آثار نفاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نفاق به معنى مخالف بودن ظاهر با باطن و دورویی بوده و از بیماریهای
باطنی و
صفات ناپسند است و باتوجه به
آیات قرآن و
روایات معصومین (علیهمالسلام) آثار زیانباری همچون تباهی
ایمان، بینصیب ماندن از
حکمت، بیآبرویی در
قیامت، بیاعتمادی مردمان، زشتخویی و... بر آن مترتب میشود.
نفاق
ایمان را میخورد و ریشههایش را می خشکاند؛ چنان که
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «
نفاق، ایمان را تباه میکند.»
نفاق مانع نزول
حکمت بر
قلب آدمی میگردد. حکمت از نعمتهای ویژه الهی است که
خداوند آن را «
خیر کثیر» خوانده است.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «حکمت بر قلب منافق نمینشیند مگر آنکه زود بر میخیزد.»
همچنین میفرماید: «حکمت، در جست و جوی جایگاه خویش، در سینه منافق بالا و پایین میرود تا سرانجام، بر زبان او بنشیند و بیرون رود و
مؤمن آن را بشنود و برباید که به حکمت سزاوارتر است.»
در
قیامت چهرههای
منافق آشکار میگردد و آبروی او را میریزد.
منافقِ چند چهره در آن روزِ «آشکاری نهانها» با زبانهای شعلهور به زبانههای آتش به صحنه
محشر در میآید و آن گاه ندا سر میدهند: «این همان است که در
دنیا دوروی و دوزبان داشته است.»
امام علی (علیهالسلام) به پیروان خویش هشدار میدهد و میفرماید: «از نفاق بر حذر باشید که هر کس دو روی دارد، پیش
خدا آبرو ندارد.»
از آسیبهای اجتماعی نفاق آن است که مردم به هر کس دو زبان و دو روی دارد، اعتماد نمیکنند و به او دل نمیسپارند: «آن که نفاقش بیشتر است، وفاقش معلوم نگردد.»
نفاق خلق و خوی آدمی را زشت میکند و فضیلتهای اخلاقی او را از میان میبرد.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «نفاق، زشتترین خصلت اخلاقی است.»
در
کلام معصومین، برای نفاق چند نشانه ذکر شده است که به برخی از آن
روایات اشاره می نماییم.
در روایتی از
امام صادق (علیه السلام) آمده است که نفاق چهار نشانه دارد:
سنگدلی، چشمخشکی، پای فشاری بر
گناه و
آزمندی در دنیا.
نیز همان امام (علیهالسلام) میفرماید: «سه چیز نشانه منافق است: زبان و درونش با هم مخالفاند و قلب و عملش همراه نیستند و
ظاهر و باطنش دگرگوناند.»
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) سه نشانه برای نفاق بر میشمارد:
دروغ در سخنگفتن،
وعده را شکستن و در
امانت خیانتورزیدن.
همچنین در جایی دیگر چند نشانه دیگر را نیز بر میشمارد: لعنتفرستادن به جای سلامگفتن،
پرخوری و
شکمبارگی، غنائم را ربودن، از مساجد گریختن،
نماز را به تأخیر انداختن، خویشتن را از دیگران برتر دیدن، شبانگاهان مانند چوب خشک افتادن و روز را به جر و بحث گذراندن.
جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه، ص۳۷-۳۸.