آیات بدا (تفسیر منقول)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهل بیت (علیهمالسّلام) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی، به ویژه
تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدی و اساسی در تبیین حقایق قرآنی دارند. در این مقاله نمونهای از تفاسیر معتبر منقول از اهل بیت (علیهمالسّلام) به عنوان آموزش کیفیت صحیح پرداختن به تفسیر قرآن کریم و روش استنباط معانی حکیمانه آن را آورده و به بررسی آن خواهیم پرداخت.
مانند تفسیر
آیه بدا که اشاره دارد بر اینکه
خداوند ظاهرکننده امورات مخفی میباشد. یعنی امورات نزد خداوند موجود و معلومند و امور پنهان را بر ما آشکار میسازد.
«در اینجا به مناسبت مقام تنها به چند
آیه و گوشهای از بحث اکتفا شده است. تفصیل جامع و کامل آن را در مقالی جدا آوردهایم که در بخش معارف قرآنی (با عنوان تفسیر موضوعی) در اختیار خوانندگان قرار داد.»
بدا در
عالم تکوین، همچون نسخ در
عالم تشریع، از اموری است که تحقق یافته و
قرآن کریم به وقوع آن تصریح دارد و روایات
اهل بیت عصمت (علیهمالسّلام) نیز در اینباره در حد
تواتر است. بدا همچون نسخ دارای دو معناست:
پدیدار شدن رای جدید برای
خداوند -که پیش از این آگاهی نداشته، سپس به آن پی برده باشد-. این معنا قطعا باطل و نسبت آن به خدای تبارک و تعالی محال و ممتنع است.
پدیدار ساختن امری برای مردم که در گذشته برایشان پنهان بوده است؛ یعنی این امر را خداوند از ازل میدانسته و از همان آغاز به همین شکل جدید که پدیدار گشته مقدر داشته است، ولی به جهت مصلحتی که مقام تکلیف آن را ایجاب میکرد برای مدتی آن را از مردم مخفی داشته و سپس در موقع خود آشکار نموده است.
این معنا معقول و پذیرفته است؛ درست همچون مساله
نسخ که پایان
حکم و تکلیف از همان آغاز برای خداوند روشن بوده است، ولی مردم با استناد به ظهور لفظ گمان میبردند حکم دوام و استمرار دارد؛ زیرا مادامی که ناسخی نیاید، ظاهر لفظ مفید دوام و استمرار است.
در مساله بدا هم قضیه به همین نحو است.
بدا ظاهری دارد که صاحبان بصیرت در اسرار وجود بدان آگاهند و باطنی دارد که خداوند علامالغیوب بدان آگاه است و مطابق حکمت خویش آن را در موقعش پدیدار میسازد.
نتیجه اینکه بدا از ریشه بدو به معنای ظهور گرفته شده که این ظهور برای مردم حاصل میشود، ولی به مناسبت اینکه خداوند این معنا را ظاهر میسازد مجازا به خدا نسبت داده میشود و در مقام تعبیر، تشبیه به کار رفته است؛ چنانکه گویا برای خداوند ظهور یافته است؛ و حال آنکه حقیقت امر چیز دیگری است و بداء (ظاهر شدن) به معنای ابداء (ظاهر ساختن) از ناحیه خداوند است.
ذیلا آیاتی از
قرآن کریم را که دلالت بر این حقیقت دارد، همراه با پارهای سخنان ائمه اطهار (علیهمالسّلام) میآوریم:
«لکل اجل کتاب.
یمحو الله ما یشاء و یثبت و عندهام الکتاب؛
برای هر زمانی کتابی است. خدا آنچه را بخواهد
محو یا اثبات میکند، و اصل کتاب نزد او است.» اجل اشیاء و اشخاص در همان آغاز هستی بر حسب
استعداد آنان مقدر شده است و هر یک بر اساس
سرشت و طبع خود دارای اجلی مشخص است؛ مگر آنکه حوادثی که احیانا موجب تغییر مسیر طبیعت میگردد رخ دهد -که جز خداوند کسی به این حوادث پیشبینی نشده آگاهی ندارد- و از همینجاست که خداوند آنچه را بخواهد -یعنی
مصلحت اقتضا کند-
محو میسازد و بهجای آن چیز دیگری اثبات میکند. امالکتاب یعنی
علم ازلی و مکنون که در
لوح محفوظ از دیگران پنهان است.
توضیح مطلب اینکه
علم خداوند که با آن احوال آفریدگان را تدبیر میکند دوگونه است: یکی علم مخزون که جز خداوند کسی بدان آگاه نیست که لوح محفوظ نامیده میشود و دیگری علمی که خداوند به
فرشتگان و
پیامبران و دیگر اولیای خودش داده است که از آن به
لوح محو و اثبات نام برده میشود و همین بخش از علم است که بدا بدان راه دارد.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: خداوند دو گونه علم دارد: علم مکنون و مخزون که جز خودش کسی نمیداند که بداء از آن علم است. «یعنی: نشات گرفته از آنجاست.» دیگری علمی که به فرشتگان و
انبیا آموخته است و ما نیز بدان آگاهیم.
معنای سخن امام که میفرمایند بدا از آن علم است یکون منه البداء آن است که منشا بدا همان علم ازلی مخزون خداوند است که تغییرناپذیر است.
بنابراین دوگونه علم داریم: علمی که بدا از آن نشات میگیرد که لوح محفوظ است و دیگری علمی که بدا بدان تعلق میگیرد که لوح
محو و اثبات است.
امام (علیهالسّلام) در سخن دیگر میفرمایند: هرکس گمان کند که برای خداوند عزوجل چیزی آشکار شده که در گذشته نمیدانسته است، از او
برائت بجویید و بیزار باشید.
«هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده؛
اوست کسی که شما را از گل آفرید؛ آنگاه مدتی را (برای شما عمر) مقرر داشت؛ و
اجل حتمی نزد او است.»
اجل دوگونه است: یکی اجلی که بر حسب سرشت و ذات و استعداد اشیا مقدر شده است و کسانی که -بر اساس تعلیم خداوند- از اسرار وجود آگاهی دارند بدان واقفند و بدا در همین بخش از اجل جاری میشود؛ دیگری اجل مسمی که در نزد خداوند در علم مخزون و تغییرناپذیر است که به تعبیر امام صادق (علیهالسّلام) بدا از آن نشات میگیرد.
فخر رازی در تفسیر این آیه و آیه پیش دچار حیرت گشته میگوید: درباره آیه و «اجل مسمی عنده» مفسران اختلاف دارند و چند نظر ابراز کردهاند:
۱. قضی اجلا مربوط به اجلهای گذشتگان و اجل مسمی مربوط به اجل باقی ماندگان است؛
۲. اولی مربوط به اجل موت و دیگری مربوط به اجل قیامت است؛
۳. اولی اجل زندگی این دنیاست و دومی اجل حیات برزخ؛
۴. اولی ناظر به
قبض روح به هنگام خواب و دومی ناظر به قبض روح در وقت مرگ است؛
۵. مقصود از نوع اول، مقدار سپری شده عمر است و منظور از دومی باقی مانده عمر؛
۶. قول حکما که گفتهاند: منظور از اولی اجلهای طبیعی است و مقصود از دومی اجلهای اخترامی (ناگهانی) است.
فخر رازی درباره آیه
یمحو ما یشاء و یثبت... میگوید: در این آیه دو قول است:
الف) نظر جماعتی از سلف که میگویند معنای آیه عام است و شامل همه چیز میشود؛ در نتیجه خداوند همانگونه که بر روزی افراد میافزاید یا میکاهد. در اجل،
سعادت و
شقاوت،
ایمان و
کفر و... میافزاید یا میکاهد؛
ب) نظر برخی که آیه را مخصوص میدانند، بنابراین چند احتمال وجود دارد:
۱.
محو و اثبات به معنای نسخ حکم سابق و اثبات حکم لاحق باشد؛
۲. آنچه نه حسنه است و نه سیئه تا از دفاتر فرشتگان مامور ثبت اعمال،
محو شود؛
۳. مقصود از اثبات، ثابت نگه داشتن گناه، موقع ارتکاب آن، و منظور از
محو، پاک ساختن آن، موقع توبه است؛
۴.
یمحو ما یشاء یعنی اجل هر کس که فرا رسید او را میبرد، و یثبت یعنی کسی را که اجلش نرسیده باقی میگذارد؛
۵. در ابتدای سال همه چیز را ثبت میکند و چون سال به پایان میرسد آنها را
محو میسازد؛
۶. مقصود این است که نور ماه را
محو میسازد و نور خورشید را ظاهر میکند؛
۷. این جهان (دنیا) را
محو، و جهان آخرت را ثابت میکند؛
۸. درباره ارزاق و آفات، که به وسیله
دعا و
صدقه تغییر مییابد؛
۹. تغییر حالت انسانها:
محو گذشتهها و اثبات حال؛
۱۰. ایجاد و نفی و احیا و اماته و
فقر و
غنا، همگی در دست خدا است؛ هرگونه صلاح بداند رفتار میکند.
پرروشن است کسانی که در بیگانه میزنند، به ناچار دچار
حیرت و سرگردانی میشوند چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
نمونههای دهگانه کافی بود تا روشنگر این جهت باشد که کلید اصلی فهم قرآن -به طور کامل- در دست عترت طاهره است و چارهای جز سر فرود آوردن در پیشگاه رفیع این خاندان نیست.
«اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده؛
اینانند که خدا هدایتشان کرده؛ پس از هدایت آنان پیروی کرده، راه خود را بیاب.
محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۵۲۲-۵۲۶.