کَعْب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَعْب (به فتح کاف و سکون عین) و
کُعوب (به ضم کاف) و
کِعابة (به کسر کاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای بزرگ شدن و بر آمدن
پستان دختر است.
کَعْب و
کُعوب و
کِعابة:
بزرگ شدن و بر آمدن
پستان دختر است.
کَواعِب: جمع کاعِب،
دختر نار پستان را گویند.
(اِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً... وَ کَواعِبَ اَتْراباً) «برای پرهیزکاران
نجات هست... و نار پستانهای همسن مال آنهاست».
(وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَی الْکَعْبَیْنِ) (و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا
مسح كنيد).
«اَرْجُلَکُمْ» هم با کسر و هم با فتح خوانده شده ولی شهرت در فتح است، آن در صورت فتح،
عطف است به محلّ «رؤوسکم» که مفتوح است زیرا
مفعول «وَ امْسَحُوا» است و در صورت کسر، عطف است بر لفظ «رؤوسکم» و در هر دو حال
وجوب مسح پاها را میرساند، ناشیانه است که بگوئیم در صورت فتح، عطف است به «اَیْدِیَکُمْ» و وجوب
غسل پا را میرساند. زیرا لفظ «وَ امْسَحُوا» مانع از آنست که عطف به مفعول «فَاغْسِلُوا» باشد.
امّا کعبین که مفردش کعب است آیا مراد از آن مفصل پا است یا برجستگی استخوان روی پا یعنی
قوزک پا؟
طبرسی فرموده: کعبین نزد
امامیّه عبارتند از دو استخوان روی پا (
قوزک) ولی جمهور مفسران و
فقهاء گفتهاند مراد دو استخوان ساقها است، یعنی دو
قوزک ساقها که در انتهای استخوان ساق و در مفصل ساق و پا هستند.
نگارنده گوید: علی هذا در هر پا دو کعب هست.
در
مجمع فرموده: امامیّه در ردّ این سخن گفتهاند: اگر مراد دو
قوزک انتهای ساق باشد لازم بود «الی الکعاب» آید زیرا مسح به چهار کعب است.
ناگفته نماند از مجمع نقل شد که در نزد امامیّه کعب،
قوزک پاست.
در
مستمسک عروه فرموده:
شیخ در
تهذیب بر آن ادعای
اجماع کرده، از
معتبر نقل شده که آن مذهب
اهل بیت (علیهمالسّلام) است و نیز از
ذکری و محکّی انتصار و محکّی خلاف ادعای اجتماع نقل شده ولی
علّامه در
مختلف و دیگران کعب را مفصل پا دانستهاند و آن موافق
احتیاط است چنانکه
سیّد در
عروة فرموده است.
به نظر نگارنده: تثنیه آمدن کعبین برای آنست که بفهماند در هر پا یک کعب وجود دارد؛ درباره دستها که «
المرافق» آمده روشن است که نسبت به عموم مردم است و گرنه معلوم است که هر شخص دو مرفق دارد و اگر «الی الکعاب» گفته میشد بیشتر احتمال میرفت که در هر پا، دو
قوزک مراد است.
امّا قول اهل لغت:
در
قاموس گفته: کعب
قوزک روی پا و دو
قوزک در دو طرف پا و هر مفصل است.
همچنین است قول
اقرب الموارد.
جوهری آن را استخوان برجسته نزد مفصل میداند بالاتر از
قوزک.
در
مصباح گوید:
اصمعی و جماعتی آن را دو
قوزک در دو طرف پا دانستهاند.
ابن اعرابی و جماعتی آن را مفصل میان پا و ساق گفتهاند.
قول راغب نیز ظاهرا مانند جوهری است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کعب"، ج۶، ص۱۱۳-۱۱۵.