آتش زدن خیمهگاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خیمهگاه امام حسین (علیهالسلام)، یکی از مکانهای زیارتی شهر
کربلا بوده و بنا به نقل مورخان محل برافراشتهشدن خیمهها و چادرهای
سیدالشهداء (علیهالسّلام) و یاران ایشان بوده است.
در
روز عاشورا سپاه
عمر بن سعد، بعد از آنکه به دستور
شمر بن ذیالجوشن خیمهها را غارت کردند، از خیمهها بیرون آمدند، و آنها را به آتش کشیدند.
بعد از آنکه دشمنان به دستور
شمر بن ذیالجوشن خیمهها را غارت کردند، از خیمهها بیرون آمدند،
(گفتنی است کتاب
الفتوح ابناعثم، کهنترین منبع درباره آتش زدن خیمههاست.) و تصمیم گرفتند خیمهها را به آتش بکشند. گویا از دیدن خیامی که تا چند لحظه پیش، محل استقرار امام و یاران و شیرمردان عرصهٔ کربلا بود وحشت داشتند.
سید بن طاووس در اینباره میگوید: سپس دشمنان، زنان را از خیمهها بیرون راندند و خیمهها را به آتش کشیدند. در این هنگام، زنان با پاهای برهنه، در حالی که گریه و شیون میکردند (از خیمهها) بیرون آمدند،
و افراد سپاه دشمن، خیمهها را به آتش کشیدند و سوزاندند و دود از دودمان
نبوت برآوردند.
زمانی که آتش در خیمهها شعلهور شد، دختران سرور پیامبران و نور چشم
زهرا (سلاماللهعلیها)، از خیمهگاه بیرون آمدند و پا به فرار گذاشتند، در حالی که ناله و فریادشان بلند بود و بر پیر و جوان (از شهدا) میگریستند.
امام رضا (علیهالسّلام) در روایتی در وصف
ماه محرم میفرماید: ماه محرم، ماهی است که در آن، آتش در خیمههای ما فروزان شد (اضرمت النیران فی مضاربنا).
(البته چنانکه نگاشته شد، بر اساس گزارش
ابومخنف، آتش زدن خیمهها در
روز عاشورا، هنگام حمله سپاه دشمن به سپاه امام حسین (علیهالسّلام) نیز صورت گرفته است؛
از اینرو سخن امام رضا (علیهالسّلام) در صورتی بر ادعا دلالت دارد که فقط بر زمان یورش سپاه دشمن در روز عاشورا به سپاه امام (علیهالسّلام) حمل نشود.)
شیخ مفید نقل کرده است: عمر سعد گروهی را که همراهش بودند، مامور مراقبت از خیمهها و چادرهای زنان و
علی بن الحسین (علیهالسّلام) کرد گفت: مراقب آنان باشید تا مبادا کسی از آنان خارج شود، و با آنان بدرفتاری نکنید.
اما با این حال نمیتوان به گزارش ممانعت عمر سعد از تعرض لشکرش به
اهل بیت (علیهمالسّلام) و دستور وی مبنی بر بازگرداندن اموال غارت شده به آنان، اعتماد کرد؛ زیرا با توجه به آنکه
حمید بن مسلم، راوی این گزارش، از افراد سپاه عمر سعد بوده است.
به نظر میرسد این نوع گزارشها ساخته و پرداخته او باشد. تا از این راه تا حدودی دامن عمر سعد، را از برخی جنایات این حادثه، مبرا سازد. حتی اگر فرضاً بپذیریم که عمر سعد چنین فرمانی داده است، قصد جدی از آن نداشته است؛ چرا که اگر چنین فرمانی به طور جدی بود، لشکریان میبایست از آن تخطی نکنند.
افزون بر این، چگونه این موضع عمر سعد، با فرمانش مبنی بر اسب تاختن بر بدن مطهر امام و آتش زدن خیام حرم توسط لشکریان تحت فرمانش و دیگر جنایات او در حق امام (علیهالسّلام) و خاندان او سازگاری دارد؟
محمد بن سعد، در ادامهٔ گزارش ممانعت عمر سعد از تعرض لشکرش به زنان و علی بن الحسین (علیهالسّلام)، گزارش دیگری دربارهٔ چگونگی رفتار دشمن با
امام سجاد (علیهالسّلام) از زبان حضرت نقل کرده است، که با توجه به آنکه با گزارش
ابومخنف در تعارض است. نمیتوان به آن اعتماد کرد.
گزارش چنین است: در این حال، مردی از سپاه عمر سعد مرا پنهان کرد و به من احترام کرد. او هر وقت بیرون میرفت و داخل میشد، گریه میکرد. تا آنجا که من میگفتم اگر نیکی و وفا نزد کسانی از مردم است، نزد این مرد است تا آنکه منادی ابنزیاد ندا داد که هر کسی علی بن الحسین را بیابد و نزد ما آورد، سیصد درهم به او جایزه میدهیم. به خدا سوگند، این مرد در حالی که گریه میکرد، بر من وارد شد، و دستانم را به گردنم بست و میگفت: میترسم. به خدا سوگند، مرا در حالی که دست بسته بودم، نزد آنان برد و تحویل آنان داد و من درحالی که به او مینگریستم، سیصد درهم را گرفت.
قاضی نعمان تمیمی مغربی و
سبط بن جوزی این گزارش را با تفاوتهایی نقل کردهاند؛ و اصل آن، همان گزارش ابنسعد است.
بلاذری نیز به اختصار، از قول برخی طالبیها به این گزارش اشاره کرده است.
موضوع دیگر،
عقبة بن سمعان از دست آن اشرار بود. عمر بن سعد، عُقبة بن سمعان (غلام رباب) را (که در کربلا حضور داشت) دستگیر کرد و به او گفت: تو کیستی؟ عقبة گفت: من برده هستم. از اینرو عمر سعد او را آزاد کرد.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۸۷-۸۹۳.