• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه غلبت الروم (شأن نزول)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در آیات ابتدائی سوره روم به مومنین بشارت پیروزی بر روم و ایرانیان داده شده است. برخی از اهل‌سنت گفته‌اند چون فتح ایران و روم در زمان خلیفه دوم و سوم بوده بنابراین این آیات درباره عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده و دلالت بر فضیلت آنها دارد. در این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازیم.



قوله تبارک و تعالی:
الم. غُلِبَتِ الرُّومُ. فِی اَدْنَی الْاَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ. فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْاَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.

الف لام میم (۱) رومیان شکست‌ خوردند (۲) در نزدیک‌ترین سرزمین و(لی) بعد از شکستشان در ظرف چند سالی به‌زودی پیروز خواهند گردید (۳) (فرجام) کار در گذشته و آینده از آن خداست و در آن روز است که مؤمنان از یاری خدا شاد می‌گردند (۴) هر که را بخواهد یاری می‌کند و اوست‌ شکست‌ناپذیر مهربان (۵) وعده خداست‌ خدا وعده‌اش را خلاف نمی‌کند ولی بیشتر مردم نمی‌دانند (۶)

۱.۱ - روایت کلینی

ادعا شده در کتاب الروضه تالیف علامه کلینی موجود است که:
«حضرت ابوجعفر باقر العلوم فرمودند: این وعده الهی در خلافت حضرت فاروق به اتمام و کمال رسیده است.»
(هـ) عن ابی‌عبدالله لما حفر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الخندق الی قوله فتحت علی فی ضربتی هذه کنوز کسری و قیصر.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: وقتی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خندق را حفر نمودند، آن حضرت مشغول کندن زمین بود، ضربه‌ای زد و سپس فرمود: با این ضربه گنج‌های کسری و قیصر را فتح کردم.
شما را به خدا، آیا «فتحت علیّ کنوز کسری و قیصر» ذر زمان خلافت فاروق و ذو النورین محقق نگشت؟


در شبهه فوق به آیات ابتدائی سوره روم و یک روایت از منابع شیعه استدلال شده است که ادامه به بررسی آنها می‌پردازیم.

۲.۱ - تحریف روایت

در این شبهه با تزویر و تحریف، برداشتی اشتباه از روایت، به نام امام صادق (علیه‌السّلام) ثبت شده است؛ در حالی که در روایت هیچ نامی از «فاروق» نیست.

۲.۲ - اشکال سندی روایت

این روایت از نظر سندی اشکال دارد. مرحوم شیخ کلینی (رحمةالله‌علیه) سند روایت را این گونه می‌نویسد:
سهل بن زیاد، عن احمد بن محمد بن ابی‌نصر، عن ابان بن عثمان، عن بعض رجاله عن ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام).
این که این «بعض رجاله» چه کسی است، روشن نیست؛ لذا روایت از درجه اعتبار ساقط است.

۲.۲.۱ - ضعف سهل بن زیاد

در این روایت «سهل بن زیاد» وجود دارد که ضعف او روشن است. مرحوم نجاشی (رضوان‌الله‌علیه) در باره وی می‌نویسد:
سهل بن زیاد ابوسعید الآدمی الرازی، کان ضعیفا فی الحدیث، غیر معتمد علیه فیه، وکان احمد بن محمد بن عیسی یشهد علیه بالغلو والکذب واخرجه من قم الی الری وکان یسکنها.
سهل بن زیاد آدمی، در حدیث ضعیف است و قابل اعتماد نیست. و احمد بن محمد بن عیسی شهادت به غلو و کذب او داده که او را از قم اخراج و به ری فرستادند و در آن جا ساکن بود.
مرحوم شیخ طوسی (رحمةالله‌علیه) درباره وی می‌نویسد: سهل بن زیاد الادمی الرازی، یکنی ابا سعید، ضعیف.
سهل بن زیاد آدمی الرازی، با کنیهء ابوسعید، ضعیف است.
و در کتاب الاستبصار می‌نویسد: ابو سعید الآدمی وهو ضعیف جدا عند نقاد الاخبار وقد استثناه ابوجعفر بن بابویه فی رجال نوادر الحکمة.
ابوسعید آدمی نزد ناقدان اخبار ضعیف است و ابوجعفر بن بابویه او را از رجال نوادر الحکمه استثناء کرده است.
و ابن‌غضائری می‌نویسد: سهل بن زیاد، ابوسعید، الآدمی، الرازی. کان ضعیفا جدا، فاسد الروایة والدین. وکان احمد بن محمد بن عیسی الاشعری اخرجه من قم، واظهر البراءة منه، ونهی الناس عن السماع منه والروایة عنه.
سهل بن زیاد آدمی الرازی جداً ضعیف است و روایت و دین او فاسد است. و احمد بن محمد بن عیسی اشعری او را از قم بیرون کرد و دوری جستن از او را اظهار نمود و مردم را از شنیدن حرف‌ها و روایات او نهی کرد.

۲.۳ - استدلال به آیات بی‌ربط

مستدل به آیه اول سوره روم استدلال کرده است که هیچ ربطی به خلافت خلفا ندارد. این آیه قبل از هجرت و در مکه نازل شده است و یکی از معجزات نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب می‌شود که چندین سال قبل از غلبه روم بر فارس آن را پیش بینی کرده است.

۲.۴ - بدعت خلفا در دین

مستدل گفته است: شما را به خدا، آیا «فتحت علیّ کنوز کسری و قیصر» ذر زمان خلافت فاروق و ذی النورین محقق نگشت؟
در پاسخ باید گفت: بلی ما نیز این را قبول داریم که این خلیفه دوم جناب عمر بن الخطاب بود که ایران و... را فتح کرد؛ اما متاسفانه همین فتوحاتی که این همه اهل‌سنت به آن بها می‌دهند و مباهات می‌کنند، یکی از بدعت‌هایی است که ایشان وارد دین مبین اسلام کرد و دینی را که خداوند دین رحمت، عطوفت، دوستی و مهربانی، و پیامبرش را رحمت اللعالمین معرفی می‌کند، عمر بن الخطاب این دین را دین شمشیر و سر نیزه، و خلیفه رسول خدا را انسان خونریز و خونخوار معرفی کرد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
وَمَا اَرْسَلْنَاکَ اِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ.
به جرات می‌توان گفت که همین فتوحات، یکی از موانعی بود که سرعت پیشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت؛ زیرا عمر بن الخطاب و فرماندهان او در این جنگ‌ها جنایاتی را مرتکب شدند که مردم را از دین اسلام منزجر و متنفر کرد. عمر تنها کاری که کرد سر زمین‌های مردم را فتح کرد؛ اما قلوب مردم را از دین اسلام منزجر کرد. و هنوز که هنوز است، غیر مسلمان، دین مبین اسلام را دین شمشیر و مسلمان را خونریز و خونخوار می‌شناسند.

۲.۵ - خونریزی به نام اسلام

بدون شک تمامی جنگ‌های رسول خدا با مشرکان، یهودیان و... به این دلیل بوده است که آن‌ها یا به محدوده اسلام تجاوز کرده بودند و یا عهد و پیمانی را که میان رسول خدا و آن‌ها بسته شده بود، نقض می‌کردند.
به عبارت دیگر: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مسلمان کردن دیگران هیچ گاه با آن‌ها نجنگید و خون کسی را نریخت. هیچ گاه پیامبر اسلام شروع کننده جنگ نبوده است. منطق پیامبر، منطق دعوت به مهربانی و گفتگو بود. او وظیفه داشت دین اسلام و قوانین آن را به مردم ابلاغ کند؛ اما وظیفه نداشت که مردم را به زور شمشیر و سر نیزه مسلمان کند. خداوند در آیات فراوانی از قرآن کریم این مطلب را بیان کرده است؛ از جمله:
فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
قُلْ اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَاِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَی الرَّسُولِ اِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
وَاِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ اُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَی الرَّسُولِ اِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
وَمَا عَلَیْنَا اِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
فَاِنْ اَعْرَضُوا فَمَا اَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا اِنْ عَلَیْکَ اِلَّا الْبَلَاغُ.
مَا عَلَی الرَّسُولِ اِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ.
فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ اِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
و....

۲.۵.۱ - جنگ ذات العیون

در جنگ فتح الانبار، خالد بن ولید، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تیر‌اندازان خود دستور داد که چشمان مردم را هدف بگیرند و آنان در آن روز هزار نفر را کور کردند؛ تا حدی که این جنگ به جنگ «ذات العیون» معروف گشت.
ابن‌اثیر در الکامل می‌نویسد:
ذکر فتح الانبار ثم سار خالد علی تعبیته الی الانبار، وانما سمی الانبار لان اهراء الطعام کانت بها انابیر، وعلی مقدمته الاقرع بن حابس. فلما بلغها اطاف بها، وانشب القتال، وکان قلیل الصبر عنه وتقدم الی رماله ان یقصدوا عیونهم فرموا رشقا واحدا، ثم تابعوا فاصابوا الف عین، فسمیت تلک الوقعة ذات العیون.
وقتی که شهر انبار فتح شد، خالد مامور سر و سامان دادن به آن شهر شد (این شهر از آن جهت انبار نامیده می‌شد که محل ذخیره مواد غذائی بود) ولی پیشاپیش لشکریان ولی شخصی بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعله ور ساخت. او مردی کم صبر بود، تیر‌اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشم‌های مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و آنان به دنبال او چشم‌ها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت. از این رو، این واقع «ذات العیون» نام گرفت.
و ابن‌کثیر در البدایة و النهایه می‌گوید:
فتح خالد للانبار، وتسمی هذه الغزوات ذات العیون رکب خالد فی جیوشه فسار حتی انتهی الی الانبار وعلیها رجل من اعقل الفرس واسودهم فی انفسهم، یقال له شیرزاذ، فاحاط بها خالد وعلیها خندق وحوله اعراب من قومهم علی دینهم، واجتمع معهم اهل ارضهم، فمانعوا خالدا ان یصل الی الخندق فضرب معهم راسا، ولما تواجه الفریقان امر خالد اصحابه فرشقوهم بالنبال حتی فقاوا منهم الف عین، فتصایح الناس، ذهبت عیون اهل الانبار، وسمیت هذه الغزوة ذات العیون.
خالد، شهر انبار را فتح کرد و این جنگ‌ها «ذات العیون» نامیده شد. خالد سوار بر مرکب خود به انتهای شهر رفت و مردی از عاقل‌های فارس به نام «شیرزاد» همراه او بود. خالد شهر را محاصره کرد؛ ولی مردم در اطراف شهر خندق ایجاد کرده بودند. مردان عرب زبانی اطراف خندق جمع شده بودند که به همراه صاحبان زمین‌ها مانع از نفوذ لشکر به داخل شهر شدند، خالد دستور داد سر یک نفر از آنان را جدا کنند. سپس خالد دستور داد که با تیر مردم را هدف قرار دهند تا این که چشم هزاران نفر از آنان کور شود. فریاد و ناله مردم سراسر آن جا را فرا گرفت که چشم‌های مردمان کور شد و لذا این جنگ را «ذات العیون» نامیدند.
سؤال ما از دوستان اهل سنت این است که: خداوند در کجای قرآن گفته است که اگر کسی اسلام را قبول نکرد، چشمانش را کور کنید؟! آیا چنین اعمالی در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سابقه داشت یا از بدعت‌های عمر بوده است؟

۲.۵.۲ - جنگ طالقان

در این جنگ، فرماندهان به ظاهر مسلمان، چنان جنایتی را مرتکب شدند که در طول تاریخ سابقه نداشته است؛ حتی چنگیز و اسکندر هم چنین جنایاتی را مرتکب نشده‌اند.
ابن‌اثیر در الکامل می‌نویسد:
کتب قتیبة الی نیسابور وغیرها من البلاد لیقدم علیه الجنود فقدموا قبل اوانهم نحو الطالقان وکان ملکها قد خلع وطابق نیزک علی الخلع فاتاه قتیبة فاوقع باهل الطالقان فقتل من اهلها مقتلة عظیمة وصلب منهم سماطین اربعة فراسخ فی نظام واحد.
قتیبه از فرماندهان نظامی به نیشابور و شهر‌های دیگر نامه نوشت که به لشکر او بپیوندند و آنان قبل از رسیدن او به طالقان به او پیوستند. نیزک (یک زا غلام‌های حاکم طالقان) اقدام به خلع قدرت حاکم کرده بود. وقتی که قتیبه به آن جا رسید با مردم درگیر شد و حمام خون به راه‌انداخت و انبوهی از مردم را به قتل رساند و صفی از مردم را به طول چهار فرسخ به دار آویخت.
هر فرسخی تقریبا ۶ کیلومتر، هر کیلومتری، هزار متر. اگر در هر متر دو نفر ایستاده باشند، چند نفر کشته شده است؟ آیا در زمان پیامبر، چنین کشتاری سابقه داشته است، یا از بدعت‌های عمر بوده است؟

۲.۵.۳ - جنگ گرگان

در این جنگ هم جنایت عظیمی اتفاق افتاد. غیر مسلمان، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست کردند که ما درهای شهر را بر روی شما می‌گشاییم، به شرطی که حتی یک نفر از ما کشته نشود؛ لشکریان نیز همه را کشتند جز یک نفر و گفتند که ما گفته بودیم که یک نفر از شما را نمی‌کشیم!!!
ابن اثیر در الکامل می‌گوید:
فاتی جرجان فصالحوه علی مائتی الف ثم اتی طمیسة وهی کلها من طبرستان متاخمة جرجان وهی مدینة علی ساحل البحر فقاتله اهلها فصلی صلاة الخوف اعلمه حذیفة کیفیتها وهم یقتتلون وضرب سعید یومئذ رجلا بالسیف علی حبل عاتقه فخرج السیف من تحت مرفقه وحاصرهم فسالوا الامان فاعطاهم علی ان لا یقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا اجمعین الا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوی ما فی الحصن.
به گرگان وارد شدند و با گرفتن ۲۰۰ هزار دینار با آنان مصالحه کردند. سپس به اطرافه طمیسه که شهری درکنار ساحل دریا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود، رفتند. با مردم آن جا جنگ کردند. نماز خوف که حذیفه که کیفیت خواندن آن را می‌دانست خوانده شد و با آنان نیز به مقابله برخواستند و سعید با شمشیر بر سر مردیم کوبید که از زیر بغل او درآمد و آنان را محاصره کردند. آنان درخواست امان کردند که به آنان این امان داده شد تا کسی از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند؛ ولی آنان همه را کشتند به جز یک مرد. سپس آن چه که در قلعه بود تصرف کردند.
آیا در زمان پیامبر چنین جنایتی سابقه داشته است؟ پیامبر اسلام از بدترین دشمن خود ابوسفیان و از وحشی (غلام هند جگرخوار) قاتل عزیزترین کس خود گذشت و آن روز که بر آن‌ها مسلط شد همه را؛ از جمله معاویه را آزاد کرد؛ اما مسلمانان چه کردند؟! آیا به چنین فتوحاتی می‌توان مباهات کرد؟

۲.۵.۴ - جنگ فلسطین

در این جنگ، بازهم جنایت عظیم دیگری اتفاق افتاد که حقیقتاً از کافر زندیق هم سر نمی‌زند؛ چه رسد به کسی که خود را خلیفه خدا در روی زمین می‌داند.
ابن اثیر در الکامل نقل می‌کند:
واستعمل مروان علی فلسطین الرماحس بن عبد العزی الکنانی فظفر بثابت وبعثه الی مروان موثقا بعد شهرین فامر به وباولاده الثلاثة فقطعت ایدیهم وارجلهم وحملوا الی دمشق فالقوا علی باب المسجد ثم صلبهم علی ابواب دمشق.
مروان، رماحس بن عبدالعزی الکنانیس را بر فلسطین گماشت و او بر ثابت پیروز گشت و بعد از دو ماه در حالی که به زنجیر بسته شده بود، او را نزد مروان فرستاد، دست‌ها وپاهای او و سه فرزندش را قطع کرد و به دمشق فرستاد. در شهر دمشق آنان را در ورودی مسجد قرار دادند.
در کجای قرآن گفته شده است که باید دست و پای مردم را قطع کرد؟! مگر نه این است که مثله کردن دشمن حرام است؟!
آیا در زمان پیامبر چنین کشت و کشتاری سابقه داشته است؟ بلی، در جنگ احد؛ آن هم توسط ابوسفیان و هند جگر خوار، پدر و مادر معاویه، نه توسط رسول خدا و مسلمانان.

۲.۵.۵ - کشتن مردم شهر

ابن‌کثیر در البدایة و النهایه نقل می‌کند:
ثم شد عبدالله واصحابه، وکبروا تکبیرة رجل واحد، وحملوا علی البلد فکبرت الاعراب من الناحیة الاخری، فحار اهل البلد، واخذوا فی الخروج من الابواب التی تلی دجلة، فتلقتهم ایاد والنمر وتغلب، فقتلوهم قتلا ذریعا، وجاء عبدالله بن المعتم باصحابه من الابواب الاخر فقتل جمیع اهل البلد عن بکرة ابیهم، ولم یسلم الا من اسلم من الاعراب من ایاد وتغلب والنمر.

آن گاه عبدالله و اصحابش را محکم بست و همه یک صدا تکبیر گفتند. آنان را به طرف شهر بردند. سپس اعراب از ناحیه دیگر شهر تکبیر گفتند و مردم شهر در حیرت ماندند و راه فرار را از دهای که به طرف دجله بود در پیش گرفتند و با ایاد و نمر و تغلب برخورد کردند و آن را به شکلی فجیع کشتند. عبدالله بن معتم با یارانش از در دیگری وارد شد و همه اهل شهر را کشت و کسی از اعراب ایاد، تغلب و نمر سالم نماند، مگر این که اسلام آورد.
آیا چنین بی رحمی‌های از مسلمانان که دینشان دین رحمت و پیامبرشان پیامبر رحمت است، انتظار می‌رود؟
حال ببنید که عمر، پیامبر اسلام را که خداوند او را رحمت اللعالمین معرف کرده بود، چگونه به جهانیان معرفی کرده است. تعجبی ندارد که پاپ می‌گوید: دین اسلام را دین شمشیر است. شاید او هم این روایات را دیده باشد؟!


۱. روم/سوره۳۰، آیه۱.    
۲. روم/سوره۳۰، آیه۲.    
۳. روم/سوره۳۰، آیه۳.    
۴. روم/سوره۳۰، آیه۴.    
۵. روم/سوره۳۰، آیه۵.    
۶. روم/سوره۳۰، آیه۶.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضه، ج۸، ص۲۶۹، حدیث شماره ۳۹۷.    
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضه، ج۸، ص۲۱۶، حدیث شماره ۲۶۴.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضه، ج۸، ص۲۱۶، حدیث شماره ۲۶۴.    
۱۰. النجاشی، أبوالعباس، رجال النجاشی، ص۱۸۵.    
۱۱. الشیخ الطوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۴۲.    
۱۲. الشیخ الطوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۳، ص۲۶۱.    
۱۳. الغضائری الواسطی البغدادی، احمد بن الحسین، رجال ابن الغضائری، ص۱۲۵.    
۱۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۸۲.    
۱۶. نور/سوره۲۴، آیه۵۴.    
۱۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۸.    
۱۸. یس/سوره۳۶، آیه۱۷.    
۱۹. شوری/سوره۴۲، آیه۴۸.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۹۹.    
۲۱. نحل/سوره۱۶، آیه۳۵.    
۲۲. ابن‌الاثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۹۴.    
۲۳. ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۶، ص۳۸۴.    
۲۴. ابن‌الاثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۴۵.    
۲۵. ابن‌الاثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۰.    
۲۶. ابن‌الاثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۰.    
۲۷. ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۷، ص۸۳.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا آیه «غلبت الروم...» درباره عمر بن الخطاب و عثمان نازل شده است؟»    






جعبه ابزار