کفر در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مفاهیم مهم، پیچیده و پر کار برد در
قرآن کریم، مفهوم
کفر است که در سرتاسر قرآن و همه سورهها و
آیات آن، به نحوی گسترش دارد. این واژه با مشتقاتش با بیش از ۵۰۰ بار تکرار در قرآن کریم از مفاهیم جامع و فراگیری است که همه صفات متعلق به خصایص نکوهیده، به نوعی با آن ارتباط دارند. مفهوم
کفر به منزله قطبی است که دیگر مفاهیم همسان و صفات منفی دیگر، به گرد آن میچرخند.
یکی از مفاهیم مهم، پیچیده و پر کار برد در
قرآن کریم ، مفهوم
کفر است که در سرتاسر قرآن و همه سورهها و
آیات آن، به نحوی گسترش دارد. این واژه با مشتقاتش با بیش از ۵۰۰ بار تکرار در قرآن کریم از مفاهیم جامع و فراگیری است که همه صفات متعلق به خصایص نکوهیده، به نوعی با آن ارتباط دارند. مفهوم
کفر به منزله قطبی است که دیگر مفاهیم همسان و صفات منفی دیگر، به گرد آن میچرخند.
با وجود تلاشهای گسترده اندیشمندان در شناخت ماهیت
کفر، در باره این مفهوم تاکنون چنانچه باید و شاید تحقیق روشمند و محققانهای نشده است. همچنین، ارتباط
کفر با مفاهیم همسان و متضاد آن مشخص نگردیده، و زمینهها و پیامدهای کفرورزی از بیان قرآن کریم استخراج نشده است.
پیش از پرداختن به اصل موضوع، مطلبی را برگرفته از اندیشههای
ایزوتسو، به عنوان مقدمه میآوریم، به
اعتقاد وی، ما هنگام مراجعه به واژههای کلیدی قرآن، با دو امر مواجه میشویم که جنبهای از آن چنان آشکار است که شایسته اشاره نیست، و جنبه دیگر چندان وضوحی ندارد. جنبه آشکار موضوع، آن است که هر کلمه منفرد که به صورت جدا از کلمات دیگر در نظر گرفته شود، معنای اساسی یا، مفهوم تصوری خاص خود را دارد. برای نمونه، معنای اساسی واژه
کتاب، نوشته و نامه است. در حالی که در دستگاه اسلامی و نظام قرآنی، ارتباط خاصی با کلمات مهم دیگر مانند
الله،
نبی،
وحی،
نزول و اهل پیدا میکند. از این رو، این واژه معنای تازهای میطلبد که برخاسته از روابط آن با دیگر مفاهیم و اصطلاحات است.
بنابراین، یک کلمه با قرار گرفتن در دستگاه اسلامی یا نظام قرآنی، در ارتباط با کلمات و اصطلاحات دیگر صبغه معنا شناختی خاصی به خود میگیرد که اگر بیرون از آن دستگاه بدون در نظر گرفتن در ترکیبات خاصی لحاظ شود، هرگز آن معنا را در بر نمیگیرد.
نکته قابل توجه اینکه تا زمانی که این واژه در متن قرآنی به کار رفته باشد، جزیی از معنای آن کلمه و حتی بسیار مهم تر از خود معنای اساسی آن به شمار خواهد آمد. این بخش از معنا در نزد ایزوتسو، به عنوان معنای نسبی قلمداد میشود. از دیدگاه وی، معنای نسبی چیزی است که دلالت ضمنی دارد و در نتیجه پیدا شدن وضع خاصی برای آن کلمه در زمینهای خاص، به معنای اساسی پیوسته و افزوده میشود، و در نظام تازه نسبت به کلمات مهم دیگر، نسبتها و روابط گوناگون پیدا میکند.
گاهی
قدرت کل دستگاه و نظام در تغییر معنایی، چنان است که تقریبا واژه معنای اساسی و تصویری خاص خود را از دست میدهد، و به صورت کلمه دیگر در میآید. آشکارترین نمونه معنا شناختی در قرآن کریم، واژه
کفر است.
با توجه به آنچه که در مقدمه گفتیم
کفر هم به تنهایی یک معنا دارد و در نظام قرآنی یک معنا دارد.
معنای اساسی
کفر، ناسپاسی کردن و ناسپاس بودن در مقابل خیر و احسانی است، که به شخصی از طرف شخص دیگر رسیده باشد. این معنا در میان همه افرادی که به
زبان عربی تکلم میکنند، مشترک است، به طوری که در همه زمانها هم این معنا حفظ شده است. برای نمونه، واژه
کافرین در
آیه: «قال الم نربک فینا ولیدا ولبثت فینا من عمرک سنین وفعلت فعلتک التی فعلت وانت من الکافرین؛
گفت: آیا تو را نزد خودمان به هنگام کودکی
پرورش ندادیم و تو چند
سال از عمرت را در میان ما نگذراندی و مرتکب شدی کارت را که از تو سرزد و تو از ناسپاسانی.» که از زبان
فرعون به
حضرت موسی (علیهالسّلام) گفته شد، در یک بافت معنایی غیر دینی، مفهوم ناسپاسی را برای
کفر بخوبی روشن میسازد.
اما در نظام قرآنی بین کلمه «
کفر» و کلمه «
الله»، ارتباطی مستقیم به وجود آمد. در حوزه این میدان معنا شناختی، دیگر
کفر، بیان کننده مفهوم ساده ناسپاسی نبود، بلکه مفهوم ناسپاسی به خدا و قدرنشناسی به احسان و عنایت الهی پیدا کرد.
قرآن به انسان میآموزد که از وابستگی و نیازمندی بنیادی خویش به
خدا غافل نباشد. این غافل نبودن، همان آغاز
ایمان و
اعتقاد واقعی انسان به خداست. از همین جا، معلوم میشود که چگونه
کفر بتدریج از معنای اساسی خود
منحرف شده، و به معنای بی اعتقادی و نفی تصور ایمان نزدیک شده است. در آن آیات قرآنی که نزدیک اواخر زندگی
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او
وحی شده، دیگر
کفر معنای ضد
شکر: یعنی سپاسگزار بودن ندارد، بلکه کلمهای ضد «
آمن» است. و اسم فاعل آن، یعنی
کافر،. . بسادگی معنای غیر مومن پیدا کرد.
البته به نظر میآید قبول برخی از این سخنان، بویژه اینکه: دیگر
کفر معنای ضد شکر، یعنی سپاسگزار بودن، ندارد به صورت مطلق پذیرفته نیست، زیرا نمونههایی از تقابل
کفر و شکر در
سورههای مدنی مشاهده میشود. در سوره مدنی
بقره آمده است: «فاذکرونی اذکرکم واشکروا لی ولا تکفرون؛
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا شکر کنید و ناسپاسی مکنید.»
تعریف
امام خمینی از واژه
کفر به صورت مقایسهای ارائه شده و در بخشی از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل به ویژگیهای مؤمنان در قرآن و روایات اشاره شده و واژه
کفر را با نظریه فطرت توضیح میدهد و نظام
کفر را نظام غیرالهی و غیرانسانی میداند و معتقد است
کفر، خارج از طریقه فطرت است؛
زیرا
کفر مورد تنفر
فطرت است و از فطریات محجوبه است.
از جمله ویژگیهای نظام
کفر در نگاه امام خمینی عبارتاند از:
۱- انکار حق و مبارزه با آن: از ویژگیهای اصلی نظام
کفر، ردّ و انکار حق و مبارزه با آن است. ازاینرو جحود همان انکار حق و خاشع نشدن برای اوست.
۲- قنوط و یاس و ناامیدی: قنوط و ناامیدی از مختصات نظام
کفر و فطرت محجوبه است. به باور امام خمینی انسانها به سبب دوری از فطرت اولیه دچار یاس و
کفر و ناامیدی میشوند.
۳- ظلم و جور: قرآن کریم در آیات بسیاری، ظلم و جور را شاخصترین پیامد
کفر معرفی میکند:
(وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ) و
(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ).
امام خمینی در آثار خود به تعیین مصادیق خارجی و عینی مفاهیم
ظلم و
کفر پرداخته، تعابیر مختلفی در این زمینه به کار برده نظیر؛ مقابله اسلام با
کفر، مقابله عدل با ظلم، ایستادگی در مقابل ظلم و مبارزه با
کفر و ظلم و
شرک و
بتپرستی.
۴-
کفران و ناسپاسی: از دیگر خصوصیاتی که قرآن کریم برای نظام
کفر بیان میکند، ناسپاسی انسان در برابر نعمتهای الهی است. امام خمینی در بخشی ایمان، معتقد است که در نظام ایمانی بر محور «شکر» میچرخد که از فطرت اولیه در همه انسان است در مقابل، ناسپاسی و
کفران نعمت است که موجب خروج از طبیعت و دایره نظام انسانی و انسانیت میشود.
کفر و ایمان از مفاهیم عمده و کلیدی قرآن کریم میباشند که هر کدام، حوزه معنایی مستقلی را تشکیل دادهاند. در مقایسه دو حوزه معنایی
کفر و ایمان، در مییابیم که آن دو به منزله دو قطب متضادند که همه صفات مطلوب و نامطلوب بر محور آنها میچرخند.
از طرفی، همین دو مفهوم
کفر و ایمان، متعلقاتی نیز مختص به حوزه معنایی خود دارند که در زمینه معنا شناسی، علاوه بر فهم ارتباط مفاهیم متضاد، فهم پیوند آنها با یکدیگر نیز لازم است.
کفر به معنای ناسپاسی با ورود به نظام و جهان بینی اسلامی و با حفظ همان معنا، ولی در ساختار جدید علاوه بر تقابل آن با شکر، با ایمان و مفاهیم همسان آن مانند:
اسلام،
اخبات و
تقوا نیز متضاد شد، که در این مجال به بررسی اجمالی تضاد میان
کفر و ایمان میپردازیم.
با یک نگاه اجمالی به قرآن کریم گسترش واژه ایمان با شکلهای مختلف و صیغههای متفاوت در بیشتر آیات قرآنی، بر کسی پوشیده نخواهد ماند. در واقع، کمتر صفحهای از قرآن را مییابیم که در آن، ایمان و مشتقات آن به کار نرفته باشد. این واژه علاوه بر مفاهیم هم سان خود، با مشتقاتش، بیش از ۸۰۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است. با اندکی
تدبر در برخی از این آیات،
تقابل و تضاد ایمان، بعنوان سرچشمه و منبع همه
فضایل اخلاقی، با
کفر به عنوان منشاء همه
رذایل اخلاقی، بخوبی آشکار خواهد شد.
با وجود برقراری رابطه تضاد میان
کفر و ایمان، فهم این دو، چنان لازم و ملزوم یکدیگرند که درک درست هر یک از آن دو بدون دیگری امکان ندارد. به عبارت دیگر، فهم درست ساختمان معنایی
کفر و ایمان، منوط به درک صحیح هر دوی آنهاست. در این میان، مفهوم هر کدام که روشن شود، مفهوم دیگری نیز، قاعدتا مشخص خواهد شد، بویژه در باره
کفر که دانستن مفهوم آن، تا حدود زیادی، لازمه دریافت صحیح بیشتر ویژگیهای مربوط به حوزه معنایی ایمان است. راجع به تقدم بررسی معنایی
کفر بر ایمان، اندیشمندانی همچون: استاد
شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) و آقای
ایزوتسو، بوضوح بدان اذعان کردهاند.
در این باره، صاحب
کتاب مفاهیم اخلاقی دینی چنین میگوید: به عقیده من، حتی مفهوم ایمان را، بعنوان بالاترین و والاترین ارزش اخلاقی و دینی در اسلام، از طریق تجزیه و تحلیل مفهوم
کفر، یعنی از جنبه منفی ایمان، و بطور غیر مستقیم بهتر میتوان روشن ساخت تا از طریق مستقیم.
بر این اساس، برای تجزیه و تحلیل
کفر و ایمان، برخی از آیاتی که در آنها تضاد میان
کفر و ایمان بروشنی نمایان است، با دسته بندی ذیل، ذکر میشود.
آیاتی که
سیر و سلوک جداگانهای رابرای هر کدام از اهل
کفر و ایمان بیان میکنند، همچون آیه: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین
کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت؛
(کسانی که ایمان آوردند در
راه خدا میجنگند و کسانی که
کافر شدند در راه
طاغوت میجنگند). » این آیه نشان میدهد که اهل ایمان در راه خدا، و
کافران در راه
شیطان جهاد میکنند.
در آیه «ان الله یدخل الذین آمنوا وعملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار والذین
کفروا یتمتعون ویاکلون کما تاکل الانعام والنار مثوی لهم؛
بدرستی که خداوند کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، به بهشتهایی که نهرها از زیر آن جاری است وارد میکند و کسانی که
کافر شدند بهره مند میشوند و میخورند همان گونه که چهارپایان میخورند و آتش جایگاه آنان است، تقابل میان
کفر و ایمان از دو جهت بازگو شده است:
الف: اختلاف در سیر و سلوک دنیوی، که مؤمنان در پی کارهای خیر و صلاحند. در حالی که
کافران دائم به دنبال تن پروری و بهره جویی از لذتهای مادیاند.
ب: اختلاف در پاداش اعمال، که مومنان بدلیل همان کارهای نیکشان روانه
بهشت میشوند، ولی
کافران بدلیل عیش و نوش و زندگی حیوانی شان، وارد
دوزخ و گرفتار آتش الهی میگردند. .
آیاتی که بدلیل اختلاف عملکرد مؤمنان و
کافران، پیامدهای گوناگونی را برای اعمال ایشان بازگو میکنند. بیان تشابه و یکسانی، یا تقابل و دوگانگی عقوبت در آیات متعدد قرآن کریم، یکی از بهترین شیوهها و وجوه اشتراک یا افتراق مفاهیم عمده و مهم قرآنی از جمله دو حوزه بمعانی
کفر و ایمان است.
آیه : «الملک یومئذ لله یحکم بینهم فالذین آمنوا وعملوا الصالحات فی جنات النعیم والذین
کفروا وکذبوا بآیاتنا فاولئک لهم عذاب مهین؛
فرمانروائی در آن روز برای خداست. برایشان حکم میکند پس کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند در بهشتهای پر نعمتند و کسانی که
کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ شمردند، پس برای آنان
عذاب خوار کنندهای است.» از این گروه است که مثل آیه ۱۲
سوره محمد که در ذیل عامل قبلی از آن سخن گفته شد تقابل و تضاد میان
کفر و ایمان را از دو جنبه بیان میکنند:
الف: افتراق در سیر و سلوک مؤمنان و
کافران، و پیامدهای ناشی از
کفر و ایمان.
ب : افتراق و اختلاف در
عقاب و
ثواب، به عنوان آخرین پی آمد
کفر و ایمان، به طوری که هر کدام از مؤمنان یا
کافران با انتخاب یکی از راههای
کفر و
ضلالت یا ایمان و
هدایت، مسیر جداگانهای را طی میکنند و با پیگیری رفتارهای جداگانهای در این عالم، آینده و
آخرت متفاوت خویش را رسم میکنند.
آیاتی که یار و معین متفاوتی را برای مؤمنان و
کافران بیان میکنند، همچون آیه : «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین
کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات...؛
خداوند یار کسانی است که ایمان آوردند. آنان را از تاریکیها به روشنائی بیرون میبرد. و آنان که
کافر شدند، یارانشان طاغوت است، آنان را از روشنایی به تاریکیها بیرون میبرد.»
از آنجا که ولی حقیقی و واقعی، خداوند باری تعالی است اولیای دیگر غیر از او ارزش و اعتباری ندارند. به عبارت دیگر، بودن یا نبودن آنها، سودی به حال
کافران نخواهد داشت. به همین خاطر، جای هیچگونه تعجب نیست که در مثال ذیل،
کافران را مطلقا بی یاور معرفی میکند، «افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم دمر الله علیهم
وللکافرین امثالها ذلک بان الله مولی الذین آمنوا وان الکافرین لا مولی لهم؛
پس، آیا در
زمین سیر نکردند پس بنگرید که عاقبت کسانی که بیش از آن بودند، چگونه بود. خداوند آنان را
هلاک کرد و برای
کافران امثال آن (عاقبت) خواهد بود. این بدان سبب است که بدرستی خداوند یاور کسانی است که ایمان آوردند و بدرستی
کافران هیچ یاوری ندارند.»
فخر رازی در ذیل این
آیات میگوید: «در این کلام، تباین عظیمی میان
کافر و مومن است، زیرا که مومن مورد
نصرت و حمایت خداوند که بهترین
ناصر است میباشد، در حالی که
کافر با توجه به لای نفی جنس هیچ یاری نخواهد داشت.
آیاتی که حالات درونی و قلوب
کافران و مؤمنان را مختلف و صف میکنند. یکی از آثار مهم ایمان در زندگی
انسان، دست یافتن به آرامش روحی و روانی است. این آرامش به دو جهت است:
اولا: بدان جهت است که خداگرایی در انسان فطری است.
فطرت انسان ناخودآگاه در تب و تاب است تا به این خواسته خود، دست یابد و تا به آن نرسد آرام و قرار نمیگیرد. حال رسیدن به هیچ خواستهای، نمیتواند جای آن را بگیرد. به همین خاطر، انسانی که
یاد خدا را در
دل خویش جای دهد و ارتباط روحی میان خود و خدا بر قرار کند، آرامش عمیقی توام با رضایت و خشنودی به دست میآورد.
ثانیا: از آن جهت است که فرد مؤمن با
توکل و
اعتماد به خدا و
دل بستن به الطاف و عنایات او، هرگز
یاس و
ناامیدی را به
دل خویش راه نمیدهد. از این رو با ایمان به مبدا و
معاد و
دل نبستن به زخارف دنیوی، به هنگام از دست دادن آنها مضطرب و ناراحت نمیشود. اما
کافران که به دلیل بی اعتمادی به مبدا و معاد فقط هدف و خواسته شان را در دنیا و نعمتهای فانی آن جستجو میکنند، طبیعتا نگران از دست دادن آن هایند و
حسرت نداشتهها را میخورند. و بدین ترتیب، آنان هرگز روی آرامش و قرار را نمیبینند.
از این رو، برخی از آیات،
قلب مومنان را بدلیل ذکر نام خداوند، مالامال از صفا و آرامش ملکوتی وصف میکنند، در مقابل قلبهای
کافران، که مثل سنگ و بلکه سخت تر از آن وصف میشوند. در این باره
قرآن میفرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب؛
آنان که ایمان آوردند و
دل هایشان به یاد خدا آرامش مییابد. آگاه باشید که
دلها به یاد خدا آرامش مییابد.»
میزان آرامش روحی هر کس، متناسب با ایمان و پیوند قلبی او با خداوند است. هر چه ایمان قوی تر باشد، آرامش روحی نیز به همان میزان افزایش مییابد. اما کسانی که ایمان سست و ضعیفی دارند، آرامش ایشان نیز کمتر خواهد بود. به همین خاطر،
کافران بی ایمان، هیچ بهرهای از آرامش و ثبات ندارند، و قلب و دلشان هم مثل سنگ، سفت و سخت است.
در
آیه: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشد قسوة وان من الحجارة لما یتفجر منه الانهار وان منها لما یشقق فیخرج منه الماء وان منها لما یهبط من خشیة الله وما الله بغافل عما تعملون؛
پس، :
دلهای شما پس از آن چون سنگ سخت گردید یا سخت تر (از سنگ) که بدرستی که از سنگ گاه جویها روان شود و بدرستی که چون شکافته شود آب از آن بیرون جهد و گاه از
ترس خدا از فراز به نشیب فرو غلتد و خدا از آنچه میکنید
غافل نیست.» ، قلبهای
قوم بهانه جو و
کافر بنی اسراییل را که بعد از دیدن
معجزات متعدد باز
کافر شده بودند، مثل سنگ و بلکه سخت تر از آن وصف میکند، چه آنکه سنگ با وجود سفت و سخت بودنش در مقابل عظمت پروردگار
خاشع میشود، و حال آنکه
دل کافران خاشع نمیشود.
آیاتی که با ارائه سیمای متفاوتی از مومنان و
کافران، صف آرائی جداگانه ایشان را در
روز قیامت به تصویر میکشانند، همچون : «یوم تبیض وجوه وتسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون واما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمة الله هم فیها خالدون؛
آن روزی که گروهی سپید روی و گروهی سیه روی شوند پس اما (به) آنان که سیه روی شدند (گفته میشود)، آیا شما پس از ایمانتان
کافر شدید. پس به سبب
کافر شدنتان
عذاب را بچشید و اما کسانی که سپید روی شدند پس همواره در
رحمت خداوندند.»
نظیر این عبارات را در
سوره عبس نیز مشاهده میکنیم که همگی، تقابل و تضاد
کفر و ایمان را بوضوح بیان میکنند: « وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة ووجوه یومئذ علیها غبرة ترهقها قترة اولئک هم
الکفرة الفجرة؛
چهرههایی که درآن روز درخشانند، خندانند و شادانند. و چهرههایی که در آن روز غبار آلودند، در سیاهی فرو رفتهاند. اینان
کافران و فاجرانند.»
آیاتی که مقوله ایمان را ارزش، ولی مقوله
کفر را ضد ارزش معرفی میکنند: از دیدگاه
اسلام یکی از ملاکهای اساسی در امر
ازدواج ایمان و تقواست. انتخاب همسر و تشکیل زندگی مشترک، بایستی بر اساس همین معیار و مواردی از این قبیل که در متون دینی به آنها اشاره شده است باشد. اسلام ضمن نفی هرگونه مقیاسهای مادی و ظاهری، ملاک اصلی برای ازدواج و تشکیل
خانواده را، ارزشهای دینی معرفی میکند و قوام خانواده و به تبع آن پایداری جامعه را بسته به ایمان و
خلق و خوی نیک افراد میداند. عواملی همچون: رئیس و مرئوس بودن، باسواد و بی سواد بودن،
فقیر و
غنی بودن و
بنده و آزاد بودن، هیچ کدام ملاک انتخاب همسر نیستند. آنچه از دیدگاه اسلام در این باره اهمیت دارد، ایمان و ارزشهای دینی است. به همین خاطر، در آیه: «ولا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن ولامة مؤمنة خیر من مشرکة ولو اعجبتکم ولا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا ولعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الی النار والله یدعو الی الجنة والمغفرة باذنه ویبین آیاته للناس لعلهم یتذکرون؛
زنان مشرکه را تا ایمان نیاوردهاند به زندگی مگیرید و
کنیز مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هر چند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاوردهاند، زن مومنه ندهید. و بنده مومن بهتر از مشرک است، هر چند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را برای مردم آشکار بیان میکند، باشد که به یاد آورند.» ضمن بی ارزش قلمداد کردن
شرک که نمود بارزی از
کفر است، ایمان را صراحتا به عنوان مهمترین ملاک همسر گزینی بیان میکند.
آیاتی که از تبدیل ایمان به
کفر، و
کفر به ایمان سخن میگویند. برخی از آیات قرآن کریم ضمن هشدار به مومنان در باره خطر ارتداد،
کفر و ایمان را به عنوان دو خصلت متضاد معرفی میکنند که با وجود قابل جمع نبودن درآن واحد در شخصی، ممکن است به مرور زمان، انسانی به صورت متبادل متصف به یکی از آنها بشود. در واقع، خطر
کفر و
ارتداد همواره برای انسان وجود دارد. در این باره به دو آیه اشاره میشود:
الف: «من
کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره وقلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح
بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم؛
کسی که پس از ایمانش به خدا
کافر شود، مگر کسی را که به زور واداشتهاند و حال آن که قلبش به ایمان مطمئن است، بلکه آنان که در
دل را به روی
کفر میگشایند، مورد
خشم خدایند و عذابی بزرگ برایشان است.»
ب: «یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین
کفروا یردوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین؛
ای کسانی که ایمان آوردید اگر از کسانی که
کافر شدند پیروی کنید، شما را به آیین پیشین برمی گردانند پس زیان دیده باز میگردید.»
آیات فراوانی با تعبیرهای مختلف و متنوعی و تقابل
کفر و ایمان را از جهات متعدد دیگری بیان میکنند، که از ذکر همه آنها پرهیز میشود، و صرفا یادآوری میگردد که با توجه به تضاد
کفر با ایمان، مفاهیم مربوط به حوزه همدیگر نیز با این دو در تضادند.
اقسام کفر در قرآن؛
اظهار کفر (قرآن)؛
ائمه کفر؛
اختیار در کفر (قرآن)؛
حکم کفر (قرآن)؛
استغفار از کفر (قرآن)
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کفر در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۰۱. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.