• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابراهیم بن یزید نخعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابراهیم نخعی، ابوعمران‌ بن‌ یزید (د ۹۶ق‌/۷۱۵م‌)، متکلم، فقیه، محدث‌ و از حافظان‌ بنام‌ حدیث بود‌.



اِبْراهیم‌ِ نَخَعی‌، ابو عمران‌ بن‌ یزید (د ۹۶ق‌/۷۱۵م‌)، متکلم، فقیه، محدث‌ و از حافظان‌ بنام‌ حدیث. نام‌ و نسب‌ کامل‌ او ابراهیم‌ بن‌ یزید بن‌ قیس‌ بن‌ اسعد نخعی‌ کوفی‌ است‌. در تاریختولد و مرگ ‌ وی‌ اتفاق‌ نظر نیست‌: تولّد او را در ۵۰ق‌/۶۷۰م‌ و مرگ‌ او را در ۹۵ ق‌ م‌ نیز دانسته‌اند.
[۱] خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱، ص۱۶۹، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، ۱۹۷۲م‌.

با اینکه‌ راویان‌ و تاریخ‌ نویسان‌ سلسله نسب ‌ ابراهیم‌ را مختلف‌ یاد کرده‌اند، تردید نیست‌ که‌ او از قبیله نَخَع‌ْ (از قبایل‌ بزرگ‌ و بنام‌ یمن ‌) بوده‌ است‌. احتمالاً او در مدینه ‌ زاده‌ شده‌، ولی‌ قطعی‌ است‌ که‌ در کوفه ‌ بوده‌ زیسته‌ و در همین‌ شهر درگذشته‌ است.‌
[۲] الموسوعة الفقهیه، ج۱، ص۳۲۵.
گفته‌اند: نخعی‌ اعور بوده‌ و بدین‌ جهت‌ «ابراهیم‌ اعور» نیز خوانده‌ شده‌ است‌. مادر او «مُلَیکه‌» خواهر اسود بن‌ یزید و عبدالرحمان‌ بن‌ یزید (دو تن‌ از راویان‌ نخستین‌) بوده‌ است‌.
[۴] ابن‌ اثیر، اللباب‌، ج۳، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۳/۳۰۴.
[۵] یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۳، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
مراحل‌ نخستین‌ دانش‌اندوزی‌ او چندان‌ روشن‌ نیست‌. گفته‌اند: او در آغاز از دو دایی ‌ خود دانش ‌ و حدیث ‌ آموخت‌ و پس‌ از آن‌ از دیگر عالمان‌ و فقیهان‌ و محدّثان‌ روزگار خویش‌ در مدینه و کوفه حدیث ‌ و فقه ‌ فراگرفت‌.


مشایخ‌ حدیث‌ نخعی‌ عبارتند از خُثَیمة بن‌ عبدالرحمان‌ ، ابوالشعثاء سلیم‌ بن‌ اسود حاربی ‌، سهم‌ بن‌ مِنجاب‌ ، شریح‌ بن‌ ارطاة ، ابومَعْمَرْ عبدالله‌ بن‌ سَخْبرة ازدی ‌، عبدالرحمان‌ بن‌ بشر بن‌ مسعود ازرق ‌، عبدالرحمان‌ بن‌ یزید ، عبید بن‌ نضیله ‌، علقمة بن‌ قیس‌ نخعی ‌، عمارة بن‌ عمیر ، مسروق‌ بن‌ اجدع ‌، نباتة، نهیک‌ بن‌ سِنان ‌، یزید بن‌ اوس‌ ، ابوزرعة ابن‌ عمرو بن‌ جریر بن‌ عبدالله ‌بجلی‌ ، ابوعبدالله‌ جدلی‌ ، ابوعبدالرحمان سلمی ‌، ابو عبیدة بن‌ عبدالله‌ بن‌ مسعود ،
[۶] یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۶، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
ربیع‌ بن‌ خثیم‌ ، شریح‌ بن‌ حارث ‌، صِلَة بن‌ زُفَر ، عبیدة سلمانی‌ ، سُوید بن‌ غَفَله‌ ، عابس‌ بن‌ ربیعة ، همام‌ بن‌ حارث‌ ، هُنَّی‌ بن‌ نویرة ،
[۷] خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱، ص۱۶۹، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، ۱۹۷۲م‌.
یزید بن‌ معاویة نخعی‌ ، زر بن‌ جیش‌ ، تمیم‌ بن‌ حذلم‌ ، عبدالله‌ بن‌ ضرار اسدی‌.


برخی‌ از ناقلان‌ حدیث ‌ از وی‌ اینانند: ابراهیم‌ بن‌ مهاجر بَجَلی‌ ، حارث‌ بن‌ یزید عکلی ‌، حر بن‌ مسکین ‌، حسن‌ بن‌ عبیدالله‌ نخعی ‌، حکم‌ بن‌ عتیبه ، حکیم‌ بن‌ جبیر ، حماد بن‌ ابی‌ سلیمان ‌، زبید یامی ‌، زبیر بن‌ عدی‌ ، ابومعشر زیاد بن‌ کلیت ‌، سلیمان‌ بن‌ اعمش‌ ، سماک‌ بن‌ حرب‌ ، شِباک‌ ضبی‌ ، شعیب‌ بن‌ حبحاب‌ ، عبدالله‌ بن‌ شُبرُمة ، عبدالله‌ بن‌ عون ‌، عبدالرحمان‌ بن‌ ابوالشعثاء محاربی ‌، ابویعفور عبدالرحمان‌ بن‌ عبید بن‌ نسطاس ‌، عبدالملک‌ بن‌ ایاس‌ شیبانی‌ اعور ، عبیدة بن‌ مُعتب‌ ضَبّی ‌، ابوحصین‌ عثمان‌ بن‌ عاصم‌ اسدی ‌، عطاء بن‌ سائب‌ ، علی‌ بن‌ مدرک ‌، ابواسحاق‌ عمرو بن‌ عبدالله‌ سَبیعی ‌، عمرو بن‌ مرة ، ابوالعنبس‌ عمرو بن‌ مروان‌ نخعی‌ ، غالب‌ ابوهُذَیل ‌، فُضیل‌ بن‌ عمرو فُقَیمی‌ ، محمد بن‌ خالد ضبی ‌، محمد بن‌ سوقة ، مغیرة بن‌ مقسم‌ ضبی ‌، منصور بن‌ معتمر ، میمون‌ ابوحمزة اعور ، هشام‌ بن‌ عائِذبن‌ نُصَیب‌ اسدی ‌، واصل‌ بن‌ حیان‌ اَحدَب‌ ، یزید بن‌ ابی‌ زیاد.
[۸] یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.



ابراهیم‌ نخعی‌ را به‌ پارسایی، علم ‌، حکمت ‌ و دینداری‌ ستوده‌ و گفته‌اند که‌ با سادگی‌ می‌زیست‌.
[۹] احمد عجلی‌، تاریخ‌ الثقات‌، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
هیبت‌ امیران‌ داشت‌، ولی‌ در نماز بسیار فروتن ‌ و خاکسار می‌نمود. آگاهی‌ او از فقه چنان‌ بود که‌ همواره‌ دیگران‌ را با او می‌سنجیدند. شعبی که‌ از یاران‌ ابراهیم‌ و خود از راویان‌ بنام‌ است‌ درباره وی‌ گفته‌ است‌ که‌ از همه عالمان‌ و فقیهان‌ بصره ‌، کوفه ‌، حجاز و شام ‌ داناتر بود.
[۱۰] یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۸، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.



در روزگار نخعی‌ بازار حدیث ‌ و نقل و حفظ و ترویج‌ آن‌ گرم‌ بود و حتی‌ جعل‌ حدیث ‌ رواج‌ داشت‌ و ملاکهای‌ نظری‌ و علم‌ حدیث ‌ نیز پدید نیامده‌ بود، ولی‌ او در نقل‌ حدیث‌ احتیاط بسیار می‌کرد و هر مسأله‌ای‌ از وی‌ پرسیده‌ می‌شد، می‌گفت‌ امیدوارم‌ چنین‌ باشد.
[۱۱] عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌، صفوة الصفوة، ج۳، ص۴۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۰ق‌، ۳/۴۶- ۴۸.
از این‌ رو او را نقّاد حدیث‌ نامیده‌اند .
[۱۲] محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۷۳ ،به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌.



اکثر رجال‌ شناسان‌، ابراهیم‌ را از ثقات‌ شمرده‌،
[۱۳] احمد عجلی‌، تاریخ‌ الثقات‌، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
[۱۴] احمد ابن‌ حجر عسقلانی‌، تقریب‌ التهذیب‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، بیروت‌، ۱۹۷۵م‌.
ولی‌ بسیاری‌ از حدیثهای‌ او را مرسل ‌ دانسته‌اند. ذهبی ‌ بر این‌ باور است‌ که‌ روایات‌ ابراهیم‌، جز در مواردی‌ که‌ مرسل‌ است‌، حجت ‌ است‌ .
[۱۵] محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌ ، ج۱، ص۷۵ ، به‌ کوشش‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌، ۱۹۶۳م‌.
ابراهیم‌ افزون‌ بر مهارت‌ در فقه ‌ و حدیث، در تفسیر و قرائت قرآن ‌ نیز که‌ در آن‌ روزگار از مسائل‌ مهم‌ و بحث‌ انگیز در میان‌ مسلمانان ‌ بود، از صاحب‌ نظران‌ به‌ شمار می‌رفت‌، تا آن‌جا که‌ در این‌ باب‌ نام‌ او غالباً در کنار کسانی‌ چون‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ (علیه‌السلام)، ابن‌ عباس ، علقمه‌ ، قتاده‌ و ضحاک‌ یاد می‌شود.
[۱۶] قیسی‌، مکی‌، الکشف‌ عن‌ وجوه‌ القراءات‌ السبع‌ ، ج۲، ص۳۶۶ ، به‌ کوشش‌ محیی‌ الدین‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۹۸۱م‌.
وی‌ از تابعین ‌ است‌ و گفته‌اند که‌ از میان‌ صحابه رسول‌ ابو سعید خدری ‌ و عایشه ‌ را دیده‌ است‌.
[۱۷] عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌، صفوةالصفوة، ج۳، ص۴۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۰ق‌، ۳/۴۶- ۴۸.



در روزگار ابراهیم‌ از یک‌ سو حدیث‌ گرایی‌ رونق‌ داشت‌ و باورهای‌ دینی‌ و مباحث‌ کلامی‌ و احکام ‌ فقهی‌ برپایه احادیث‌ نبوی‌ تدوین‌ می‌شد و از دیگر سو عقل‌ گرایی‌ و ستیز با نقل‌ گرایی‌ افراطی (که‌ در آن‌ روزگار عقل‌گرایان‌ را اهل‌ رأی‌ می‌نامیدند)، نیز پدید آمده‌ بود و اینان‌ می‌کوشیدند عقل ‌ را در فهم‌ اعتقادت‌ و احکام‌ دینی‌ دخالت‌ دهند. در سده‌های‌ بعد دو مکتب‌ فکری‌ و کلامی‌ بزرگ‌ یعنی‌ معتزلیان ‌ و اشعریان ‌ از متن‌ آن‌ برخورد، سر بر آوردند. ابراهیم‌ اهل‌ حدیث‌ بود و با اهل‌ رأی‌ جدال ‌ می‌کرد و آنان‌ را به‌ انحراف ‌ از دینمتهم ‌ می‌ساخت‌. از این‌ رو بر سبیل‌ سنت ‌ محدّثان‌ آن‌ روزگار، که‌ ضبط حدیث‌ را نیز روا نمی‌دانستند، گفت‌ که‌ هرگز چیزی‌ ننوشته‌ است‌.
[۱۸] محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.
او اصحاب‌ رأی‌ را دشمن ‌ اصحاب‌ سنت‌ و پاسداران‌ آن‌ یعنی‌ محدثان‌ می‌شمرد.
[۱۹] احمد ابو نعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۲۲۲، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌.
همچنین‌ ابراهیم‌ با مرجئه ‌ به‌ ستیزه برخاست‌ و اندیشه‌های‌ ویژه آنان‌ را « بدعت ‌» خواند و گفت‌ اینان‌ نزد من‌ منفورتر از غیرمسلمانانند و مردمان‌ را از همنشینی‌ و دوستی‌ با آن‌ طایفه‌ برحذر داشت‌ و خود نیز آشکارا از آنان‌ بیزاری‌ جست‌.


ابراهیم‌ در روزگار فرمانروایی‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ (د ۹۵ق‌/۷۱۴م‌) در کوفه ‌ می‌زیست‌ و او را به‌ سبب‌ ستمکاری‌ و خشونت ‌ شدیدش‌ سخت‌ نکوهش می‌کرد. از این‌ رو حجاج‌ بر او خشم ‌ گرفت‌ و او ناگزیر درخانه‌ای‌ نهان‌ شد. در همین‌ احوال‌ بود که‌ حجاج‌ درگذشت‌ و گفته‌اند زمانی‌ که‌ ابراهیم‌ از درگذشت‌ فرمانروای‌ کوفه‌ آگاه‌ شد، از شادی‌ گریست‌ و به‌ سجده ‌ افتاد.
[۲۴] محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ ‌، ۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌.



با اینکه‌ ابراهیم‌ ۴ ماه ‌ پس‌ از مرگ ‌ حجاج‌ درگذشت‌،
[۲۵] محمد ابن‌ قیسرانی‌، الجمع‌ بین‌ رجال‌ الصحیحین‌، ج۱، ص۱۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۳ق‌، ۱/۱۸- ۱۹.
اما گویا همچنان‌ در خفا می‌زیست‌، زیرا ابن‌ ماعون ‌ روایت‌ کرده‌ که‌ در تشییع‌ جنازه وی‌ تنها ۷ نفر شرکت‌ جستند و پسر دایی‌ او عبدالرحمان‌ بن‌ اسود ، بر او نماز گزارد.
[۲۶] عبدالحی‌ ابن‌ عماد، شذرات‌ الذهب‌، ج۱، ص۱۱۱، قاهره‌، ۱۳۵۰ق‌.
او را در شب ‌ به‌ خاک ‌ سپردند.


درباره مذهب ‌ نخعی‌ اختلاف‌ است‌. آنچه‌ از بیش‌تر منابع‌ موجود و نیز عقاید و آرای‌ وی‌ برمی‌آید، حاکی‌ از سنّی‌ بودن‌ اوست‌، اما برخی‌ از رجال شناسان‌ شیعی‌ احتمال‌ شیعه بودن‌ او را داده‌اند.
[۲۸] عبدالله‌ مامقانی‌، تنقیح‌ المقال‌، ج۱، ص۴۳، نجف‌، ۱۳۵۰ق‌.

اینان‌ این‌ دلایل‌ یا قراین‌ را نشانی‌ از تشیع ‌ وی‌ دانسته‌اند:
۱- فتوای‌ او در مورد مسح ‌ پاها به‌ هنگام‌ وضو ، بی‌ شستن‌ آنها؛
۲- سخن ‌ او، که‌ چون‌ درباره علی‌ (علیه‌السلام) و عثمان ‌ از او پرسیدند، گفت‌: نه‌ سَبایی‌ام‌ نه‌ مُرجئی‌؛
۳- سخن‌ سعید بن‌ جبیر که‌ با فروتنی‌، با بودن‌ ابراهیم‌ خود را صاحب‌ نظر در فقه ‌ نمی‌دانست‌؛
۴- برتری‌ دادن‌ او به‌ علی‌ در برابر عثمان‌؛
۵- خشم ‌ گرفتن‌ حجاج‌ بر او که‌ بیش‌ از همه‌ با شیعیان‌ سر ستیز داشت‌.
[۲۹] محسن‌ امین‌، اعیان‌ الشیعة، ج۲، ص۲۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌.

این‌ شواهد به‌ تنهایی‌ شیعی‌ بودن‌ ابراهیم‌ را ثابت‌ نمی‌کند. افزون‌ بر این‌، برخی‌ ابراهیم‌ را ناصبی ‌ سرسخت‌ دانسته‌ و حتی‌ گفته‌اند که‌ او در سپاهابن‌ اشعث ‌ بوده‌ و در حادثه کربلا شرکت‌ داشته‌ است‌.
[۳۰] محسن‌ امین‌، اعیان‌ الشیعة، ج۲، ص۲۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌.
روایت‌ دیگری‌ نیز هست‌ که‌ این‌ احتمال‌ را افزون‌ می‌کند: درزمان‌ مختار بن‌ ابی‌ عبیدة ثقفی ‌ (د ۶۷ق‌/۶۸۶م‌) دنبال‌ او فرستادند، وی‌ چیزی‌ بر چهره‌ مالید و دوایی‌ خورد و از رفتن‌ خودداری‌ کرد، از این‌ رو رهایش‌ ساختند.
[۳۱] احمد ابو نعیم‌، حلیة الاولیاء ، ج۴، ص۲۲۰ ، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌.
با این‌ همه‌ شیعی‌ بودن‌ او کاملاً منتفی‌ نیست‌.


(۱) ابن‌ اثیر، الکامل‌، بیروت‌، ۱۴۰۲ق‌، ۵/۲۱.
(۲) ابن‌ اثیر، اللباب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۳/۳۰۴.
(۳) عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌، صفوة الصفوة، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۰ق‌، ۳/۴۶- ۴۸.
(۴) احمد ابن‌ حجر عسقلانی‌، تقریب‌ التهذیب‌، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، بیروت‌، ۱۹۷۵م‌.
(۵) احمد ابن‌ حجر عسقلانی‌، تهذیب‌ التهذیب‌، حیدرآباددکن‌، ۱۳۲۵ق‌، ۱/۱۷۷-۱۷۹.
(۶) محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.
(۷) عبدالحی‌ ابن‌ عماد، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۰ق‌.
(۸) عبدالله‌ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۱۳۸۸ق‌، ص‌ ۴۶۳، ۴۶۴.
(۹) محمد ابن‌ قیسرانی‌، الجمع‌ بین‌ رجال‌ الصحیحین‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۳ق‌، ۱/۱۸- ۱۹.
(۱۰) احمد ابونعیم‌، حلیة الاولیاء، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌.
(۱۱) محسن‌ امین‌، اعیان‌ الشیعة، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌.
(۱۲) محمد بخاری‌، التاریخ‌ الکبیر، حیدرآباددکن‌، ۱۳۶۲ق‌.
(۱۳) یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
(۱۴) محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌.
(۱۵) محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ کوشش‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌، ۱۹۶۳م‌.
(۱۶) خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، ۱۹۷۲م‌.
(۱۷) احمد عجلی‌، تاریخ‌ الثقات‌، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
(۱۸) قیسی‌، مکی‌، الکشف‌ عن‌ وجوه‌ القراءات‌ السبع‌، به‌ کوشش‌ محیی‌ الدین‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۹۸۱م‌.
(۱۹) عبدالله‌ مامقانی‌، تنقیح‌ المقال‌، نجف‌، ۱۳۵۰ق‌.


۱. خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱، ص۱۶۹، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، ۱۹۷۲م‌.
۲. الموسوعة الفقهیه، ج۱، ص۳۲۵.
۳. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.    
۴. ابن‌ اثیر، اللباب‌، ج۳، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۳/۳۰۴.
۵. یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۳، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
۶. یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۶، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
۷. خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱، ص۱۶۹، به‌ کوشش‌ ددرینگ‌، بیروت‌، ۱۹۷۲م‌.
۸. یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
۹. احمد عجلی‌، تاریخ‌ الثقات‌، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
۱۰. یوسف‌ حافظ المزی‌، تهذیب‌ الکمال‌، ج۲، ص۲۳۸، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
۱۱. عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌، صفوة الصفوة، ج۳، ص۴۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۰ق‌، ۳/۴۶- ۴۸.
۱۲. محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۷۳ ،به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌.
۱۳. احمد عجلی‌، تاریخ‌ الثقات‌، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ عبدالمعطی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
۱۴. احمد ابن‌ حجر عسقلانی‌، تقریب‌ التهذیب‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ عبدالوهاب‌ عبداللطیف‌، بیروت‌، ۱۹۷۵م‌.
۱۵. محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌ ، ج۱، ص۷۵ ، به‌ کوشش‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌، ۱۹۶۳م‌.
۱۶. قیسی‌، مکی‌، الکشف‌ عن‌ وجوه‌ القراءات‌ السبع‌ ، ج۲، ص۳۶۶ ، به‌ کوشش‌ محیی‌ الدین‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۹۸۱م‌.
۱۷. عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌، صفوةالصفوة، ج۳، ص۴۸، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۰ق‌، ۳/۴۶- ۴۸.
۱۸. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.
۱۹. احمد ابو نعیم‌، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۲۲۲، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌.
۲۰. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۳، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.    
۲۱. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۴، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.    
۲۲. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۵م‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.    
۲۳. محمد ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۶، ص۲۷۹، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارصادر.    
۲۴. محمد ذهبی‌، تذکرة الحفاظ ‌، ۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌.
۲۵. محمد ابن‌ قیسرانی‌، الجمع‌ بین‌ رجال‌ الصحیحین‌، ج۱، ص۱۹، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۳ق‌، ۱/۱۸- ۱۹.
۲۶. عبدالحی‌ ابن‌ عماد، شذرات‌ الذهب‌، ج۱، ص۱۱۱، قاهره‌، ۱۳۵۰ق‌.
۲۷. محمد بخاری‌، التاریخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۳۴، حیدرآباددکن‌، ۱۳۶۲ق‌.    
۲۸. عبدالله‌ مامقانی‌، تنقیح‌ المقال‌، ج۱، ص۴۳، نجف‌، ۱۳۵۰ق‌.
۲۹. محسن‌ امین‌، اعیان‌ الشیعة، ج۲، ص۲۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌.
۳۰. محسن‌ امین‌، اعیان‌ الشیعة، ج۲، ص۲۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌.
۳۱. احمد ابو نعیم‌، حلیة الاولیاء ، ج۴، ص۲۲۰ ، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابراهیم نخعی»،ج۲، ص۷۲۶.    





جعبه ابزار