آسیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آسیه دختر مزاحم از
بنی اسرائیل بود،
فرعون او را به زنی گرفت، او از نسل انبیاء بود بر مؤمنان رحم میکرد و احسان مینمود.
آسیه
همسر شخص طغیانگر و سرکشی بود به نام
فرعون (رامسس دوم)، که در رأس گروهی به نام
قبطیان، صاحب قدرت و شوکت بوده و در سرزمین
مصر حکومت میکرد، اما خودش فردی
مؤمن به
رسالت حضرت موسی (علیهالسلام) بود،
و یکی از نخستین کسانی بود که به
دین توحیدی موسی
ایمان آورد.
در لغت به معنی شفادهنده، یکی از چهار زن برگزیده و
مقدس در
دین اسلام معرفی شده است.
نام او را از نام
آمنیا ملکه مصر مشتق دانستهاند.
آسیه از مادهی "اسی" است که در لغت به معنی
حزن است، و اگر لفظ آسیه دربارهی یک بنا و ساختمان به کار رود، به معنی محکم بودن اساس و پایهی آن میباشد.
اما در اصطلاح
قرآنی نام زنی است که
همسر فرعون و دختر مزاحم بوده،
و
برخی وی را عمهی حضرت موسی نیز دانستهاند.
قرآن در دو آیه، از این بانوی بزرگوار با عنوان "امْرَأَتَ
فِرْعَوْن" یاد کردهاست.
بنابراین در
قرآن به نام این بانوی بزرگوار تصریح نشده واساساً نام هیچ زنی غیراز نام
مریم (سلاماللهعلیها) در
قرآن نیامده، بلکه به طور کلی اعداد، اسامی، خصوصیات و حالات جزیی و روزمرهای که نکتهی دینی و ابدی در آن نباشد، جایگاهی در بیانات
قرآنی نداشته و
قرآن با سماجت عجیبی از ذکر آنها خودداری کرده است.
موسی (علیهالسلام)، پیامبری بود که مأمور شد به سراغ
فرعون برود و وی را به دین توحید دعوت نماید و از ظلم و جنایت به مردم بیگناه بازدارد،
پس آسیه در اولین اعلان
رسالت و
اعجاز حضرت موسی
پیامبر الوالعزم الهی برای
فرعون، به او ایمان آورد، یعنی هنگامی که عصای حضرت به مار عظیمی تبدیل شد و
سحر ساحران
فرعون را بلعید، به پیامبری ایشان یقین پیدا کرده و ایمانش را نسبت به حضرت موسی آشکار نمود.
در
روایتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از
خصال شیخ صدوق میخوانیم:
«أَفْضَلُ نِسَاءِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ: خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآله) وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ، إمْرَأَةُ
فِرْعَوْن؛
برترین زنان
اهل بهشت چهار نفرند: "خدیجه" دختر خویلد و "فاطمه" دختر محمد (صلیاللهعلیهوآله) و "مریم" دختر عمران و "آسیه" دختر مزاحم،
همسر فرعون.»
در
قرآن ویژگیها و فضائلی برای حضرت آسیه بیان شده است:
اخلاص و
ایمان آسیه به حدی بود که خدای تبارک در
قرآن کریم ایشان را به عنوان
الگو و اسوهای برای همهی مؤمنان از زن و مرد معرفی نموده و وی را در
اسوه بودن هم سنگ حضرت مریم، مادر حضرت عیسای مسیح قرار داده است:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْامْرَأَتَ
فِرْعَوْنَ..وَ مَرْیمَابْنَتَ عِمْرَانَ...؛
و خداوند برای مؤمنان، به
همسر فرعون مثل زده است... و همچنین به مریم دختر عمران...» خداوند برای مؤمنان مثل زنی را زده به نام آسیه که وصلت با کافران ضرری به حال ایشان نرساند، و منزلتی که در پیشگاه الهی داشت، خللی وارد نشد، با اینکه زیر سلطهی یکی از دشمنان خدا بود.
مقصود این است که پیوند مؤمنان با کافران به حالشان زیانی ندارد و چیزی از
ثواب و تقرّبشان به خدا نمیکاهد. در آیهی شریفه دو فضیلت و ویژگی خاص برای حضرت آسیه بیان شده که در ذیل دو عنوان مطرح میکنیم:
آسیه پس از شنیدن جریان معجزهی عصای حضرت موسی (علیهالسلام) به وی ایمان آورد؛ اما همسرش
فرعون وی را شدیداً مورد
شکنجه قرار میداد تا دست از آیین موسی بردارد؛ ولی آسیه در برابر این فشارها و تهدیدها با استقامت تمام ایستاد و هرگز
تسلیم خواستهی
فرعون نشد؛ چراکه او تقرب به درگاه خدا را بر نزدیکی به
فرعون و دستگاهش ترجیح میداد و در برابر این تهدیدها، با کلمات توحیدی حقیقت خویش را هویدا ساخت:
«رَبّ ابْنِ لیِ عِندَک بَیتًا فیِ الْجَنَّةِ...؛
پروردگارا! برای من خانهای در بهشت در جوار خودت بنا کن...»
این کلمات گهربار بیانگر اینست که سلطهی کافر بر مؤمن، ضرری به ایمان مومن وارد نمیکند؛ همچنانکه شخصیتی مثل آسیه با اینکه تحت اختیار
فرعون بود، اما در بهشت الهی جایگاه ویژهای بر خود اختصاص داد.
و قابل توجه اینکه تقاضا مىکند خداوند خانهاى در بهشت، و در نزد خودش، براى او بنا کند، که در بهشت بودن جنبه جسمانى آن است، و نزد خدا بودن جنبه روحانى آن، و او هر دو را در یک عبارت کوتاه جمع کرده است.
آسیه در
دعای خویش از خداوند خانهای درخواست کرده که هم نزد او باشد و هم در بهشت؛ یعنی هر دو را جمع کرده، و این بدان جهت است که بهشت دار
قرب خدا و جوار رب العالمین است؛ علاوه بر این حضور در نزد خدای تبارک و قرب او کرامتی است معنوی، و استقرار در بهشت، کرامتی است صوری؛ لذا ارزشمند است که بنده از خدا هر دو را بخواهد.
از
امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَشَدُّ مِنْ زُبَرِالْحَدِیدِ إِنَّ الْحَدِیدَ إِذَا دَخَلَ النَّارَ تَغَیّر وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْیتَغَیرْ قَلْبُه؛
مؤمن سختتر از پاره
آهن است، بدرستی که پاره آهن وقتی داخل آتش شود، تغییر میکند؛ ولی مؤمن اگر کشته شود و زنده شود، بعد کشته شود،
قلب او از حق تغییر نکند.»
آسیه از تمام لذتهایی که در دربار
فرعون وجود داشت، با تمام وجود چشم پوشید و در برابر
فرعون ظالم سر تسلیم فرود نیاورد؛ بلکه توجه خویش را به کرامات و رضایت الهی سوق داد و با اتصال به قرب الهی، در ایمان خود استقامت ورزید تا اینکه از
دنیا رخت بربست:
«...وَ نَجِّنِی مِنْ
فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجَِّنیِ مِنَالْقَوْمِ الظَّالِمِین؛
...و مرا از
فرعون و کار او
نجات ده! و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»
بیزاری از ناحیهی خود آسیه بود که از خداوند نجات خویش را از شخص
فرعون و عمل وی طلبید؛ مقصود همان عملی بود که موجب مصاحبت و معاشرت آسیه با
فرعون در زندگی زناشویی میشد؛ و منظور از قوم ظالم، همان قوم
فرعون بود که از خدای تعالی در حقیقت بیزاری و نجات از جامعهی ستمکار را درخواست نمود.
خداوند نیز
دعای این زن نمونه،
مؤمن و فداکار را اجابت فرمود و او را در ردیف یکی از بهترین زنان عالم (حضرت مریم) قرار داد.
قرآن جهت ترسیم نمونهی زندهای از پیروزی مستضعفان بر مستکبران به تشریح
داستان موسی و
فرعون پرداخته.
که بخشی از این قصه، مربوط به دوران کودکی موسی و نجات اعجازآمیز او از چنگال خشم فرعونیان است.
فرعون به شدت بنی اسرائیل را تحت فشار قرار داده بود، و دستور داده بود که پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را برای کنیزی و خدمتگزاری زنده نگهدارند؛ چون از قدرت و شورش احتمالی بنیاسرائیل میترسید و بنابه گفتهی برخی مورخان، پیش بینی کرده بودند که فرزندی از بنی اسرائیل برمیخیزد و دستگاه
فرعون را درهم میکوبد.
لذا با این جنایاتی که
فرعون راه انداخته بود، مادر موسی هنگام حمل و تولد فرزندش که پنهانی صورت گرفت، احساس خطر میکرد و نگران بود؛ اما خدای تبارک وعده و چگونگی حفظ و بازگرداندن موسی را به قلب مادرش
الهام نمود.
در نتیجه مادر موسی به دستور
خداوند نوزاد را در صندوقی گذاشت و به دریا انداخت، و دریا مأمور شد تا صندوق را به ساحل ببرد؛ مأموران
فرعون که جهت نگهبانی
رود نیل گماشته شده بودند، روزی صندوقی را از روی
آب گرفته و نزد
فرعون بردند؛ همین که در صندوق را باز کردند، نوزاد پسر را در آن مشاهده کردند.
گروهی از حامیان
فرعون که در کاخ
فرعون حاضر بودند،
فرعون را تحریک نموده و گفتند: ظاهراً این طفل همان پسر بنیاسرائیلی است که تو دنبالش هستی و باید او را به
قتل برسانی!
فرعون هم تحت تأثیر کلام آنها قرار گرفت و مصمم شد تا موسی را بکشد! ولی آسیه میانجیگری نموده و مانع از این عمل شنیع شد: «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ
فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لیّ وَ لَک لَاتَقْتُلُوهُ عَسیَ أَنینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًاوَ هُمْ لَایشْعُرُونَ.»
«
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: نور چشم من و توست! او را نکشید، شاید برای ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم! و آنها نمیفهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش میپرورانند)!»
"قرة عین" به معنای خنکی چشم، کنایه از سرور و شادی است و این
کنایه، در حقیقت ناشی از ضد آن بوده و آن "سخنة العین" به معنای حرارت چشم است که در اثر گریهای به انسان دست میدهد، البته گریهای که به خاطر حزن و اندوه باشد.
پس حکایت
قرآن از زبان
همسر فرعون بر مسرت بخشی چشمان آنها حاصل از رؤیت
جمال حضرت موسی (علیهالسلام) بود و این همان القاء محبت الهی بود که خداوند وعدهی آن را داده بود.
جمع آوردن خطاب "لاتقتلوه" اشاره به عاملان قتل است که افراد زیادی به عنوان مباشر و مسبب این امر
قتل بودند، و جملهی "قرّت عین لی و لک" در حقیقت
شفاعت آسیه نسبت به حضرت موسی بود که با این جملات احساسی و عاطفی، دل
فرعون را نرم کرد و مانع از کشتن این نوزاد شد، بخصوص این کلام عاطفی را به منفعت بخشی وی در کاخ و حکومت فرعونی و فرزندخواندگی این نوزاد مقید نمود، در حالی که
فرعون و فرعونیان نمیفهمیدند که این نوزاد یافت شده از دریا، کیست؟ و چه کسی را در دامان خود پرورش میدهند؟!
فرعون نیز در برابر شفاعت همسرش نسبت به این طفل، خواستهی او را اجابت نمود طفل را به همسرش بخشید.
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: از
برکت این گفتار، خداوند آسیه را هدایت کرد، ولی عناد
فرعون که مایهی شقاوتش بود، مانع از آن شد که موجبات هدایتش را فراهم سازد، در نتیجه آنچه سبب لطف بر او بود، اختیار نکرد.
لذا حضرت آسیه وقتی آثار جلالت و جذبهی الهی را در سیمای حضرت موسی مشاهده کرد، به منفعت بخشی و فرزندخواندگی ایشان اشاره نمود، چون
فرعون و همسرش پسری نداشتند، در نتیجه بلای قتل را از موسی (علیهالسلام) برگردانید، درحالی که
فرعون و طرفدارانش حقیقت و سرانجام امر را نمیدانستند و نمیفهمیدند که دشمن خود را در دامانشان پرورش میدهند و عاقبت امر به دست همین موسی هلاک خواهند شد.
با اجازه
فرعون، موسى در دربار مصر ماندگار شد و تحت مراقبت شخص
ملکه و مهر و محبت او رشد كرد.
هنگامى كه موسى به مقام نبوت رسیدوبه مصر بازگشت و به تبلیغ
فرعون و قوم بت پرست او پرداخت، آسیه به وى گروید و به خداى جهان ایمان آورد ولى ایمانش را از
فرعون پنهان داشت .
او سالها خداوند یكتا را پرستش كرد و تحت رهبرى موسى ایمان خود را نگاه داشت ولى سرانجام رازش فاش شد و شوهر ستمگرش
فرعون را سخت آشفته ساخت.
فرعون نخست سعى كرد ملكه را از آن كار باز دارد. براى انصراف او از هر درى وارد شد و به هر وسیلهاى متوسل گردید.
گاهى او را تهدید مىكرد و زمانى با
تطمیع و وعدههاى دلفریب و شیرین دلگرم مىساخت.
اما همه این كارها بیهوده بود، آسیه دل به خدا داده بود،
فرعون نیز كه از سعى خود نتیجهاى نگرفت، دستور داد آسیه را به چهار میخ بكشند.
هنگامى كه آسیه را به میخ كشیده بودند، سنگى بزرگ بر سرش كوفتند و بدین گونه به زندگیش پایان دادند.
در لحظهاى كه آسیه شكنجه مىشد با خدا راز و نیاز مىكرد. سخن او را در آن حالت دردناك و در زیر شكنجه،
قرآن بدین گونه نقل مىكند:
خدا مثل مىزند براى كسانى كه ایمان كامل داشتند، به زن
فرعون، هنگامى كه گفت: خداوندا! خانهاى در نزد خود براى من بنا كن و مرا از شرّ
فرعون و شكنجه او و ظلم ستمگران وى نجات ده.
(آسیه) درزیرشكنجههاى جانكاه
فرعون جان داد ولى نامش در
تاریخ جهان و
قرآن كتاب آسمانى مابه عنوان یكى از زنان بزرگ و كم نظیر
عالم، جاویدماند.
دانشنامه موضوعی قرآن. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آسیه (همسر فرعون)».