوستا و نخستین جلد یسنا را به انجام رساند.
در ۱۳۱۱ش به دنبال درخواست تاگور از سوی دولت
ایران برای تدریس
فرهنگ ایران
باستان به هند رفت و در دانشگاه ویسوبهارتی (Visva Bahrati)، واقع در شانتی نیکیتان به تدریس پرداخت و به دستیاری یکی از استادان آنجا به نام ضیاءالدین، ۱۰۰ بند از اشعار تاگور را از بنگالی به فارسی برگردانید.
در ۱۳۱۲ش در هفتمین کنگره شرقی هند (All-India Oriental Conference) در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبه عربی ـ پارسی را نیز به عهده داشت و خطابهای با عنوان مراجعاتی چند درباره بودا در ادبیات و تاریخ
ایران به زبان انگلیسی ایراد کرد.
زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند، تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن میگویند و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمیدهند، از پورداود دعوت کردند و او پس از خاورشناس آمریکایی، جکسن؛ خاورشناس آلمانی، هاوگ (Haug)؛ و بانوی خاورشنان فرانسوی منان (Menant)، چهارمین غیر زردشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت میشد.
در فروردین ۱۳۱۳ به قولی ۱۳۱۲ از
بمبئی به آلمان رفت و تا هنگامی که دولت
ایران از فرستادن ارز به خارج از
کشور جلوگیری کرد، در آن کشور به سربرد و به کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت.
سرانجام در ۱۳۱۶ش
و بنابه اقوال دیگر در ۱۳۱۸ش،
به
ایران بازگشت و در دانشکده حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
در ۱۳۲۲ش در پی دعوت دولت هند به همراهی علیاصغر حکمت و غلامرضا رشیدیاسمی برای تجدید روابط
فرهنگی به هند
سفر کرد و در استانهای مختلف به بازدید از مؤسسههای
فرهنگی و دانشگاههای آن دیار پرداخت.
پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نماینده دانشگاه تهران به بسیاری از کنگرههای
فرهنگی و ادبی دعوت میشد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسههای ادبی و
فرهنگی بود و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگذار میشد. وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط
فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت
و از اعضای شورای
فرهنگی سلطنتی
ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانه بزرگ پهلوی بود.
در ۱۳۲۴ش
و به قولی در ۱۳۲۵ش
دانشگاه تهران شصتمین سال تولد او را جشن گرفت و به همین مناسبت در ۱۳۲۵ش یادنامهای مشتمل بر شرح احوال و آثار او به کوشش
محمد معین در دو جلد به زبان فارسی و زبانهای اروپایی انتشار یافت.
در این مراسم بدیعالزمان فروزانفر درباره خدمات علمی پورداود سخن گفت و لطفعلی صورتگر قطعه شعری با عنوان دانشمند قرائت کرد و پرویز ناتل خانلری درباره اخلاق پورداود، و محمدمعین درباره نظر دانشمندان درباره آثار او به ایراد سخنرانی پرداخت.
انجمن روابط
فرهنگی ایران و شوروی نیز در
بندر انزلی محفل بزرگداشتی در ۲۷ فروردین ۱۳۲۴به مناسبت شصتمین
سال تولد او برگذار کرد.
در ۶ مهر ۱۳۲۴ پورداود انجمن
ایرانشناسی را دایر کرد که تنها انجمن غیردولتی آن زمان بود.
در ۱۳۳۹ش به عنوان رئیس هیئت نمایندگی
ایران به همراه استادانی چون ایرج افشار، سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان (که در
مسکو تشکیل شده بود) شرکت جُست و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد.
پورداود در ۱۴دی ماه ۱۳۴۲ش/۴ژانویه۱۹۶۴م برای شرکت در بیست و ششمین کنگره خاورشناسان به دهلی رفت و به ریاست شعبه
ایرانشناسی در دانشگاه دهلی انتخاب شد. یک سال بعد، یعنی در ۱۳ دی ۱۳۴۳ دانشگاه دهلی در جشن باشکوهی درجه دکترای افتخاری به او اهدا کرد.
پس از آن پورداود به بمبئی و از آنجا به جزیره سیلان رفت و در کلمبو از او استقبال شد و پس از بازدید شهر مقدس (Kandy) و پرستشگاه معروف آن به بمبئی بازگشت.
در ۱۳۴۴ش پورداود به عضویت آکادمی جهانی هنر و دانش ورل (که اعضای آن از برجستهترین دانشمندان جهاناند) انتخاب گردید.
در همین سال و به قولی در ۱۳۴۶ش نماینده
پاپ، پل ششم در
ایران به پاس خدمات انساندوستانه پورداود نشان شوالیه سنسیلوستر را به وی تقدیم کرد.
در ۱۸ فروردین ۱۳۴۵ دولت هند نشان تاگور را (که بزرگترین نشان عملی و
فرهنگی آن دولت بهشمار میآمد و تا این زمان تنها ۴ تن از دانشمندان نامدار جهان موفق به دریافت آن شده بودند) به وی پیشکش کرد.
محبوبیت پورداود در کشورهای مختلف از این بیش بود، تا جایی که پروفسور هویس از رؤسای جمهور کشور آلمان، عالیترین نشان علمی دولت این کشور را به وی اهدا نمود.
پورداود در ۱۳۴۲ش و به قولی ۱۳۴۳ش از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در ۱۳۴۶ش عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد.
از زمان بازنشستگی به بعد، به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد
و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ درگذشت و با تشریفات بسیار در
رشت، در آرامگاه خانوادگی خود به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشورهای آلمان،
هند،
پاکستان، فرانسه و در شهرهای مختلف
ایران از جمله در
تهران،
رشت،
شیراز،
اصفهان و
کرمان برگذار شد و بزرگان
علم و
ادب از
دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاشهای این دانشمند در شناساندن
فرهنگ ایران
باستان تجلیل کردند.
پورداود را بینانگذار
ایرانشناسی در سرزمین
ایران، و زندهکننده
فرهنگ و زبان
ایران
باستان دانستهاند.
دلبستگی او به
فرهنگ ایران
باستان تا اندازهای بود که در مدرسه فیروزبهرام کلاسهایی برای تدریس زبان و
فرهنگ باستانی
ایران دایر کرد و خود نیز به تدریس پرداخت.
وی از کودکی به دانستن اوضاع
ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعه کتابهایی را که راجع به
ایران باستان بود، بر مطالعه کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت
و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به
ایران قدیم را (که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود) در کتابخانه شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود
و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ
ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر (Schaeder)، هِل، براون، میتووخ (. Mittwoch)، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. علاقه بلوشه به او بسیار بود، تا جایی که نام پورداود را به
خط پهلوی برنگین انگشتری خود حک کرده بود.
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به
زبان فارسی ساده امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند.
خدمت بزرگ او درباره تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروتهفند (Grotefend)، لاسن، بورنوف و راولینسن در
قرن ۱۹م نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و
ایران هخامنشی آگاه ساختند.
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، کاملاً تحتتأثیر آنان بود. دقت وسواسگونه در ذکر منابع، به کار بردن جملههای کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه بهشمار میآید. پورداود از واژهسازیهای نابهنجار و نامربوط و از به کاربردن الفاظ عربی پرهیز میکرد. پافشاری او در پارسیگویی در نظر برخی رنگوبوی
تعصب داشت و میپنداشتند با
زبان عربی دشمنی دارد.
پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود، معلمان و محققان نامدار در عرصه ادب و
فرهنگ ایران شمرده میشوند. با آنکه نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحییٰ ماهیارنوایی؛ بهرام فرهوشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر،
منوچهر ستوده، جلیل دوستخواه،
ایرج افشار و...، به عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبانها میرود. منابع موجود شاگردی محمد معین
احسان یارشاطر
و ساسان سپنتا
را تأیید میکنند و از حضور بهار و شفق در جلسه نخستین روز درس پورداود در زمینه زبانها و
فرهنگ باستانی
ایران حکایت دارند.
آثار پورداود را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
۱- آثار منظوم؛
۲- آثار منثور و تحقیقات ادبی.
پورداود فعالیت ادبی خود را با
شعر آغاز کرد و به سبب قریحه لطیف و ذوق سرشار از احساسات وطندوستانه، اشعاری دلکش از خود به یادگار نهاد.
در آغاز لسان تخلص میکرد و آنگاه تخلص گل و سپس پور را برگزید.
کار شاعری خود را با سرودن
مرثیه آغاز کرد و مراثی او مورد استفاده مرثیهخوانان در ایام
سوگواری قرار میگرفت. هنگامی که در
تهران به سر میبرد، به خواهش دوستان
غزل میسرود و غزلهای شاعران دیگر را استقبال میکرد.
پورداود کلیه اشعاری را که در رشت، تهران و
بیروت سروده بود، به استثنای چند غزل همه را از میان برد. دیوان شعر او شامل
قصیده غزل،
مسمط،
ترجیعبند و به طور کلی اشعاری است که در
جنگ جهانی اول سروده است و دارای موضوعات و مضامین وطنی است. چند شعر نیز مربوط به دوران جوانی و پیری او در این دیوان دیده میشود.
پورداود دیوان خود را به نام یگانه دخترش پوراندختنامه نامید که توسط دینشاه ایرانی در ۱۳۰۶ش به انضمام ترجمه انگلیسی آن در بمبئی به چاپ رسید.
تصانیف او اشعار وطنی او بسیار مورد توجه مردم قرار میگرفت. هنگام اقامت او در بغداد و کرمانشاه، درویشهای دورهگرد آنها را با جوش و خروش در کوچه و بازار میخواندند. شعر معروف او با مطلع از چیست که ما بیچاره شدیم/از خاک وطن آواره شدیم، در اصفهان با اندکی
تصرف و تغییر سرود درسی مدرسه شده بود.
افزون بر دیوان، منظومهای به نام یزدگرد شهریار نیز از آثار شعری اوست که ۱۹۷ بیت و درباره کشته شدن
یزدگردسوم، آخرین
پادشاه ساسانی است و قسمتی از آن در برلین، و بخشی دیگر در مؤسسه تاگور در بنگال، یعنی مؤسسه ویسوبهارتی سروده شده است.
پورداود معمولاً اوزان نادر عروضی را برمیگزید و در سرودن آنها مهارت نشان میداد.
اطلاعات و علاقه او به
ایران باستان اثری عمیق در شعر او گذاشت و مثنویهای امشاسپندان، دوشیزگان، بدرود ایرانیان از آبخوست مغستان و قصیده بهار و بهدین بیانگر این تأثیر است.
ترجمه و
گزارش اوستا، که برجستهترین اثر پورداود به شمار میرود. با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دوربودن آنها از شیوه
زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن میشود. او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامه بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به
فرهنگ ایران
باستان بهشمار میآید.
بخشهای مختلف مجموعه گزارش اوستا بدین قرار است:
۱. گاثاها (بمبئی، ۱۳۰۵ش)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعه یسنا به شمار میآید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و
ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.
۲. یشتها (بمبئی، ۱۳۰۷)، بخش نخستین مجموعه یسناست و دیباچه آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است.
۳. یشتها (بمبئی، ۱۳۱۰ش)، بخش دوم از مجموعه یشتهاست.
۴. خرده اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰ش)، گزارش و ترجمه آخرین بخش اوستاست.
۵. یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲ش)، بخش نخست.
۶. یسنا (تهران، ۱۳۳۷ش)، بخش دوم مجموعه یسناست و گفتارهایی درباره موضوعات تاریخی را نیز دربرمیگیرد.
۷. گاتها (بمبئی، ۱۳۲۹ش)، دومین گزارش بخش نخست است.
۸. یادداشتهای گاتا (تهران، ۱۳۳۶ش)، توضیحاتی درباره واژههای اوستایی این بخش است.
۹. ویسپرد (تهران، ۱۳۴۳ش)، بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فرهوشی چاپ شده است.
۱۰. وندیداد، که جزو آثار منتشر نشده اوست.
تحقیقات دیگر پورداود، شامل کتاب، و مقالهها و سخنرانیهایی درباره
فرهنگ ایران
باستان، واژهشناسی، تاریخ و به طورکلی تحقیقات ادبی است:
۱. ایرانشاه (بمبئی، ۱۳۰۴ش)، در شرح مهاجرت
زردشتیان ایران به هند.
۲. خرمشاه (بمبئی، ۱۳۰۵ش)، بخشی از سخنرانیهای پورداود درباره آیین و کارنامه زبان
باستان است که در
هند ایراد شدهاند.
۳. گفت و شنود پارسی (بمبئی، ۱۳۱۲ش)، کتاب درسی است برای آموختن زبان پارسی به هندوها.
۴. سوشیانس (بمبئی، ۱۳۰۶ش/۱۳۴۶ق)، رساله کوچکی است که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود و بعد به شکل کتابی منتشر شد.
۵.
فرهنگ ایران باستان (تهران ۱۳۲۶ش)، گفتارهایی است درباره
فرهنگ ایران باستان از آغاز تاریخ این سرزمین تا پایان
حکومت ساسانیان و برخی از واژههای ایرانی.
۶. هرمزدنامه (تهران، ۱۳۳۱ش)، درباره گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژهشناسی.
۷. اناهیتا یا پنجاه گفتار (تهران، ۱۳۴۳ش)، شامل مقالههایی درباره موضوعات مربوط به تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.
۸. خوزستان ما (تهران، ۱۳۴۳ش)، رساله کوچکی است درباره سرزمین
ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ
خوزستان است.
۹. بیژن و منیژه (تهران، ۱۳۴۴ش)، گزیدهای از
شاهنامه فردوسی است، همراه با پیشگفتاری ارزشمند درباره
فردوسی، دقیقی و شاهنامه.
۱۰. فریدون (تهران، ۱۳۴۶ش)، گزیده از شاهنامه فردوسی است که زیرنظر او به وسیله چند تن از محققان فراهم آمده، و دارای توضیحات و حواشی عالمانهای از اوست.
۱۱. زین ابزار (تهران، ۱۳۴۷ش)، که تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی است.
افزون بر اینها پورداود دهها مقاله در زمینه موضوعات گوناگون نوشته، و دیباچههای مختلف برای کتابهای دیگران تألیف کرده که در نشریات و مجلههای داخلی و خارجی به چاپ رسیده است.
(۱) آبادانی، فرهاد، سخنرانی، هوخت، تهران، ۱۳۴۷ش، س۱۹، شم ۱۰.
(۲) آرینپور، یحیی، از نیما تا روزگار ما، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۳) اسحاق، محمد، سخنوران نامی
ایران در تاریخ معاصر، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴) افشار، ایرج، درباره پورداود،
فرهنگ ایرانزمین، تهران، ۱۳۵۴ش، ج۲۱.
(۵) برقعی، محمدباقر، سخنوران نامی معاصر، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۶) پورداود، ابراهیم، پوراندختنامه، بمبئی، ۱۳۴۷ش.
(۷) پورداود، ابراهیم، سرگذشت، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۳۹ش، س۳، شم ۶.
(۸) پورداود، ابراهیم، مقدمه بر گاتها، به کوشش ع جزیرهدار، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۹) پورداود، ابراهیم، مقدمه بر یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۰) جمالزاده، محمدعلی، سوگواری، برای یک دوستی شصت ساله، وحید، تهران، ۱۳۴۷ش، س۶، شم ۲-۳.
(۱۱) خلخالی، عبدالحمید، تذکره شعرای معاصر
ایران، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۲) درگذشت، پورداود، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۷ش/۱۹۶۸م، س۳، شم ۶.
(۱۳) دوستخواه، جلیل، کارنامه هشتاد سال زندگی، پیام نوین، تهران، ۱۳۴۴ش، س۷، شم ۱۲.
(۱۴) رعدی آذرخشی، غلامعلی، یادی از پورداود، نگین، ۱۳۴۷ش، س۴، شم ۴۳.
(۱۵) روشن، محمد، استاد ابراهیم پورداود، گاتها.
(۱۶) سپنتا، ساسان، روش تدریس پورداود، پورداود پژوهنده روزگار نخست.
(۱۷) سپنتا، عبدالحسین، سخنرانی، هوخت، تهران، ۱۳۴۷ش، س۱۹، شم ۱۰.
(۱۸) سرزمین آتش نهاد، کاوه، تهران، ۱۳۴۸ش، س۷.
(۱۹) صدیق، عیسی، چهل گفتار، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۲۰)
فرهنگ، مهر، سخنرانی، هوخت، ۱۳۴۷ش، س۱۹، شم ۱۰.
(۲۱) فرهوشی، بهرام، در جهان هنر و ادبیات، سخن، تهران، ۱۳۴۷ش، دوره ۱۸، شم ۷.
(۲۲) قزوینی، محمد، مقالات، به کوشش ع جزیرهدار، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۳) گرجی، مرتضی، مقدمه بر اناهیتای پورداود، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۴) محیط طباطبایی، محمد، جدال مدعی با سعدی، ارمغان، تهران، ۱۳۴۶ش، س۳۶، شم ۹.
(۲۵) مصطفوی، علیاصغر، زمان و زندگی استاد پورداود، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۶) معین، محمد، پورداود، یادنامه پورداود، تهران، ۱۳۲۵ش، ج۱.
(۲۷) میرانصاری، علی، اسنادی از مشاهیر ادب معاصر
ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۸) نیکویه، محمود، پورداود پژوهنده روزگار نخست، رشت، ۱۳۷۸ش.
(۲۹) یارشاطر، احسان، به یاد پورداود،
فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۵۴ش، ج۲۱.
(۳۰) یارشاطر، احسان، یسنا، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۳۹ش، س۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابراهیم پورداود»، شماره۵۵۷۰.