کریم ورهرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سپهبد کریم ورهرام (ورهرام از جمله خدایان پیش از
زرتشت، خدایی است به نام «ورثرغنه» که رب النوع رعد بوده است، کلمه «ورثرغه» سپس تبدیل به «ورهرام» و بعد «بهرام» شده است)
در
سال۱۲۸۸ در آذربایجان
تولد یافت و پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۰۶ با داشتن دیپلم، مدرسه نظام
تهران را برای تحصیل انتخاب نمود.
بعد از گذراندن دوره این مدرسه در سال ۱۳۰۸ درجه افسری گرفت و در بدو امر فرماندهی دسته به وی محول گردید.او تدریجاً و به طور منظم درجات نظامی خود را دریافت نمود تا این که در سال ۱۳۱۸ به درجه سرگردی ارتقا یافت و به فرماندهی هنگ لشکر آذربایجان منصوب گردید.
ورهرام فردی دایمالخمر و فاسدالاخلاق بود. (خاطرات ۱۵ خرداد شیراز، (دفتر دوم) به کوشش جلیل عرفان منش، تهران، موسسه انتشارات سوره، ۱۳۷۵، چاپ اول، حوزه هنری سازمان تبلیغات)
وی افسری بسیار
خشن، قلدر و تندخو بود.وی در جوانی با
دختر سپهبد محمدشاه بختی
ازدواج کرد و همین وصلت موجبات توجه
شاه را نسبت به ورهرام جلب نمود.
سپهبد کریم ورهرام، در سال ۱۳۲۳ با گرفتن درجه سرهنگی، رئیس ستاد لشکر آذربایجان شد.
بعد از گذشتن مدتی در ۱۱ آذرماه ۱۳۲۴، نظامیان به فرمان سرتیپ درخشان و سرهنگ ورهرام رئیس ستاد لشکر آذربایجان دسته
عزادار حسین را به بهانه این که خیال حمله به سربازخانه را داشتند، جلو
مسجد کبود
تبریز به
گلوله بستند و در این حادثه از دسته عزاداران یک نفر کشته و یازده نفر زخمی شدند.
سپهبد کریم ورهرام استاندار فارس امروز (دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۲) طی تلگرافی به فرمانداری شیراز با اشاره به احتمال بروز برخی
تظاهرات در ایام عزاداری ماه
محرم، دستوراتی صادر کرد.در این نامه آمده است: «چون ممکن است در ایام محرم عناصر ناراحت و روحانیون تحریکاتی نموده و با سوء استفاده از اجتماع مردم در موقع عزاداری تظاهراتی بر علیه
دولت بنمایند و یا اغتشاش راه بیندازند، لذا پیرو دستورات حضوری که در
شیراز دادم مقررات زیر بایستی دقیقا اجرا گردد.
۱- هر کس میل دارد، روضه خوانی کند بایستی التزام بسپارد که در تمام مدت عزاداری به غیر از ذکر
مصیبت حرف دیگری نباید در
مجلس زده شود و الا خود صاحب مجلس مسئول و تنبیه خواهد شد.
۲- از تمام روضه خوانان و
وعاظ باید کتبا التزام گرفته شود که به غیر از ذکر مصیبت و وعظ در امور دینی حرف دیگری نزنند و الا از
منبر رفتن آنها جلوگیری و در آتیه هم اجازه منبر رفتن به او داده نخواهد شد.
۳- هر کس بخواهد دسته حسینی راه بیندازد باید روسای دسته و نوحه خوانها الزام کتبی بدهند که به هیچ وجه گرد امور دیگری غیر از مصیبت نگردند والا از حرکت آنها جلوگیری خواهد شد.
۴- هیچ دسته حسینی بدون اجازه قبلی مجاز به تشکیل و حرکت در شهر نخواهد بود.
۵- مسیر حرکت دستهها در خارج از محله خود بایستی قبلا به وسیله شهربانی تنظیم و
ساعت ورود آنها به مساجد و
بقاع متبرکه خارج از محله خود دقیقا تعیین شود؛ به طوری که دو دسته در آن واحد به یک
مسجد و یا محل روضه خوانی وارد نشوند.
۶- در روز
عاشورا هیچ دسته قمه زن نبایستی به شهر بیایند و از محل قمه زنی بایستی متفرق شوند.
۷- داخل هیچ دسته حسینی
قمه و یا
اسلحه سرد نبایستی حمل شود.
۸- کلیه دستهها از ساعت ۱۱
شب بایستی متفرق شوند. (پایگاه اطلاع رسانی ۱۵ خرداد ۴۲، دوشنبه ۲۲/۶/۱۳۸۹)
در جریان تشکیل حکومت خود مختار پیشهوری، سرهنگ ورهرام دارای همان سمت بود.وقتی قرارداد تسلیم لشکر آذربایجان بین سرتیپ درخشانی و پیشهوری امضا شد، افسران ارشد لشکر آذربایجان به فرماندهی سرهنگ ورهرام به تهران عزیمت نمودند و کلیه آنان منتصب به ستاد گردیدند
و به تهران منتقل شدند و در همان زمان ورهرام دوره فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ را به پایان رساند و به فرماندهی تیپ پیاده لشکر
تبریز منصوب گردید.مدتی در همین سمت باقی بود تا اینکه در سال ۱۳۲۹ با ارتقا درجه سرتیپی به فرماندهی لشکر رضائیه منصوب گردید و از آذربایجان شرقی به آذربایجان غربی منتقل و راهی رضائیه شد و تا سال ۱۳۳۳ در همان سمت در رضائیه مشغول انجام وظیفه بود و در همان سال به درجه سرلشکری ارتقا یافت و فرماندهی سپاه مهاباد به او واگذار گردید.وی با توجه به خدماتی که انجام داده و دورههایی که دیده بود و درجات نظامی هم به طور مرتب و بدون وقفه گرفته بود، در سال ۱۳۳۷ هم به درجه سپهبدی نایل آمد.
در سال ۱۳۴۱ با اختیارات کامل به استانداری فارس منصوب گردید.
در سال ۱۳۴۲ (۱۱ تیر) شیراز را ترک نمود.
در سال ۱۳۴۲ به عنوان سناتور انتخابی مردم رضائیه به مجلس سنا راه یافت.در سال ۱۳۴۶ (۱۴ مهر) در دوره پنجم باز هم به عنوان سناتور انتخابی از رضائیه در مجلس حضور یافت.
در سال ۱۳۵۰ (۹ شهریور) در دوره ششم باز هم از رضائیه به عنوان سناتور انتخابی به مجلس راه یافت.در سال ۱۳۵۴ (۱۷ شهریور) در هفتمین دوره مجلس سنا برای چهارمین مرتبه به
وکالت از مردم رضائیه در
مجلس حاضر شد.
در سال ۱۳۵۷ (آبان ماه) از طرف ارتشبد ازهاری نخست وزیر به استانداری آذربایجان غربی منصوب شد.
در سال ۱۳۵۷ (۱۴ دی) از کار برکنار شد.
در سال ۱۳۵۷ (اول خرداد) به اروپا رفت.
در تاریخ ۱/۷/۱۳۴۱، پنج سپهبد، چهار سرلشکر و شش سرتیپ باز نشسته شدند که عبارتند از: سپهبد بختیار، سپهبد عمیدی، سپهبد ورهرام، سپهبد کوشش و غیره....
دکتر باقر عاقلی در مورد وی نوشته است: «در سال ۱۳۴۱ که به علت اجرای قانون اصلاحات ارضی، اوضاع فارس دگرگون شد و
عشایر علیه حکومت حکومت مرکزی سر به طغیان برداشتند.سپهبد کریم ورهرام که یک نظامی خشن بود از طرف شاه با اختیارات کامل به استانداری فارس منصوب شد ولی نتوانست در خطه فارس آرامش برقرار نماید.
شورای عالی حزب مردم در ساعت ۱۶: ۳۰ مورخ ۳/۵/۵۱ با حضور پروفسور عدل، سپهبد ورهرام، سناتور علامه وحیدی، هلاکو رامبد و سایر اعضای شورای عالی تشکیل جلسه داد.در این جلسه علی نقی کنی ضمن گزارش فعالیتها و اقدامات خود برای پیشرفت حزب مردم و لشکر از همکاری اعضای حزب
استعفا خود را از مقام دبیر کلی تسلیم شورای عالی نمود و علت استعفای خود را ضعف و بیماری اعلام نمود.
پس از انتصاب هیئت رئیسه نسبت به انتخابات اعضای هیئت مرکزی و هیئت بازرسان، اخذ
رای به عمل آمد که نتیجه آن به شرح زیر میباشد:
اعضای کمتیه مرکزی: دکتر حسن افشار، امیر رستم بختیار، دکتر علی اصغر بابک، مهندس بهرام زاده ابراهیمی، رحیم زهتاب فرد، دکتر سامیراد، عبدالحسین طباطبایی، مهندس نصرت الله کلانتری، خانم هما فتح الله زاده، دکتر محمد حسین موسوی امین و سپهبد وهرام.
از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که دوران ۲۵ ساله دیکتاتوری محمدرضا شروع شد، تا انقلاب دو حادثه مهم امنیت
سلطنت او را به مخاطرهانداخت که یکی
شورش عشایر جنوب در سال ۱۳۴۰- ۱۳۴۱ و دیگری
قیام وسیع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود.
محمدرضا برای سرکوب عشایر سپهبد آریانا را به عنوان فرمانده عملیات جنوب تعیین کرد و همچنین سپهبد کریم ورهرام استاندار فارس شد.
در مجله روشنفکر آمده است: «به امر
شاه، دولت، سپهبد ورهرام را به استانداری فارس انتخاب کرد تا با قدرت و اختیارات تام رهسپار شیراز شده، توطئه را در
نطفه خفه کند.شاهنشاه در چند جمله کوتاه دستورات خود را صادر فرمودند ورهرام بالافاصله عازم شیراز گردید».
ورهرام در ملاقات با مالکین طوری صحبت کرد که پس از پایان جلسه همه ماستها را کیسه کردند و به اصطلاح نطفههی توطئه فروکش کرد.وی با قیافه اخم آلود و عصبانی به مالکین اخطار کرد: اگر سر و صدا راه بیندازید، اگر
دسیسه بازی کنید، اگر بخواهید نقشه بکشید آن وقت
لباس نظامی میپوشم، قداره را از رو میبندم و با
توپ و تانک آدم میکشم!
روزنامه کیهان نیز گفته اخیر ورهرام را در صفحه اول و به صورت برجسته به چاپ رساند.
استاندار فارس سپهبد کریم ورهرام در بهمن ماه سال ۱۳۴۱ اعلان نمود، دولت ایران از دو ماه قبل در خارک- فارس و شاید هم همه نقاط کشور کلمه عشایر را از مکاتبات خود حذف کرده است، ما دیگر کسی را به نام عشایر نمیشناسیم.در فارس کلیه سازمانهای عشایری ارتش حذف شده و افسرانی که به نام افسران عشایری نامیده میشدند از مناطق مختلف احضار شدهاند.
در روز ۲۳ آبان ۱۳۴۱ دولت، اعلامیه زیر را منتشر کرد، اصلاحات باید به سرعت پیش برود و دولت با نهایت قدرت هر گونه توطئه را در هر کجا پیش بیاید درهم خواهد کوبید و توطئه کنندگان را به ملت ایران معرفی خواهد کرد و به همین منظور: ۱- در شیراز که مرکز توطئه (منظور از توطئه کشته شدن مهندس ملک عابدی رئیس حوزه اصلاحات ارضی منطقه فیروز آباد فارس است) شده بود حکومت نظامی اعلان شد تا مرکز هر فسادی را ریشه کن نماید.۲- سپهبد ورهرام به استانداری فارس منصوب گردید.۳- برای دستگیری قاتلین اقدامات سریع در جریان است.۴- دستور داده شد در هر منطقه سوء ظنی در تهیه چنین توطئه برود به شدت سرکوب شود.۵- از امروز در سراسر فارس انجام اصلاحات ارضی اعلام گردید.
پس از این اعلامیه، سخنرانیهای شدید و گفتههای تهدیدآمیزی ارسنجانی وزیر کشاورزی، نخست وزیر اسدالله اعلم، و نیز استاندار فارس کریم ورهرام، مدام در روزنامهها و مجلات منتشر شد.
بعد از تصویب و به اجرا درآمدن
قانون اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱، در فارس، عشایر علیه حکومت مرکزی سر به طغیان برداشتند، در آن هنگام اوضاع فارس کاملا ناآرام و دگرگون شده بود.دولت برای ارعاب مردم در ۲۰ حکومت نظامی کرد.
برای فرو نشاندن آن شورش و ایجاد آرامش در آن خطه، شاه، سپهبد ورهرام را که نظامی خشن و قلدر بود با اختیارات کامل به جای غلامرضا فولادوند، که یک حقوقدان بود و از زمینداران و ملاکین مهم لرستان شمرده میشد، به فارس فرستاد تا با در دست گرفتن استانداری فارس بتواند آرامش را برقرار سازد.اما وی نه تنها نتوانست آرامش را برقرار نماید، بلکه روز به روز دامنه آن وسعت گرفت، تا آنجا که از مرکز درخواست کمک نمود.
گرچه شاه در ۱۰ دی ماه به عشایر اخطار نموده بود که سلاحهای خود را تحویل دهند وگرنه در صورت عدم تحویل،
حکم نابودی خود را رقم زدهاند
و آنها به این اخطار توجهی ننموده روز به روز دامنه طغیان شدید تر شد و مخالفت با اصلاحات ارضی ابعاد تازهای به خود گرفت و با توجه به عدم توانایی سپهبد ورهرام در مقابله با عشایر خشمگین مخالف با اصلاحات ارضی، در پاسخ به تقاضای کمک سپهبد ورهرام که به نیروی نظامی احتیاج داشت، در ۲۱ اسفند سپهبد بهرام آریانا فرمانده نیروی زمینی با اختیارات کامل برای سرکوبی عشایر تعیین و به طرف شیراز حرکت نمود
و در ۲۸ اسفند زد و خورد شدیدی بین قوای نظامی مستقر در شیراز و عشایر درگرفت و لشکرهای مختلف از اطراف و اکناف از جمله خوزستان و اصفهان به طرف شیراز سرازیر شدند و شهر شیراز به یک منطقه جنگی تبدیل شد و در همین زمان سپهبد ورهرام استاندر نظامی فارس طی یک مصاحبهای اعلام کرد که «
شمشیر خود را روی لباس بستهام و از هیچ کشتاری واهمه و ابا ندارم»
با همه اینها آریانا از ناکارآمدی نیروهای نظامی در برابر عشایر مسلح اطمینان یافت که عشایر با فداکاری زایدالوصفی از جان و
مال و زمینی که در طول تاریخ بدان وابسته بوده و هستند،
دفاع کردند.در حالی که در میان نیروهای نظامی کمتر این فداکاری به چشم میخورد.از این رو به فکر استفاده از وجهه مردمی سرلشکر همت استاندار سابق فارس افتاد، چرا که مورد احترام مردم و از آن جمله عشایر بود، لذا او را واسطه کرد تا از عشایر بخواهد اسلحه را به زمین بگذارند و تسلیم شوند و به آنان تامین دهد تا به زندگی عادی خود بپردازند.در این ماجرا، هم همت فریب دسیسه بازی آریانا را خورد و هم سران عشایر فریب همت که در این داستان بیتقصیر بود.بالاخره سران عشایر تسلیم شدند؛ اما به دستور آریانا بر خلاف قولی که به همت داده بود، همه آنها توقیف و به تهران اعزام و زندانی شدند و در سال ۱۳۴۲ به شیراز منتقل و در ۱۵ مرداد ۱۳۴۳ در دادگاه زمان جنگ شیراز اکثر آنان محکوم و اعدام گردیدند.
با اجرای چنان برنامههای خشونتآوری بود که آنان موفق شدند، ظاهرا آرامشی برقرار سازند و به اصلاحات ارضی بپردازند.اصلاحات ارضی نابودی قنوات و بایر ماندن اراضی و ازدیاد واردات
گندم و دیگر مایحتاج را از آمریکا به دنبال آورد.اما سپهبد ورهرام در ورود به شیراز در مقام استانداری خود تمام قوای نظامی و اجتماعی خویش را بر روی تهیه و تدارک ارزاق عمومی متمرکز نمود و در درجه اول
نان و گوشت و سپس میوه و ترهبار.وی معتقد بود که اگر نان و گوشت به فراوانی و ارزانی در اختیار مردم قرار گیرد بقیه اجناس هم خود به خود ارزان خواهد شد.
ورهرام در مقام استانداری متوجه
فقر مردم بود؛ ولی برنامهای اساسی برای حذف آن بیچارگیها موجود نبود و هم او و هم شاه تصور میکردند که تفنگ و فشنگ درمان همه دردهاست.در حالی که وجود
امنیت همه جانبه و اجرای برنامههای ساختاری کارساز بود که اثری از آن نبود.
در اردیبهشت ماه ۱۳۴۲ هم بخاطر خشکسالی وضع مردم روستاها به وخامت گرایید و در پیگزارش به اعلیحضرت در مورد رفاه و آسایش مردم جنوب دستورات اکیدی به کلیه وزارتخانهها صادر شد و آمریکاییها نیز سه هزار تن گندم به منظور کمک به مردم در اختیار استاندار فارس گذاشتند، علاوه بر این برای جلوگیری از بیکاری دستور ساختن راههای فرعی صادر گردید.
موثرترین و مهمترین اقدام عملی و مستقیم نظامیان در سرکوب
قیام عشایر، بمبارانهای وحشیانه مناطق عشایری بود.سپهبد ورهرام که تا زمان اعزام آریانا به فارس (۲۱ اسفند ۱۳۴۱) منکر هرگونه اتفاق در جنوب میشد، اعلام داشت: تا ۲۴ ساعت دیگر کلیه اشرار یا در بمباران نابود یا در شیراز به
دار آویخته میشوند.حتی اجازه نمیدهم، اجساد اشرار در شیراز دفن شود.از این که عدهای بیگناه در این بمباران از بین میروند متاثرم ولی چاره دیگری نیست.
وی البته یک روز بعد با بیاهمیت جلوه دادن قیام عشایر عنوان نمود: سرکوبی عدهای دزد و قطاعالطریق احتیاج به بمباران ندارد.شرارت و سرقت چند نفر انگشتشمار سارق و خائن اهمیت ندارد.
اما به رغم گفته ورهرام در تمام درگیریهای عشایر با نظامیان، نیروهای هوایی ارتش به کمک نظامیان شتافته و مواضع عشایر را بمباران میکردند.درگیریهای متعدد عشایر بوراحمد، سرخی و قشقایی با نظامیان، در اکثر مواقع با پشتیبانی هوایی نظامیان مواجه میشد.
گفتنی است که ورهرام استاندار تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در شیراز بود که آن شهر هم، همچون دیگر نقاط کشور به حمایت از آیتالله خمینی بپا خاستند و به دنبال اعتراض مردمی در این شهر حکومت نظامی برقرار گردید و در روز پنج شنبه ۱۶ خرداد طبق دستور دولت، آیتالله آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، و آقای مجدالدین محلاتی فرزند ایشان و آیتالله آقای سید عبدالحسین دستغیب و آقای سید مجدالدین مصباحی واعظ به تهران اعزام شدند و از ساعت ۸ صبح گروهی در مسجد نو و مرقد مطهر حضرت شاه چراغ اجتماع کردند و سپس به خیابانها آمدند و به چند سینما و مغازه حمله شد؛ ولی با مداخله قوای انتظامی و اعلام حکومت نظامی پس از یکی دو ساعت نظم و آرامش برقرار شد.
ورهرام بعد از انجام ماموریت خود در تاریخ ۱۱ تیرماه شیراز را به مقصد تهران ترک نمود
و چون ماموریت نظامی وی در شیراز پایان یافته بود، در انتخابات دوره چهارم مجلس سنا شرکت نمود و از طرف مردم رضاییه انتخاب شد و در ۱۴ مهر ۱۳۴۲ در مجلس حضور یافت.
او مدت ۱۵ سال از سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ به عنوان سناتور انتخابی رضائیه در مجلس سنا حضور داشت.
تا این که در آبان ماه ۱۳۵۷ از طرف ارتشبد ازهاری نخست وزیر به استانداری آذربایجان غربی منصوب شد و راهی رضائیه گردید که مدتها
وکالت مردم آن دیار را در مجلس سنا داشت.حال به عنوان استاندار وارد آنجا شد.هنوز دو ماهی از ورود او به محل ماموریتش نگذشته بود که در پی فرار اویسی از ایران در ۱۴ دی ۱۳۵۷، سپهبد مهدی رحیمی که فرماندار نظامی تهران شد، عدهای از افراد بازنشسته را که در زمان ازهاری به استانداری رسیده بودند؛ از جمله ورهرام از کار برکنار کرد
و او همچون اوضاع را برای خود نابسامان دید و با مشاهده فرار دستاندرکاران مملکت، ماندنش در ایران را صلاح ندانست و مانند دیگر سران رژیم به اروپا فرار کرد و زیر نظر شاپور بختیار در فرانسه در قالب شورای سلطنت طلبان ایران فعالیتهای بسیاری را بر علیه انقلاب اسلامی انجام داد و سالها بعد در سال ۱۳۷۰ در پاریس درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «کریم ورهرام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۵.