آیات صفت حیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیات صفت
حیاء به
آیات مشتمل بر صفت حیا در مورد
خداوند اطلاق میشود.
در
قرآن کریم ، صفت حیا به صورت اثباتی در مورد خداوند استعمال نشده، ولی در دو آیه، به صورت سلبی آمده، یعنی ترک برخی افعال توسط خداوند- به سبب حیا کردن- را مردود شمرده است:
(ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین کفروا فیقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین)؛ «خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند
شرم نمیکند (در این میان) آنها که
ایمان آوردهاند میدانند حقیقتی است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه
کفر را پیمودهاند (این موضوع را بهانه کرده) و میگویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری) خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت میکند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد».
(یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه و لکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستانسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم و الله لا یستحیی من الحق و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ما کان لکم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلکم کان عند الله عظیما)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در بیوت
پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه برای صرف غذا داده شود(مشروط بر اینکه قبل از موعد نیائید و) در انتظار وقت
غذا ننشینید، اما هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید، این عمل پیامبر را ناراحت میکرد ولی او از شما شرم میکند، اما
خداوند از (بیان) حق شرم ندارد، و هنگامی که چیزی از وسائل زندگی (به عنوان عاریت) از آنها (همسران پیامبر) میخواهید از پشت پرده بخواهید، این کار دلهای شما و آنها را پاکتر میدارد، و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید و نه هرگز
همسران او را بعد از او به همسری خود در آورید که این کار نزد خدا عظیم است».
سیوطی به علما نسبت میدهد که هر صفتی که اتصاف خداوند به آن به نحو
حقیقت ، محال باشد، در صورت استعمال در نصوص بایستی به لوازم آن صفت- که اختصاص به ممکنات و موجودات مادی ندارد-
تفسیر گردد. وی کلام
فخر رازی در این مورد را چنین حکایت میکند: همه اعراض نفسانی - یعنی
رحمت و
فرح و سرور و
غضب و حیاء و
مکر و استهزاء- دارای
مبادی و غایات هستند، مثلا مبدا غضب، غلیان خون در
قلب است، و غایت آن، اراده ضرر رساندن به فرد مورد غضب است، پس لفظ غضب در حق
خداوند بر
مبادی آن، یعنی غلیان
خون در قلب حمل نمیشود، بلکه بر غرض آن- که اراده اضرار است- حمل میشود، و همچنین، مبدا حیاء- یعنی انکسار حاصل در نفس- در مورد خداوند منتفی است اما
غرض و غایت آن- که همان ترک فعل است- در مورد خداوند هم جاری است. پس وقتی میگوییم خداوند از فلان کار حیا میکند یعنی آن را انجام نمیدهد.
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم هم پس از نقل کلمات اهل لغت در هم ریشه بودن استحیاء و حیات، استحیاء را به معنای حفظ نفس از ضعف و نقص، و دوری از عیب و هر نوع زشتی، و طلب سلامتی و مطلق حیات، و ضد وقاحت میداند، و در باره دو
آیه فوق میگوید: از آنجا که حق، دارای کمال و سلامت و حیات است، و هیچ نقطه ضعف و عیبی در آن نیست که موجب استحیاء گردد، پس استحیاء در مورد ترک
حق روا است نه در ذکر حق.
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «آیات صفت حیاء».