أصنام (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصنام: (قالُوا نَعْبُدُ اَصْنَاماً)«اصنام» جمع
«صنم» به معنای مجسمهای بوده است که از طلا
و نقره یا چوب
و مانند آن میساختهاند
و به
پرستش آن میپرداختند؛
و آن را مظهر مقدسین
و مقدسات میپنداشتند.
(قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ) (گفتند: «بتهایی را میپرستیم،
و پیوسته ملازم
عبادت آنهاییم»).
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: کلمه
صنم به معنای جثه
و مجسمهای است که آن را فلز
و یا چوب یا غیر آن به شکل مخصوصی بسازند، تا به خیال بتپرستان صفاتی که در
معبود معینی هست در این مجسمه که نمایانگر آن
معبود است نشان داده باشند. بت پرستان
بتها را به طور کلی برای این میساختند که آینهای برای
ربّ خودش باشد، که یا
فرشته است یا
جنّ و یا
انسان؛ چیزی که هست به جای اینکه خود رب را بپرستند همان بت را میپرستیدند
و در
عبادت متوجه آن گشته بدان
تقرب میجستند
و اگر خیلی به اصطلاح روشن فکر میشدند، از بت تجاوز کرده خود رب را
عبادت میکردند، ولی از
عبادت خدای سبحان هیچ خبری نبود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أصنام»، ص۴۹.