• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

إِرث (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اِرث: (یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ)
گروهی معتقدند که‌ «ارث» در سوره‌ «مریم»، ارث در اموال است؛ و گروهی، آن را اشاره به مقام نبوت دانسته‌اند. بعضی نیز، این احتمال را داده‌اند که منظور معنای جامعی است که هر دو را شامل می‌شود.
بسیاری از دانشمندان شیعه، معنای اول را انتخاب کرده‌اند؛ در حالی، که جمعی از علمای تسنن، معنای دوم را؛ و بعضی مانند «سید قطب» در «فی ظلال» و «آلوسی» در «روح المعانی» معنای سوم را. کسانی که آن را منحصر به ارث مال دانسته‌اند، به ظهور کلمه‌ «ارث» در این معنا استناد کرده‌اند؛ زیرا این کلمه هنگامی که مجرد از قرائن دیگر بوده باشد، به معنای ارث مال است؛ و اگر می‌بینیم در پاره‌ای از آیات قرآن در امور معنوی به کار رفته، مانند آیه ۳۲ سوره‌ فاطر: (ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبادِنَا) «ما کتاب آسمانی را به بندگان برگزیده خود به ارث منتقل کردیم»، به خاطر قرائنی است که در این گونه موارد وجود دارد و به چیزی گفته می‌شود که بدون داد و ستد و زحمت به دست می‌آید.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با إِرث:

۱.۱ - آیه ۶ سوره مریم

(يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا) (كه وارث من و وارث دودمان یعقوب باشد؛ و او را اى پروردگار من مورد رضايت خود قرار ده).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: زکریا (علیه‌السّلام) از خداوند فرزند صلبی خواسته که از او ارث ببرد و اینکه ادعای برخی از مفسرین که مراد از ارث را وراثت نبوت یا علم یا... دانسته‌اند بدون قرینه و شاهد است‌. این را بدین جهت گفتیم تا فساد گفتار بعضی‌ روشن گردد که گفته‌اند: زکریا در جمله‌ (فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی...) از خدا کسی را خواسته که قائم مقام و وارث او باشد چه فرزند و چه غیر فرزند و همچنین گفتار بعضی‌ دیگر که گفته‌اند: او از فرزنددار شدن از همسرش مایوس بود، و لذا از خدا کسی را خواست که از او ارث ببرد و قائم مقام او شود هر چند از سایر مردم باشد. و وجه فساد آنها این است که آیه ۳۸ سوره آل عمران صریح در این است که فرزند خواسته، چون گفته است: (رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً) «پروردگارا مرا از ناحيه خود فرزندى و نسلى پاك ببخش»، علاوه بر اینکه تعبیر به عبارتی مانند: «هب لی» خود مشعر به نوعی ملکیت است که زکریا مالک آن شود و با سایر مردم سازگاری ندارد، چون معنا ندارد زکریا مالک مردم بیگانه شود، و اگر منظور آن بود که این مفسرین پنداشته‌اند جا داشت بگوید: «اجعل لی ولیا» ولیی برایم قرار ده هم چنان که در آیه ۷۵ سوره نساء فرموده: (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً) «و از ناحيه خودت سرپرستى برايمان بفرست و يا از جانب خود يار و مددكارى برايمان قرار ده».
از اینجا این معنا روشن می‌شود که مراد از جمله‌ (وَلِیًّا یَرِثُنِی) فرزند پسر است، هم چنان که در سوره آل عمران از آن به ذریه تعبیر فرموده، پس منظور از ولی ذریه‌ای است که ولی در ارث است، و بی‌شک متبادر به ذهن از ارث همان ارث بردن ما ترک میت از اموال و اسباب زندگی است، حال یا به خاطر اینکه این کلمه حقیقت در همان ارث مالی است، و در غیر مال مجاز است، چنانچه می‌گویند فلانی علم و شجاعت و زهد و سایر صفات معنوی را از پدرش ارث برده و یا به خاطر این است که به ارث مال انصراف دارد هر چند که در ارث صفات هم حقیقت باشد. پس به هر حال لفظ، ظاهر در وراثت مال است لیکن با انضمامش به ولی متعین می‌شود که مراد از وارث تنها همان فرزند است. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۱۰۵ سوره انبیاء

(وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ) (در «زبور» بعد از ذكر [تورات‌] نوشتيم: «بندگان شايسته‌ام وارث حكومت زمين خواهند شد»).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: وراثت و ارث به طوری که راغب گفته به معنای انتقال مالی است به تو بدون اینکه معامله‌ای کرده باشی‌ و مراد از وراثت زمین این است که سلطنت بر منافع، از دیگران به صالحان منتقل شود و برکات زندگی در زمین مختص ایشان شود، و این برکات یا دنیایی است که بر می‌گردد به تمتع صالحان از حیات دنیوی که در این صورت خلاصه مفاد آیه این می‌شود که: به زودی زمین از لوث شرک و گناه پاک‌ گشته جامعه بشری صالح که خدای را بندگی کنند و به وی شرک نورزند در آن زندگی کنند هم چنان که آیه‌ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ‌... یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً) «خدا به آن عده از شما که ایمان آورده، عمل صالح کردند، وعده داده که به زودی ایشان را جانشین دیگران در زمین کند... مرا بپرستند و چیزی شریکم نسازند»، از آن خبر می‌دهد و یا این برکات اخروی است که عبارت است از مقامات قربی که در دنیا برای خود کسب کردند چون این مقامات هم، از برکات حیات زمینی است هر چند که خودش از نعیم آخرت است هم چنان که آیه: (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ اَوْرَثَنَا الْاَرْضَ نَتَبَوَّاُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ) «و گفتند حمد خدای را که زمین را به ما ارث داد تا هر جا از بهشت را که بخواهیم برای خود انتخاب کنیم»، که حکایت کلام اهل بهشت است و آیه‌ (اُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ • الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ) «ایشانند وارثان، همان‌هایی که فردوس برین را ارث می‌برند» بدان اشاره می‌کنند. از همین جا معلوم می‌شود که آیه مورد بحث خاص به یکی از دو وراثت‌های دنیایی و آخرتی نیست بلکه هر دو را شامل می‌شود. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۳ - آیه ۳۲ سوره فاطر

(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ) (سپس اين كتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم؛ ولى بعضى از آنان برخود ستم كردند، و بعضى از آنان ميانه‌رو بودند، و بعضى به اذن خدا در نيكي‌ها از همه پيشى گرفتند، و اين، همان فضیلت بزرگ است).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: وقتی می‌گویند: «اورثهم مالا کذا» معنایش این است که: فلانی فلان مال را به ارث برای آنان باقی گذاشت تا ایشان بعد از مرگ وی به امر آن مال قیام کنند، با اینکه تا خودش زنده بود خودش قائم به امر آن مال و متصرف در آن بود، و به همین معنا است ارث دادن علم و جاه و امثال آن، که وارث بعد از مرگ صاحب علم و جاه، به امر آن دو قیام می‌کند، بعد از آنکه قبلا نزد دیگری بود و دیگری صاحبش بود و از آن بهره می‌گرفت. بنا بر این معنای ارث دادن کتاب به قوم و مردمی، این است که: کتاب را نزد ایشان بگذارد تا نسل به نسل و از سلف به خلف دست به دست بگردد، و همه از آن برخوردار شوند.
بنا بر این، این نسبت مزبور صحیح است، هر چند که قائم به امر کتاب، بعضی از قومند نه همه آنان، و به همین جهت می‌بینیم همه جا دادن کتاب را به همه قوم نسبت می‌دهد مثلا می‌فرماید: (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی‌ وَ اَوْرَثْنا بَنِی اِسْرائِیلَ الْکِتابَ • هُدیً وَ ذِکْری‌ لِاُولِی الْاَلْبابِ) «ما به موسی هدایت دادیم، و آن کتاب را به بنی اسرائیل سپردیم، تا هدایت و مایه تذکر خردمندان باشد»، و نیز فرموده: (اِنَّا اَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ اَسْلَمُوا لِلَّذِینَ‌هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْاَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ) «ما تورات را که در آن هدایت و نور است نازل کردیم، تا انبیا که اسلام آورده‌اند، و همچنین ربانیین و احبار در بین یهودیان به آنچه از کتاب خدا برایشان حفظ شده حکم کنند»، و نیز فرموده: (وَ اِنَّ الَّذِینَ اُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ) «و همانا آنهایی که کتاب را بعد از آنان ارث بردند، هر آینه از آن در شکی ریب آورند»، که در این چند آیه نسبت ارث بردن تورات را به همه بنی اسرائیل داده، با اینکه متصدیان امر تورات، بعضی از بنی اسرائیل بودند نه همه. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۶۳.    
۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۱.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۵۶۱.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۸۰.    
۷. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۹. آلوسی، شهاب الدین، تفسیر روح المعانی، ج۱۶، ص۶۲.    
۱۰. آل عمران/سوره۳، آیه۳۸.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۱.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۰.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۴۴.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۷۶.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۵.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۱.    
۱۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۶۳.    
۱۹. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۲۰. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۲۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰-۱۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۶۵.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۳۰.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۷۱.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۶.    
۲۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۲۸. غافر/سوره۴۰، آیه۵۳-۵۴.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۳۰. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۱.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۳۴.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۷.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «إِرث»، ص۳۶.    






جعبه ابزار