أفلح (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افلح: (قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)«افلح» از مادّه
«فلح» و
«فلاح» در اصل به معنای شکافتن و بریدن است؛ سپس، به هر نوع پیروزی و رسیدن به مقصد و خوشبختی اطلاق شده است.
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ) (به يقين
مؤمنان رستگار شدند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در
مفردات میگوید: کلمه فلح - به فتحه فاء و سکون لام- به معنای شکافتن است و لذا میگویند الحدید بالحدید یفلح-
آهن با آهن شکافته میشود. و کلمه فلاح به معنای ظفر یافتن و به دست آوردن و رسیدن به آرزو است. و این به دو نحو است:
یکی دنیوی، و دیگری اخروی، اما ظفر دنیوی رسیدن به سعادت زندگی است، یعنی، به چیزی که زندگی را گوارا سازد. و آن در درجه اول بقاء و سپس توانگری و عزت است. و ظفر اخروی در چهار چیز خلاصه میشود: بقایی که فناء نداشته باشد، غنایی که دستخوش
فقر نشود، عزتی که آمیخته با ذلت نباشد و علمی که مشوب با جهل نباشد، و به همین جهت گفتهاند: عیشی جز عیش آخرت نیست
پس اگر دستیابی به سعادت را فلاح خواندهاند، به این عنایت است که موانع را شکافته، کنار میزند و رخسار مطلوب را نشان میدهد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «افلح»، ص۵۸.