• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار استکبار (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آثار استکبار با توجه به آیات قرآن عبارتند از:



وجود روحیه استکباری، عامل غرور و احساس قدرت فراوان:
«فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ...؛امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزيدند و گفتند: چه كسى از ما نيرومندتر است؟!....»


استکبار، زمینه ساز استبداد و زورگویی:
«قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ...؛اشراف زورمند و متكبر از قوم او گفتند: اى شعیب! به یقین، تو و كسانى را كه به تو ایمان آورده‌اند، از شهر و ديار خود بيرون خواهيم كرد، يا به آيين ما بازگرديد!....»


استكبار، از اسباب استحقاق سرزنش در قیامت:
«وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ؛امّا كسانى كه کافر شدند (به آنها گفته مى‌شود:) مگر آيات من بر شما خوانده نمى‌شد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمى بوديد؟!»


استكبار در برابر توحید، عامل بقا بر شرک و بت‌پرستی:
«إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ • وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ؛ چرا كه وقتى به آنها گفته مى‌شد: معبودى جز خدا وجود ندارد، تكبّر و سركشى مى‌كردند و پيوسته مى‌گفتند: آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!»


روحیه برتری جویی، سبب روی گردانی از انذارها و هشدارهای انبیاء:
«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا • اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ ...؛آنان سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه اگر پيامبر انذاركننده‌اى به سراغشان آيد، هدايت يافته‌ترين امّتها خواهند بود؛ امّا چون پيامبر انذار كننده‌اى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از حق چيزى بر آنها نيفزود. اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاى بدشان بود....»
«نفور»، مصدر «نفر» به معنای روی گردانی است.

۵.۱ - اعراض از استغفار پیامبر

استكبار منافقان، باعث روى‌گردانى آنان از استغفار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله براى آنان:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ؛هنگامى كه به آنان گفته شود: بياييد تا پيامبر خدا براى شما طلب آمرزش كند.، سرهاى خود را از روى استهزا و غرور تكان مى‌دهند؛ و آنها را مى‌بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تکبّر مى‌ورزند.»


برترىجويى و استكبار فرعون، باعث وحشت و ترس قوم موسی از شکنجه و آزار كارگزاران او:
«فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ ...؛در آغاز، هيچ كس به موسی ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ آن هم با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند؛ زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت؛ و از اسرافکاران بود.»
با توجه به جمله «و ان فرعون لعال فی الارض» که در مقام بیان علت برای ما قبل خود است، نکته یاد شده برداشت می‌شود. زیرا «علا» به معنای طغیان کرد و بزرگی نمود.و سیاق آیه، این معنا را می‌فهماند.


استكبار، زمينه تكذيب آخرت:
«... فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ؛... امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، در حالى كه مستكبرند دلهايشان حق را انكار مى‌كند....»


استكبار در برابر حق، زمينه‌ساز تكذيب پیامبران الهی:
«... أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ؛... آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى برخلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)؛ پس عدّه‌اى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟!»

۸.۱ - تکذیب موسی و هارون

برترى‌طلبى فرعون و كارگزاران وى، سبب تكذيب موسی و هارون علیهماالسلام از سوى آنان:
«ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ • إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ • فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ؛سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم، به سوى فرعون و اطرافيان اشرافى او؛ امّا آنها تكبّر كردند، و آنها مردمى برترى جوى بودند. آنها گفتند: آيا ما به دو بشر همانند خودمان ايمان بياوريم، درحالى كه قوم آنها ما را مى‌پرستند (و بردگان ما هستند)؟!»


از آثار استکبار، تکذیب قرآن است.

۹.۱ - سحر خواندن قرآن

استكبار ولید بن مغیره در برابر آيات خدا، باعث ردّ اعجاز قرآن و سحر خواندن آن:
«ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا • كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا • سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا • إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ • فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ • ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ • ثُمَّ نَظَرَ • ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ • ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ • فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ • إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ؛
مرا با كسى كه او را به تنهايى آفريده‌ام واگذار! هرگز. چنين نخواهد شد؛ چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مى‌ورزد. و بزودى او را مجبور مى‌كنم كه از قله زندگى بالا رود. (پس او را به زير مى‌افكنم)! او براى مبارزه با قرآن انديشه كرد و نقشه‌اى شيطانى كشيد! مرگ بر او! چگونه نقشه‌اى كشيد؟! باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه كشيد؟! پس نگاهى كرد، و چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد؛ سپس پشت كرد و تكبّر ورزيد، و سرانجام گفت: «اين قرآن چيزى جز سحر پيشينيان نيست! اين فقط سخن انسان است.»
برداشت یاد شده بر اساس شان نزول آیات در مورد «ولیدبن مغیره» است.

۹.۲ - افسانه خواندن قرآن

استكبار، سبب اتّهام افسانه بودن به قرآن:
«... فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ • ... إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ • وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛... امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، در حالى كه مستكبرند دلهايشان حق را انكار مى‌كند. ... او مستكبران را دوست نمى‌دارد. و هنگامى كه به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل كرده است؟ مى‌گويند: اينها افسانه‌هاى پيشينيان است.»


استكبار، عامل تكذيب قیامت:
«أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ • وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ يا اگر خدا روزيش را بازدارد كيست آن كس كه شما را روزى دهد؟! ولى آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مى‌ورزند. آنها مى‌گويند: اگر راست مى‌گوييد اين وعده قيامت چه زمانى است؟!»
«عتو» به معنای استکبار آمده است.


استكبار، عامل انكار معاد:
«وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ؛سرانجام فرعون ولشكريانش به ناحق در زمين تكبر ورزيدند، و پنداشتند به سوى ما بازگردانده نمى‌شوند.»


از آثار استکبار، حق‌ناپذیری است.

۱۲.۱ - عدم درک آیات خدا

روحیه استکباری و خود بزرگ‌بینی، مانع از درک و پذیرش آیات الهی:
«وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا ...؛و هنگامى كه آيات ما بر او خوانده شود، با تكبر روى برمى‌گرداند، چنانچه گويى آن را نشنيده است؛ گويا اصلًا گوشهايش سنگين است....»

۱۲.۲ - عدم درک آموزه‌های انبیاء

روحيّه استكبارى، عامل پرهيز از پذيرش حق و عامل ادّعاى درك نكردن آموزه‌هاى انبيا:
«... أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ • وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ...؛ ... آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى برخلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)؛ پس عدّه‌اى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟! و آنها از روى استهزا گفتند: دلهاى ما در غلاف است....»
احتمال دارد «و قالوا...» عطف بر «استکبرتم» یا عطف بر «کذبتم» باشد. بنابر احتمال دوم، معنا چنین می‌شود: «شما روحیه استکباری یافتید و برای گریز از قبول آموزه‌های انبیا، مدعی شدید که آن‌ها را نمی‌فهمید».

۱۲.۳ - جادو خواندن معجزات

استكبار در برابر آيات و معجزات الهى، عامل جادو خواندن آن‌ها و نپذيرفتن حق:
۱. «ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ ... • فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ؛بعد از آنها، موسى و هارون را با نشانه‌هاى خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم؛ امّا آنها تكبّر كردند و زيرِ بارِ حق نرفتند. ... و هنگامى كه حقّ از جانب ما به سراغ آنها آمد، گفتند: اين، سحرى است آشكار!»
۲. «وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ ... • فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ • وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ...؛ ودستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مى‌شود، سفيد و نورانى است بى آن‌كه عيبى در آن باشد؛ اين از جمله معجزات نُه‌گانه‌اى است كه تو با آنها به سوى فرعون و قومش فرستاده مى‌شوى. ... و هنگامى كه آيات روشنى بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحرى آشكار است! و آن را از روى ظلم و تكبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند. پس بنگر سرانجام تبهكاران و مفسدان چگونه بود!»

۱۲.۴ - عدم پذیرش دعوت انبیاء

استكبار، زمينه عدم پذيرش دعوت پيامبران و اوامر خدا:
«قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ ... • قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ • فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ولى اشراف مستكبر قوم او، به مستضعفانى از آنها كه ايمان آورده بودند، گفتند: آيا براستى شما يقين داريد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟! ... مستکبران گفتند: (ولى) ما به آنچه شما به آن ايمان آورده‌ايد، كافريم. سپس ناقه را پى كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند؛ و گفتند: اى صالح! اگر تو از فرستادگان خدا هستى، آنچه را از عذاب الهى به ما وعده مى‌دهى، بياور!»


درخواست رؤيت خدا، نشأت گرفته از روحيّه استكبارى مشرکان:
«وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا؛و كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز)، ندارند گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم نمى‌بينيم؟! آنها تكبّر ورزيدند و طغیان بزرگى كردند!»


درخواست نزول ملائکه بر خويش و رؤيت خداوند، برخاسته از روحيّه استكبارى مشركان:
«وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا؛و كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز)، ندارند گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم نمى‌بينيم؟! آنها تكبّر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!»


استكبار متجاوزان در برابر اوامر الهى، درپى‌دارنده خسارت:
«وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا ... • ... وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا؛چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا و پيامبرانش سرپيچى كردند و ما بشدّت به حسابشان رسيديم ... آنها كيفر كار خود را چشيدند؛ و عاقبت كارشان خسران بود.»
«عتت» از ریشه «عتو» به معنای «استکبار» آمده است.


استكبار در برابر خدا، عامل تمرّد از اوامر الهى:
۱. «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ ...؛و ياد كن هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده و خضوع كنيد! همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سرباز زد، و تكبّر ورزيد....»
۲. «قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟! گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل!» «انا خیر منه»، بیانگر برتری طلبی ابلیس و تمرد او از فرمان خدا است.
۳. «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ • قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ ...؛فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اين‌كه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم....»


استكبار، باعث وفا نكردن به پيمان:
«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا • اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ ...؛آنان سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه اگر پيامبر انذاركننده‌اى به سراغشان آيد، هدايت يافته‌ترين امّتها خواهند بود؛ امّا چون پيامبر انذار كننده‌اى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از حق چيزى بر آنها نيفزود. اينها همه بخاطر استكبار در زمين است....»


وجود روحيّه استكبارى در بنى‌اسرائيل، زمينه كشتار انبياى الهى:
«... أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ؛... آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى برخلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)؛ پس عدّه‌اى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟!»


استکبار و خود بزرگ بینی در برابر خدا، عامل کفرورزی در برابر اوامر الهی:
۱. «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛و ياد كن هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده و خضوع كنيد! همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سرباز زد، و تكبّر ورزيد، و بخاطر نافرمانى و تكبّرش از کافران شد.» بنابراین که «کان» به معنای «صار» باشد، برداشت قابل استفاده است.
۲. «إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ؛جز ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران بود.»
۳. «بَلَى قَدْ جَاءتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛آرى، آيات من به سراغ تو آمد، امّا آن را تكذيب كردى و تكبّر نمودى و از كافران بودى.»


روحيّه استكبارى در قوم شعیب، باعث رويارويى آنان با پيامبر خدا:
«قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ...؛اشراف زورمند و متكبّر از قوم او گفتند: اى شعيب! به يقين، تو و كسانى را كه به تو ايمان آورده‌اند، از شهر و ديار خود بيرون خواهيم كرد، يا به آيين ما بازگرديد!....»


استكبار در برابر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، زمينه محروميّت از مغفرت الهى:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ • سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ...؛هنگامى كه به آنان گفته شود: بياييد تا پيامبر خدا براى شما طلب آمرزش كند.، سرهاى خود را از روى استهزا و غرور تكان مى‌دهند؛ و آنها را مى‌بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبّر مى‌ورزند. براى آنها آمرزش بخواهى يا نخواهى بر ايشان تفاوت نمى‌كند، هرگز خداوند آنان را نمى‌بخشد....»


استكبار و عصيان در برابر پرستش خدا، سبب محروميّت از ولايت و امداد خدا:
«... وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلُيمًا وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا؛... ولى كسانى را كه ابا كردند و تكبّر ورزيدند، با مجازات دردناكى كيفر خواهد داد؛ و براى خود، غير از خدا، سرپرست و ياورى نخواهند يافت (اگر توبه كنند).


استكبار، سبب محروميّت از بركات آسمانى:
«إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء ...؛كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و دربرابر آن تكبّر ورزيدند، هرگز درهاى آسمان به رويشان گشوده نمى‌شود....»


استكبار در برابر آيات خدا، سبب محروم شدن از بهشت:
۱. «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ...؛كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و دربرابر آن تكبّر ورزيدند، هرگز درهاى آسمان به رويشان گشوده نمى‌شود؛ و (هيچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد....»
۲. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ ...؛آرى، اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى‌دهيم كه اراده برترىجويى و فساد در زمين را ندارند....»


برترى‌طلبى، باعث محروميّت از محبّت الهى:
«... إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ؛... او مستكبران را دوست نمى‌دارد!»


روحيّه استكبارى و پرهيز از عبادت، عامل محروم شدن از ولايت خدا:
«... وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلُيمًا وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا؛... ولى كسانى را كه ابا كردند و تكبّر ورزيدند، با مجازات دردناكى كيفر خواهد داد؛ و براى خود، غير از خدا، سرپرست و ياورى نخواهند يافت (اگر توبه كنند).»
به قرینه آیه ۱۷۲، متعلق «استنکاف» و «استکبار»، عبادت است.


استكبار در برابر پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، باعث محروميّت از هدایت الهی:
۱. «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛بگو: به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد، در حالى كه شاهدى از بنی‌اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ايمان آورد و شما استكبار كنيد و ايمان نياوريد، (چه كسى گمراهتر از شما خواهد بود)؟! خداوند گروه ستمکاران را هدايت نمى‌كند.» «ال» در «الظالمین» برای عهد، و مقصود از «الظالمین» مرجع ضمیر فاعلی «استکبرتم» است.
۲. «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ • سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛هنگامى كه به آنان گفته شود: بياييد تا پيامبر خدا براى شما طلب آمرزش كند.، سرهاى خود را از روى استهزا و غرور تكان مى‌دهند؛ و آنها را مى‌بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبّر مى‌ورزند. براى آنها آمرزش بخواهى يا نخواهى بر ايشان تفاوت نمى‌كند، هرگز خداوند آنان را نمى‌بخشد؛ زيرا خداوند گروه فاسقان لجوج و منافق را هدايت نمى‌كند.»


استكبار، مانع ایمان به آيات خدا:
«إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ؛تنها كسانى به آيات ما ايمان مى‌آورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به سجده مى‌افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند، و تكبّر نمى‌كنند.»


۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۵.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۸۸.    
۳. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۱.    
۴. صافات/سوره۳۷، آیه۳۵.    
۵. صافات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۲.    
۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۸. المصباح فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۳۱۷، ذیل نفر.    
۹. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۸۳.    
۱۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۲۴۵، ذیل علو.    
۱۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۸۵، ذیل علا.    
۱۳. نحل/سوره۱۶، آیه۲۲.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۱۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۵.    
۱۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۶.    
۱۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۷.    
۱۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۶.    
۲۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۷.    
۲۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸.    
۲۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۹.    
۲۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۰.    
۲۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۱.    
۲۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۲.    
۲۶. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۳.    
۲۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۴.    
۲۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۵.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۷۹.    
۳۰. نحل/سوره۱۶، آیه۲۲.    
۳۱. نحل/سوره۱۶، آیه۲۳.    
۳۲. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۳۳. ملک/سوره۶۷، آیه۲۱.    
۳۴. ملک/سوره۶۷، آیه۲۵.    
۳۵. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۲۲۶، ذیل «عتو».    
۳۶. قصص/سوره۲۸، آیه۳۹.    
۳۷. لقمان/سوره۳۱، آیه۷.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۸۸.    
۴۰. یونس/سوره۱۰، آیه۷۵.    
۴۱. یونس/سوره۱۰، آیه۷۶.    
۴۲. نمل/سوره۲۷، آیه۱۲.    
۴۳. نمل/سوره۲۷، آیه۱۳.    
۴۴. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۴۵. اعراف/سوره۷، آیه۷۵.    
۴۶. اعراف/سوره۷، آیه۷۶.    
۴۷. اعراف/سوره۷، آیه۷۷.    
۴۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۱.    
۴۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۱.    
۵۰. طلاق/سوره۶۵، آیه۸.    
۵۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۹.    
۵۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۲، ص۲۲۶، ذیل «عتو».    
۵۳. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۵۵. ص/سوره۳۸، آیه۷۵.    
۵۶. ص/سوره۳۸، آیه۷۶.    
۵۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۲.    
۵۸. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۶۱. ص/سوره۳۸، آیه۷۴.    
۶۲. زمر/سوره۳۹، آیه۵۹.    
۶۳. اعراف/سوره۷، آیه۸۸.    
۶۴. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۶۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.    
۶۶. نساء/سوره۴، آیه۱۷۳.    
۶۷. اعراف/سوره۷، آیه۴۰.    
۶۸. اعراف/سوره۷، آیه۴۰.    
۶۹. قصص/سوره۲۸، آیه۸۳.    
۷۰. نحل/سوره۱۶، آیه۲۳.    
۷۱. نساء/سوره۴، آیه۱۷۳.    
۷۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۰.    
۷۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۵.    
۷۴. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.    
۷۵. سجده/سوره۳۲، آیه۱۵.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۲۱۰، برگرفته از مقاله «آثار استکبار».    


رده‌های این صفحه : استکبار | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار