• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آل طباطبای عراق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکومت دولت آل طباطبای کوفه در ۱۹۹ ق/۸۱۵ م آغاز شد و حدود ۲ سال ادامه یافت، از این خاندان علمای زیادی در عراق ظهور کردند.



بنیادگذار آن ابوعبداللـه محمد بن ابراهیم بن اسماعیل (۱۷۳-۱۹۹ ق/۷۸۹-۸۱۵ م) مشهور به ابن طباطباست. او فقیه، محدث، خطیب، ادیب، شاعر، منجم و انقلابی بود.

۱.۱ - قیام

محمد در مدینه زاده شد و تقریباً همۀ زندگی کوتاهش را در همان شهر گذراند و مانند دیگر سادات علوی در فعالیت‌های سیاسی ـ انقلابی روزگار خود دست داشت.
محمد در سال‌های پس از درگذشت هارون الرشید (۱۴۸-۱۹۳ ق/۷۶۵-۸۰۹ م) که میان دو پسر او امین (د ۱۹۸ ق/۸۱۴ م) و مأمون (۱۷۰-۲۱۸ ق/۷۸۶-۸۳۳ م) بر سر خلافت جنگ درگرفت، سر به شورش برداشت و مردم را به بیعت با «الرِضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)» فرا خواند.
گفته‌اند که نصر بن شبیب (شَبَث)، که خود از مخالفان حکومت عباسیان بود، با وی دیدار کرد و او را از دیگر شخصیت‌های علوی مخالف عباسیان مانند عبداللـه بن موسی بن عبداللـه بن حسن و علی بن عبیداللـه بن حسن بن حسن (ع) که ظاهراً چندان اعتقادی به جنگ نداشتند، برتر دانست و او را به قیام بر ضد خلافت تشویق کرد.
محمّد برای گسترش جنگ و یاری خواستن از پیروان و طرفداران نصر به عراق آمد، اما یاران نصر در کوفه به دعوت او پاسخ ندادند و خود نصر نیز به خاطر مخالفت قبیله و یارانش از همکاری با محمد پوزش خواست.
وی ناگزیر آهنگ مدینه کرد، اما در میان راه در «عانات» با ابوالسرایا (سری بن منصور شیبانی)، که از سرداران هرثمة بن اعین بود و از او جدا شده و دست‌اندر کار سازماندهی شورش بر ضد عباسیان بود، دیدار کرد و این دو که به یاری هم سخت نیاز داشتند، هم‌پیمان شدند تا بر ضد مأمون که در این ایام بر اثر چیرگی بر برادر و کشتن او فرمان‌روای بی‌رقیب جهان اسلام بود، قیام کنند.
ابوالسرایا و محمد سپاهیانی که جامۀ سبز بر تن کرده بودند، گرد آوردند و در ۱۹۹ ق/۸۱۵ م با یک تهاجم سریع و غافلگیرانه وارد کوفه شدند و این شهر را گشودند.
مردم از آنان استقبال و با محمد به عنوان امیرالمؤمنین و خلیفه بیعت کردند.
[۲] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۲۴۴، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲ م.

گشایندگان شهر فضل بن عباس حاکم کوفه را به بیعت فرا خواندند، اما او تن در نداد و ناگزیر به بغداد گریخت.
حسن بن سهل (د ۲۰۳ ق/۸۱۸ م)، فرمان‌روای عراق از سوی مأمون، زهیر بن مسیب را با ۰۰۰‘۱۰ مرد جنگی برای سرکوب کردن شورش کوفه گسیل داشت، اما شکست خورد و واپس نشست.
[۴] العیون و الحدائق، ج۳، ص۳۴۵، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ۱۸۶۹ م.


۱.۲ - درگذشت

در همین اوان که قیام کوفه رو به گسترش بود و دولت نوبنیاد ابن طباطبا آغاز می‌شد، ناگهان محمد درگذشت.
اکثر تاریخ‌نگاران اسلامی آورده‌اند که او به دست ابوالسرایا مسموم گشت.
انگیزۀ این اقدام را نیز چنین یاد کرده‌اند: محمد از ابوالسرایا گله کرد که چرا قبل از آن‌که طبق سنت اسلامی مردم کوفه را به تسلیم بخواند، با شبیخون و هجوم ناگهانی وارد کوفه شده است. این گفته بر ابوالسرایا گران آمد.
نیز گفته‌اند او از ابوالسرایا خواست تا تمام اموال غارت شدۀ کوفیان را برگرداند، اما ابوالسرایا به مخالفت برخاست.
[۵] گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.

هم‌چنین گفته‌اند که وی از نفوذ و محبوبیت ابن طباطبا هراسان بود و او را مانع سلطه‌جویی خویش می‌دید.
[۷] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۵۳۱، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.

به نظر می‌رسد که تمام این عوامل ابوالسرایا را که از خوارج بود و مدتی نیز سردستۀ عده‌ای از راهزنان بود،
[۸] گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
برآن داشت تا محمد را از سر راه خود بردارد.

۱.۳ - جانشین

محمد در واپسین دم حیات وصیت کرد که پس از او علی بن عبیدالله امامت مردم را به عهده گیرد، اما او نپذیرفت و ابوالسرایا محمد بن محمد بن زید بن علی را که نوجوانی کم سال بود، به جانشینی ابن طباطبا برگزید.
[۹] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۵۳۲، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.

با این انتخاب، ابوالسرایا عملاً فرمان‌روای قدرتمند و بی‌رقیب شد و بر همۀ امور مسلّط گردید.

۱.۴ - شکست قیام

مأمون فرمانده بنام خود هزیمة بن اعین را برای خواباندن شورش کوفه فرستاد.
در ۲۰۰ ق/۸۱۶ م جنگ سختی میان وی و سپاهیان ابوالسرایا روی داد. ابوالسرایا شکست خورد و همراه محمد بن محمد دستگیر شد.
هرثمه آن دو را نزد حسن بن سهل به بغداد فرستاد. حسن، ابوالسرایا را کشت و محمد را نزد مأمون به خراسان فرستاد. پس از چندی محمد نیز درگذشت.

۱.۵ - انگیزه قیام

در انگیزۀ شورش ابن طباطبا برخی گفته‌اند که نصر بن شبیب، با انگیزه‌های شخصی، او را وادار به قیام و شورش کرد و برخی دیگر بر این باورند که رفتار خشن حسن بن سهل (۱۵۴-۲۰۲ ق/۷۷۱-۸۱۷ م) در عراق با مردم و بنی هاشم و علویان، محمد را به شورش برانگیخت.
هر چند ممکن است این گمان‌ها درست باشند، اما با توجه به ناسازگاری دیرینۀ علویان با دستگاه خلافت و بر حق دانستن خود برای فرمان‌روایی، بدیهی است که انگیزۀ نخستین و مهم این شورش، برانداختن خلافت ظالم و احراز قدرت سیاسی بوده است. از این‌رو، محمد پس از پیروزی بر کوفه، خود را امیرالمؤمنین و خیلفه خواند و از مردم برای خود بیعت گرفت.
شعار او اجرای احکام قرآن و عمل به سنت نبوی بود و آیۀ قرآنی «اِنَّ اللـهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِه صَفَّاً کَأَنَّهُمْ بنیانٌ مَرْصُوصٌ» را بر خاتم خود نقش کرده بود.
این‌که او در جریان کار با وجود امام رضا (ع) در مدینه، برای خود بیعت گرفت و خلافت اسلامی را به نام خود رقم زد، نشانۀ این است که شورش او به صورت مستقل صورت گرفته و دست کم ارتباط مستقیمی با امام رضا (ع) نداشته است.


در همان سال که ابن طباطبا در کوفه سر از اطاعت مأمون برتافت، مردم مدینه نیز به سرکردگی علوی دیگر، محمد بن سلیمان بن داوود بن حسن بن حسن بن علی (ع)، بر ضد خلافت قیام کردند.
شورش دیگری نیز در همین اوان در مدینه با رهبری حسین بن حسن بن علی (اصغر) بن حسین بن علی (ع) معروف به ابن افطس پدید آمد.
او در آغاز از محمد بن ابراهیم جانب‌داری می‌کرد، اما پس از آن‌که محمد درگذشت، مردم را به بیعت با خود فرا خواند.
[۱۴] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳۹-۴۴۰، بیروت، ۱۹۶۶.

هم‌زمان با این شورش‌ها مردم یمن به رهبری ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین (ع) به پا خاستند و شورش دیگری در بصره با فرماندهی علی بن محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین (ع) آغاز شد.
[۱۵] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۴۳۹، بیروت، ۱۹۶۶.



عراق از حدود ۳۶ ق/۶۵۶ م که امام علی بن ابی طالب (ع) مقر فرمان‌روایی خود را از مدینه به کوفه انتقال داد، پیوسته مرکز شیعیان و علویان بود، اما پس از آن‌که محمد بن ابراهیم در کوفه شورش کرد و دولتی بنیاد نهاد، سادات و شیعیان در آن رو به فزونی نهادند و به رغم نامساعد بودن اوضاع سیاسی و اجتماعی علویان، در سده‌های بعد نیز اینان در کوفه و بصره و بغداد ساکن شدند و از میان آنان عالمان، فقیهان، نویسندگان و ادیبان بسیاری ظهور کردند.
محمد بن ابراهیم بن سلیمان بن قاسم رسی ملقب به توزون در بصره ساکن شد و فرزندان او به «بنی توزون» شهرت یافتند.
گروهی از این سادات نسبشان به محمد بن ابراهیم می‌رسد و از این‌رو به طباطبایی شهرت دارند.
برخی از سادات مشهور طباطبایی عراق اینانند:

۳.۱ - یحیی بن محمد

ابوالمعمّر یحیی بن محمد بن قاسم بن محمد بن طباطبا (د ۴۷۸ ق/۱۰۸۵ م)، نحوی، ادیب، متکلم، شاعر و نسب‌شناس.
وی شیعی امامی بود و در بغداد می‌زیست.
دانش را از استادانی چون علی بن عیسی ربعی و ابوالقاسم ثمانینی فرا گرفت. کسانی چون ابوالسعادات هبة اللـه الشّجری از او علم آموختند.
انباری گوید او را کتابی در فن شعر بوده است؛ نیز کتابی در شرح اللمع تألیف ابن جنی در نحو از او یاد شده است.
برخی از اشعار او را یاقوت آورده است.
[۱۹] یاقوت حموی، ابو عبداللـه، معجم الادباء، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
[۲۰] یاقوت حموی، ابو عبداللـه، معجم الادباء، ج۱، ص۳۳، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
[۲۲] بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، ج۲، ص۴۱۰، استانبول، ۱۹۴۷ م.
[۲۳] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۹، ص۲۵، حیدرآباد، ۱۳۵۹ق.
[۲۴] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۹، ص۲۶، حیدرآباد، ۱۳۵۹ق.


۳.۲ - جعفر بن محمد

ابومحمد جعفر بن محمد بن اسماعیل بن احمد ناصر بن حسین بن قاسم رسی تهامی مکی، عارف، ادیب، شاعر و لغت‌دان.
از زندگی او چیزی دانسته نیست.
همین اندازه روشن است که وی در سدۀ ۶ ق/۱۲ م ساکن بغداد بوده و از عالمان و ادیبان روزگار خود به شمار آمده است.
وی سفری به خراسان کرد و پس از آن به بغداد بازگشت و بعد روانۀ واسط گردید.
در سال‌های پس از ۵۳۰ ق/۱۱۳۶ م آهنگ خوزستان کرد و از بصره و سرزمین فارس گذشت.
گفته شده که عبدالکریم سمعانی (۵۰۶-۵۶۲ ق/۱۱۱۲-۱۱۶۷ م) از او روایت کرده است.

۳.۳ - محمد بن تاج‌الدین

جلال‌الدین صفی‌الدین ابوجعفر محمد بن تاج‌الدین علی بن محمد بن رمضان معروف به طِقْطَقی (۶۶۰-۷۰۹ ق/۱۲۶۲-۱۳۰۹ م)، عالم، ادیب، مورخ، نویسنده و نقیب سادات علوی عراقی.
نسب او به قاسم رسّی می‌رسد.

۳.۳.۱ - پدر

پدرش، تاج‌الدین علی از عالمان بنام و از ثروتمندان بزرگ بود و نقابت علویان را به عهده داشت.
وی دارای زمین‌های بسیار در سواحل فرات و دجله بود.
یک سال که قحطی بزرگ پدید آمد، تاج‌الدین با بهره گرفتن از قدرت اقتصادیش دارایی منقول و غیرمنقول مردم تهی‌دست را به بهایی اندک خرید و بر فقر عمومی افزود.
این سوء استفاده تا آن‌جا شهرت یافت که آن قحطی معروف به قحطی ابن طقطقی شد.
این توانمندی اقتصادی، قدرت سیاسی و اجتماعی مهمی برای تاج‌الدین پدید آورده بود.
از این‌رو او یک بار نامه‌ای به اباقاخان بن هولاکو نوشت و برکناری وزیر ایرانی او عطا ملک جوینی (۶۲۳-۶۸۱ ق/۱۲۲۶-۱۲۸۲ م) را خواستار شد.
این نامه به دست برادر عطاملک، شمسالدین جوینی (مق‌ ۶۸۳ ق/۱۲۸۴ م) افتاد و او آن را به برادرش داد.
او نیز در خشم شد و به هراس افتاد، از این‌رو کسانی را وادار به کشتن تاج‌الدین ساخت و سپس کشندگان را قصاص و همۀ دارایی او را مصادره کرد.
این‌که چرا او را ابن طقطقی نامیده‌اند دقیقاً معلوم نیست.

۳.۳.۲ - نقابت علویان

صفی‌الدین محمد، که او نیز به ابن طقطقی شهرت یافت، ابتدا در حله می‌زیست و پس از قتل پدر در ۶۸۰ ق/۱۲۸۱ م (یا ۶۷۲ ق/۱۲۷۳ م) مقام نقابت علویان کوفه، بغداد، کربلا و نجف را به دست آورد.

۳.۳.۳ - سفرها

او نسبت به پدر از نفوذ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کمتری برخوردار بود و غالباً به سفر می‌پرداخت.
از اربیل، بصره، کوفه و اصفهان دیدار کرد و در ۶۹۶ ق/۱۲۹۷ م به ایران آمد و به مراغه رفت و در ۷۰۰ ق/۱۳۰۱ م وارد تبریز شد.
در ۷۰۱ ق/۱۳۰۲ م به موصل رفت و در این شهر کتاب مشهورش الفخری یا الآداب السلطانیه (ﻫ م) را نوشت و آن را به فخرالدین بن عیسی حاکم مغولی موصل تقدیم کرد.
او همسری خراسانی برگزید.
ابن طقطقی با ایران و فرهنگ و ادب پارسی آشنایی و بدان‌ها دلبستگی داشت.
وی را کتاب دیگری به نام الغایات است.
از او فرزندی به نام علی ماند. برای این‌که نام او با جدّش اشتباه نشود او را «علی صغیر» می‌گفتند.

۳.۴ - صاحب ریاض

سید علی بن محمد بن علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض (۱۱۶۱-۱۲۳۱ ق/۱۷۴۸-۱۸۱۶ م)، فقیه، اصولی، محدث، محقق و نویسنده.
او در کاظمین زاده شد و در کربلا زیست. وی از نبیرگان ملا صالح مازندرانی است.
از عالمان و فقیهان عراق از جمله شیخ یوسف بحرانی (۱۱۰۷-۱۱۸۶ ق/۱۶۹۵-۱۷۷۲ م) صاحب حدائق بهره برد و خود از عالمان بنام گردید.
عالمان چندی از حوزۀ درس او بهره بردند و از او به اخذ اجازۀ حدیث نایل آمدند که از آن میان می‌توان به شیخ احمد احسایی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ ق/۱۷۵۳-۱۸۲۶ م) اشاره کرد.
در ۱۲۱۵ ق/۱۸۰۰م که وهابیان به عتبات عالیات هجوم آوردند، سید خانواده‌اش را به یمن فرستاد و خود در خانه باقی ماند، اما آسیبی به او نرسید.
او را تألیفاتی است، از آن میان: شرح مختصر نافع علامۀ حلّی زیر عنوان ریاض المسائل فی بیان احکام الشرع بالدّلایل، الاستصحاب و الاجماع، حجیّة مفهوم الموافقه، منجزات المریض، حجیه الشهره، و حجیه ظواهر الکتاب.

۳.۵ - مهدی بن علی

سیدمهدی بن سیدعلی طباطبایی (د ۱۲۶۰ ق/۱۸۴۴ م)، عالم و فقیه.
در کربلا زیست و در همان‌جا درگذشت. وی از استادان شیخ مرتضی انصاری بود.

۳.۶ - ابراهیم طباطبایی

سیدابراهیم طباطبایی (۱۲۴۸-۱۳۱۹ ق/۱۸۳۲-۱۹۰۱ م)، ادیب و شاعر.
او در نجف زاده شد و در همین شهر زیست و درگذشت.
در ادب عربی و انواع شعر توانا بود. از او دیوان شعری بر جای مانده که در ۱۳۳۲ ق/۱۹۱۴ م در شهر صیدا چاپ شده است.


(۳) ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م.
(۱۰) ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱ م.
(۱۲) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲ م، ۲۷۰.
(۱۷) اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق.
(۱۸) اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.
(۲۶) بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۹۴۷ م.
(۲۷) بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، استانبول، ۱۹۵۱ م.
(۳۶) شامی، عبدالامیر، تاریخ الفرقه الزیدیه، نجف، ۱۳۹۴ ق/۱۹۷۴ م.
(۴۲) العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ۱۸۶۹ م.
(۵۴) مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.


۱. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۴۲۵.    
۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۲۴۴، قاهره، ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲ م.
۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۲۷۰.    
۴. العیون و الحدائق، ج۳، ص۳۴۵، به کوشش دخویه، لیدن، بریل، ۱۸۶۹ م.
۵. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۶، ص۳۰۵، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م.    
۷. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۵۳۱، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.
۸. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، تاریخ، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۹. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۵۳۲، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق.
۱۰. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۱، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق.    
۱۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۶، ص۳۰۲، بیروت، ۱۳۸۵ ق/۱۹۶۵ م.    
۱۲. صف/سوره۶۱، آیه۴.    
۱۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۰۹، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶ م.    
۱۴. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳۹-۴۴۰، بیروت، ۱۹۶۶.
۱۵. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۴۳۹، بیروت، ۱۹۶۶.
۱۶. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۱، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق.    
۱۷. ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ج۱، ص۱۷۶، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱ م.    
۱۸. یاقوت حموی، ابو عبدالله، معجم الادباء، ج۶، ص۲۸۲۸، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.    
۱۹. یاقوت حموی، ابو عبداللـه، معجم الادباء، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
۲۰. یاقوت حموی، ابو عبداللـه، معجم الادباء، ج۱، ص۳۳، بیروت، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
۲۱. ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره، ج۵، ص۱۲۳، مصر، ۱۳۹۱ ق/۱۹۷۱ م.    
۲۲. بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، ج۲، ص۴۱۰، استانبول، ۱۹۴۷ م.
۲۳. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۹، ص۲۵، حیدرآباد، ۱۳۵۹ق.
۲۴. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۹، ص۲۶، حیدرآباد، ۱۳۵۹ق.
۲۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۹، ص۲۰۷، بیروت، ۱۹۶۹ و ۱۹۸۴ م.    
۲۶. کاتب اصفهانی، عمادالدین، خریده القصر، ج۲، ص۵۰۶، به کوشش شکری فیصل، دمشق، ۱۹۶۴ م.    
۲۷. ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱، نجف، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۱ م.    
۲۸. زبیدی، تاج العروس، ذیل طق.    
۲۹. آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، ج۶، ص۲۷۴.    



مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آل طباطبا»، شماره۴۳۲.    






جعبه ابزار