کشف معنوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کشف معنوی از انواع
مکاشفه بوده
و به مکشوفشدن حقایق عوالم فوق
برزخ و اسرار
و دقایق وجود گفته میشود.
با
تجلی انوار ربوبی در قلب
و در مشاعر باطنی
و ظاهری، ابواب مشاهدات
و مکاشفات به روی
انسان باز میشود. بهاندازه تجلی انوار
و به تناسب برخورداری از
قلب و مشاعر از این انوار مشاهدات
و مکاشفات نیز شروع میگردد. سالکین الی الله به تناسب مقام
و منزلت عبودی خود
و به تناسب برخورداری خود از تجلیات نوری از مشاهدات
و مکاشفات بهرهمند میشوند.
با ظهور انوار در قلب
و در مشاعر، هم قلب
و هم هر یک از مشاعر باطنی
و ظاهری از ادراک برتری برخوردار میگردند
و حجابها از برابر آنها به کنار رفته
و به حقایق پشت پرده نایل میشوند. مکشوفگشتن حقایق پشت پرده را "کشف" یا "مکاشفه" مینامند. به یک نظر مکاشفه به دو قسم کشف صوری
و کشف معنوی منقسم میگردد.
باید توجه داشت در مقام کشف
و شهود با عنایت الاهی عوالم عالیه وجود
و اسرار آن برای
انسان آشکار میشود
و از آنجایی که تعداد عوالم عالیه با لحاظها
و اعتبارها فرق میکند، طبیعی است که مراتب کشف نیز با لحاظهای مختلف فرق خواهد کرد،
و به همین جهت است که بعضی از عرفای بزرگ مراتب کلیّه وجود را به یک نظر نود هزار دانستهاند
و در برخی از
احادیث اشاره شده است که حجابهای بین
خلق و خدا نود هزار است.
به هر حال جمعی از بزرگان مراتب هفت گانه کلّی ذکر کردهاند که به طور مختصر آنها را بیان خواهیم کرد.
در این مرتبه که پایینترین مرتبه کشف معنوی است، قوّه متفکّره انسان بر اثر تجلّی انوار ربوبی در آن
و به لحاظ پاک کردن
باطن از تیرگیها، دارای
کمال به خصوصی میشود،
و بدون به کاربردن مقدمات عقلی
و استدلالی به یک سلسله حقایق
و معانی غیبی نایل میشود. به عبارتی، با تحصیل مقدمات لازم
و صافشدن
روح، تجلّی دو اسم "علیم"
و "حکیم" در وجود انسان آغاز میشود، آثار این مرتبه از کشف در مراحل اوّلیه به این شکل ظاهر میشود که معانی غیبی به فکر انسان میرسد
و برای
قوه متفکره ظاهر میشود، بدون این که نیاز به مقدمات عقلی
و حرکتهای استدلالی باشد.
این مرتبه نیز مانند مرتبه قبل از مراحل ابتدایی محسوب میشود،
و عبارت است از: ظهور معارف عقلی
و معانی غیبی در قوّه عاقله انسان. در مقام سلوک
و اثر مجاهدتها
و تجلی انوار الاهی،
عقل انسان نیز از این انوار بهرهمند شده
و در میدان عمل خود کاملتر گشته
و به معانی غیبی
و معارف عالی نایل میگردد.
در مقام کشف قدسی است که اشارات
آیات قرآن و رموز آن
و نیز اشارات احادیث
ائمه معصومین (علیهمالسلام) معنا پیدا میکند
و گویای اسرار میشود. در این مقام است که اسرار اوّل وجود
و آخر آن، تا حدی که این مقام ایجاب میکند معلوم میگردد. خلاصه مطلب این که در چنین مقامی است که با عنایت الاهی کتاب تکوینی
و کتاب تشریعی
و آیات وجود
و آیات قرآن برای انسان تفسیر میگردد،
و هر دو یک سخن میگویند
و یک زبان دارند.
این مرتبه از کشف را میتوان سر فصلی در باب کشف معنوی به حساب آورد؛ زیرا در این مرحله است که کشف یا مکاشفه به قلب انسان راه یافته
و در قلب او تحقق مییابد، به عبارتی، کشف از طریق
قلب اتفاق میافتد. در این مرحله معانی
و حقایق غیبی در قلب انسان به ظهور میرسد. باید توجه داشت که که ظهور اسرار
و معانی در قلب، نوع خاصی از ظهور است
و شبیه ظهور معانی غیبیه در قوه متفکره
و عاقله نیست
و اصولا از سنخ دیگری است که در الفاظ نمیگنجد
و برای ارباب کشف
و شهود روشن است. همین قدر واضح است که در چنین مقامی انسان از پراکندگی نجات یافته
و خود را پیدا میکند
و تحت ولایت ربوبی قرار گرفته
و قلب او محل نزول ملائکه الاهی گشته
و در خانه قلب همنشین
ملائکه میشود، با آنها سخن گفته
و کلام آنها را میشنود
و اسرار را از زبان آنها یاد میگیرد
و از تعالیم الاهی با واسطه آنها بهرهمند میشود.
این مرحله از کشف معنوی در مقام روحی پیش میآید. مقام روحی از مقامات هفتگانه
و فوق مقام قلبی است. سالک الی الله وقتی به مقام روحی رسید، باب مکاشفات روحی به روی او باز میشود
و از کشف روحی برخوردار میگردد. در کشف روحی در مراتب مختلف، حقایق اشیاء برای انسان به ظهور میرسد؛ یعنی حجابها بر طرف شده
و حقایق عینی اشیاء آن چنان که هست، بهاندازهای که مقام روحی وی اقتضا میکند آشکار میشود.
در کشف روحی
و در مراحل اولیه آن، عوالم پشت پرده اخروی، یعنی عوالم حشر
و حساب
و کتاب، بهشتها
و جهنمها، درجات جنان
و درکات نیران، نعمتهای بهشتی
و عذابهای جهنمی،
و احکام خصوصیات آنها، تا حدودی که مرتبت روحی انسان ایجاب میکند، مکشوف میگردد.
این مرتبه در مقام سرّ برای انسان با عنایات خاصّه الاهی پیش میآید. کشف سرّی عبارت است از: مکشوفشدن حقایق قدسیّه
و مفارقات عقلیه
و نوریّهای که معادن اسرار الاهیّه هستند. در کشف سرّی بواطن ارواح
و بواطن اشیاء در مراتب مختلف، برای انسان معلوم
و مشهود میگردد.
به عبارت روشنتر، سرّ وجود
و سرّ
آفرینش موجودات
و از جمله ارواح،
و معنای هر موجودی
و مفهوم آن، مکشوف گشته
و روشن میشود که این موجود با این خصوصیات یعنی چه؟
و آن موجود با آن خصوصیات یعنی چه؟
و نیز معلوم
و مکشوف میشود که روح من یعنی چه؟
و روح تو یعنی چه؟
و روح هر انسانی یعنی چه؟ باطن امر در نظام وجود
و نظام خلقت
و سرّ مسئله، با عنایات حق به ظهور میرسد
و حروف
و کلمات
و کتاب وجود
و هستی، معنا پیدا میکند.
این مرتبه در مقام فنای سالک مسالک
توحید و عرفان، با عنایات ربوبی پیش میآید
و با انقطاع از اغیار
و با کنار رفتن حجب،
و با شهود وجه الله به تحقق میرسد. در تعریف کشف خفیّ باید گفت: اشاره بر این مقام ممکن نبوده
و الفاظ
و عبارات در بیان آن کافی نیستند
و عرفای بزرگ، دو مرتبه اخیر را یعنی کشف سرّی
و خفیّ را قصوای مراتب کشف معنوی شمردهاند. با این حال در تعریف این مرتبه میتوانیم بگوییم که این کشف با شهود حقایق اشیاء
و چهرههای حقیقی آنها، اسماء
و صفات حضرت احدیّت برای انسان مکشوف
و مشهود میگردد
و به تعبیری، عالم اسماء برای او مکشوف گشته
و سیر در عالم اسماء
و صفات میکند.
وقتی وجود انسان از انوار ربوبی در مرتبه بالاتری برخوردار شد
و تجلیّات نوری وجود وی را فراگرفت همه حجابها کنار رفته
و ذات غیبی با اسماء حسنی
و صفات علیای خود در همه جا
و در همه چیز تجلی میکند
و انسان در همه جا شاهد
صفات جمال و جلال حق میشود.
این مرتبه از کشف را برخی داخل در قسم ششم ذکر کردهاند
و از مراتب عالیه آن شمردهاند. در هر صورت این مرتبه از کشف را از
آیه ۷
سوره طه که میفرماید: «
وَ اِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَاِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ
وَ اَخْفی»؛
اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی)، او اسرار-
و حتی پنهانتر از آن- را نیز میداند، گرفتهاند
و گفتهاند بیان
حضرت علی (علیهالسّلام) که میفرماید: "کمال
اخلاص برای خداوند نفی صفات از وی است".
و همچنین آیه ۷
سوره نجم که میفرماید: «فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی»؛
تا آن که فاصله او (
خدا با
پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود، به همین مقام اشاره میکنند. مقصود از کشف اخفی، شهود جمال احدی
و غرق شدن در بحر
توحید است که گاهی با کشف ذاتی از آن تعبیر آورده میشود.
در پایان گفتنی است که انواع مکاشفات همان گونه که اشاره شد به لحاظهای مختلف فرق میکند
و لذا عرفای مختلف تقسیمبندیهای گوناگونی را در این زمینه ذکر کردهاند که به خاطر رعایت اختصار از ذکر کردن تمامی آنها صرف نظر کردیم.
امام خمینی کشف را از سنخ علم حضوری میداند که از راه تفکر نظری
و تجربه حسی به دست نمیآید بلکه معرفتی ذوقی است که با مشاهده
و تجربه مستقیم حقایق به دست میآید.
امام خمینی برای کشف
و شهود اقسام
و مراتبی قائل است
و کشف را به دو قسم صوری
و معنوی تقسیم میکند. در کشف صوری، صورت
و تمثل از راه حواس پنجگانه رخ میدهد
و مکاشف در این حالت صورتی را مشاهده میکند.
کشف معنوی در مقابل
کشف صوری است که در آن صورت یا
تمثل برزخی نیست بلکه همان سیر عرفانی، وجدانی
و عیانی است که بعد از خلوت
و ریاضت
و خروج از حدود امکان به
عالم قدس محقق میشود.
امام خمینی عالیترین
و بالاترین کشف معنوی را کشف تام الهی میداند که منحصر به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد.
آنچه را که امام خمینی در آثار عرفانی خود بهعنوان کشف
و شهود معنوی از آن سخن میگوید مصداق بارز تجربه دینی است. امام خمینی کشف
و شهود
و مشاهده را نوری الهی
و تجلی رحمانی میداند که بهواسطه
تجلیات اسمائی و صفاتی، در سرّ سالک ظهور میکند
و قلب او را به نور شهودی منور مینماید.
به اعتقاد امام خمینی مشاهده
و کشف معنوی با
انسلاخ از طبیعت
و قطع علاقه از آن حاصل میگردد
و مراد آن علاقههایی است که انسان بالاختیار آنها را پیدا نموده
و از طبیعت در قلب حاصل شده.
به اعتقاد امام خمینی مکاشفات
و مشاهدات از نتایج اعمال قلبیاند که به تجلی اسما
و صفات متحققاند
و نباید در تقسیمات علوم حصولی
و فکر
و برهان آورده شوند.
به اعتقاد امام خمینی راه رسیدن به کشف صحیح پیروی شرع است، زیرا این را جز با عبودیت
و بندگی حق حاصل نمیشود. به باور امام خمینی کشف معنوی
و مشاهده حضوری در موطن
وحدت و فنا و در جایی که رسوم
و تعینات از سالک برچیده شود، رخ میدهد
و قوت سلوک نیز در شفافیت مکاشفهها
و رسیدن به آنها دخالت دارد.
•
سایت اسلام کوئست، گنجینه پاسخها، برگرفته از مقاله «انواع مکاشفه چیست؟»، تاریخ بازیابی ۹۶/۵/۲۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.