• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کینه‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





‌کینه و دشمنی بر دو قسم است: قسم اول را «حقد و کینه» گویند. و قسم دوم را «عداوت» نامند. هر یک از این دو قسم از صفات مهلکه و اخلاق رذیله است. و از اخبار مستفاد می‌شود که: مؤمن کینه‌ور نیست. و در غالب اوقات صفات مهلکه دیگر نیز از کینه و عداوت متولد می‌گردد، چون حسد و غیبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عیب و دوری و ایذاء و سخریّت و استهزاء و غیر این‌ها از آفات و اعمال محرمه است که دنیا و دین آدمی را فاسد می‌سازد.



کینه و دشمنی بر دو قسم است: زیرا هر که عداوت کسی را در دل دارد یا آن را در دل پنهان می‌کند و انتظار زمان فرصت را می‌کشد، یا آشکار در صدد ایذا و اذیت آن شخصی است که او را دشمن دارد، و اظهار عداوت او را می‌کند.
قسم اول را «حقد و کینه» گویند، که عبارت است از: پنهان‌کردن عداوت شخصی در دل.
و قسم دوم را «عداوت» نامند، و این ثمره قسم اول است، زیرا که: چون کینه قوّت گرفت و عداوت شدید گردید، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روی کار بر می‌دارد. و قسم اول از ثمرات غضب است، زیرا که: چون آدمی بر دیگری خشم گیرد و به جهت عجز از انتقام یا مصلحتی دیگر آن وقت اظهار غضب نکند و خشم خود را فرو برد و در دل خود پنهان سازد کینه حاصل می‌شود. و هر یک از این دو قسم از صفات مهلکه و اخلاق رذیله است.
و از اخبار مستفاد می‌شود که: مؤمن کینه‌ور نیست. و در غالب اوقات صفات مهلکه دیگر نیز از کینه و عداوت متولد می‌گردد، چون حسد و غیبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عیب و دوری و ایذاء و سخریّت و استهزاء و غیر این‌ها از آفات و اعمال محرمه است که دنیا و دین آدمی را فاسد می‌سازد.
و اگر فرض شود که هیچ یک از این‌ها حاصل نشود همان خود بغض و عداوت او از امراضی است که نفس قدسی را بیمار، و همیشه روح از آن متالّم و در آزار است. آدمی را از بساط قرب الهی دور، و از مرافقت ساکنان عالم قدس مهجور می‌گرداند. و صاحب خود را منع می‌کند از آنچه شیوه اهل ایمان و شیمه اخیار و نیکان است، و از بشاشت و شکفتگی و مهربانی و فروتنی و مرافقت و همنشینی نسبت به کسی که کینه او را در دل دارد. و خود را از اعانت و قضاء حوائج او باز می‌دارد.
و هر یک از این‌ها درجه‌ای از دین را کم می‌کند و پرده میان آدمی و میان بار یافتگان بزم تقرب می‌گردد. و از این جهت است که در اخبار و آثار مذمت بی‌شمار در خصوص عداوت و دشمنی وارد شده است. حتی اینکه حضرت پیغمبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند که: «هیچ وقتی جبرئیل (علیه‌السّلام) به نزد من نیامد مگر این که گفت: ‌ای محمّد از عداوت و دشمنی مردم احتراز کن.» و فرمودند که: «جبرئیل هرگز در هیچ امری این قدر به من وصیت نکرد که در خصوص عداوت مردم.» و حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمودند که: «هر که تخم عداوت بکارد همان را که کاشته است درو می‌کند.»


و معالجه این صفت خبیثه آن است که: اول تامّل کند در این که دشمنی و عداوت، شجره‌ای است که: به جز‌ اندوه و الم در دنیا ثمری ندارد. و صفتی است که: غیر از غصّه و غم اثری نمی‌بخشد. ساغری است که: به جز زهر جانگزا به کام صاحب خود نریزد. و آتشی است که: به غیر از دود کدورت از آن بر نخیزد، زیرا که عدوّ مسکین همیشه با‌اندوه و غصه قرین، و پیوسته با رنج و محنت همنشین است. به سبب عداوت خاندان‌های کهن بر باد، و دودمان قدیم از بیخ و بنیاد بر افتاد. و بسا دولت‌های بی‌پایان که به سبب عداوت به نکبت مبدّل، و بسا عزّت‌ها که بنیادش به تیشه عداوت سست و مختل گردیده. بلکه آنچه از کتب و تواریخ و سیره‌ها و احوال مردمان، مکرر معلوم شده آن است که: هیچ دولتی به سر نیامد مگر به واسطه عداوت و دشمنی.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بی‌شمار آرد و اکثر آن است که: مطلقا از کینه و عداوت، ضرری به آنکه او را دشمن دارند نمی‌رسد. و بعد از آن ملاحظه عاقبت آن را در آخرت بنماید که آدمی را به عذاب الیم می‌رساند. و چون این امور را تامّل کرد، و متنبه گردید که: عاقل همیشه خود را در حالتی باقی نمی‌دارد که مضرّات آن به او عاید، و دشمن از آن منتفع گردد، پس سعی نماید که با آن شخصی که عداوت و کینه دارد رفتار دوستانه و گفتار مشفقانه به عمل آورد. و با او به مهربانی و شکفتگی ملاقات کند. و در قضای حوایج او سعی نماید. و در مجامع و محافل، نیکی‌های او را اظهار نماید. بلکه نسبت به او زیاده از دیگران نیکی و احسان کند تا نفس را گوش‌مالی داده بینی شیطان را بر خاک مالد. و پیوسته چنین رفتار کند تا آثار عداوت از دل او بر طرف شود.


و ضد این صفت، «نصیحت» است، که عبارت است از: خیر‌خواهی و نیک‌پسندی بر دیگران. و آن نیز بر دو قسم است: باطنی و ظاهری.
اولی: عبارت از آن است که: به دل، طالب‌ خوبی و خیر مسلمین باشد.
دومی: آن است که خیر و صلاح ایشان را به جا آورد.
و شرافت این صفت بسیار، و فضیلت آن بی‌شمار است، هم‌چنان که در بیان صفت حسد مذکور خواهد شد.


بدان‌که: از آثار و لوازمی که بر حقد و عداوت مترتب می‌گردد، ضرب و فحش و لعن و طعن است. و بسا باشد که این‌ها از مجرّد غضب نیز صادر گردند. و می‌شود که به جهت همنشینی اوباش و اراذل، و مصاحبت فسّاق و جهّال، و کسانی که هرزه‌گو و معتاد به فحش‌دادن هستند، فحش‌دادن عادت کسی شود که بدون دشمنی و غضبی فحش به زبان او جاری گردد.
و شکی نیست که همه این امور، مذموم است و قبیح، و در شریعت غرّا، حرام صریح‌اند. و موجب حبط اعمال و مولّد خسران مآل‌اند. و «ملّیین» و حکماء و متشرعه و سایر عقلاء بر خباثت آنها متّفق، و عقل و شرع بر حرمت آنها دو شاهد صادق.

۴.۱ - ضرب

عبارت است از: زدن با دست، یا چوب، یا آلتی دیگر. پس بدون جهت شرعیه، در حرمت آن شکی نیست. و هیچ طایفه از طوایف بنی‌آدم، و هیچ فرقه از فرق عالم، بی‌جهت و سبب شرعی تجویززدن کسی را نکرده‌اند. و در اخبار و آثار، نهی صریح از آن شده و وارد شده است که:
«هر که مردی را تازیانه زند حق تعالی او را تازیانه‌ای از آتش خواهد زد.» و اما فحش و دشنام و هرزه‌زبانی و بدگوئی: منشا همه این‌ها خباثت نفس و دنائت طبع است. و هر که زبان او به این‌ها دراز، البته خبیث النفس و از جمله اراذل و اوباش، معدود است. بلکه از بعضی اخبار مستفاد می‌شود که: رذل مخصوص شخصی است که مضایقه نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و هر چه به او بگویند.
و حضرت پیغمبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند که: «مؤمن نیست کسی که طعنه‌زن و لعن‌کن و فحش‌گوی و هرزه‌زبان است.» و نیز فرمودند که: «بهشت حرام است بر هر فحش دهنده.» و در روایت دیگر از آن سرور مروی است که: «هرزه‌گوئی و پرده‌دری از شعبه‌های نفاق است.»
و نیز از آن حضرت منقول است که: «چهار نفرند که اهل دوزخ از آنها متاذّی‌اند:
یکی از آن‌ها مردی خواهد بود که پیوسته چرک از دهان او جاری خواهد بود، و آن کسی است که در دنیا فحش‌گوی بوده.» و نیز از آن جناب مروی است که: «بهشت حرام است بر هر فحّاش هرزه‌گوی کم‌حیائی که باک نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و از هر چه از برای او بگویند. و چنین شخصی را اگر تفتیش و تفحّص کنی و به حقیقت امر او بر خوری یا ولد الزنا است، یا نطفه پدرش با نطفه شیطان ممزوج شده، و این شخص به وجود آمده.» (یعنی در وقت معاشرت و مجامعت پدرش، شیطان نیز در جماع با او شریک شده.) و در حدیثی دیگر است که هر گاه ببینی مردی را که مضایقه ندارد از این‌که هر چه بگوید و هر چه در حق او بگویند، بدانید که او ولد الزنا است، یا به شراکت شیطان هم رسیده.»

۴.۲ - لعن

و معنی آن راندن و دور‌کردن از خداست. پس شکی در بدی آن نیست. و جایز نیست شرعا لعن‌کردن بر کسی مگر کسی که متّصف به صفتی باشد که آن صفت به نص شریعت موجب دوری او از خدا باشد و مجوز لعن او باشد. و ذم شدید در اخبار در خصوص لعن‌کردن رسیده.
و حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) فرمودند که: «چون لعنت از دهان شخصی بیرون آید میان او و آن شخص که به او لعنت شده تردد می‌کند، اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او متعلق می‌شود و اگر نباشد به صاحبش برمی‌گردد.» و از این حدیث مستفاد می‌گردد که: لعن به کسی که سزاوار لعن نباشد، بر می‌گردد به لعن کننده.
پس باید نهایت احتراز را نمود و لعن نکرد کسی را مگر آنانی که از صاحب شریعت مقدسه تجویز لعن ایشان شده. و والد ماجد حقیر (قدس‌سره) در کتاب «جامع السعادات» فرموده است که: آنچه (در شریعت‌) تجویز شده، لعن‌کردن به کافرین و فاسقین و ظالمین است. هم‌چنان که در قرآن وارد شده است، و شکی در جواز لعن این‌ها بر سبیل عموم نیست، به این نوع که بگوئی: «لعنة الله علی الکافرین یا علی الظالمین یا علی الفاسقین.»

۴.۳ - نفرین به مسلمان

و مخفی نماند که دعای بد و نفرین به مسلمانان‌کردن نیز مانند لعن‌کردن است و مذموم است. و خوب نیست حتی بر ظلمه، مگر در صورتی که از شرّ و ضرر او آدمی مضطر و ناچار گردد.
و در حدیث است که: «گاه است مظلوم این قدر نفرین ظالم می‌کند که مکافات ظلم او می‌شود و زیاد می‌آید، و این زیادتی از برای ظالم باقی می‌ماند و روز قیامت مطالبه می‌کند.» و اما ضد این، که دعای خیر باشد از برای برادر دینی بهترین طاعات و فاضل‌ترین عبادات است. و فایده آن بی‌حد، و ثواب آن خارج از «حیزّ عد» است بلکه در حقیقت کسی که دعا به دیگری کند دعا به خود‌کرده. حضرت رسول (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند که: «چون کسی در غیاب برادر خود به او دعا کند فرشته گوید: از برای تو هم مثل این باشد.»
و فرمودند که: «در حق برادر مستجاب می‌شود دعائی که در حق خود مستجاب نمی‌شود.» و از حضرت امام زین العابدین (علیه‌السّلام) مروی است که: «چون ملائکه بشنوند که بنده مؤمن برادر خود را دعا می‌کند در غیاب او، یا او را به خوبی یاد می‌کند، گویند:
خوب برادری هستی از برای برادرت، دعای خیر به او می‌کنی و حال اینکه او حاضر نیست، و او را به خیر یاد می‌کنی خدا به تو داد دو مقابل آنچه از برای او خواستی. و ثنا کرد بر تو دو مقابل آنچه ثنا کردی بر او. و از برای تو است فضیلت بر او.» و اخبار در این خصوص بی‌حد است و چه کرامتی از این بالاتر است که هدیه‌ای از دعا و طلب آمرزش از تو به برادر مؤمنت رسد و حال آنکه او در زیر طبقات خاک خوابیده.
و تامّل کن که روح او به چه حد از تو شاد می‌شود که اهل و فرزندانش میراث او را قسمت می‌کنند و در مال او عیش و تنعم می‌نمایند و تو او را در تاریکی‌های شب یاد می‌کنی و از خدا آمرزش او را می‌طلبی و هدیه از برای او می‌فرستی.
و حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) فرمودند که: «هیچ کس بر مؤمنی طعنه نمی‌زند مگر اینکه می‌میرد به بدترین مردن‌ها.» و بدان که: این‌ها که مذکور شد از فحش و لعن و طعن، از آفات زبان است و از برای زبان آفات بسیار است از: غیبت، دروغ، سخریّه، استهزاء، شوخی، و غیر این‌ها، و ضد همه این‌ها سکوت و صمت است.


سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کینه و دشمنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۳.    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار