یسوعیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ژزوئیتها «یسوعیان»، فرقهای از
مسیحیان کاتولیک در
قرن دهم/ شانزدهم با فعالیتهای تبشیری گسترده بودند. نام دیگر این فرقه انجمن عیسی است که به هستۀ اولیۀ آن اشاره دارد.
فرقۀ ژزوئیتها را ایگناتیوس لویولا «۸۹۶-۹۶۳/ ۱۴۹۱ـ ۱۵۵۶» بنیان گذاشت. او خانوادهای زمیندار و متنفذ در ادارۀ امور ایالتی داشت، که از ۷۸۹/۱۳۸۷ کلیددار تعدادی صومعه و دیر محلی و نیز کلیسای سن سباستیانو دوسورسو بودند که
پاپ بندیکت سیزدهم در۸۱۸/ ۱۴۱۵ با حکمی به این امتیاز رسمیت بخشیده بود
ایگناتیوس در جوانی مدتی را به سپاهیگری گذراند، اما در نبرد پامپلونا با
فرانسه آسیب دید
و از رزم کناره گرفت و به سلک رهروان مسیح پیوست. او در همین دوره به مطالعۀ زندگی
حضرت عیسی علیهالسلام،
حضرت مریم علیهاالسّلام و قدیسان مسیحی پرداخت
، که تاثیر عمیق و ماندگاری بر آیندۀ او گذاشت.
او در دهۀ سوم زندگیاش، به اسپانیا و ایتالیا و
فلسطین و فرانسه
سفر کرد
و در همین دوره، هستۀ اولیۀ انجمن عیسی را بنیان نهاد
اما تاسیس این انجمن و تدوین اساس نامۀ آن، در واقع، محصول شانزده سال پایانی حیات ایگناتیوس بود
هدف اصلی این انجمن کمک به انسانها بود، از رهگذر گسترش آموزههای مسیحی و ترویج
ایمان تحت لوای خدمت به
خدا و پاپ، که از نگاه آنان جانشین خدا بر روی
زمین بود
در ۹۴۷/ ۱۵۴۰، پاپ پل سوم این فرقۀ نوظهور را تحت عنوان انجمن عیسی به رسمیت شناخت و ایگناتیوس سال بعد «۹۴۸/۱۵۴۱» به پیشوایی آن انتخاب شد و تا زمان
مرگ بر فعالیتهای فرقۀ ژزوئیت نظارت مستقیم داشت
محور اصلی فعالیتهای انجمن عیسی مبتنی بود بر «اساس نامه» ای که ایگناتیوس تدوین کرده بود و کتاب تجربیات معنوی او که روایتی از
سیر و سلوک روحانی او بود و سرمشق رفتار معنوی آنان محسوب میشد
اساس نامه دربارۀ مراحلی بود که اعضای این
فرقه باید طی میکردند، از جمله تصدیق، اخراج «عزل»، نوآموزی، دورۀ تربیت مدرسی، اعتراف، مرحلۀ سوگندها و تعهدات، تبشیر و نیز نوع سازماندهی این فرقه
ایگناتیوس بعدها به آن، که به زبان لاتین تهیه شده بود، بخشهایی افزود و طرح نهایی بدون تغییر باقی ماند. نتیجۀ چنین طرحی شکل گیری یک نظام سلسله مراتبی شبه مدرسی بود که به نظام کلیسایی شباهت بسیارداشت. در راس آن سرپرست کل فرقه حضور داشت که نظارت بر انتظام و فعالیتهای فرقه را عهده داربود.
انجمن عیسی با آنکه از نهادهای مشابه پیشین تاثیر پذیرفته بود، ویژگیهای متفاوتی داشت، از جمله مرجعیت و تمرکز در رهبری، جدیت در
اصول اعتقادی، سخت کوشی و انضباط اعضا، پرهیز از
اشرافیت گرایی دنیوی و تاکید ویژه بر آموزش مدرسی.
در آغاز، ایگناتیوس با تاسیس مدرسه موافقت چندانی نداشت، اما سرانجام از این اندیشه حمایت کرد و طولی نکشید که مدارس ژزوئیت در اروپا تاسیس شدند
اهمیت مدارس ژزوئیت در تاثیرگذاری بر حیات کلیسای
کاتولیک صرفا کمی نبود، بلکه برنامۀ آموزشی و مواد درسی این مدارس نقش بارزی در شکل دهی فضای فکری
مسیحیت کاتولیک در دورۀ مدرن داشت
در دورۀ سرپرستی کلودیو آکواویوا «۹۸۹-۱۰۲۴/۱۵۸۱ـ ۱۶۱۵» جمعی از دانشمندان ژزوئیت برنامهای برای مدارس تعیین کردند که تا ۱۲۵۲/ ۱۸۳۶ رعایت میشد. دورۀ تحصیلی این مدارس شش سال بود و کودکان یازده تا چهارده ساله میتوانستند در آنها ثبت نام کنند
هرچند روح
دین بر دروس این مدارس حاکم بود، برنامۀ درسی مواد متنوعی را دربرمی گرفت، اعم از
زبان و ادبیات لاتین و یونانی،
فلسفه،
علوم طبیعی،
منطق و
اخلاق و مابعدالطبیعه. البته در این مدارس نیز، نظیر بسیاری مدارس دیگر آن روزگار، زیست شناسی و تاریخ تدریس نمیشد، اما در مسائل کلامی و
تفسیر آیات کتاب مقدس، ژزوئیتها نگاه نسبتا باز و آزادتری داشتند
از منظر فعالیتهای ضداصلاحی، ژزوئیتها در حوزۀ تحت سیطرۀ نهضت پروتستان، بازوی توانای پاپ بودند
، هرچند برای تلاش شخص ایگناتیوس در این باره، شاهدی در دست نیست. ظاهرا او خود هرگونه اصلاح را در اصلاح درونی نظام کلیسایی میجست و
زهد و پرهیز را از مجادلات الهیاتی سودمندتر میانگاشت
اما مبلغان ژزوئیت، که از مخالفان جدی تعلیمات لوتر بودند، از همان نخستین مراحل کوشیدند در حوزۀ تحت سیطرۀ پروتستانتیزم فعالیت کنند. آنان خصوصا در لهستان موفق بودند و نه تنها توانستند مردم این سرزمین را به
مذهب کاتولیک رومی بازگردانند
، بلکه جلب حمایت پادشاهی آن کشور، با توجه به نفوذ لهستانیها در دربار صفوی، یکی از
عوامل اصلی پیشرفت کارشان در
ایران و قفقاز شرقی بود
ژزوئیتها در دگرگونیهای اندیشۀ سیاسی در قرنهای دهم و یازدهم/ شانزدهم و هفدهم تاثیر بسزایی داشتند. کوششهای نظری متالهان آنها در نقد اندیشۀ اصلاح دینی لوتر و اندیشۀ سیاسی جدید، به جنبش جدیدی در اصلاح دینی انجامید که از آن به جنبش اصلاح دینی کاتولیکی تعبیر کردهاند
در مجموع، ژزوئیتها قائل به نظم و ثبات در نظامی سیاسی بودند که منفعت جمعی جمهور مسیحیان را با محوریت کلیسای کاتولیک تامین کند
مبنای کلامی نگرش سیاسی ژزوئیتها تعلیمات مدرسی بود و عمده تاثیرگذاری آنان نیز بر واضعان نظریۀ سلطنت مطلقه، نظیر رابرت فیلمر و تامس هابز، بود
ژزوئیتها سهم درخور توجهی هم در میراث علمی، فکری و فلسفی اروپای متجدد و ظهور عصر روشنگری داشتند
تکاپوهای تبشیریها در خارج از اروپا. انجمن عیسی نیز، نظیر دیگر فرقههای تبشیری مسیحی، برای تکاپوهای تبلیغی خود مرز معینی قائل نبود و قلمرو فعالیتهای تبشیری کاتولیک را تا اقصا نقاط
جهان گسترش داد. مبلغان ژزوئیت، نظیر همتایان اگوستینی و دومنیکنی خود، پیشاهنگ و چه بسا پیشتاز استعمار پرتغال و اسپانیا در سرزمینهای اکتشافی بودند
ژزوئیتها در این سرزمینها نه فقط در نقش مبشر دینی، که به عنوان معلم،
طبیب، مددکار و محقق نیز ظاهر شدند و در مواردی هم منتقد رفتار خشن و شیوههای غیرانسانی مهاجمان بودند
فعالیت تبشیری ژزوئیتها در شرق با استقرار قدرت استعماری پرتغال در بندر گوا در سواحل شرقی شبه قارۀ
هند آغاز شد. در۹۸۱/ ۱۵۷۳، سرپرست کل فرقه الساندور والیگنانو «متوفی ۱۰۱۵/ ۱۶۰۶» را به عنوان ناظر هیئتهای تبشیری حوزۀ شرق انتخاب کرد
والیگنانو در تغییر و اتخاذ رویکرد مستقل ژزوئیتها از کلیسای رم و قدرتهای سیاسی در تبشیر، نقش محوری داشت
آنان با فراگیری زبان و
آداب و رسوم شرقیان، و در مواردی حتی استفاده از پوشش مردم بومی هر منطقه، کوشیدند اعتمادشان را جلب کنند و از این طریق موفقیتهای درخور توجهی کسب کردند
جسارت مبلغان ژزوئیت در سفر به سرزمینهای ناشناخته و دور از سیطرۀ استعمارگران، امتیاز دیگر آنان بود
ژزوئیتها به این وسیله نقش مهمی در شناساندن فرهنگ و تمدن شرق به غرب ایفا کردند، به نحوی که بخش اعظم آگاهی اروپاییان از شرق در قرن دهم و یازدهم/ شانزدهم و هفدهم مدیون اطلاعاتی بود که مبلغان ژزوئیت انتقال داده بودند، به ویژه کسانی چون ماتئوریچی، روبرتو دو بنیلی و فرانسیس گزاویه، که از پیشروان و بنیان گذاران تبشیر مسیحی در شرق دور و شبه قاره بودند
از این رو، آنان را نخستین بانیان گفتمان خاورشناسی دانستهاند
پس از تشکیل شورای ترنت «۹۵۲-۹۷۰/ ۱۵۴۵-۱۵۶۳» موج جدیدی از هیئتهای مسیحی به حوزۀ عثمانی و آسیای غربی گسیل شد. هدف اصلی از ارسال این هیئتها حفظ مسیحیان شرقی در قلمرو کلیسای رم و پیشگیری از نفوذ نهضت
پروتستان در این حوزه بود. در فاصلۀ سالهای ۹۵۸/ ۱۵۵۱ تا ۱۰۵۵/ ۱۶۴۵، پاپ چندین هیئت ژزوئیت را به قسطنطنیه و دیگر مناطق عثمانی فرستاد
، اما موفقیت چندانی کسب نکردند. به رغم برخی فراز و نشیبهای تاریخی، حضور و فعالیت ژزوئیتها در بخشهایی از خاورمیانه، به ویژه
سوریه و
لبنان، تا نیمههای سدۀ چهاردهم ادامه داشت
اما در قرون متاخر، فعالیتهای تبشیری آنان بهطور فزایندهای با سیاستهای استعماری فرانسه در این بخش از خاورمیانه همپوشانی داشته است
ژزوئیتها اولین مبشران مسیحی بودند که در
دورۀ صفوی به
ایران وارد شدند. در آن زمان فرانسیس گزاویه شخصی به نام بارازیوس را در راس هیئتی به هرمز فرستاد، اما در۹۷۶/ ۱۵۶۸ آنجا را ترک کردند
احتمالا، ترجیح دولت اسپانیا ـ پرتغال برای ارسال راهبان اگوستینی یا دومنیکنی به دربار ایران– که ظاهرا سفیرتم معتمدتری بودند و بیشتر نمایندۀ واتیکان محسوب میشدند– حضور بعدی ژزوئیتها را در ایران تا دههها به تاخیر انداخت. در واقع، ژزوئیتها آخرین فرقۀ کاتولیکی بودند که در ایران استقرار یافتند
در ۱۰۵۶/۱۶۴۶، فرانسوا ریگوردی، پادری فرانسوی، از سوی «انجمن تبلیغ دین» به
اصفهان آمد تا زمینۀ فعالیت هیئت تبشیری ژزوئیتها را فراهم کند، اما این حضور با استقبال سرد خلیفه سلطان، اعتمادالدولۀ وقت، روبه رو شد که ظاهرا متاثر از تشدید رقابت میان فرقههای مسیحی در اصفهان بود و سیاستی مخالف با آزادی فعالیتهای مبشران مسیحی در پیش گرفته بود
ریگوردی ایران را به مقصد هند ترک کرد، اما سال بعد بازگشت و این بار موفق شد هم حمایت کلانتر جلفا را برای استقرار ژزوئیتها در آن
شهر کسب کند و هم از شاه عباس دوم «۱۰۵۲ـ ۱۰۷۷» فرمانی بگیرد برای آزادی فعالیت آبای ژزوئیت در اصفهان و شیراز
او پس از مدتی از طریق روسیه و لهستان به رم و از آنجا به فرانسه رفت و از اوضاع ایران و دستاوردهای خود گزارشهایی داد که زمینه ساز آمدن هیئتهای بعدی شد.
هیئت بعدی که به ریاست امه شزو و در همراهی با ریگوردی به اصفهان آمد «۱۰۶۳/ ۱۶۵۳»، خوش اقبال تر بود. این هیئت سفارش نامههایی از پادشاه فرانسه داشت که مایۀ دلگرمی شاه صفوی برای مقابله با ترکان عثمانی در غرب و هلندیها در جنوب ایران بود
آنان موقتا در دیرمتعلق به کرملیها مستقر شدند
و ریگوردی با نامههایی از پادشاه فرانسه، برای دیدار با شاه، که در این زمان از
فتح قندهار باز میگشت، به بسطام رفت. ریگوردی موقعیت را غنیمت یافت و راجع به امکان اتحاد ایران و فرانسه علیه عثمانی، وعدههای گزافی داد تا حمایت جدی تر شاه را به دست آورد
الکساندر د رودس، که قرار بود در راس هیئت شزو به ایران بیاید، سفرش چند سالی به تعویق افتاد. او که پیشتر در ویتنام و چین موفقیتهای چشمگیری به دست آورده بود، سرانجام در اواخر ۱۶۵۶/۱۰۶۶، در راس هیئتی دیگر، به اصفهان آمد. ظاهرا از این زمان تا ۱۰۷۰/ ۱۶۶۰ سرپرستی ژزوئیتهای ایران بر عهدۀ او بود. وی در این مدت زبان فارسی را به نحوی فراگرفت که میتوانست به راحتی با شاه سخن بگوید و حضور شاه در
مراسم خاکسپاری او،
از مناسبات گرم و نزدیک رودس با دربار حکایت دارد.
پس از الکساندر د رودس، امه شزو ریاست هیئت را برعهده گرفت و این مسئولیت را تا زمان
مرگ «۱۰۷۵/۱۶۶۴» برعهده داشت. شزو با محمدبیگ، وزیر اعظم، مناسبات گرمی برقرار کرد و از این نفوذ برای بهبود وضع ژزوئیتها بهره گرفت
ظاهرا آشنایی او با زبانهای عربی و فارسی وعلاقه اش به ادبیات فارسی و مسائل دینی، باعث شد در جلسات مباحثۀ دینی با علمای
شیعه حضور فعالی داشته باشد
دستاورد دیگر شزو در این دوره، انتقال کانون فعالیت ژزوئیتها به جلفای اصفهان بود
این در حالی بود که کلیسای ارمنی جدیترین مخالف حضور و فعالیت ژزوئیتها در جلفا بود و خلفای ارمنی برای اخراج آنان از این محلۀ ارمنی نشین، از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند
پس از مرگ شزو، خصوصا در پی بی نتیجه ماندن تلاش
دولت صفوی برای جلب همکاری فرانسه در جنگ با عثمانی و مقابله با هلندیها در
خلیج فارس، اندک اندک از نفوذ ژزوئیتها کاسته شد. با این حال، آنان با بهره گیری از نفوذ پادشاهی لهستان و پاپ و لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه «۱۰۵۳-۱۱۲۷/۱۶۴۳ـ۱۷۱۵»، نه تنها تا آخرین روزهای عهد صفوی به فعالیتهای خود در ایران ادامه دادند، بلکه دامنۀ این فعالیتها را به گرجستان، گنجه و ایروان نیز کشاندند
دربارۀ تاثیر ژزوئیتها بر حیات علمی ایران در دورۀ صفوی، حدس و گمانهایی وجود دارد،
اما تردیدی نیست که در توسعۀ تماس ایران و غرب در آن مقطع، تاثیر بسیاری داشتهاند. گزارشها و مکاتبات آنان از مهمترین منابع آگاهی فرنگیان از ایران بود، از آن جمله است گزارش کروسینسکی،
کشیش ژزوئیت لهستانی، دربارۀ سقوط اصفهان
ژزوئیتها در نخستین ترجمهها از متون ایتالیایی و لاتین به فارسی نقش داشتند. مثلا پادری انریکو اوونس در ترجمۀ حدیقةالعالم و تاریخ چین دستیار محمدزمان، نقاش معروف عهد متاخر صفوی، بود. این دو متن را نیز ژزوئیتها تالیف کرده و با خود به ایران آورده بود
هند یکی دیگر از نخستین ممالک شرقی بود که ژزوئیتها در دورۀ حکومت اکبرشاه گورکانی «۹۶۳-۱۰۱۴» به آن گام نهادند. البته بخشهایی از جنوب و جنوب شرق هند، که در نیمۀ نخست قرن دهم/ شانزدهم تحت استعمار پرتغالیها بود، عمدتا هندونشین و از حوزۀ اقتدار گورکانیان بیرون بود. از نیمۀ قرن دهم/ شانزدهم به بعد و با گسترش قلمرو استعمار پرتغال در این حوزه، فعالیت مبشران ژزوئیت در هند تشدید شد. برخی مبلغان ژزوئیتی، همچون نوبیلی و هاینریش روث، به شناخت زبان سنسکریت و فرهنگ هندو روی آوردند، که ثمرۀ تحقیقاتشان از جمله منابع اصلی پژوهشهای هندشناسی در دورههای بعد بود
در دورههای بعد، فعالیتهای تحقیقی ژزوئیتهای فرانسوی، به ویژه در زمینۀ اخترشناسی سنتی و میراث علمی هند، گام دیگری در معرفی تمدن این سرزمین به غرب بود
مبلغان ژزوئیت دربارۀ نخستین حضورشان در دربار اکبرشاه گورکانی در ۹۸۶/ ۱۵۷۸، از علاقه مندی اکبرشاه به آگاهی از عقاید آنها و شناخت بیشتر
دین مسیحیت، گزارشهای نسبتا اغراق آمیزی داده اند، که ظاهرا با بدگمانی و مقاومت سرسخت علمای
مسلمان مواجه شده است
ژروم گزاویه «زیرونیمو خاویر، متوفی ۱۰۲۶/ ۱۶۱۷» در ۱۰۰۳/ ۱۵۹۵ در راس سومین هیئت ژزوئیت، به لاهور «تختگاه تابستانی اکبرشاه» رفت و نزدیک به بیست سال مقیم دربار اکبر و جانشینش، جهانگیرشاه، شد
گزاویه در همان نخستین سالهای اقامت در دربار اکبر، با تشویق و حمایت وی،
زبان فارسی را، که زبان رسمی دربار گورکانیان بود، آموخت و در فاصلۀ سالهای ۱۰۰۹ تا ۱۰۲۳/۱۶۰۰ تا ۱۶۱۴، کتابهای بسیاری دربارۀ مسیح شناسی و اثبات مسیحیت و رد
اسلام، به فارسی، نوشت
عبدالستار لاهوری،
فرزند محمدقاسم فرشته «مورخ معروف»، با گزاویه در تالیف آثارش همکاری داشت
مهمترین اثر او
آیینۀ حق نما بود که خلاصهای از آن نیز به اصفهان فرستاده شد و سیداحمد
علوی عاملی،
عالم برجستۀ عهد صفوی، در پاسخ به آن ردیهای به نام مصقل صفا نوشت
او یک سال پیش از آن نیز کتابی با عنوان لوامع ربانی نوشته بود با موضوعی مشابه، اما در پاسخ به ردیهای منسوب به دلاواله، سیاح معروف ایتالیایی
مباحثاتی که در قرن یازدهم و دوازدهم/ هفدهم و هجدهم میان ژزوئیتها و
مسلمانان درگرفت بیش از آنکه تداوم طبیعی سنت تاریخی مجادلات اسلامی ـ مسیحی باشد، نتیجۀ تحولات ایجاد شده در مناسبات غرب مسیحی و شرق مسلمان بود. ایران عهد صفوی و هند گورکانی بستر مساعدی برای آغاز دورۀ جدیدی از این مباحثات بود. نگاه باز اکبرشاه گورکانی به این مباحثات
و سیاست مذهبی شاهان صفوی در این زمینه، افزون بر سرشت کنجکاو و پرسش گر ایرانیان،
عوامل مهمی در ترغیب ژزوئیتها برای روی آوردن به این مباحثات بود.
آیینه حق نما انعکاسی است از کیفیت مباحثاتی که در این زمان در دربار گورکانی جریان داشت. این کتاب مشتمل است برپنج باب که هر یک دربرگیرندۀ چند فصل است. دو باب نخست
کلیاتی است دربارۀ خداشناسی، نیاز آدمیان به
پیامبران و تشخیص دین درست، که طبعا بیانی از نگرش ژزوئیتها به این مقولات است. باب سوم
دربارۀ ادعای الوهیت عیسی است و ادعای مسلمانان را در باب تحریف کتاب مقدس رد کرده است. در باب چهارم
نویسنده تفاوت احکام اسلام و مسیحیت را بیان کرده و مباحثی انتقادی را دربارۀ دین اسلام و شخصیت
پیامبر اسلام پیش کشیده و کوشیده است برتری مسیحیت و شخصیت عیسی را به خواننده بقبولاند. در باب پنجم
برتریها و امتیازات مسیحیت در قیاس با اسلام بررسی شده و در فصل هشتم از باب پنجم
خلاصۀ تمام کتاب آمده است. ساختار کلامی مباحثه در واقع گفتگوی سه طرفهای است میان پادری مسیحی، حکیمی شکاک و «ملا» یی مسلمان که ظاهرا، به ترتیب، نمایندۀ شخصیت گزاویه، اکبر و علمای مسلماناند. البته بحث را عمدتا پادری هدایت میکند. اگرچه ساختار کلی مباحثه از همان چهارچوب سنتی مجادلات مسیحی ـ اسلامی پیروی میکند،
به نظر میرسد گزاویه، به ویژه در سه باب نخست که «ملا» در جریان مباحثه حضوری ندارد، میکوشد تا مخاطب خود را به درک متفاوتی از دعوی الوهیت مسیح و سرشت اخلاق محور دین مسیحیت رهنمود شود
سیداحمد علوی عاملی در ردیۀ خویش با یک بحث استدلالی عقلی با تکیه بر نقد درون متنی از روایت موجود اناجیل اربعه در پی اثبات بطلان ادعاهای گزاویه است. او از کنار تفسیر استعاری گزاویه از مفهوم الوهیت مسیح گذشته و در مواردی نیز با اشاره به فرقههای مسیحی شرقی و عقاید ایشان در باب ذات
مسیح نشان داده که از نظر او مباحثۀ گزاویه نیز تداومی از همان سنت قدیم جدل اسلامی ـ مسیحی است. ردیههای
عاملی را خیلی زود آبای کرملی به اروپا بردند و در آنجا رسالههایی در پاسخ به آن نوشته شد
در ایران نیز ظاهرا امه شزو– که در همان دورۀ اقامتش در اصفهان چند باردر مجالس مباحثه با علمای شیعه شرکت کرده بود
– رسالهای با عنوان مسح مصقل صفای آیینه حق نما در پاسخ به رسالۀ
عاملی نوشت
(۱) رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم ۱۳۷۹ش.
(۲) عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایرانی با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران ۱۳۸۰ش.
(۳) مصطفی خالدی و عمر فروخ، التبشیر و الاستعمار فی بلادالعربیه، بیروت ۱۹۸۳.
(۴) هاروتون درهوهانیان، تاریخ جلفای اصفهان، ترجمۀ لئون میناسیان و م ع موسوی فریدنی، اصفهان ۱۳۷۹ش.
(۵) سلیم دکاش، «الارسال الکاثولیکیة فی الشرق»، در المسیحیة عبر تاریخها فی المشرق، تحریر حبیب بدر، سعاد سلیم و جوزف ابونهرا، بیروت ۲۰۰۳.
(۶) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۷ «آغاز عصر خرد»، ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۷) فرانسیس ریشار، «چند سند چاپ نشده دربارۀ امتیازهایی که پادشاهان صفوی برای مبلغان کاتولیک قایل شدند»، در اسناد پادریان کرملی بازمانده از عصر شاه عباس صفوی، ترجمۀ ع روحبخشان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران ۱۳۸۳ش.
(۸) ژروم گزاویه «شاویر»، آیینه حق نما، نسخۀ خطی ش۱۰۳۵۱ کتابخانۀ مجلس.
(۹)
میرسید احمد علوی عاملی، مصقل صفا، چاپ
حامد ناجی اصفهانی، قم ۱۴۱۵/ ۱۳۷۳ش.
(۱۰) سیدجواد طباطبایی، جدال قدیم و جدید، تهران ۱۳۸۲ش.
(۱۱) سیدجواد طباطبایی، «بازنویسی»، سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، تهران ۱۳۸۷ش.
(۱۲) عبدالحسین نوایی، ایران و جهان، تهران ۱۳۷۷ش.
(۱۳) عبدالحسین نوایی، «به کوشش»، اسناد و مکاتبات تاریخی «۱۱۰۵ـ ۱۱۳۵»، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۴) Roger Ariew، “Descartes and the Jesuits: Doubt، Novelty and the Eucharist” in M Feingold «ed»، Jesuit Science and the Republic of Letters، Cambridge ۲۰۰۳.
(۱۵) A Chronicle of the Carmelites in Persia and the Papal Mission of the XVIIth and XVIIIth Centuries، ۲ vols London ۱۹۳۹.
(۱۶) Michael Amaladoss، “Nobili، Robert de” in G H Anderson «ed»، Biographical Dictionary of Christian Missions، Cambridge ۲۰۰۱.
(۱۷) M Anthony and J Üçerler، “the Jesuit Enterprise in Sixteenth and Seventeenth Century Japan”، in the Cambridge Companion to the Jesuits، Cambridge ۲۰۰۸، pp ۱۵۲- ۱۶۸.
(۱۸) Liam Matthew Brockey، Journey to the East، the Jesuit Mission to China، ۱۵۷۹- ۱۷۲۴، London ۲۰۰۷.
(۱۹) Arnulf Camps، Studies in Asian Missionary History، ۱۹۳۹- ۱۹۵۶، Oxford ۲۰۰۰.
(۲۰) Idem، “Abd- al- Sattâr b Qâsim Lâhūrī”، Encyclopedia Iranica، vol I، p ۱۶۷.
(۲۱) Mario Casari، Ignatius Loyola.
(۲۲) J Carlos Coupeau، “Five Personae of Ignatius of Loyola”، in T Worcester «ed»، The Cambridge Companion to the Jesuits، Cambridge ۲۰۰۸، pp ۳۲- ۵۱.
(۲۳) Norman Daniel، “Polemics: Christian- Muslim Polemics”، in The Encyclopedia of Religion، ed by Mircea Eliade، vol II، NewYork، pp ۴۰۲- ۴۰۴.
(۲۴) Encyclopedia of Mission and Missionaries، ed by Jonathan J Bonk، New York & London.
(۲۵) The Encyclopedia of Christianity، eds by F Ervins and B Geoffrey W، Philadelphia ۱۹۹۹، s v “Jesuits” by w Padberg.
(۲۶) Steven Fanning، Mystics of the Christian Tradition، New York ۲۰۰۱.
(۲۷) Mordechai Feingold، “The Jesuit Savants”، in Idem ed، Jesuit Science and the Republic of Letters، pp ۱-۴۶.
(۲۸) Robert Frycenberg، ed Christians and Missionaries in India، London ۲۰۰۳.
(۲۹) Hugh Goddard، Christians and Muslim، London ۱۹۹۵.
(۳۰) letters édifiantes et curieuses، écrites des missions étrangeres، Paris: MDCCLXXX، tome quatrieme.
(۳۱) Nabi Hadi، Dictionary of Indo- Persian Literature، New Delhi ۱۹۹۵، Abdul-Hadi Hairi، “reflections on the Shi’I Responses to Missionary Thought and Activities in the Safavid Period”، in Jean Calmard ed، Etudes Safavides، Paris/ Teheran ۱۹۹۳، pp ۱۵۱- ۱۶۴.
(۳۲) Harro Höpfl، Jesuit Political Thought، Cambridge ۲۰۰۳.
(۳۳) Pierre du Jarric، Akbar and The Jesuits، London & New York ۲۰۰۵.
(۳۴) Philip Endean، “The Spiritual Exercises”، in the Cambridge Companion to the Jesuits، pp ۵۲- ۷۱.
(۳۵) Lu Ann Homza، “The Religious Milieu of the Young Ignatius”، in The Cambridge Companion to the Jesuits، pp ۱۳- ۳۱.
(۳۶) Bartholomew Lahiff، “Rhodes، Alexandre de”، in Biographical Dictionary of Christian Missions، p ۵۶۶.
(۳۷) Samuel Lee ed، Controversial Tracts on Christianity and Mohamedanism، Cambridge ۱۸۲۴.
(۳۸) Rudi Mathee، “Jesuits in Safavid Persia”، in E Yarshater ed، Encyclopedia Iranica، vol XIV، pp ۶۳۴- ۶۳۸.
(۳۹) Ashley E Millar، The Jesuit as Knowledge Brokers between Europe and China «۱۵۸۲- ۱۷۷۳» : Shaping European views of Middle Kingdom، London ۲۰۰۷.
(۴۰) Paul V Murphy، “Jesuits، Rome and Italy”، in The Cambridge Companion to the Jesuits، pp ۷۱- ۸۷.
(۴۱) Stanislaw Obired، “Jesuits in Poland and Eastern Europe”، in the Cambridge Companion to the Jesuits، pp ۱۳۶- ۱۵۲.
(۴۲) J H Pollen، “Jesuits” in Encyclopedia of Sects and Religious Doctrines، ed by Ch G Herbermann and J Y Wynre، New Delhi ۲۰۰۵، s v “Jesuits.
(۴۳) Dhruv Raina، “French Jesuit Scientist in India: Historical Astronomy in the Course of India، ۱۶۷۰- ۱۷۷۰”، Economic and Political Weekly، ۳۴/۵ «۱۹۹۵»، pp PE۳۰- PE۳۸.
(۴۴) Francis Richard، “L’apport des missionaries europeens a la connaissance de ۱’Iran en Europenet de ۱’Europe en Iran”، in J Calmard، Etudes Safavides، pp ۲۵۱- ۲۶۶.
(۴۵) Idem، Rafaël Du Mans: Missionaire en Perse au XVIIe s، ۲ vols، Paris ۱۹۹۵.
(۴۶) William A Wallace، “Galileo’s Jesuit Connections and Their Influence on His Science”، in M Feingold، Jesuit Science and the Republic of Letters، pp ۹۹-۱۲۶.
(۴۷) Robin E Waterfield، Christians in Persia، London ۱۹۷۳.
(۴۸) Arnold T Wilson، “History of the Mission of the Fathers of Society of Jesus Established in Persia by the Reverend Father Alexander of Rhodes”، Bulletin of the School of Oriental Studies، ۳/۴ «۱۹۲۵»، ۶۷۵- ۷۰۷.
(۴۹) J J Winter، “Persian Sciences in Safavid times”، in The Cambridge History of Iran، vol ۶، pp ۵۸۱- ۶۰۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «یسوعیان»، شماره۷۲۸۶.