پیشگوییهای امیرالمؤمنین درباره بنیامیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) که عملاً شاهد قدرت یافتن
بنی امیه بود، در خطبهها و سخنان بسیاری،
مسلمانان را از پیامدها و آثار شوم تسلط بنی امیه بر
جامعه اسلامی آگاه کرده، آنان را به
مبارزه و مقابله با سیطره حاکمان اموی فرا میخواند. در اینجا نمونههایی از مهمترین هشدارها و اعلام خطرهای امام را میآوریم.
«
فتنه» در
لغت به معنای
امتحان و
ابتلا است و در اصل، به داخل کردن
طلا در
آتش اطلاق میشود تا جنس خوب آن از بد آن تمیز داده شود
(و چون در فتنه که ابتلا و امتحان است و در آن سختی و حتی راحتی وجود دارد، جوهر و ماهیت هر انسانی به منصه ظهور میرسد، از این رو دربارهٔ
انسان نیز به کار میرود.)
و بلای
بنی امیه در آینده آگاه باشید! به نظر من ترسناکترین فتنههایی که بر شما وارد میشود، فتنهٔ بنی امیه است که فتنهای است کور و ظلمانی. سیطره اش همه جا را فرا میگیرد و بلای آن دامن گیر افراد صاحب
بصیرت میشود؛ اما کسانی که فاقد بصیرت بوده، کورکورانه زندگی میکنند، از آن در
امان خواهند ماند. به
خدا سوگند بعد از من خواهید دید بنی امیه برای شما زمامداران بدی خواهند بود؛ همانند
شتر سرکشی که با
دهان گاز گرفته، دست بر
زمین میکوبد و با لگد زدن مانع از دوشیدن شیرش میشود.
آنان همچنان بر شما
حکومت میکنند تا کسی از شما را باقی نگذارند؛ جز آن کسی که برای آنان سودمند باشد یا (حداقل) ضرری به آنها نرساند. فتنه و بلای آنها همچنان دامن گیر شما خواهد بود تا جایی که انتقام گیری یکی از شما از آنان، همچون انتقامگیری
برده از ارباب یا انتقام گیری انسان از همراهش خواهد بود (که به آسانی مقدور نیست).
فتنه آنها همانند فتنههای زشت و ترسناک
جاهلیت بر شما وارد میشود: به گونهای که نه
نور هدایتگری در آن به
چشم میخورد و نه نشانه و علامت نجاتی. (... الا وان اخوف الفتن عندی علیکم بنی امیة فتنة عمیاء مُظلمَة عَمّت خطتها وخصت بلیتها واصاب البلاء من ابصر فیها وایم الله لتجدنّ بنی امیة لکم ارباب سوء بعدی، کالنّاب الضروس، تعدم بقیها و تخبط بیدها و تزین برجلها تمنع درّها، لا یزالون بکم حتی لا یترکوا منکم الاّ نافعا لهم او غیر ضائر بهم، ولا یزال بلاؤهم عنکم حتی لا یکون انتصار احدکم منهم الا کانتصار العبد من ربّه، و الصّاحب من مستصحبه، ترد علیکم فتنتهم شوهاء مخشیة و قطعا جاهلیه ّ لیس فیها منار هدی و لا علم یری...)
به خدا سوگند آنها
[
بر حکومت
]
همچنان باقی میمانند تا جایی که هیچ حرامی را باقی نمیگذارند، مگر آنکه آن را
حلال میشمارند و هیچ
عهد و پیمانی را باقی نمیگذارند، مگر آنکه آن را نقض میکنند و هیچ خانه و خیمهای باقی نمیماند، مگر آنکه ظلمشان در آنجا راه یابد و
فساد و بدی سیاستشان مردم را از خانههای خویش فراری میدهد (خانهها ویران و بی صاحب میشود)، تا آنکه (در حکومتشان) دو گروه بگریند: گروهی برای
دین خود (که آن را از دست دادهاند) و دستهای برای دنیای خود (که به آن نرسیدهاند)، و یاری یکی از شما به آنان، همانند کمک برده به اربابش خواهد بود که (از ترس) در حضور او،
اطاعت، و در غیاب او بدگویی میکند.
(در این حکومت) هرکس به خدا امیدوارتر باشد، بیش از همه در رنج خواهد بود. پس اگر خداوند به شما
عافیت و سلامت بخشید، پذیرا باشید و اگر به بلا و گرفتاری مبتلا شدید، شکیبا باشید که فرجام کار، با پرهیزکاران است. (والله لا یزالون حتّی لا یدعوا لله محرما الا استحلّوه و لا عقدا الا حلّوه و حتی لا یبقی بیت مدر و لا وبر الّا دخله ظلمهم ونبا به سوء رعیهم (رعیتهم) و حتی یقوم الباکیان یبکیان:
باک یبکی لدینه و
باک یبکی لدنیاه و حتّی تکون نصرة احدکم من احدهم کنصرة العبد من سیّده، اذا شهد اطاعه واذا غاب اغتابه وحتی یکون اعظکم فیها عناء احسنکم بالله ظنّا فان اتاکم الله یعافیة فاقبلوا و ان ابتلیتم فاصبروا، فانّ العافیة للمتقین)
پس از تسلط فرزندان بنی امیه، هیچ خانه و خیمهای باقی نمیماند، جز آنکه ستمگران
[
بنی امیه
]
،
اندوه و
غم را به آنجا بکشانند و
کینه توزی را در آن داخل کنند. پس در آن
روز، برای آنها نه عذرآوری در
آسمان باقی خواهد ماند و نه یاوری در
زمین، آری شما نااهلان را به حاکمیت برگزیده، زمامداری را در غیر محل آن قرار دادید. (... فعند ذلک لایبقی بیت مدر و لا وبر الّا و ادخله الظلمة ترحة، و اولجوا فیه نقمة فیومئذ لا یبقی لهم فی السماء عاذر و لا فی الارض ناصر اصفیتم بالامر غیر اهله، و اوردتموه غیر مورده...)
پیشوای اول
شیعیان در نامهای که به اهل
مصر نوشت، نگرانی خویش را از حاکمیت بنی امیه (و
بنی مُعیط) چنین اعلام فرمود:
لکن از این اندوهناکم که امر این امت (حکومت) را بی خردان و تبهکاران قبضه کنند؛ آنگاه
مال خدا را دست به دست بگردانند و
بندگان او را به بردگی کشند. با نیکوکاران در
جنگ، و با فاسقان همراه باشند؛ زیرا (آنها همان کسانی هستند که) برخی از آنان
شراب نوشیدهاند و حد بر آنها جاری شده، و بعضی دیگر
اسلام را نپذیرفتند تا اینکه هدیههایی (از جانب اسلام و مسلمانان) به آنها عطا شد. (ولکنّی آسی ان یلی امر هذه الامة سقهاؤها، وقجّارها، فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحین حربا و الفاسقین حزبا، فانّ منهم الذی قد شرب فیکم الحرام و جلد حدّا فی الاسلام وانّ منهم من لم یسلم حتی رضخت له علی الاسلام الرضائخ.)
(
ابن ابی الحدید میگوید: «مراد از کسی که شراب نوشید و حد بر او جاری شد،
ولید بن
عقبة بن ابی معیط و مقصود از کسانی که با دریافت بخششها، اسلام را پذیرفتند،
ابوسفیان، و دو پسرش
معاویه و
یزید است» )
حضرت در سخنی با
امام حسن (علیهالسلام) اوضاع
مسلمانان، به ویژه شیعیان را در روزگار حکومت معاویه چنین ترسیم میفرماید:
... چگونه خواهی بود وقتی بنی امیه این امر (حکومت) را به دست بگیرند؟ درحالی که حاکم آن، فردی گلو گشاده و فراخ روده خواهد بود که بسیار میخورد، ولی سیر نمیشود؛ میمیرد، در حالی که نه در آسمان یاری کنندهای خواهد داشت و نه در زمین عذرآوری؛ بر غرب و شرق استیلا خواهد یافت؛ بندگان مطیع او میشوند و پادشاهی او طول میکشد؛ از سنتهای اهل
بدعت و گمراهی پیروی میکند و حق و سنت
رسول خدا را نابود میکند؛
بیت المال را بین دوستان و کارگزارانش تقسیم کرده، کسی را که شایسته تر به آن است، محروم میکند.
در حکومت وی،
مؤمن خوار، و
فاسق حمایت و تقویت میشود. مال را بین یارانش دست به دست میگرداند و بندگان خدا را به بردگی میگیرد.
حق در حکومت وی، کهنه شده،
باطل ظاهر میگردد (و غلبه میکند) و صالحان
لعن میشوند، و هر کسی را که بر سر حقی با او مخالفت و دشمنی کند، میکشد و به هر کسی که به خاطر باطلی، او را دوست داشته باشد،
پاداش میدهد. (.... یا حسن،... کیف بک اذا ولی هذا الامر بنوامیة؟ وامیرها الرحب البلعوم، الواسع الاعفاج، یاکل ولا یشبع، یمُوت ولیس له فی السماء ناصر، ولا فی الارض عاذر، ثم یستولی علی غربها و شرقها تدین له العباد، ویطول مُلکة، یستن بسنن اهل البدع والضلال، و یمیت الحق و سنّة رسول الله یقسم المال فی اهل ولایته، و یمنعه من هو احق به، و یذل فی ملکه المؤمن، و یقوی فی سلطانه الفاسق، ویجعل المال بین انصاره دولاً، ویتخذ عباد الله خولاً، ویدرس فی سلطانه الحق ویظهر الباطل، ویلعن الصالحون، ویقتل من ناواه علی الحق، ویدین من والاه علی الباطل) (قریب به این عبارات را، امام حسن (علیهالسلام) از قول پدرش نقل کرده است
همچنین
حضرت علی (علیهالسلام) خطاب به مردم
عراق درباره معاویه میفرماید: امّا انه سیظهر علیکم بعدی رجل رحب البلعوم مندحق البطن یاکل ما یجد ویطلب ما لایجد، فاقتلوه ولن تقتلوه. . : «به زودی مردی گلوگشاده و شکم بزرگ بر شما مسلط خواهد شد که هرچه بیابد، میخورد و هرچه ندارد، تلاش میکند به دست آورد. او را بکشید، ولی هرگز نمیتوانید او را بکشید» )
یحیی بن هانی مرادی از قول مردی از قوم خود به نام زیاد بن فلان نقل میکند که گفت:
ما و گروهی از شیعیان و خواص علی در خانهای با او بودیم، امام به اطراف نگریست؛ چون هیچ بیگانهای ندید، فرمود: «این قوم (بنی امیه) به زودی بر شما چیره میشوند؛ دستهایتان را قطع کرده، بر چشمهایتان میل خواهند کشید». مردی از میان ما گفت: ای امیرالمؤمنین؛ تو در آن زمان زنده خواهی بود؟ حضرت فرمود: خداوند مرا از آن حفظ نماید. (... عن یحیی بنهانی المرادی، عن رجل من قومه یقال له زیاد بن فلان، قال: کنا فی بیت مع علی نحن و شیعته و خواصّه، فالتفت فلم ینکر منّا احداً، فقال: «ان هؤلاء القوم سیظهرون علیکم فیقطعون ایدیکم ویسملون اعینکم». فقال رجل منّا: وانت حی یا امیرالمؤمنین؟ قال: اعاذنی الله من ذلک...)
علی در یک جای دیگر درباره وضعیت
اسلام در روزگار بنی امیه چنین خبر داده است: «ای مردم؛ به زودی بر شما زمانی فرا میرسد که اسلام در آن وارونه (و از محتوا خالی) میشود؛ همانند ظرف واژگون شدهای که از محتویاتش تهی میشود». (... ایّها الناس، سیاتی علیکم زمان یکفاً فیه الاسلام، کما یکفاً الاناء بما فیه...)
مقصود پیشوای اول از این سخن، آن است که بنی امیه، اسلام را از محتوا خالی میکنند و تعالیم انسان ساز و تعالی بخش آن را کنار گذاشته، تنها پوسته و ظاهر آن را باقی میگذارند.
امام علی (علیهالسلام) مردم را از پیامدهای نافرمانی از حق، چنین باخبر کرد: «... ای مردم: من شما را به حق دعوت کردم، از من دوری جستید و شما را با چوب تعلیمی تادیب کردم، مرا خسته کردید. آگاه باشید! بعد از من حاکمانی بر شما فرمانروایی میکنند که از شما به ایناندازه، خشنود نمیشوند، مگر آنکه با تازیانهها و آهن (غل و زنجیر یا
شمشیر) شما را
عذاب کنند». (... عن زید بن علی، قال: قال علی : ایها الناس، انی دعوتکم الی الحق فتولیتم عنی (فتلویتم علی)، وضربتکم بالدّرة فاعییتمونی، اما انّه سیلیکم بعدی ولاة لایرضون عنکم بذلک حتی یعذبوکم بالسیاط وبالحدید...) («درّة» چوب دستی کوتاهی بوده که معمولاً خلفا آن را در دست میگرفتند و از شئون ظاهری آنها محسوب میشده است. شاید بتوان معادل آن را در فارسی «چوب تعلیمی» معنا کرد.)
همچنین وقتی حضرت، سستی یاران خویش را در رفتن به جنگ با معاویه دید، فرمود: ... آگاه باشید بعد از من با ذلتی فراگیر و شمشیری بران سروکار خواهید داشت، و به استبدادی دچار خواهید شد که ستمگران، آن را در میان شما روش حکومت قرار خواهند داد. آن گاه جمع شما را پراکنده و چشمانتان را گریان کرده،
فقر را در خانههایتان داخل خواهند کرد، و به زودی آرزو میکنید که مرا ببینید و یاریام کنید. به زودی درستی آنچه را که من برای شما بازگو کردم، خواهید دانست.... (... اما انکم ستلقون بعدی ذلا شاملا و سیفا قاطعا، و اثرة یتخذها الظالمون فیکم سنّه، فیفرق جماعتکم ویبکی عیونکم ویدخل الفقر بیوتکم و تتمنون عن قلیل انکم رایتمونی فنصرتمونی، فستعلمون حق ما اقول
[
لکم
]
.) (از جمله فیفرق جماعتکم... به بعد در نسخههای
نهج البلاغه نیست)
حبیب بن ابی ثابت میگوید: علی که فرمود: «... به
خدا سوگند من عهده دار خلافت نشدم، مگر از
ترس آنکه بز نری (بز نر معمولاً پیشاپیش بزهای گله حرکت میکند و آنها را به دنبال خود میبرد. این تعبیر،
کنایه از نادانی
معاویه و برای تحقیر وی است.) از بنی امیه، بر این امر (حکومت) خیز گرفته، کتاب خدا را به بازی بگیرد». (... والله ما تقدمت علیها الا خوفا من ان ینزو علی الامر تیس من بنی امیّة، فیلعب بکتاب الله عز وجل)
در خبر دیگری آمده است که حضرت فرمود: «به خدا
قسم من (با معاویه) نجنگیدم، مگر از بیم آنکه بز نری از بنی امیه بر کرسی
خلافت بجهد و
دین خدا را به بازی بگیرد». (... والله ما قاتلت الا مخافة ان ینزو فیها تیس من بنی امیة فیتلاعب بدین الله)
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۳۲۷-۳۳۳.