آقا محمد بیدآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آقا محمد بیدْآبادی، (د ۱۱۹۷ق یا ۱۱۹۸ق /۱۷۸۳ یا ۱۷۸۴م)، فرزند
محمد رفیع گیلانی، حكیم متأله، مدرس و مرشد سلوك میباشد. وی در بیدآباد به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت. بیدآبادی در
حدیث و
علوم نقلی شاگرد
محمدتقی الماسی و
حکمت را نزد
ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی فرا گرفت. بیدآبادی در برخی منابع، مرید
قطبالدین نیریزی، از پیشوایان سلسلۀ
ذهبیه و نیریزی خود از پیروان مكتب
صدرالدین شیرازی به شمار میرود. زندگی زاهدانۀ بیدآبادی و حالات او در پرهیزگاری و سلوك اخلاقی شهرت زیادی داشته است. بیدآبادی با آنكه بجز حكمت صدرالمتألهین،
فلسفه مشاء و
حکمت اشراق را نیز درس میگفت، نقش مهمی در رواج
فلسفه ملاصدرا ایفا كرد. وی حكیمی جانشناس بود، چنان كه توصیه میکرد،
انسان باید خودش باشد و خودش را بشناسد. شیوۀ عرفانی بیدآبادی مبتنی بر جمع میان ظاهر و باطن، و
شریعت و
طریقت و
حقیقت است، به این معنا كه انسان باید ظواهر شریعت را پاس دارد، اما به صورت آن اكتفا نكند و همّ خویش را در تحصیل سرّ آنها به كار گیرد. از توصیههای او كوشش برای
مرگ ارادی است؛ همچنان كه
مرگ طبیعی پرده از دیدگان انسان فرو میگیرد، سالك پیش از مرگ طبیعی باید به مرگ ارادی و اختیاری بمیرد تا زنده و بیدار ابد شود.
آقا محمد بیدْآبادی (د ۱۱۹۷ق یا ۱۱۹۸ق /۱۷۸۳ یا ۱۷۸۴م)، فرزند
محمد رفیع گیلانی، حكیم متأله، مدرس و مرشد سلوك میباشد. وی در بیدآباد به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت. پدرش از علمای
گیلان بود كه به
اصفهان كوچ كرده، و در محلۀ بیدآباد ساكن شده بود.
وی در بیدآباد به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت.
(كه زادگاه او را به اشتباه
مازندران دانسته است).
بیدآبادی در
حدیث و
علوم نقلی شاگرد
محمدتقی الماسی (د ۱۱۵۹ق /۱۷۴۶م)، از نوادگان
ملامحمدتقی مجلسی بود و از او
اجازه روایت داشت.
میرزا محمد اخباری نیشابوری، معاصر او، از وی به عنوان حكیم، عارف و محدثی
ثقه یاد میكند.
او حكمت را نزد
ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی (د ۱۱۷۳ ق /۱۷۶۰ م) و محمدتقی الماسی فرا گرفت.
برخی احتمال دادهاند كه او نزد
ملاعبدالله حکیم نیز حكمت خوانده باشد.
بیدآبادی در برخی منابع، مرید
قطبالدین نیریزی (د ۱۱۷۳ ق)، از پیشوایان سلسلۀ
ذهبیه شمرده شده است. نیریزی خود از پیروان مكتب صدرالدین شیرازی (د ۱۰۵۰ ق) به شمار میرود.
آقا محمد در
اصفهان به تدریس
علوم عقلی و نقلی پرداخت و شاگردان بسیاری پرورش داد كه از آن جملهاند:
ملا علی نوری (د ۱۲۴۶ق)،
صدرالدین کاشف دزفولی (د ۱۲۵۸ق)،
محمدابراهیم کلباسی فقیه كه بیدآبادی بنا به وصیت پدر او تربیتش را برعهده گرفته بود،
ملامحراب گیلانی،
ابوالقاسم حسینی اصفهانی معروف به مدرس خاتون آبادی و
ملا نظر علی گیلانی.
بجز اینان علمای بسیاری نیز از او دستور عمل گرفته، و از مشرب او پیروی كردهاند.
زندگی زاهدانۀ بیدآبادی و حالات او در پرهیزگاری و سلوك اخلاقی شهرت زیادی داشته است. در این باره اوصاف و حكایاتی نقل كردهاند، مانند اینكه او در هیئت ظاهری و در كسب معاش به رعایت شئون متعارف وقعی نمینهاد و با وجود منزلتی كه نزد دولتمردان و امیران داشت، به ایشان بیاعتنا بود.
خوانساری و
محمد حسن زنوزی وفات بیدآبادی را در ۱۱۹۷ ق نوشتهاند،
اما
مفتون دنبلی كه از ملاقات خود با بیدآبادی و نیز از دریافت خبر وفاتش سخن میگوید، آن را در ۱۱۹۸ ق گزارش كرده، و
معلم حبیب آبادی نیز بنا به سند مكتوبی همین تاریخ را آورده است.
مدفن آقا محمد در تخت فولاد
اصفهان، جنب دیوار شرقی تكیۀ آقا حسین خوانساری، نزدیك آرامگاه پدرش واقع شده است.
به رغم سفارش خود او در ۱۲۵۴ ق عمارتی چهارطاقی بر آرامگاهش بنا نهادند.
به او كراماتی نسبت داده، و برخی نیز زیارت قبر او را مایۀ توسل و
برکت میشمردهاند.
از دیدگاههای فقهیِ بیدآبادی، به رأی او دربارۀ وجوب
نماز جمعه در
زمان غیبت اشاره شده است. وی بههمینسبب، چون نمیتوانست در
اصفهان به امام جمعۀ موجود اقتدا كند، برای رعایت شرط فاصله، هر هفته به قریۀ رُنان در اطراف آن شهر میرفت و نماز را در آنجا میخواند.
بنا بر آنچه در نامهای از ملاعلی نوری آمده است، بیدآبادی بر این عقیده بود كه در زمان غیبت جز شیوۀ
احتیاط، راه رهایی متصور نیست.
مشهور است كه بیدآبادی در علم
کیمیا نیز دستی داشت. در این باب رسالهای به او نسبت داده، و حكایتهایی نیز نقل كردهاند.
بیدآبادی با آنكه بجز حكمت صدرالمتألهین،
فلسفه مشاء و
حکمت اشراق را نیز درس میگفت، نقش مهمی در رواج
فلسفه ملاصدرا ایفا كرد. تا دوران او هنوز حكمت صدرایی به جریان مسلط تبدیل نشده بود و این مكتب به طور
عمده در سلسلهای كه با شاگرد برجستۀ او، ملا علی نوری آغاز میشود، گسترش یافته است.
تعالیم اخلاقی و عرفانی، از دیگر جنبههای شخصیت اوست. بیدآبادی را نمیتوان پیرو هیچ طریقۀ صوفیانهای دانست، اما اینكه او را به قطبالدین نیریزی منتسب كردهاند، جایگاه وی را بهعنوان واسطهای در اتصال برخی سلسلههای عرفانی به نیریزی نشان میدهد، چنان كه صدرالدین كاشف دزفولی را از طریق بیدآبادی به مكتب نیریزی مربوط ساختهاند.
علی شوشتری كه از پیشوایان سلوك اخلاقی در
حوزه نجف به شمار میرود، با صدرالدین كاشف دزفولی مرتبط بوده است و به این ترتیب شاگرد او
ملا حسینقلی همدانی و پیروانش تا عصر حاضر، در سنت معنوی خاص خود مدیون تعالیم بیدآبادی بودهاند.
شاخۀ دیگری از استادان عرفان و اخلاق در دورههای اخیر به
میرزا عبدالجواد شیرازی متصل میشود كه برخی او را نیز از شـاگردان بیدآبـادی شمردهاند.
بیدآبادی را میتوان حكیمی جانشناس ــ در برابر جهانشناس ــ به شمار آورد، چنان كه توصیۀ او این بوده است كه
انسان باید خودش باشد و خودش را بشناسد، هر موضوعی هر چند جذاب، اگر در این راستا نباشد، از دید او پیش پا افتاده است و ارزش پرداختن ندارد.
شیوۀ عرفانی بیدآبادی مبتنی بر جمع میان ظاهر و باطن، و
شریعت و
طریقت و
حقیقت است، به این معنا كه انسان باید ظواهر شریعت را پاس دارد، اما به صورت آن اكتفا نكند و همّ خویش را در تحصیل سرّ آنها به كار گیرد.
به عقیدۀ وی راه رستگاری در پیروی قولی، فعلی و حالی از اولیای خداست.
از این رو، وی انسان را از بسنده كردن به اسلام مقالی و توحید زبانی بر حذر داشته، و دربارۀ
مراتب توحید سخن گفته است: «باید خدا را بود تا خدا ما را باشد».
آقا محمد در نامهها و اندرزها به شاگردان و كسانی كه از او راهنمایی خواستهاند، آنان را از مادیت بر حذر میدارد و به معنویت و بیداری فرا میخواند. جهل و نادانی از دیدگاه او كوری و مرگ معنوی است.
از توصیههای او كوشش برای
مرگ ارادی است؛ همچنان كه مرگ طبیعی پرده از دیدگان انسان فرو میگیرد، سالك پیش از
مرگ طبیعی باید به مرگ ارادی و اختیاری بمیرد تا زنده و بیدار ابد شود.
از دیگر تعالیم آقا محمد اربعین اخلاص است. در دورهای ۴۰ روزه باید موانع
یاد خدا را از
نفس ناطقه دور كرد (تخلیه) و آن را به اسباب یاد و قرب حق مزین ساخت (
تحلیه). مداومت بر
نوافل و اذكار خاص، بخش مهم برنامۀ اربعین است. بیدآبادی به گرفتن اربعینهای چندگانه زیرنظر استاد سفارش میكند. او میگوید كه بنا بر احادیث
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امامان (علیهمالسّلام)، ثمرۀ این طریق سلوك، حیات یافتن
قلب است و جاری شدن چشمۀ حكمت از دل بر زبان، به حكم تجربه، از این راه است كه علم به مطالب كلی برای انسان حاصل میشود.
۱. آداب السیر و السلوك، رسالهای به زبان عربی در پاسخ به درخواست فقیه مشهور میرزا ابوالقاسم گیلانی، معروف به
میرزای قمی. متن این نامه و ترجمۀ آن را علی صدرایی خویی در مجلۀ پیام حوزه (قم، ۱۳۷۳ش، شم ۶) به چاپ رسانده است.
۲. «التوحید علی نهج التجرید»، یا «مبدأ و معاد»، یا «رسالۀ توحیدیه»، رسالۀ كوتاهی به فارسی. این اثر به كوشش
جلالالدین آشتیانی در منتخباتی از آثار ... چاپ شده است.
۳. حسن دل، در سیر و سلوك و
اخلاق، به فارسی كه بلندترین نامۀ اوست.
۴. حواشی بر
اسفار صدرالمتألهین، كه به چاپ سنگی (تهران، ۱۲۸۲ق) رسیده است.
۵. «دستور العمل اخلاقی»، به كوشش عبدالرضا ایزدپناه. ( حوزه، قم، ۱۳۷۲ش، شم ۴).
۶. «دو رساله در سیر و سلوك»، مشتمل بر پاسخی به سیدحسین قزوینی و فصلی در آداب
تخلیه و تحلیه، به زبان فارسی.
۷. «رسالۀ فی السیر و السلوك»، یا «پندنامه»، یا «رسالۀ همتیه»، نامهای به فارسی برای پارهای از شاگردان كه بارها از جمله در منتخباتی از آثار به كوشش جلالالدین آشتیانی (۴/۲۹۸-۳۰۲) به چاپ رسیده است.
۱. تفسیر قرآن كریم، خلاصهای از تفسیر
غرایب القرآن نظامالدین نیشابوری كه متن تدریس بیدآبادی در مدرسۀ حكیم
اصفهان بوده است. نسخهای از این اثر به تاریخ ۱۱۷۳ق به خط
شکسته نستعلیق زیبای مؤلف در كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.
۲. حاشیه بر
مشاعر ملاصدرا.
۳. حاشیه بر
معانی الاخبار شیخ صدوق.
۴. رسالهای در كیمیا.
۵. جُنگی در كیمیا، كه از كتابهای مختلف گردآوری شده، و نسخهای از آن به خط خود او موجود است.
بیدآبادی آثار دیگری نیز داشته است كه نسخهای از آنها در دست نیست، از آن جمله است:
۱. خلاصۀ
الصافی فی التفسیر فیض کاشانی. مؤلف در پایان تفسیر خود (آثار خطی، شم ۱) وعده داده است كه این اثر را در ادامۀ همان نسخه درج كند.
۲. حاشیه بر
قرة العیون ملامهدی نراقی.
۳. نامه نگاریهایی با كاشف دزفولی.
(۱) آستان قدس ف، فهرست.
(۲) آشتیانی، جلال الدین، مقدمه بر شرح رسالة المشاعر لاهیجی، مشهد، ۱۳۴۲ش.
(۳) آشتیانی، جلال الدین، مقدمه بر مجموعۀ رسائل سبزواری، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۴) آشتیانی، جلال الدین، منتخباتی از آثار حكمای الهی ایران، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۵) آقابزرگ طهرانی، محمدحسن، الذریعة.
(۶) همو، طبقات اعلام الشیعة، قرن ۱۲، به كوشش علینقی منزوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۷) آیتی، محمدحسین، بهارستان در تاریخ و تراجم رجال قاینات و قهستان، مشهد، ۱۳۷۱ش.
(۸) اخباری نیشابوری، محمد، منیة المرتاد فی ذكر نفاة الاجتهاد، نسخۀ خطی كتابخانۀ آیةالله مرعشی، شم ۹۰۷۷.
(۹) امام، محمدعلی، خاندان سادات گوشه، قم، ۱۴۱۳ق.
(۱۰) امین الشرع خویی، ابوالقاسم، میزان الصواب، چ سنگی، تبریز، ۱۳۳۴ق.
(۱۱) بیدآبادی، محمد، حسن دل، به كوشش علی صدرایی خویی و محمدجواد نور محمدی، قم، ۱۳۷۶ش.
(۱۲) بیدآبادی، محمد، «دو رساله در سیر و سلوك»، به كوشش حسین مدرسی طباطبایی، وحید، تهران، ۱۳۵۲ش، شم ۱۱۵.
(۱۳) بیدآبادی، محمد، «دو نامۀ چاپ نشده»، حوزۀ
اصفهان، به كوشش علی كرباسی
زادۀ اصفهانی،
اصفهان، ۱۳۷۹ش، س۱، شم ۳.
(۱۴) بیدآبادی، محمد، «سه مكتوب»، به كوشش حسین مدرسی طباطبایی، وحید، تهران، ۱۳۵۷ش، شم ۲۴۶-۲۴۷.
(۱۵) بیدآبادی، محمد، «فی علم التوحید»، منتخباتی ... (نک: هم، آشتیانی).
(۱۶) تنكابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، ۱۳۹۶ق.
(۱۷) جزی، عبدالكریم، رجال
اصفهان، به كوشش مصلح الدین مهدوی،
اصفهان، ۱۳۲۸ش.
(۱۸) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، ۱۳۹۲ق.
(۱۹) رستم الحكما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به كوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۰) زنوزی، محمدحسن، ریاض الجنۀ، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز.
(۲۱) زنوزی، ملا عبدالله، لمعات الهیه، به كوشش جلال الدین آشتیانی و حسین نصر، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۲) زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، كتابخانۀ سنایی: شورا، خطی.
(۲۳) صدرایی، علی، آشنای حق، قم، ۱۳۷۹ش.
(۲۴) صدوقی سها، منوچهر، دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۵) عبرت نائینی، محمدعلی، مدینة الادب، چ تصویری، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۶) فاضل، محمود، فهرست نسخههای خطی كتابخانۀ جامع گوهرشاد، مشهد، ۱۳۶۳ش.
(۲۷) فتحیپور، علی، مقدمه بر حق الحقیقۀ صدرالدین كاشف دزفولی، اهواز، ۱۳۳۵ش.
(۲۸) قزوینی، عبدالنبی، تتمیم امل الآمل، به كوشش محمود مرعشی و احمد
حسینی، قم، ۱۴۰۷ق.
(۲۹) كاشف دزفولی، صدرالدین، مصباح العارفین، اهواز، ۱۳۳۲ش.
(۳۰) كرباسی
زادۀ اصفهانی، علی، مقدمه بر شرح رسالۀ سیر و سلوك حسن مدرس هاشمی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۳۱) كربن، هانری، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ جواد طباطبایی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۳۲) مركزی، خطی.
(۳۳) معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۳۴) معلم حبیب آبادی، محمدعلی، مكارم الآثار،
اصفهان، ۱۳۷۷ش.
(۳۵) مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربة الاحرار، به كوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، ۱۳۴۹ش.
(۳۶) منزوی، خطی.
(۳۷) مهدوی، مصلحالدین، لسان الارض یا تاریخ تخت فولاد،
اصفهان، ۱۳۷۰ش.
(۳۸) نراقی، احمد، الخزاین، به كوشش حسن حسن
زادۀ آملی و علیاكبر غفاری، تهران، ۱۳۸۰ق.
(۳۹) واله
اصفهانی، محمدكاظم، دیوان، به كوشش رضاعبداللهی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۴۰) همایی، جلالالدین، مقدمه بر شرح رسالة المشاعر لاهیجی، به كوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۴۲ ش.
مرتضی قرائی گرکانی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیدآبادی».